[ و در باره کسانى که از جنگ در کنار او کناره جستند ، فرمود : ] حق را خوار کردند و باطل را یار نشدند . [نهج البلاغه]
تا ظهور ...
دانشنامه امام علی (ع)
شنبه 87 تیر 22 , ساعت 10:7 عصر  
 

  امیرالمؤمنین علی بن ابی‏طالب بن عبدالمطلّب بن هاشم بن عبدمناف در روز جمعه 13 رجب سال سی‏ام عام‏الفیل برابر با 19 مهر، در شهر مکّه و درون کعبه چشم به جهان گشود. ابوطالب، پدر آن حضرت، که نامش عبدمناف بود، یکی از عموهای پیامبر اکرم حضرت محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و بزرگ خاندان هاشم و یکی از سران مکّه و قریش به شمار می‏رفت و مادرش فاطمه بنت اسد نیز از بنی هاشم بود. از این ‏رو، آن حضرت از دو طرف هاشمی به حساب می‏آید.[1]

ادامه مطلب...

نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
اعتکاف سنت محمدی
شنبه 87 تیر 22 , ساعت 9:59 عصر  

مقدمه:


در این سالها مساله ذی قیمت «اعتکاف‏» درجغرافیای زندگی و تاریخ فرهنگی ما از جایگاه‏و پایگاه مستحکم و شیرینی برخوردار شده‏است، به نحوی که در ایام اعتکاف، مساجدجلوه‏ای زیباتر و نورانی‏تر پیدا می‏کنند.

آری، رویکرد مردم مؤمن خصوصا جوانان ونوجوانان به طرف این مسائل، مصداق بارزی‏از آیه شریفه «انما یعمر مساجدالله من آمن‏بالله و الیوم الاخر و اقام الصلوة...» (1) می‏باشد که باعث تعمیر و آبادانی واقعی‏مساجد الهی شده است.

ادامه مطلب...

نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
مراحل جداشدن روح از بدن در لحظه مرگ انسان چگونه است؟
شنبه 87 تیر 22 , ساعت 9:56 عصر  

پرسش:
مراحل جداشدن روح از بدن در لحظه مرگ انسان چگونه است؟
پاسخ:
لحظه مرگ بسیار حساس و خطرناک است حتى خوبان و نیکان از آن دلهره و وحشت دارند ; البته منافاتى نیز ندارد که در عین حال که ترس دارند ، به ملاقات پروردگار نیز علاقه داشته باشند مانند غواصى که به یافتن مروارید علاقمند است در عین حال از غرق شدن در دریا هم بیم و ترس دارد . خداوند متعال مى فرماید : «وَ جَآءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَ لِکَ مَا کُنتَ مِنْهُ تَحِیدُ ;(ق ،19) و سرانجام سکرات مرگ به حق فرا مى رسد ، این همان چیزى است که از آن مى گریختى » . در هنگام سکرات و حالت احتضار و آستانه مرگ حوادث گوناگونى براى انسان رخ مى دهد ; از جمله :
الف ) تمثّل مال ، همسر و فرزندان ، اعمال :
1 . مال و دارایى و ثروتى که شخص سال ها در پى آن تلاش کرده و خود را به آب و آتش زده ، اکنون انسان از آن جدا مى شود و حتى نمى تواند یک درهم سیاه را با خود بردارد و ببرد ، به اشکالى تمثل پیدا مى کند و با انسان سخن مى گوید .
2 . اهل و همسر و فرزندان و.. . که یک عمر براى آنان زحمت کشیده ، اکنون نمى توانند به فریاد او برسند و حتى در برخى موارد همسر و فرزندان به خاطر ثروت محتضر مایلند که پدر و همسرشان زودتر بمیرد تا آنها به ثروت او دست پیدا کنند! 3 . اعمال شخص نیز در هنگام مرگ متمثل مى شوند و با صاحب خود حرف مى زنند .
ب ) شیطان نیز در هنگام مرگ شخص محتضر را وسوسه مى کند و به او کفر و شرک را تلقین مى کند تا به این وسیله ایمانش را به سرقت ببرد و شخص ، بى ایمان از دنیا برود .
ج ) انسان محتضر در لحظه مرگ تمام فراز و نشیب هاى عمر و زندگى خویش را در چند لحظه همچون یک حلقه فیلم مى بیند و براى فرصت هاى از دست رفته عمر خویش حسرت مى خورد . انسان ها همچنین در لحظه مرگ اهل بیت(علیهم السلام)را بر بالین خود مشاهده مى کنند و آن بزرگواران نیکان را تسکین و آرامش مى بخشند .(1)لحظات مرگ خوبان و نیکان با بدان و بدکاران تفاوت دارد ; نیکان و صالحان به هنگام فرا رسیدن مرگ ، با سلام و بشارت و امنیت مورد استقبال قرار مى گیرند و خداوند براى آنان اجر کریم آماده کرده است ; (احزاب ،43) و درباره بندگان صالحش مى فرماید : «یَـأَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَـئِنَّةُ * ارْجِعِى إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً *(فجر ،27و28) تو اى روح آرام یافته ! به سوى پروردگارت بازگرد در حالى که هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است .» در جایى دیگر مى فرماید : «همان ها که فرشتگان قبض ارواح روحشان را مى گیرند در حالى که پاک و پاکیزه اند به آن ها مى گویند سلام بر شما باد ، به خاطر اعمالى که انجام مى دادید ، وارد بهشت شوید .»(نحل ،32) و.. . خداوند متعال درباره لحظه جان دادن و مرگ بدکاران مى فرماید : «همان ها که فرشتگان قبض ارواحروحشان را مى گیرند در حالى که به خود ظلم کرده بودند ، در این هنگام آن ها تسلیم مى شوندو مى گویند ما کار بدى انجام نمى دادیم ، آرى خداوند به آن چه انجام مى دادید عالم است » .(نحل ،28) در جایى دیگر درباره شیوه جان دادن بدکاران مى فرماید : «چه کسى ستمکارتر از کسى است که دروغى به خدا ببندد یا بگوید وحى به من فرستاده شده در حالى که وحى به او نشده باشد.. . و اگر ببینى هنگامى که این ظالمان در شداید مرگ فرو رفته اند و فرشتگان دست ها را گشوده به آنان مى گویند جان خود را خارج سازید ، امروز مجازات خوار کننده اى در برابر دروغ هایى که به خدا بستید و در برابر آیات او تکبر ورزیدید ، خواهید دید» .(انعام ،93) گنه کاران و بدکاران با انواع دلهره ها و جدایى ها و خطرها ، وحشت زده هستند و به جاى دلدارى از سوى فرشتگان با کتک و عذاب شدید و بى احترامى ، جان مى دهند .(نساء ،97)(2)
پاورق:
1 : معاد ، محسن قرائتى ، انتشارات در راه حق / معاد ، شهید دستغیب
2 : معاد ، محسن قرائتى ، همان ، ص 109 ـ 118 / تفسیر نمونه ، آیت الله مکارم شیرازی

http://www.porsemanequran.com/fa/node/18888


نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
پاسخگوئی زنده اینترنتی
شنبه 87 تیر 22 , ساعت 1:44 صبح  

لیست مراکز و محققان محترمی که در برنامه های مختلف، آماده پاسخگویی زنده به پرسش ها و شبهات دینی پرسشگران و کاربران محترم هستند
1- محققان مراکز مختلف که در پیام رسان یاهو آماده پاسخگوئی زنده می باشند.


( واحد پاسخ به سوالات دفتر تبلیغات اسلامی ) اساتید آقا :

نام استاد زمان پاسخگویی آی دی یاهو وضعیت در یاهو
مدیریت پاسخگویی آنلاین نظرات و انتقادات خود را به صورت آفلاین مطرح کنید modir_pasokhgoo 


استاد اکبریان به صورت غیر منظم pasokhgoo_11  
استاد بهروز به صورت غیر منظم pasokhgoo_1  
استاد سعدآبادی همه روزه ساعت 13-12  pasokhgoo_13   
استاد وطن پرست همه روزه ساعت 12-10 و 24-22 pasokhgoo_9 
استاد تقوی همه روزه ساعت 17-15 pasokhgoo.ir_1   
استاد عبادی همه روزه ساعت 20-16 pasokhgoo_6 
استاد اولیایی همه روزه ساعت 22-20 pasokhgoo_4 
استاد ناصحی همه روزه ساعت 23-21 pasokhgoo_12   
استاد عفتی همه روزه ساعت 17:30-15:30 pasokhgoo_5 

استاد هادئی  همه روزه ساعت 1-23 pasokhgoo3    


اساتید خانم ( واحد پاسخ به سوالات دفتر تبلیغات اسلامی ) :

نام استاد زمان پاسخگویی آی دی یاهو وضعیت در یاهو
استاد شجیعی ( کارشناس مسائل خانواه) شنبه و چهارشنبه ساعت 11-9 darharimereza14   

--------------------------------------------------------------------------------

کارشناسان محترم نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاهها ؛ همه روزه از ساعت 21 الی 22:30 با شناسه PorsemanNahad

نام استاد زمان پاسخگویی در موضوع  وضعیت در یاهو
یدالله کوثری  شنبه  مشاوره و تربیتی 
احمدجواد احمدی فقیه  یکشنبه  پرسش های دینی  
علی عطایی  دوشنبه  مشاوره و تربیتی 

سید مجتبی حسینی و
ابوالفضل رهنما  سه شنبه  مشاوره و احکام - مشاوره و تربیتی  
سید جواد حسینی  چهارشنبه  پرسش های دینی  
علی اصغر راغبی  پنج شنبه مشاوره و تربیتی   [

--------------------------------------------------------------------------------

2- برنامه ارتباط شیعی

برای استفاده از برنامه آنلاین پاسخگویی ، ابتدا برنامه را از اینجا  دریافت نمایید.

