منبع فیاض نور حق
سلام خدا بر تو ای دهمین پیشوای معصوم! سلام بر درخشندگی کوکب نورانی ات که خورشید را شرمگین تابش کرد و
چشمه های آفرینش را لبریز جوشش. در این روز غم بار و مصیبت زده، آتش سوگمان را مهار کن و دست مهربان و غریب نوازت را بر صفحه دل هامان بکش.
امام ابوالحسن علی النقی هادی علیه السلام ملقب به امام " هادی"، دهمین پیشوای شیعیان در نیمه ذیحجه سال 212 هجری در اطراف مدینه در محلی به نام " صریا" متولد گشت. آن حضرت و فرزند گرامی ایشان امام حسن علیهما السلام به عسکریین شهرت یافتند، زیرا خلفای بنی عباس آنها را از سال 233 به سامرا ( عسکر) برده و تا آخر عمر پر برکتشان در آنجا، آنها را تحت نظر قرار دادند. امام هادی علیه السلام به لقبهای دیگری مانند: نقی، عالم، فقیه، امین و طیب شهرت داشت و کنیه مبارک ایشان ابوالحسن است. از آنجا که کنیه امام موسی کاظم و امام رضا علیهما السلام نیز ابوالحسن بود، لذا برای اجتناب از اشتباه، ابوالحسن اول به امام کاظم علیه السلام، ابوالحسن ثانی به امام رضا علیه السلام و ابوالحسن ثالث به حضرت هادی علیه السلام اختصاص یافته است.
پدر بزرگوارش امام جواد (ع) و مادرش بانوی گرامی سمانه است که بانویی با فضیلت و با تقوا بود. امام هادی (ع) در سن 6 یا 8 سالگی یعنی در سال 220 هجری، پس از شهادت امام جواد (ع) به امامت رسید. مدت 33 ساله امامت امام هادی (ع) با خلفای معتصم، واثق، توکل، منتصر، مستعن و معتز معاصر بود.
عظمت شخصیت امام هادی (ع) به قدری زیاد است که دوست و دشمن را به اعتراف واداشته است. قسمتی از این اعترافات مبنی بر شخصیت آن امام به لحاظ اخلاقی و بخشی دیگر ناشی از ابعاد علمی آن حضرت و شمه ای، نتیجه کراماتی است که از آن بزرگوار صادر شده است.
ابن صباغ مالکی در کتابی موسوم به فصول المهمه خطوط واضحی از سیمای تابناک فضایل و ویژگی های اخلاقی امام هادی (ع) قهرمان شکست ناپذیر عصر متوکل عباسی را ترسیم می کند!
«فضل و دانش امام دهم شیعیان بر اوج قلل بلند پایه عالم بشریت نقش بسته بود و رشته های مشعشع آن بر اختران آسمان سر می سایید. نیکی ها و اخلاق پسندیده او را نمی توان در شمار عدد ذکر نمود. اما می شود به افتخارآمیزترین آنها که موجب حیرت است بسنده کرد. او جمیع صفات نیک و مفاخر معنوی را یک جا در وجود داشت. ابعاد وسیع و منبع فیاض حکمت و دانش او بر لوح سرشتش ثبت شده و بدین سبب او از ناشایسته ها و آلایش ها به دور و برکنار است.»
امام هادی (ع) دارای نفس زکیه و عزمی راسخ و همتی عالی بود که هرگز احدی از مردم را نمی توان در مقایسه با او همتا و همسان دانست.
ابن شهر آشوب از رجال حدیث نقل می کند که او نیک سرشت ترین و پاک ترین روش را در میان جامعه دارا بود، راستگوترین افراد جامعه محسوب می شد، به هنگام سکوت، شکوه هیبت و تشعشع وقار، چهره او را دربرمی گرفت و چون لب به سخن می گشود، گزیده و نغز می گفت به طوری که شعاع کلامش روح آدمیان را سحر می کرد.
در وجود مقدس امام هادی (ع) ویژگی های اخلاقی پسندیده می درخشید. امامت، کمال و دانش و فضیلت و سرشت و اخلاق نیک از فرازهای اخلاقی این امام همام است.