نام استاد زمان پاسخگویی
استاد اولیایی همه روزه ساعت 20-18

--------------------------------------------------------------------------------

آدرس:
http://www.porsojoo.com/fa/node/82462


نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
سخنی پیرامون نفخ صور
جمعه 87 تیر 21 , ساعت 10:18 عصر  
نشانه‎های رستاخیز

سخنی پیرامون نفخ صور

از آیات متعدد قرآن برمی‎آید که به هنگام پایان یافتن عمر جهان، نخست فریاد مهیب و هولناکی شنیده می‎شود و به دنبال آن نظام کیهانی به هم می‎خورد و حوادثی که پیش از این یادآور شدیم، رخ می‎دهند، آن‎گاه فریاد مهیب دیگری بلند می‎شود، و پس از آن مردگان زنده شده و در صحنه قیامت حاضر می‎گردند. قرآن کریم این دو فریاد را با تعبیرهای مختلف بیان کرده است، معروفترین آنها «نفخ در صور» است. آیات مربوط به این قسمت عبارتند از:

الف. نفخ در صور (دمیدن در صور):

«وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْرى فَإِذا هُمْ قِیامٌ یَنْظُرُونَ».
[1] در صور دمیده می‎شود، پس آن‎چه در آسمانها و زمین است، مگر آنان را که خدا بخواهد، می‎میرند، آن‎گاه بار دیگر در صور دمیده می‎شود، ناگهان مردگان برخاسته و نظاره می‎کنند، (یا در انتظار می‎مانند).
واژه «نفخ»
[2] به معنای دمیدن، و کلمه «صُور» به معنای شیپوری است به شکل شاخ است که سابقاً از آن برای اعلان حوادث مهم استفاده می‎شد. بنابراین، معنای لغوی این دو واژه روی هم رفته «دمیدن در شیپور» است؛ اما این‎که مراد از آن چیست؟ از ظاهرات آیات قرآنی برمی‎آید که در لحظه پایانی عمر جهان، دو فریاد بلند و هراسناک به گوش جهانیان می‎رسد، که نشانه پایان عمر دنیا و آغاز حیات ابدی است. اما این‎که این دو فریاد چگونه و به چه وسیله‎ای اعلان خواهد شد، ‌کاملاً روشن نیست، ‌اجمالاً می‎توان گفت: ‌این دو نفخه، دو کلمه الهی است که یکی «مُمیت» ‌و دیگری «مُحیی» می‎باشد.
لازم به یادآوری است بیشترینه آیات مربوط به نفخ صور، ناظر به نفخ صور دوم می‎باشند که دو آیه زیر از آن جمله است:
1. «وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلى رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ».
[3]
ـ در صور دمیده می‎شود، ناگهان همگی از قبرها به سوی پروردگارشان می‎شتابند.
2. «یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً».
[4]
روزی که در صور دمیده می‎شود، پس شما گروه گروه می‎آیید.
ب. صیحه (فریاد). این واژه نیز مانند نفخ صور به دو مرحله ناظر است:
1. صیحه مرگ، چنان‎که می‎فرماید:
«ما یَنْظُرُونَ إِلاَّ صَیْحَهً واحِدَهً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ یَخِصِّمُونَ فَلا یَسْتَطِیعُونَ تَوْصِیَهً وَ لا إِلى أَهْلِهِمْ یَرْجِعُونَ».
[5]
ـ آنان جز در انتظار یک صیحه نیستند در حالی که با یکدیگر مخاصمه می‎کنند آنان را فرا می‎گیرد، پس نه می‎توانند وصیت کنند، و نه به سوی خانواده خود باز می‎گردند.
2. صیحه احیاء، چنان‎که می‎فرماید:
«إِنْ کانَتْ إِلاَّ صَیْحَهً واحِدَهً فَإِذا هُمْ جَمِیعٌ لَدَیْنا مُحْضَرُونَ».
[6]
ـ (نفخه صور دوم) جز یک فریاد نیست، پس ناگهان همگی نزد ما حاضر خواهند شد.
ج. زجره (فریاد). این واژه تنها ناظر به نفخه دوم است، چنان‎که می‎فرماید: «فَإِنَّما هِیَ زَجْرَهٌ واحِدَهٌ فَإِذا هُمْ بِالسَّاهِرَهِ».
[7]
ـ (آخرین نفخه) بیش از یک فریاد نیست، پس ناگهان آنان (از درون زمین بیرون آمده) بر روی زمین (یا در عرصه قیامت) قرار می‎گیرند.
[8]
د. وَاجِفَه و رَادِفه: «یَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَهُ تَتْبَعُهَا الرَّادِفَهُ»
[9]؛ روزی که فریادی بلند زمین را می‎لرزاند و پس از آن فریاد بلند دیگری خواهد بود.
ن: 2126 کلمه «راجفه» به معنای فریاد بلند و وحشتناک، و مقصود از کلمه «رادفه» فریاد بلند دیگری است که ناظر به نفخ صور دوم است. بنابراین، مفاد این آیه با مفاد آیه (68/ سوره زمر) مطابقت دارد.
[10]

 

منبع :

اندیشه قم

http://www.andisheqom.com/ 

ادامه مطلب...

نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
سؤال در قبر
جمعه 87 تیر 21 , ساعت 9:59 عصر  

 از امام صادق ـ علیه السلام ـ روایت شده که فرمود: «من نسبت به عالم برزخ برای شما نگرانم». از آن حضرت از معنای برزخ سؤال شد، پاسخ داد: «مقصود قبر است از لحظه مرگ تا قیامت».[1]

سؤال در قبر

یکی از مطالبی که در احادیث و نیز کتاب‎های کلامی پیرامون قبر مطرح شده است، مسئله سؤال در قبر می‎باشد. ما در این مورد به نقل سخن استاد کلام امامیه شیخ مفید(ره) (م/ 413) بسنده می‎کنیم:
«در احادیث صحیح از پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ روایت شده است که فرمود: فرشتگان بر اهل قبور وارد می‎شوند و درباره مسایل دین از آنان سؤال می‎کنند. در برخی از این‎روایات آمده است که: ‌دو فرشته‎ای که مأمور این کار می‎باشند، ناکر و نکیر نام دارند که بر میت وارد شده و از او درباره خدا، پیامبر، دین و امام سؤال می‎کنند، هر گاه پاسخ حق بگوید او را به فرشتگان ثواب تحویل می‎دهند، و در غیر این صورت او را به فرشتگان عذاب می‎سپارند. نیز در پاره‎ای از روایات آمده است: نام دو فرشته‎ای که بر کافران وارد می‎شوند، ناکر و نکیر، و دو فرشته‎ای که مأمور سؤال از مؤمنان می‎باشند، «مبشر و بشیر نام دارند».[2]
در احادیث متعدد از ائمه طاهرین ـ علیهم السلام ـ روایت شده است که: سؤال در قبر به دو گروه اختصاص دارد: یکی، آنان چه دارای ایمان خالص می‎باشند؛ و دیگری، آنان چه کافر محض باشند: «لَا یُساءَلَ فِی الْقَبْرِ اِلّا مِنْ مَحَضِ الإیمانَ مَحْضاً أوْ مَحْضَ الْکُفر مَحْضاً».[3]
ثواب و عقاب در قبر

مقصود از ثواب و عقاب در قبر همان ثواب و عقاب برزخی است،‌ که بنا بر آن‎چه از آیات و روایات به دست می‎آید عمومیت نداشته و به دو گروه گذشته اختصاص دارد. شیخ مفید(ره) در این‎باره گفته است:
«از روایات به دست می‎آید که: ارواح، پس از مرگ بدن‎ها دو دسته‎اند: برخی از آنان بهره‎مند از پاداش و یا گرفتار عقاب می‎باشند؛ و برخی از آن‎ها ثواب و عقاب را درک نمی‎کنند، چنان‎که از امام صادق ـ علیه السلام ـ روایت شده که فرمود: روح آنان چه ایمان خالص دارند یا کافر محض می‎باشند، پس از مرگ به هیکلی همانند بدن دنیوی تعلق گرفته و تا روز قیامت به اعمال خود جزا داده می‎شوند. و در آن روز خداوند بدن او را زنده کرده و بار دیگر روح به بدنش تعلق گرفته و جزای کامل اعمال خود را می‎بیند».
شیخ مفید(ره) سپس در مورد مؤمنان به آیه‌ مربوط به مؤمن آل یاسین، و در مورد کافران به آیه مربوط به عذاب آل فرعون استشهاد کرده و آن‎گاه گفته است:
«آنان ‎چه ایمان خالص نداشته و کافر محض نیز نمی‎باشند، در عالم برزخ نه مورد سؤال واقع می‎شوند، و نه پاداشی را درک می‎کنند، و نه عذاب می‎شوند».[4]
لازم به یادآوری است در برخی روایات از گروه سوم که در عالم برزخ نه پاداش داده می‎شوند، و نه کیفر، و نه مورد سؤال واقع می‎شوند، به «مستضعفان» یاد شده است، چنان‎که از امام صادق ـ علیه السلام ـ درباره مستضعفان سؤال شد، فرمود: آنان نه مؤمن‎اند و نه کافر، بلکه در انتظار امر خداوند می‎باشند:
«هُمْ لَیْسُوا بِالمُؤمِنینَ وَ لَا بِالکُفّارِ، فَهُمُ الْمُرجَوْنَ لِأمرِ اللهِ».[5]
علامه مجلسی(ره) نیز آن‎جا که از طوایف سه گانه انسان‎ها در عالم برزخ سخن گفته گروه سوم را که نه ثواب دارند و نه عقاب، به عنوان «مستضعفان» نامیده و گفته است:
«آن‎چه از آیات و روایات بسیار و براهین قطعی استفاده می‎شود، این است که نفس، پس از مرگ باقی است، و اگر کافر محض باشد معذب، و اگر مؤمن خالص باشد منعم می‎باشد، و اگر از مستضعفان باشد به حال خود رها می‎گردد...»[6]
او در جای دیگر نیز گفته است:
«مقتضای قواعد عدلیه و ظواهر نصوص دینی این است که سؤال در قبر به انسان‎هایی که واجد شرایط تکلیف بوده و مکلف بوده‎اند، اختصاص دارد، و شامل کودکان، سفیهان و دیوانگان و مستضعفان نمی‎گردد».[7]
بنابراین، مقصود از مؤمن و کافرِ محض کسانی هستند که شرایط تکلیف را دارا بوده‎اند.

دفع یک توهم

برخی توهم کرده‎اند که تعلق روح به بدن مثالی در عالم برزخ، مستلزم تناسخ بوده و در نتیجه باطل است؛ لیکن با توجه به آن‎چه در بحث تناسخ گذشت، نادرستی این پندار روشن است، زیرا تناسخ باطل از نظر عقل و شرع، آن است که روح پس از مفارقت از بدن بار دیگر به بدن مادی تعلق گرفته و بار دیگر حیات دنیوی را ادامه داده، و این جریان پیوسته تکرار گردد، و حال آن‎چه در این‎جا سخن از تعلق روح به بدن برزخی است، نه بدن دنیوی، و این امر تکرار پذیر نبوده و با فرا رسیدن قیامت پایان می‎پذیرد.
بنابراین، هیچ یک از دو اشکال تناسخ معروف (تعلق دو نفس به یک بدن، ناهم‎آهنگی روح و بدن) متوجه تعلق روح به بدن مثالی نیست، و نتیجه می‎گیریم که تعلق ارواح به قالب‎های مثالی در عالم برزخ، موضوعاً و حکماً با نظریه، تناسخ تفاوت دارد.

منبع :

اندیشه قم

http://www.andisheqom.com/ 

 ادامه مطلب...

نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
عالم قبر و برزخ
جمعه 87 تیر 21 , ساعت 9:56 عصر  

به مقتضای اصل توحید در ربوبیّت، قبض ارواح فعل خداوند است؛ و به حکم این‎که نظام آفرینش، نظام اسباب و مسببات است، خداوند ملک‎الموت را مأمور گرفتن جان‎ها قرار داده؛ و در این کار فرشتگانی را به یاری وی برانگیخته است.
نکته جالب توجه در آیات یاد شده این است که: آن‎جا که «تَوفَّی» به خدا نسبت داده شده، مسندالیه (الله) مقدم داشته شده است، ولی در آیات دیگر مسند (توفی) مقدم ذکر شده است، و تقدیم مسندالیه افاده حصر می‎کند، بنابراین، از مجموع این آیات استفاده می‎شود که گرفتن جان‎ها بالاصاله و بالاستقلال، فقط فعل خداوند است، گرچه به طور بالتبع و بالغیر، فعل ملک الموت و فرشتگان مرگ می‎باشد.[1]

عالم قبر و برزخ

از آیات قرآن و احادیث اسلامی به روشنی برمی‎آید که انسان پس از مرگ مستقیماً وارد عالم قیامت نمی‎شود؛ زیرا فرا رسیدن عالم قیامت، اولاً: با یک سلسله انقلاب‎ها و دگرگونی‎های کلی در همه موجودات زمینی و آسمانی همراه است؛ ثانیاً: در آن روز همه انسان‎ها جمع می‎شوند.
نکته دیگری که از آیات قرآن و نصوص دینی استفاده می‎شود این است که انسان در فاصله میان مرگ و قیامت در خاموشی و بی‎حسی فرو نمی‎رود، بلکه دارای احساس بوده و از چیزهایی لذت یا رنج می‎برد.
متکلمان اسلامی به پیروی از قرآن کریم، این فاصله را «برزخ» می‎گویند، بنابراین،‌ دومین عالمی که انسان پس از عالم دنیا در آن زندگی می‎کند، عالم برزخ است.

قرآن و عالم برزخ

در آیات متعددی قرآن به صورت‎های مختلف از حیات برزخی سخن به میان آمده است، و در یک آیه به صراحت از فاصله میان مرگ و قیامت به «برزخ» تعبیر شده است، آن‎جا که می‎فرماید:
«وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ».[2]
و پیش روی آنان (از حین مرگ) تا روزی که مبعوث می‎شوند برزخی است. واژه «برزخ» در لغت به معنای حایل و فاصله میان دو چیز است، چنان‎که در جای دیگر می‎فرماید:
«بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ».[3]
به طور کلی، در آیاتی که ناظر به حالات انسان پس از مرگ و قبل از برپایی قیامت کبری می‎باشند، سه نکته مطرح شده است که بر حیات برزخی دلالت دارند:

نکته اول: سخن گفتن مردگان با خدا یا با فرشتگان الهی، چنان‎که می‎فرماید:
«إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَهُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ قالُوا فِیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَهً فَتُهاجِرُوا فِیها».[4]
نیز می‎فرماید:
«حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فِیما تَرَکْتُ...».[5]

نکته دوم: بشارت دادن فرشتگان، مردگان نیکوکار را به دریافت‎ پاداش‎های الهی پس از مرگ، چنان‎که می‎فرماید:
«إِنَّ الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَهُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّهَ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ».[6]
و درباره مؤمن آل یاسین می‎فرماید:
«قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّهَ».[7]