خداوند به قدرت بی منتها و دانش وسیع خود، گنجینه هایی از دانش خود را بر خاندان رسالت افاضه و موهبت فرموده و ایشان را به زیور دانش آراسته است، این گنجینه ها، مجموعه اسرار علوم و معارف است که خداوند آن را دراختیار امامان شیعه که راهبران حقیقی بشر هستند، قرار داده است.
السلام علیک یا ولی الصالحین السلام علیک یا ابوالحسن علی النقی الهادی
مرقد مطهر پیشوای دهم- عراق/ سامراء
ادامه مطلب...
و
یا...
و
و
؟؟؟؟؟
کسانی که از روش و فرهنگ دشمن پیروی میکنند و با نوع لباس پوشیدن و طرز رفتار خویش مبلغ فرهنگ دشمنان دین هستند از دشمنان اسلام محسوب میشوند. تقلید, نشانه خودباختگی, برهنگی فرهنگی, نداشتن ایمان به مکتب, غیرت ملّی و دینی و ضعف نفس است. قرآن در آیات زیادی از این نوع تقلید انتقاد کرده است. بتپرستان توجیه بتپرستی خود را تقلید از نیاکان میدانستند. امروز بلای شرقزدگی و غربزدگی از مهمترین منکرات اجتماعی ماست. در فقه ما تشبّه به کفار حرام است؛ زیرا این خود یک نوع خودباختگی است.در روایات میخوانیم: «حتّی در پوشیدن لباس و نوع غذا مستقل باشید و از بیگانگان تقلید نکنید
از امیرالمؤمنین علی(ع) روایت شده که: خداوند به یکی از پیامبرانش وحی کرد که به قوم خود بگو: در (شکل) لباس، خوردن طعام مانند دشمنان من نباشند؛ مثل آنان نخورند و نپوشند و به شکل دشمنان من نشوند که (در آن صورت) آنان نیز دشمن من بوده چنانچه آنها دشمنان من هستند.
و نیز حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) در این باره می فرمایند:
وحی فرستاد حق تعالی به پیغمبری از پیامبران خود که بگو به مومنین نپوشند لباس دشمنان مرا و نخورید مطاعم دشمنان مرا و نروید به مسلکهایشان لهذا کسانی که با آنها همراه شدند و بسیاری از صراط مستقیم منحرف کرده اند یکی از روشهایشان تراشیدن ریش است که باید از آن بر حذر بود
د- دوستان دشمن
یا ایها الذین امنوا لاتتخذو الیهود و النصاری اولیاءه بعضهم اولیاء بعض و من یتولهم منکم فانه منهم (مائده: 51)
ای مؤمنان از یهودیان و مسیحیان (کسی را) دوست (صمیمی) خود قرار ندهید که برخی از آنها اولیاء برخی دیگر هستند و هر کس (سرپرستی یا) دوستی آنها را بپذیرد از آنها خواهد بود.
مسلمانان نه تنها موظفاند از دشمنان دین خدا برحذر باشند و با آنها دوستی نکنند بلکه دوستان دشمنان دین خدا نیز قابل اعتماد نبوده و نباید دوست مسلمانان قرا گیرند؛ چرا که افرادی هستند که با ارتباط خود با دشمنان خدا زمینه انحراف افکار و احیانا جاسوسی از مسلمانان را ایجاد میکنند. امام صادق(ع) فرمودند: دوست دشمن خدا، دشمن خداست.
امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند: اعداوک (ثلاثه) عدوک و عدو صدیقک و صدیق عدوک.
دشمنان تو [سه گروهاند] دشمن تو، دشمن دوست تو و دوست دشمن تو.
پیامها
1. دوستی با دشمنان خدا در واقع دشمنی با خداست؛
2. دشمنان اسلام، علیه مسلمانان با یکدیگر متحدند؛
3. دوستی با کفار موجب لغرش مسلمانان و موجب سوء استفاده احتمالی کافران میباشد؛ و
4. کلمه ولایت در این آیه به معنای مودت و محبت است.