نکته سوم: پاداش‎ها و کیفرهایی که صالحان یا تبهکاران پس از مرگ و قبل از قیامت دریافت می‎کنند، چنان‎که در مورد مؤمن آل یاسین می‎فرماید:
«قالَ یا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ بِما غَفَرَ لِی رَبِّی وَ جَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ».[8]
و درباره شهیدان می‎فرماید:
«وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ».[9]
شکی نیست که واژه‎های: «یرزقون»، «فرحین»، و «یستبشرون»، بر حیات حقیقی شهیدان پس از مرگ دلالت دارند بنابراین احتمال این‎که مقصود از حیات آنان، بقای یاد و خاطره آن‎ها در دلهاست، بی‎پایه و نادرست است.[10]
و در مورد فرعونیان می‎فرماید:
«وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها غُدُوًّا وَ عَشِیًّا وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَهُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ».[11]
این آیه از دو عذاب سخن می‎گوید:
یکی، عذاب بد یا سخت (سوء العذاب).
دیگری، عذاب سخت‎تر (اشد العذاب). با توجه قرینه مقابله به این‎که عذاب دوم که مربوط به روز قیامت می‎باشد، در مقابل عذاب نخست قرار داده شده است، ‌روشن می‎شود که عذاب اول مربوط به قبل از قیامت است.
علامه طباطبایی(ره) در تفسیر این آیه شریفه فرموده است: از این آیه سه نکته به دست می‎آید:
1. فرعونیان در عذاب نخست بر آتش عرضه می‎شوند، و در عذاب دوم بر آن وارد می‎گردند. بدیهی است که دخول در آتش، سخت‎تر از عرضه شدن بر آن است.
2. عرضه شدن بر آتش که با عذاب نخست صورت می‎گیرد، قبل از برپایی قیامت و مربوط به عالم برزخ است.
3. عذاب فرعونیان در برزخ و قیامت یک چیز است، و آن آتش اخروی است، با این تفاوت که اهل برزخ از دور به آن عذاب می‎شوند، و اهل آخرت داخل آن می‎گردند.[12]
نیز قرآن کریم آن‎گاه که طوفان نوح ـ علیه السلام ـ و غرق شدن امت وی را گزارش می‎دهد، یادآور می‎شود که آنان به خاطر خطاهای خود غرق شدند و سپس وارد آتش گردیدند، چنان‎که می‎فرماید:
«مِمَّا خَطِیئاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً فَلَمْ یَجِدُوا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْصاراً».[13]

اصالت و تجرد نفس از نظر قرآن

آیات یاد شده بر اصالت و تجرد نفس دلالت دارند، و اثبات می‎کنند که حقیقت انسان جسم و بدن او نیست که با مرگ از فعالیت باز ایستاده و پس از مدتی متلاشی می‎گردد، بلکه حقیقت انسان همان نفس او است که با بدن ارتباط تدبیری دارد و با مرگ بدن، حیات او قطع نمی‎شود، بلکه حیات او همچنان ادامه داشته، و برخوردار از نعیم و پاداش، یا گرفتار عذاب و رنج خواهد بود و این سعادت و شقاوت نتیجه حالات جسمانی و حیات بدنی و مادی او نمی‎باشد، بلکه نتیجه ملکات و اعمال اوست، بدیهی است احکام و آثار یاد شده با خواص و ‌آثار جسم متفاوت است، و در نتیجه روح و نفس انسانی مادی و جسمانی نیست.
مطلب مزبور از آیات دیگری از قرآن نیز به دست می‎آید، که از آن جمله آیات مربوط به توفی انفس است؛ زیرا ـ همان‎گونه که پیش از این یادآور شدیم ـ توفی به معنای گرفتن چیزی به صورت کامل می‎باشد، و این در حالی است که بدن پس از مرگ متلاشی گردیده و فانی می‎شود. بنابراین، آن‎چه کاملاً گرفته شده و باقی است، همان نفس مجرد از ماده است، چنان‎که قرآن کریم در پاسخ این شبهه منکران معاد که: «چگونه انسان پس از آن‎که اجزای او متلاشی گردیده و در زمین پراکنده و ناپدید شد، بار دیگر حیات نوین پیدا می‎کند؟»[14]، می‎فرماید:
«قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ».[15]
شکی نیست که کلام فوق پاسخگوی شبهه منکران معاد است، و در نتیجه با آن هم‎آهنگ می‎باشد؛ زیرا مبنای شبهه این است که واقعیت انسان‎ها که با ضمیر متکلم (نا= ضللنا) به آن اشاره می‎کنند، همان بدن است که پس از مرگ متلاشی و نابود می‎گردد. و پاسخ این است که واقعیت انسآن‎چه با ضمیر مخاطب (کُم = یتوفاکم) به آن اشاره می‎شود بدن او نیست، بلکه چیز دیگری است که فرشته مرگ آن را به طور کامل دریافت می‎کند و آن همان نفس انسانی است،[16] چنان‎که در آیه دیگر می‎فرماید: «اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها».[17]

حقیقت قبر

واژه قبر در مدارک و منابع دینی در دو معنا به کار رفته است:
1. مکانی که جسد میت در آن مدفون می‎گردد.
روایات مربوط به احکام قبر و دفن میت که در کتابهای فقهی مورد بحث واقع می‎شوند، ناظر به این معنا می‎باشند، نیز در برخی از آیات همین معنا مراد است، چنان‎که خداوند درباره منافقان می‎فرماید:
«وَ لا تُصَلِّ عَلى أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً وَ لا تَقُمْ عَلى قَبْرِهِ...».[18]
ـ هیچ‎گاه بر هیچ یک از مردگان آنان نماز نگذار و بر قبر او نایست.
و نیز درباره پایان زندگی انسان می‎فرماید:
«ثُمَّ أَماتَهُ فَأَقْبَرَهُ».[19]
ـ سپس او را می‎میرانده وارد قبر می‎کند.
علامه طباطبایی(ره) در تفسیر این آیه شریفه فرموده است: مقصود از «اقبار» دفن انسان در قبر و پنهان کردن او در دل زمین است، ‌و این امر ناظر به روش غالب انسان‎ها در دفن مردگان می‎باشد؛ و دلیل این‎که این کار به خداوند نسبت داده شده، آن است که خداوند آنان را به این کار هدایت نموده است. نیز برخی گفته‎اند: مقصود این است که خداوند دستور داده است که مردگان را در قبر بگذارند.
ولی وجه نخست با سیاق آیات که ناظر به تدبیر تکوینی خداوند در مورد انسان است نه تدبیر تشریعی او مناسب‎تر می‎باشد.[20]
2. معنای دیگر واژه قبر همان عالم برزخ است، چنان‎که از امام سجاد ـ علیه السلام ـ در تفسیر آیه «وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ» روایت شده که فرمود: «برزخ همان قبر است»، آن‎گاه افزود: «قبر یا باغی از باغ‎های بهشت، و یا گودالی از دوزخ است.»[21]

منبع :

اندیشه قم

http://www.andisheqom.com/ 

ادامه مطلب...

نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
مرگ، گذرگاهی به سرای دیگر
جمعه 87 تیر 21 , ساعت 9:54 عصر  

مرگ، گذرگاهی[1] به سرای دیگر

حیات دنیوی انسان با مرگ پایان یافته و به سرای دیگری قدم می‎گذارد. مسئله مرگ از جنبه تربیتی اهمیت ویژه‎ای دارد و در قرآن کریم، احادیث دینی از جهات گوناگون مورد توجه قرار گرفته و درباره آن مطالبی بیان گردیده است: در این فصل برخی از آنها را یادآور می‎شویم:
1. تقدیر حتمی و عمومی
قرآن کریم مرگ را تقدیر الهی دانسته و می‎فرماید:
«نَحْنُ قَدَّرْنا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ».
[2]
نیز درباره حتمیت و عمومیت آن می‎فرماید:
1. «أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَهٍ».
[3]
2. «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَهُ الْمَوْتِ».
[4]
3. «وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِکَ الْخُلْدَ أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُونَ».
[5]
هم‎چنین امام علی ـ علیه السلام ـ درباره عمومیت مرگ فرموده است: «وَ لَوْ اَنَّ اَحَداً یَجِدُ إلی البَقَاء سُلَّمَاً اَوْ لِدَفْعِ الْمُوتِ سَبیلاً، لَکانَ ذَلِکَ سُلِیمَان بن داود ـ علیه السلام ـ الذی سُخَّر لَهُ مُلْکَ الْجِنَ و الانْس».
[6]
2. دوستی خدا و آرزوی مرگ
قرآن در رد ادعای قوم یهود که خود را اولیای خاص خدا دانسته، و کسی جز یهود را شایسته حیات سعادتمندانه اخروی و ورود به بهشت نمی‎دانستند،
[7] می‎فرماید:
«قُلْ إِنْ کانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَهُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَهً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ».
[8]
نیز می‎فرماید:
«قُلْ یا أَیُّهَا الَّذِینَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ».
[9]
بدیهی است فردی که به حیات جاودانه اخروی و نعمت‎ها و پاداشهای عظیم آن معتقد بوده، و با عمل به فرامین الهی خود را شایسته دریافت آن پاداش‎ها می‎داند و لطف و رحمت بیکران خداوندی را نیز باور دارد، مشتاقانه در انتظار فرا رسیدن مرگ می‎باشد و با گشاده‎رویی از آن استقبال می‎کند، چنان‎که در حالات اولیای الهی مطالب شنیدنی بسیاری در این‎باره نقل شده است: از جمله در روایت است که امام علی ـ علیه السلام ـ نقل شده که فرمود: «و الله لابن ابیطالب آنس بالموت مِنْ الطِفل بِتَدی امه».
[10]
نیز روایت شده است که حمزه سید الشهدا ـ رضوان الله تعالی علیه ـ در دوران جوانی و قبل از اسلام در جنگ‎ها زره بر تن می‎پوشید، ولی پس از اسلام بدون پوشیدن زره به میدان جنگ می‎رفت: علت آن را پرسیدند،‌ در پاسخ فرمود: من قبلاً وداع از این جهان را مرگ و فنا می‎دانستم، ولی اینک در پرتو آیین محمدی ـ صلّی الله علیه و آله ـ خود را در برابر این حیات فانی زبون و ناتوان می‎بینم، ‌و وداع از آن را دریچه‎ای به سوی رحمت بیکران الهی می‎دانم.
و نیز روایت شده است که روز عاشورا، حبیب بن مظاهر ـ رضوان الله تعالی علیه ـ را خندان دیدند، علت را از او پرسیدند: پاسخ داد: امروز مناسب‎ترین روز شادمانی است، زیرا طولی نمی‎کشد که پس از شهادت در کنار حورالعین خواهیم بود.
[11]
در این‎جا این سؤال مطرح می‎شود که چرا در برخی از روایات از آرزو کردن مرگ نهی شده است؟ چنان‎که از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ روایت شده که فرمود: «مبادا فردی از شما به خاطر مشکلی که بر او وارد می‎شود، آرزوی مرگ نماید، بلکه از خدا بخواهد تا وقتی زندگی برای او منشأ خیر است، او را زنده بدارد».
[12]
پاسخ این است که ـ همان‎گونه که از حدیث فوق به دست می‎آید ـ در صورتی که آرزوی مرگ به خاطر بی‎تابی در برابر ناگواری‎ها باشد مذموم می‎باشد، زیرا در برابر ناملایمات باید صبر و استقامت نمود و از خداوند استمداد جست.
[13]
در این‎باره روایات بسیار نقل شده است که این گنجایش نقل آن‎ها را ندارد.
[14]