شناخت دشمن و راهکارهای روانی و مقابلهای آن از دیدگاه قرآن
چکیده:
با پیشرفت روزافزون دانش، فناوری، ابزارهای خبررسانی و ارتباطات، عملیات روانی به طور فزایندهای اوج گرفته و دامنه آن هر روز گستردهتر میشود تا آنجا که امروزه، از سوی قدرتهای سلطهگر و سردمداران کفر جهانی و رسانههای غربی و صهیونیستی میلیاردها دلار برای عملیات روانی و تبلیغات روانی ملتها سرمایهگذاری میشود. اما علیرغم نو بودن این واژهها و تاکتیکها و ابزارها، اصل عملیات روانی کلامی تازه نیست، هزاران سال است که بشر از این سلاح در صحنه پیکار یاری میجوید. قرآن در آیات و قصص، موارد بسیاری از جنبههای روانی – تبلیغی را بیان میکند و شیوههای شناخت دشمنان که مهمترین مرحله در هر طرحریزی عملیات روانی است را یادآوری مینماید. در این مقاله با هدف واکاوی اصول دشمنشناسی و مخاطبشناسی در عملیات روانی به بررسی جامع آیات با توجه به تفاسیر گوناگون پرداخته میشود.
واژگان کلیدی: دشمنشناسی، قرآن، راهکارهای روانی، عملیات روانی
مقدمه
هو الذی ینزل علی عبده آیات بینات لیخرجکم من الظلمات الی النور (حدید 57/9)
«اوست خدایی که بر بندهاش آیاتی روشن فرو میفرستد تا شما را از تاریکیها به نور هدایت کند.»
امروز انسان بیشتر از همیشه به فهم آموزههای قرآنی نیازمند است تا خود را از تاریکیهای عصر فناوری و پیشرفت مادی خارج کند. او همچنان که برای سلامت خود به رعایت اصول تغذیه و بهداشت محتاج است برای در امان ماندن فکر و اندیشه الهی خویش به ارتباط هر چه بیشتر با خدای خود محتاجتر است و در این راه تبیین راههای استواری و مقابله با دشمنان خود از اهمیت ویژهای برخوردار است. او در ابتدا زندگی کوچک و سادهای داشت و دشمنان خویش را به راحتی میدید و با ابزارهای ساده به مقابله با آنان برمیخاست و خود را از گزند آنان در امان میداشت. اما یکی از مشکلات انسان امروز عدم شناخت دشمن خویش است. در واقع دشمنان انسان با ابزارهای پیشرفته و با بهکارگیری انواع روشهای جنگ روانی خود را از او مخفی داشته و در لباس دوست ضربات خود را بر او وارد میکنند. در این مقاله سعی شده که دشمنان انسان مسلمان و حیلهها و نقشههای آنان و همچنین راهکارهای مبارزه با آنان، از دیدگاه قرآن مورد بررسی قرار گیرد.
اهمیت و ضرورت دشمنشناسی
تراشیدن ریش برای مردان امری حرام می باشد حال فرق نمی کند با تیغ باشد و یا با هر وسیله دیگر ولی من شخصا افراد زیادی را مشاهده نموده ام که حزب اللهی هستند و به قوانین شرع پایبندند و خود را مطیع ولایت می دانند و نماز اول وقتشان آن هم به جماعت ترک نمی گردد ولی بجهت نا آگاهیشان نسبت به این موضوع مخصوصا که افراد مغرض در حالی که از مسائل اسلامی نا آگاه بوده و صلاحیت اینکه در اینگونه موارد دخالت کنند ندارند برای جوانان ایجاد شک و شبهه نموده اند که مثلا کجای قرآن یا دین فرموده که ریش بگذارید لذا از روی نا آگاهی ریششان را می تراشند ولی من شخصا به افراد زیادی این نهی از منکر را که کرده ام طرف مقابل پذیرفته و به من می گفت که من اطلاع نداشتم و نمی دانستم که این کارم حرام می باشد و از آن لحظه به بعد ریشش را به اندازه ای که شرع مقدس از ما خواسته بلند نگه می داشت و همچنین در یک مجلس دیگر که از من خواسته بودند که برایشان صحبت کنم وقتی به آن مجلس رفتم با کمال تعجب با اینکه همه آنها از متدینین و مطیع ولایت بودند ولی اکثرشان صورتشان را تراشیده بودند من هم موضوع صحبتم را عوض کردم و به توضیح همین مسئله پرداختم و به آنها گفتم که شما به عنوان متدینین در محل شناخته شده اید و همین الآن باید راه و روش خودتان را معین کنید در این دنیا دو حزب بیشتر وجود ندارد که در قرآن هم به آن اشاره شده یکی حزب الله و دیگری حزب شیطان شما هم همین امشب تصمیم خودتان را بگیرید و در یکی از این دو حزب وارد شوید چون حزب سومی که ما بین این دو حزب باشد وجود ندارد و الحمدالله بعد از آن جلسه عده زیادی از آن جمع رعایت این مهم را کردند لذا بهتر دیدم یک پست را در همین باره بنویسم باشد که باقیات الصالحاتی باشد برای آخرتم.