3. علل نگرانی از مرگ

یکی از عوامل نگرانی از مرگ که می‎توان آن را یک عامل طبیعی دانست، مفارقت و جدایی انسان از وابستگان و دوستان است.
یکی دیگر از عوامل نگرانی مرگ برای کسانی که به حیات اخروی عقیده ندارند، این است که آنان چون مرگ را نشانه پایان حیات می‎دانند، از این‎رو آن را امری ناخوشایند می‎دانند؛ زیرا انسان به حیات همیشگی تمایل فطری دارد، و لذا هر چه را که با این تمایل ناسازگاری دارد، را نمی‎پسندد.
عامل سوم که برای گناه‎کارانی که به حیات پس از مرگ و کیفرهای اخروی گناهان عقیده دارند، مطرح است، این است که چون آینده خود را توأم با رنج و سختی می‎دانند، لذا از مرگ وحشت دارند.
و سرانجام دلبستگی زیاد به مظاهر حیات دنیوی، عامل دیگری برای وحشت و نگرانی از مرگ می‎باشد.
اینک نمونه‎هایی از آیات و روایات را در این‎باره یادآور می‎شویم.
قرآن کریم با اشاره به حالت اغماء و بی‎احساسی انسان در لحظه مرگ، یادآور می‎شود که انسان طبیعتاً از آن گریزان است، ‌چنان‎که می‎فرماید:
«وَ جاءَتْ سَکْرَهُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذلِکَ ما کُنْتَ مِنْهُ تَحِیدُ».
[15]
هم‎چنین قرآن کریم در نکوهش قوم یهود می‎فرماید:
«وَ لَنْ یَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ».
[16]
نیز علی ـ علیه السلام ـ می‎فرماید:
«وَ لَا تَکُن مِمَّنْ یَکْرَهُ المُوتَ لِکَثْرَهِ ذُنُوبِه».
[17]
هم‎چنین شخصی به امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ گفت: چرا ما مرگ را ناخوشایند داشته و آن را دوست نداریم؟ امام ـ علیه السلام ـ فرمود: چون شما آخرت خود را ویران، و دنیای خود را آباد نموده‎اید، بدین جهت دوست ندارید که از آبادی به ویرانه منتقل گردید:
«اِنَّکَمْ اَخْرَبْتُمْ آخِرَتکُم وَ عَمَّرْتُم دُنْیاکُم، فَأنْتُم تَکْرِهُونَ النَقْلَهَ مِنَ الْعُمْرانِ إلَی الخَرابِ».
[18]
نیز فردی نزد پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ آمد و گفت: چرا من مرگ را دوست ندارم؟
پیامبر فرمود: آیا ثروت داری: «الک مأل؟»
مرد گفت: آری.
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: چیزی از آن را برای آخرت خود تدارک نموده‎ای: «فَقَدَّ مْتَهُ؟»
مرد گفت: خیر.
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: به همین جهت از مرگ بیزاری: «فمِن ثمَّ لا تُحِبُّ الْمُوْتَ».
[19]

4. موت یا توفی

در قرآن کریم در رابطه با مرگ دو واژه به کار رفته است: یکی، واژه موت؛ و دیگری، واژه «تَوَفّی». واژه موت به معنای فقدان حیات و آثار آن است. بنابراین، همان‎گونه که حیات دارای مراتب و یا مصادیق گوناگون است، موت نیز مصادیق مختلف دارد:
1. مرگ نباتی: از کار افتادن قوه نباتیه و آثار آن چون رشد و نمو.
2. مرگ حیوانی: از کار افتادن قوای حیوانی و آثار آن، چون اراده و ادراک حسی،‌ وهمی و خیالی.
3. مرگ انسانی: عدم ترتب آثار قوه عقلانی.
[20]
بر این اساس، هر گاه فرد یا جامعه‎ای فاقد صفات و ارزش‎های عقلانی باشد، فاقد حیات انسانی بوده و مرده است، چنان‎که علی ـ علیه السلام ـ می‎فرماید:
«فَالْمَوتُ فِی حَیاتِکُمْ مَقْهُورِینَ، و الحَیاهُ فِی مَوتِکُم قَاهِرینَ».
[21]
نیز آن حضرت کسانی را که به هیچ وجه با منکرات مخالفت نمی‎کنند، «میتُ الاحیاء» (مرده در میان زندگان) دانسته است.
[22]
واژه «توفی» از ماده «وفی» به معنای گرفتن چیزی است به وجه تمام و کمال.
از مجموع آیات قرآن در رابطه با مسئله مرگ به دست می‎آید که «موت» ناظر به بدن، و «توفی» مربوط به روح و نفس آدمی است، یعنی، به هنگام مرگ دستگاه بدن از حرکت باز ایستاده و فعالیت قوای بدنی متوقف می‎گردند (موت)، و روح و نفس انسان توسط فرشتگان خاص، جان‎ها به طور کامل گرفته شده و به حیات خود در نشأه دیگر ادامه می‎دهد (توفی).
همان‎گونه که علامه طباطبایی(ره) فرموده است: واژه «موت» در قرآن کریم هیچ‎گاه در مورد روح و نفس مجرد به کار نرفته است، و مقصود از کلمه نفس در آیه ـ کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَهُ الْمَوتِ
[23] ـ نفس مجرد از ماده، در مقابل بدن نیست؛ بلکه مراد شخص انسانی است؛ یعنی، هر فردی مرگ را خواهد چشید، چنان‎که در جای دیگر فرموده است:
«مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً».
[24]
ـ بنابراین، از دو آیه یاد شده در زیر، آیه نخست ناظر به مرگ بدن‎ها و آیه دوم ناظر به تَوفَّی ارواح است:
1. «وَ هُوَ الَّذِی أَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ».
[25]
2. «قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ».
[26]

5. گیرنده جان‎ها کیست؟

در برخی از آیات قرآن گرفتن جان‎ها فعل خداوند به شمار آمده است، چنان‎که می‎فرماید:
«اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها».
[27]
و در برخی دیگر به فرشتگان نسبت داده شده است:
«حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا».
[28]
و در برخی دیگر «ملک الموت» به عنوان گیرنده جان‎ها شناخته شده است:
«قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ».
[29]
ـ برخی از سطحی نظرآن‎چه از درک حقیقت این آیات عاجز مانده‎اند، گمان کرده‎اند که این آیات متناقض می‎باشند، با این پندار که چگونه ممکن است فعل واحد (گرفتن جان انسان) به سه فاعل مختلف، استناد داده شود.
[30]
پاسخ این اشکال این‎که استناد فعل واحد به فاعل‎های مختلف در صورتی محال است که به صورت عرضی باشد، نه طولی، و حال آن‎که استناد قبض ارواح به خداوند، ملک الموت و فرشتگان دیگر در این‎جا، به صورت طولی است، مانند استناد نوشتن به قلم، دست و خود نویسنده.

منبع :

اندیشه قم

http://www.andisheqom.com/ 

ادامه مطلب...

نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
قیام مسجدگوهرشاد
جمعه 87 تیر 21 , ساعت 5:17 عصر  

73 سال پیش درچنین روزی - 21 تیرماه سال 1314 هجری شمسی :

قیام امت مسلمانان ایران معروف به قیام مسجد گوهر شاد بوقوع پیوست .

مردم مسلمان و مبارز ایران که پیشاپیش آنان روحانیون مبارز و متعحد قرار داشتند علیه ظلم رضا خانی و تهاجم فرهنگی غرب بپا خاستند .آنان با طرح های استعماری رضا خان آشکارا مخالفت ورزیدند ودر مقابل او ایستادگی کردند.این قیام در مسجد گوهر شاد مشهد به نقطه اوج خود رسید و رژیم رضا خان برای سرکوبی آن اقدام به ضرب و شتم ،و کشتار مردم در این مکان مقدس کرد .گفتنی است عده زیادی از روحانیون ؛ وعاظ؛ ومدرسان حوزه مشهد که در این قیام مشارکت داشتند بازداشت شدند و مدتی را در زندان بسر بردند

------------------------------------

 قیام مسجد گوهرشاد

 بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

رضا شاه پس از دعوت آتاتورک در خرداد 1313 به ترکیه مسافرت نمود و در 16 خرداد همین سال مورد استقبال رسمی کمال پاشا ملقب به آتاتورک گردید و یکی از اهداف این سفر مذاکرات سیاسی بود!

رضا شاه در جریان این سفر از تأسیسات نظامی و اماکن مذهبی ترکیه دیدن نمود و در مراسم رژه ای که به افتخار ورود وی ترتیب یافته بود ، شاهد حضور همسان و یکسان دختران جوان دوشادوش مردان بود ، برگزاری مراسم و مهمانی افتخاری یکی از برنامه های این سفر بود که در یکی از این مهمانی ها آتاتورک در حضور شاه با زنی رقصید ، رضا شاه بعد از یک ماه و هشت روز از مرز ترکیه وارد ایران شد و در بازگشت در مورد این سفر گفت :

" ما رفته بودیم با یک مرد بزرگ ملاقات کنیم ، ما باید ملت خودمان را به همان درجات برسانیم که او ملت خود را رسانیده است . "

رضا شاه بعد از بازگشت به وطن ، به تأسی از غرب به اقداماتی دست زد از جمله اینکه همانند اروپایی ها دستور پوشیدن کلاه شاپو را صادر نمود – در قانون اتحاد لباس ، کلاه پهلوی ، کلاه رسمی بود و همه مردم ایران به جزء آنهایی که مشمول استثناهای آن قانون می شدند ملزم به سر گذاشتن آن بودند – وی در فکر تغییر کلاه بود که در اول فروردین ماه 1314 این دستور را صادر کرد ، ابتدا قرار بود کارمندان دولت ، این نوع کلاه را استعمال کنند و دولت بخشنامه ای در این زمینه صادر کرد و سپس افراد دیگر ملزم به سر نهادن این کلاه شدند .

به دلیل مخالفت برخی دولتمردان در استفاده از کلاه فرهنگی ، دولت ناچار شد که طی بخشنامه ای دیگر استعمال آن را برای مأمورین دولتی اجباری نماید و تأکید شده که کلیه مأمورین کلاه خود را تغییر دهند – کلاه پهلوی یک لبه بود ولی کلاه شاپو تمام لبه که به آن کلاه لبه دار نیز می گفتند این کلاه در غرب استعمال می شد و مردان وقتی به هم می رسیدند به احترام همدیگر ، کلاه را بر می داشتند .

به هر حال در پی صدور این بخشنامه ، کارمندان دولت چاره ای جز استفاده از آن را نداشتند ، اما در شمال شرقی ایران – مشهد – روند قضایا به گونه ای دیگر بود . آیت الله بدلا در خاطرات خود می گوید : " وقتی دستور تغییر کلاه و پهلوی به به کلاه فرهنگی از طرف دولت به استانداری خراسان رسید پاکروان برای اجرای آن مراتب را به کلیه ادارات و دوایر ابلاغ کرد ، وی معتقد به برخورد با مردم و کسانی بود که این امر را اجرا نکنند ، علاوه بر پاکروان به عنوان یک استاندار مقتدر و کینه جو و قدرت طلب که نماینده قشر جدید مدیران پرورده رضا شاهی ، وجود مرجع تقلیدی بی اعتنا به حکومت و به شدت مقید به اصول شرع ، و نیز وجود نایب التولیه ای پرنفوذ و محافظه کار وجود واعظی توانا چون بهلول موجب گردید که این شهر متفاوت از سایر نقاط باشد.

ادامه مطلب...

نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
روح چیست ودر کجاست؟
پنج شنبه 87 تیر 20 , ساعت 1:50 عصر  