مسئله و حکم گذاشتن یا تراشیدن ریش یک حکم شرعی بوده و افراد جامعه باید در مسائل شرعی به مرجع تقلید و مجتهد جامع الشرائط خود رجوع کنند.نه اینکه صرف اینکه آیه ای در این مورد ندیدند آن مساله را رد کنند.
حضرت محمد(صلوات الله علیه و آله) روایاتی می فرمایند:
1- شارب(یعنی سبیل) را از ته بگیرید و ریش را بلند بگذارید و به یهودیان و گبران خود را شبیه نکنید.
2-گبران ریشهای خود را چیدند و سبیلان خود را زیاد کردند و ما شارب خود را می چینیم و ریش می گذاریم
3- شارب خود را کوتاه کنید و محاسن را واگذارید و خود را شبیه مجوسی ها در نیاورید.
4- با مشرکین مخالفت کنید و ریش خود را بگذارید و شارب را خود را کوتاه کنید
حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) هم روایاتی می فرمایند:
1- وحی فرستاد حق تعالی به پیغمبری از پیامبران خود که بگو به مومنین نپوشند لباس دشمنان مرا و نخورید مطاعم دشمنان مرا و نروید به مسلکهایشان لهذا کسانی که با آنها همراه شدند و بسیاری از صراط مستقیم منحرف کرده اند یکی از روشهایشان تراشیدن ریش است که باید از آن بر حذر بود
2- حنیفه یعنی پاکی و طهارت ده امر است که پنج تای آن در سر می باشد 1- زدن شارب(سبیل) 2- واگذاردن ریش(یعنی نتراشیدن ریش و مساوی نمودن آن) 3- اصلاح موی سر 4- مسواک نمودن 5- خلال نمودن
از حضرت امام رضا(علیه السلام) سوال کردند:
چرا مردها ریش دارند و زن ها ندارند؟ ایشان فرمودند:
خداوند متعال ریش را برای مردها قرار داد تا فضل و تمایزی باشد بین آنها و زنان
از امام جعفر صادق(علیه السلام) در مورد اندازه ریش سوال کردند ایشان فرمود:
آن قدر که محاسن خود را با دست بگیری و اضافه آن (جایز است که کوتاه کنی)
همچنین امام جعفر صادق در روایت دیگری می فرمایند: علامت عقل در سه چیز است یکی بلندی ریش دیگری نقش خاتم و دیگری در کنیه اوست
رسول خدا فرمودند ده خصلت بود که قوم لوط به آنها عمل کردند و هلاک شدند یکی از آنها تراشیدن ریش و بلند کردن شارب بود
امیر المومنان علی(علیه السلام) می فرمایند:
تراشیدن ریش از مصادیق مثله است و هر کس مثله کند لعنت خدا بر او باد.
در اینجا فتوای مراجع و آیات عظام هم در مورد تراشیدن ریش برایتان می نویسم
تراشیدن ریش چه حکمی دارد؟
حضرت آیت الله خامنه ای: بنا بر احتیاط حرام است/حضرت آیت الله سید حسن قمی: تراشیدن ریش و ماشین کردن آن اگر مثل تراشیدن باشد حرام است/حضرت آیت الله فاضل لنکرانی: تراشیدن ریش با هر وسیله ای که باشد بنا بر احتیاط واجب حرام است/حضرت آیت الله سیستانی: به احتیاط واجب جایز نیست/حضرت آیت الله علوی گرگانی: به نظر ما حرام است/حضرت آیت الله سید صادق روحانی: حرام است/حضرت آیت الله صافی گلپایگانی: حرام است/حضرت آیت الله سید محمد شاهرودی: حرام است/حضرت آیت الله ناصر مکارم شیرازی:احتیاط در ترک تراشیدن ریش در هر شکل و به هر صورت است/حضرت آیت الله گرامی:به نظر اینجانب حرام است/حضرت آیت الله سید صادق شیرازی:حرام است/حضرت آیت الله نوری همدانی: بنابر احتیاط واجب جایز نیست/حضرت آیت الله سید محمد باقر شیرازی:تراشیدن ریش حرام است.
ای که دائم می تراشی ریش را/برده ای اجر و ثواب خویش را/صورتت را چون زنان آراستی/از مقام معنویت کاستی/این محاسن سنت پیغمبر است/شیوه مردان پاک و برتر است/شرط اول ریش را تقوا بود/هر که دارد جنتش ماوا بود/خویش را آزاد کن از قید هوا/تا بیابی عزت و لطف صفا
نام مبارک امام پنجم محمد بود .
لقب آن حضرت باقر یا باقرالعلوم است، بدین جهت که : دریاى دانش را شکافت و اسرار علوم را آشکارا ساخت .
القاب دیگرى مانند شاکر و صابر و هادى نیز براى آن حضرت ذکر کردهاند که هریک بازگوینده صفتى از صفات آن امام بزرگوار بوده است. کنیه امام ابوجعفر بود.مادرش فاطمه دختر امام حسن مجتبى علیهالسلام است .
بنابراین نسبت آن حضرت از طرف مادر به سبط اکبر حضرت امام حسن علیهالسلام و از سوى پدر به امام حسین علیهالسلام میرسید. پدرش حضرت سیدالساجدین، امام زین العابدین على بن الحسین علیهالسلام است .
تولد حضرت باقر علیهالسلام در روز اول ماه رجب سال 57 هجرى در مدینه بود. در حادثه جانگداز کربلا همراه پدر و در کنار جدش حضرت سیدالشهداء کودکى بود که به چهارمین بهار زندگیش نزدیک میشد. دوران امامت امام محمد باقر علیهالسلام از سال 95 هجرى که سال درگذشت امام سجاد علیهالسلام است آغاز شد و تا سال 114 هجری یعنى مدت 19 سال و چند ماه ادامه داشته است .
در دوره امامت امام محمد باقر علیهالسلام و فرزندش امام جعفرصادق علیهالسلام مسایلى مانند انقراض امویان و بر سر کار آمدن عباسیان و پیدا شدن مشاجرات سیاسى و ظهور سرداران و مدعیانى مانند ابومسلم خراسانى و دیگران مطرح است، ترجمه کتابهاى فلسفى و مجادلات کلامى در این دوره پیش میآید , و عدهاى از مشایخ صوفیه و زاهدان و قلندران وابسته به دستگاه خلافت پیدا میشوند .
قاضیها و متکلمانى به دلخواه مقامات رسمى و صاحب قدرتان پدید میآیند و فقه و عقاید و کلام و اخلاق را - بر طبق مصالح مراکز قدرت خلافت شرح و تفسیر مینماید و تعلیمات قرآنى - به ویژه مساله امامت و ولایت را، که پس از واقعه عاشورا و حماسه کربلا، افکار بسیارى از حق طلبان را به حقانیت آل على علیهالسلام متوجه کرده بود و پرده از چهره زشت ستمکاران اموى و دین به دنیا فروشان برگرفته بود، به انحراف میکشاندند و احادیث نبوى را در بوته فراموشى قرار میدادند. برخى نیز احادیثى به نفع دستگاه حاکم ساخته و یا مشغول جعل بودند و یا آنها را به سود ستمکاران غاصب خلافت دگرگون مینمودند .
اینها عواملى بود بسیار خطرناک که باید حافظان و نگهبانان دین در برابر آنها بایستند. بدین جهت امام محمد باقر علیهالسلام و پس از وى امام جعفر صادق علیهالسلام از موقعیت مساعد روزگار سیاسى، براى نشر تعلیمات اصیل اسلامى بهره جستند و دانشگاه تشیع و علوم اسلامى را پایهریزى نمودند .
زیرا این امامان بزرگوار و بعد شاگردانشان وارثان و نگهبانان حقیقى تعلیمات پیامبر صلیاللهعلیهوآله و قانون عدالت بودند و میبایست به تربیت شاگردانى عالم و عامل و یارانى شایسته و فداکار دست یازند و فقه آل محمد علیهمالسلام را جمع و تدوین و تدریس کنند .