روح چیست ودر کجاست؟

براستی روح چه معنا دارد ؟ آیا تا بحال به این سئوال فکر کرده اید. اگر به کتا ب لغتنامه انگلیسی به فارسی مراجعه کنید . معا نی متفاوتی ازروح مشاهده می کنید. مثل روح ، جان ، روان ، شبح ، جن و الهام ... اگر به لغتنامه آلمانی به فارسی مراجعه کنید . بااین کلمات برخورد می کنید . مثل معنویت، روحیه ، ذهن، هوش، جاندار و روان و ..... با مراجعه به کْتب ادبی و یا هر کتابی امثال آنها در باره روح . نه تنها از روح چیزی متوجه نمی شوید . بلکه بیشتر از قبل گمراه وسرگردانتر میشوید. به دلیل اینکه مولفین این نوع کتابها هم از روح اطلاعی ندارند، و نمی توانند به ما کمک کنند. کلمه روح در ادبیات ما با ترکیبهای مختلفی استفاده شده است. در همه ادیان معتبر جهان هم،از آن بارها و بارها نام برده شده است. بخاطر همین بنظر همه ما خیلی آشنا می آید، ولی با وجود این آنرا نمی شناسیم. بطور روزمره و عامیانه ما کلماتی مانند، روح پاک یا روحش شاد، یا عذاب روحی و یا کلماتی امثال این را استفاده میکنیم. بدون اینکه متوجه باشیم، که ما در باره چه کلمه والائی صحبت می کنیم. و هیچکس هم که تا به حال نتوانسته است آن را ببیند، یا لمس کند. همه اطلاعات ما از یکسری کلمات نا مفهوم و بی محتوا تشکیل شده است . و از نقل و قول کردن این کلمه هیچگونه بیم و هراسی هم نداریم . همچنین در نمایشهای درام و کارهای هنری از روح به عنوان شبح و یا جن استفاده می کنیم. فقط برای ترس، یا خنده بیننده ، آنرا بکار می بریم. در بسیاری از ادیان، از روح برای ترساندن معتقدین به آن دین استفاده می کنند . در بعضی از ادیان معتبرجهان، روح بعد از مردن، مطرح و شناخته می شود . مثل آنکه گفته شده است، که روح در شب اول قبر به کالبد مرده بر می گردد، و مرده را برای مدتی زنده می کند، تا بتواند آن شخص به سئوال و جواب ملکه شب اول قبر جواب بدهد، و جواب کارهای نیکش ( ثوابها ) و یا اعمال بدش ( گناهانش ) را بگیرد و روح در آن موقع قضاوت می شود. بعد از آن روح ما باید منتظر بماند تا در روز قیامت همراه با جسم ما که دو باره متولد شده به بهشت و یا جهنم برود. البته این تعریفی است که به ما ارث رسیده است . ولی نکته قابل توجه این است که ، ما قبل از مردن از روح هیچگونه اطلاعی نداریم ، ولی بعد از مردن با روح خودمان روبرو می شویم. بوداییان معتقدند که روح از مملکتی به مملکتی دیگر حرکت می کند، و شخص مرده که، روح از آن جدا شده است ، در جسم نوزاد دیگری حلول می کند و دو باره به زندگی نو در کالبد جدیدی ادامه خواهد داد و از نظر دین هندو ، روح نوری است که از حضرت شیوا ( یکی از خدایان ) به بدن هر کس منعکس میشود . ولی بعد از مطالعه کردن روح در ادبیاتها و ادیان مختلف برای همگان واضح و آشکار ا ست، که هیچکدام با روح آشنا نیستند. نمیدانند که روح یعنی چه ، و دلیل بزرگ آن، خود ما هستیم . که خودمان را نمی شناسیم . و اگر ما قادر به خودشناسی باشیم . روح به خودی خود شناخته میشود و نیازی به کاوش و تحقیقات در ادیان مختلف نمی باشد . ما در جهان با میلیونها تعریف روبرو هستیم . ولی باید بدانیم که فقط یکی از آنها حقیقت ا ست . حقیقت این است که ما باید به دانشی برسیم که بفهمیم که ما روح هستیم . من و شما و همه انسانها روح هستیم. نه آن جسمی که ما آن را مشاهده میکنیم. نکته قابل اشتراک در همه ادیان معتبر جهان این مطلب می باشد، که محل استقرار روح در قلب هر انسان می باشد . بدن ما حامل و نگهدارنده و مرکب و یا معبد روح می باشد ،همان روحی که خداوند در قلب ما مستقر کرده است . اما در قرن اخیر در باره بدن، و این معبد، تحقیقات بسیاری بعمل آمده است و مطالعات زیادی در باره آن شده است . در مورد بدن پزشکان بهتر میتوانند اطلاعات لازم را در اختیار شما عزیزان قرار بدهند، چرا که ادامه این مطلب ، راجع به بدن در بحث ما نمی گنجد ، برای شناخت روح، ما نیاز به وسایلی داریم ، مثل بررسی یک کشور، که نیاز به نقشه مورد نظر داریم . با داشتن نقشه آن کشور می توانیم. به مشخصات آن آشنا شویم. یعنی نقشه ، عامل شناسائی آن کشور میباشد. مملکت روح ، یا شناسائی مکان روح ، نیاز به یک عامل ( نقشه ) دارد، که آنرا بشناسیم. آن نقشه راهنما و هدایت کننده ما چیزی نیست. جز کندالینی که در مبحث کندالینی آن را مفصلأ توضیح داده ایم. ولی در این قسمت باید گفت که از برکت حرکت کندالینی در هر شخص و با پیوستن به روح و روان ، در بدن ما هیجان و ارتعاشی به بار می اورد. و یک لرزش و یا یک ارتعاش ملایمی اندام ما را در بر می گیرد . در این حالت انسان مثل یک پرنده احساس سبکی کرده ومی خواهد به کهکشان پرواز کند، و به همه انسانها نوید آزادی و پیوند روح و جسم را برساند. در این حالت است که شما با روح خودتان آشنا می شوید، و یواش یواش متوجه خواهید شد که روح به شما کمک خواهد کرد. که چگونه بتوانید بدنتان را در کنترل خود درآورید، و توسط آن هدایت خود را به دست بگیرید . با برخورد و با آشنائی با عکس العمل های بدن خودتان متوجه میشوید. زمانی که شما با روح خود پیوند پیدا کنید ، بدن شما از جمله دستان شما گواهی خواهند داد، که آیا شما با روح خودتان و یا با خالق خودتان ارتباط دارید یا نه ؟ این گواهی نشانگر روح میباشد. که شما به آن ملحق شده اید و معنای روح را عملأ احساس میکنید . دیگر نه در کتابها و نه در فرهنگها و در مذاهب به دنبال آن نمی گردید، بلکه خودتان با آن آشنا شده اید و با آن برخورد کرده اید و با آن عملأ ارتباط بر قرار می کنید. در زندگی روزمره، روح خودتان، رابط شما، و خداوند و کل کائنات خواهد بود و روح همیشه به شما کمک خواهد کرد که به سئوالاتی که توسط تفکر و علم خودتان که تا بحال به آن نرسیده اید و همیشه بدون جواب مانده است بدست بیاورید ، و به آرامشی برسید که میلیونها انسان در پی آن هستند . امیدواریم با این مطلب چکیده در باره روح،توانسته باشیم گوشه ای از سوالهای شما را دراین باره جواب داده باشیم. که واقعأ جای بحث بسیار دارد. ولی متأسفانه امکان بحث کلی را در این صفحه را نداریم. امیدواریم شما متوجه مفهوم روح شده باشید و به آن به صورتی بنگرید که واقعیت دارد، نه آنکه به ما گفته اند.

روح چیست ؟؟؟؟

واژه روح در قرآن در سوره ها و آیات متعددى تکرار شده است و متبادر از آن, همان موجودى است که مبدإ حیات و زندگى است و آن را منحصر به انسان و یا انسان و حیوان ننموده است, بلکه آن را در غیر انسان و حیوان نیز اثبات نموده است

 مثل آیه مبارکه: ((...فاتخذت من دونهم حجابا فإرسلنا الیها روحنا))(1).
((..مریم میان خود و آنان حجابى افکند و در این هنگام, ما روح خود را به سوى او فرستادیم)).
و آیه مبارکه: ((و کذلک إوحینا الیک روحا من إمرنا))(2). ((همان گونه(که بر پیامبران پیشین, وحى فرستادیم) بر تو نیز روحى را به فرمان خود وحى کردیم)). و آیات دیگر. پس براى روح, مصداقى در انسان هست و مصداق هاى دیگرى نیز در برخى موجودات دیگر.
این دو آیه و آیات دیگر به صراحت دلالت بر وجود روح در انسان و برخى موجودات دیگر غیر از انسان به معانى مختلف وجود دارد از جمله آیاتى که به صراحت دلالت بر این دارد که مراد از روح, تنها روح انسانى است, آیه مبارکه زیر است:
((یسئلونک عن الروح قل الروح من إمر ربى))(3).
((از تو (اى پیامبر) راجع به روح مى پرسند, بگو روح از کار خدا است و به شما جز اندکى از علم داده نشده است)).
در این آیه گرچه روح, مطلق آورده شده و لکن از قرائن موجود در آیه, استفاده مى شود که مراد از روح مورد سوال, روح انسانى است که به امر خدا انجام گردیده است.
بنابر عقیده بیشتر مفسران در آیه بالا روح به معناى روان و عامل حیات به کار رفته است(4).
مفسر بزرگ اهل سنت ((شیخ ابوالفتوح رازى)) در تفسیر ((روح الجنان))(5). در ضمن بیان اقوال مختلف در مورد مفهوم و معناى روح مى گوید:
((آنچه در این آیه مورد سوال قرار گرفته, روح آدمى است که قوام حیات به آن است و آدمى به آن زنده و با فقدان آن انسان زنده نمى ماند)).
مرحوم شعرانى در حاشیه تفسیر رازى چنین بیان مى کند:
((تفسیر روح با این مفهوم درست تر به نظر مىآید که سوال از وجود روح و حقیقت آن از دیرباز میان ملل جهان متداول بود, خاصه یهود و مخصوصا آن جماعت از یهودیان که با فلاسفه آمیخته و از عقاید و اختلافشان درباره روح, اطلاع یافته بودند, تعجب بشر درباره روح از آن است که مى بیند قدرتى است بر خلاف طبیعت و گوئى بر ضد آن در نبرد است و گوشت و پوست و استخوان را چون به خود رها کنند زود پوسیده و متعفن و پراکنده مى گردد و روح, او را سالها از فرسودگى و تعفن, نگاه مى دارد و به حرکت و سخن مىآورد و تعقل و ادراک مى کند و اینها هیچ یک, کار جسم نیست, جسم, سنگین است و سوى پائین میل دارد و روح بر مى جهد و جسم را مى جهاند.
((حال پس خود روح از چه مبدإ و منشإ است؟ خداوند جواب داد که مبدإ آن از فرمان خدا است و مانند نور خورشید بر ابدان تابیده و اگر فرمان الهى نبود و از وراى عالم طبیعت, دستورى نرسیده و فروغى نتافته بود, همه چیز جامد بود و صامت)).
تفسیر آیه ((و ما اوتیتم من العلم الاقلیلا)). ((شما آدمیان جز اندکى که از علم, نصیب ندارند)). این است که روح از دیدگاه قرآن, موقعیتى در عالم وجود دارد و آثار و خواصى در این عالم, بروز مى دهد که بسیار بدیع و عجیب است و شما از آن بى خبرید!
مرحوم ((بحرانى)) مولف تفسیر ((برهان)) در تفسیر آیه فوق از حضرت امام باقر(ع) نقل مى کند که فرمود:
((معناى آیه, این است که جز تعداد کمى از بشر; از روح, آگاهى ندارند)).
استاد معظم علامه فقید, سید محمد حسین طباطبائى(ره) در تفسیر ((المیزان))(6) مى نویسد:
((کلمه روح به طورى که در لغت معرفى شده, به معناى مبدإ حیات است که جاندار به وسیله آن قادر بر احساس و حرکت ارادى مى شود ولى مراد از روح در این آیات همان روح و نفس به نام ((نفس ناطقه)) مى باشد که در کالبد همه افراد انسانهاى موجود, وجود دارد. و وجود آن از ناحیه خدا و وابسته به او است)).
چنانکه در آیه دیگر مى فرماید:
((..انما إمره اذا إراد شیئا إن یقول له کن فیکون))(7).
((فرمان او چنین است که هرگاه چیزى را اراده کند, تنها به آن مى گوید: موجود باش! آن نیز بى درنگ موجود مى شود)).
از این آیه معلوم مى شود که:
1. امر خدا یعنى ایجاد هستى و وجودى است که از ناحیه خداوند به روح متعلق شده و این موجود, وابسته به خداست و به امر او پیدا شده نه علل و اسباب دیگرى.
2. موجودى به نام روح, وجود دارد و به همین مناسبت حضرت مسیح(ع) به عنوان کلمه خدا و روح او شمرده شده, آنجا که مى فرماید: ((انما المسیح عیسى بن مریم رسول الله و کلمه إلقاها الى مریم و روح منه))(8). ((مسیح, عیسى بن مریم, فقط پیامبر خدا و کلمه اوست که آن را به مریم القإ کرده است و روحى از جانب او است)).
خداوند در برخى از آیات روح و جان موجود در انسان ها را متعلق به خود دانسته یعنى تنها از ناحیه او به انسان, عطإ شده است چنانکه در مورد خلقت حضرت آدم(ع) مى فرماید:
((فاذا سویته و نفخت فیه من روحى))(9). ((هنگامى که کار انسان را به پایان رساندم و در او از روح خود (یعنى یک روح شایسته و بزرگ) دمیدم)). و در آیه مبارکه دیگر چنین وارد شده است: ((ثم سواه و نفخ فیه من روحه))(10) ((سپس اندام انسان را موزون ساخت و از روح خویش در وى دمید)).
در این دو آیه روح, متعلق به انسان ذکر شده و با کلمه ((من)) آورده شده یعنى مبدإ پیدایش او از ناحیه خداست. و نام این ایجاد را ((نفخ)) یعنى دمیدن نهاده است(11) هم چنانکه این کلمه در سایر آیات وارده در این باب نشان دهنده همین واقعیت است: ((یلقى الروح من إمره على من یشإ))(12). ((وحى را به هر یک از بندگان خویش که بخواهد القإ مى نماید)). و آیه ((ینزل الملائکه بالروح من إمره على من یشإ من عباده))(13). ((فرشتگان را با وحى به هر یک از بندگان خویش که بخواهد مى فرستد تا دلهاى مرده را به وسیله آن زنده نماید)).
و آیه ((تنزل الملائکه و الروح فیها باذن ربهم من کل إمر))(14).
((فرود آیند فرشتگان و روح(مراد جبرئیل است) در آن شب به اذن خدا با هر کارى که تقدیر خدا در امور مختلف است)). چنانکه خوانندگان ملاحظه مى کنند, کلمه ((من)) در همه این آیات مى فهماند که روح از جنس و سنخ امر است و آنگاه امر را بیان مى کند و مى فرماید:
((انما إمره اذا إراد شیئا إن یقول له کن فیکون))(15). ((فسبحان الذى بیده ملکوت کل شىء)), ((جز این نیست که هرگاه خداوند اراده کند چیزى را, امر کند به او و بگوید باش, پس به وجود مىآید)).