به همین جهت محضر امام باقر علیهالسلام مرکز علماء ودانشمندان و راویان حدیث و خطیبان و شاعران بنام بود. در مکتب تربیتى امام باقر علیهالسلام علم و فضیلت به مردم آموخته میشد. ایشان متولى صدقات پدر و جد خود بود و این صدقات را بر بنى هاشم و مساکین و نیازمندان تقسیم میکرد و اداره آنها را از جهت مالى به عهده داشت .
امام باقر علیهالسلام داراى خصال ستوده و مؤدب به آداب اسلامى بود . سیرت و صورتش ستوده بود . پیوسته لباس تمیز و نو میپوشید. در کمال وقار و شکوه حرکت میفرمود. از آن حضرت میپرسیدند : جدت لباس کهنه و کم ارزش میپوشید، تو چرا لباس فاخر بر تن میکنى؟
پاسخ میداد: مقتضاى تقواى جدم و فرماندارى آن روز، که محرومان و فقرا و تهیدستان زیاد بودند، چنان بود. من اگر آن لباس بپوشم در این انقلاب افکار، نمیتوانم تعظیم شعائر دین کنم.
بسیار گشادهرو و با مؤمنان و دوستان، خوش برخورد بود.
در صدقات و بخشش و آداب اسلامى مانند دستگیرى از نیازمندان و تشییع جنازه مؤمنین و عیادت از بیماران و رعایت ادب و آداب و سنن دینى، کمال مواظبت را داشت. میخواست سنتهاى جدش رسول الله را عملا در بین مردم زنده کند و مکارم اخلاقى را به مردم تعلیم نماید.
در روزهاى گرم براى رسیدگى به مزارع و نخلستانها بیرون میرفت و با کارگران و کشاورزان بیل میزد و زمین را براى کشت آماده میساخت. آنچه ازمحصول کشاورزى - که با عرق جبین و کد یمین - به دست میآورد در راه خدا انفاق میفرمود. بامداد که براى اداى نماز به مسجد میرفت، پس از گزاردن نماز، مردم گرداگردش جمع میشدند و از انوار دانش و فضیلت او بهرهمند میگشتند.
منبع تبیان
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
به نام خداى بخشاینده مهربان
یا مَنْ اَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ وَ آمَنُ سَخَطَهُ
اى که براى هر خیرى به او امید دارم و از خشمش
عِنْدَ کُلِّ شَرٍّ یا مَنْ یُعْطِى الْکَثیرَ بِالْقَلیلِ یا مَنْ یُعْطى مَنْ سَئَلَهُ یا
در هر شرى ایمنى جویم اى که مى دهد (عطاى ) بسیار در برابر (طاعت ) اندک اى که عطا کنى به هرکه از تو خواهد اى
مَنْ یُعْطى مَنْ لَمْ یَسْئَلْهُ وَمَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَرَحْمَةً اَعْطِنى
که عطا کنى به کسى که از تو نخواهد و نه تو را بشناسد از روى نعمت بخشى و مهرورزى عطا کن به من
بِمَسْئَلَتى اِیّاکَ جَمیعَ خَیْرِ الدُّنْیا وَجَمیعَ خَیْرِ الاْخِرَةِ وَاصْرِفْ عَنّى
به خاطر درخواستى که از تو کردم همه خوبى دنیا و همه خوبى و خیر آخرت را و بگردان از من
بِمَسْئَلَتى اِیّاکَ جَمیعَ شَرِّ الدُّنْیا وَشَرِّ الاْخِرَةِ فَاِنَّهُ غَیْرُ مَنْقُوصٍ ما اَعْطَیْتَ
به خاطر همان درخواستى که از تو کردم همه شر دنیا و شر آخرت را زیرا آنچه تو دهى چیزى کم ندارد (یا کم نیاید) و
وَ زِِدْنى مِنْ فَضْلِکَ یا کَریمُ
بیفزا بر من از فضلت اى بزرگوار
یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکْرامِ یا ذَاالنَّعْماَّءِ
اى صاحب جلالت و بزرگوارى اى صاحب نعمت
وَالْجُودِ یا ذَاالْمَنِّ وَالطَّوْلِ حَرِّمْ شَیْبَتى عَلَى النّار.ِ
و جود اى صاحب بخشش و عطا، حرام کن محاسنم را بر آتش دوزخ.