عالم خلق و عالم امر

به طور کلى در مطالعه آیات قرآنى در جهان آفرینش دو پدیده, جلب توجه مى نماید: یکى پدیده ((خلق)) که در مسیر سلسله علل و اسباب, قرار داشته و بر زمان و مکان, منطبق مى گردد و مسیر تکامل را تدریجا مى پیماید. دیگرى پدیده ((امر)) که نشان دهنده ارتباط موجودات با خداوند مى باشد, در این پدیده, تدریج وجود ندارد و تنها با اراده خداوند به طور آنى, موجود مى گردد و اسباب و وسائل مادى در آن راه ندارد و در حقیقت پدیده و عالم امر که روح از آن عالم است, عالم موجودات غیر مادى است(16).
مرحوم علامه طباطبائى(ره) در معناى امر در ذیل آیاتى که از تفسیر ((المیزان)) نقل کردیم, مى گوید: امر هر چیز عبارت است از ملکوت آن چیز و براى هر موجودى, ملکوتى و امرى است که در آیات 185 و آیه 75 سوره انعام و آیه 4 سوره قدر به آن اشاره شده است.
مطابق آیات قرآن هر دو پدیده یعنى پدیده مادى و قابل لمس یعنى ((عالم خلق)) و پدیده هاى امرى و مجرد غیر مادى یعنى ((امر و خلق)) هر دو از جانب خداوند مى باشد چنانکه در سوره اعراف آیه 54 مى فرماید:
((الا له الخلق و الامر)). ((آگاه باشید که آفرینش و تدبیر جهان از آن اوست یعنى به فرمان او است)).
خداوند این معنى را در آیات دیگر از جمله آیه 59 سوره آل عمران, نیز متذکر مى گردد به این صورت که ابتدا خلقت آدم را ذکر و ارتباط آن را با خاک که یکى از اسباب آن است, بیان, سپس وجود آن را بدون ارتباط به چیزى با تعبیر ((کن)) یعنى ((باش)) خاطرنشان مى سازد پس کیفیت خلقت آدم به صورت تدریج, انجام پذیرفته ولى نفخ روح به صورت غیر تدریجى و یا پدیده امر به وجود آمده پس روح انسان به امر خداوند موجود گشته است و نظیر این آیه را خوانندگان مى توانند در آیات 12 تا 14 سوره ((مومنون)) مطالعه نمایند.
چنانکه در آیه 59 سوره آل عمران ملاحظه مى گردد, قرآن پیدایش پدیده روح را به عنوان کیفیتى متفاوت با مراحل قبلى, معرفى کرده است یعنى جنین در ماه هاى اول دوره جنینى, داراى حیات و در حال رشد و نمو مى باشد و موقعى که رشد به حدى رسید که ساختمان قلب, کامل گردید و شروع به طپش نمود و اعضاى بدن کامل شد, حیات نباتى جنین تبدیل به حیات عالى ترى گردیده, پدیده دیگرى به نام روح و نفس, به وجود مىآید و از آن تعبیر به کیفیت امرى شده است.
در روایت وارد از امام سجاد(ع) در تفسیر نورالثقلین(17) به این حقیقت اشاره شده که حیات ابتدائى که بیشتر, جنبه نباتى دارد به کیفیت بالاترى که براى تعقل و زندگى مستقل آماده گردیده, تبدیل مى گردد(18).
پس; از آیات فوق استفاده مى شود که روح موجودى محقق و مجرد از ناحیه پروردگار بوده, جسم نیست زیرا به تعبیر مولف کتاب ((رساله النفسیه))(19) ((جسم قسمت پذیر بوده و روح, قسمت پذیر نیست, و روح عرض هم نیست زیرا که عرض را به خود, قیام نبود و جان, اصل آدمى است و همه اعضإ, تبع وى است, عرض چگونه بود...؟))

جالب این است که مولف کتاب ((رساله النفسیه)), ((فضل الله بن حامد حسینى)) متوفاى 921هـ.ق. بعد از ذکر مطالب یاد شده, دو بیت شعر فارسى نیز در زمینه مورد بحث چنین سروده است:
سرى است که جز نهفتنش نیست روان
درى است نفیس و سفتنش نیست روا
رازى که میان جان جانان منست
دانسته نیست و گفتنش نیست روا
منابع:http://www.solhe-daruni.com/ruh.htm

http://www.solhe-daruni.com/ruh.htm


نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
<   <<   46   47   48   49   50   >>   >
درباره وبلاگ

تا ظهور ...

یاس
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 6 بازدید
بازدید دیروز: 125 بازدید
بازدید کل: 1018904 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
لینک های روزانه

نقد و بررسی آثار علی شریعتی [176]
احکام جهاد [99]
خطر روحانی نماها [182]
افشای یک جنایت در حق نسل سوخته [238]
توسعه اقتصادی جهانی = رواج فساد [141]
کد قرار دادن فایل فلش در وبلاگ [1490]
سیاست عاشورا [197]
سیاست جهان گرسنه [145]
راههای صهیونیسم برای سلطه بر جهان و محو اسلام [151]
فلش احادیث امام حسین (ع) [297]
فلش زیارت ناحیه مقدسه [232]
آپلود رایگان فایل [124]
مهدی فاطمه عج [158]
حوزه آن لاین [124]
فتوبلاگ تا ظهور [125]
[آرشیو(21)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
حدیث[129] . مناسبت روز[47] . پاسخ به سوالات[23] . آلبوم عکس[20] . پژوهش در قرآن[19] . نقد و بررسی آثار علی شریعتی[13] . اخبار روز[9] . نقد و بررسی اشعار مولوی[5] .
نوشته های پیشین

امام حسین (ع)
حدیث
مناسبت ملی
آلبوم عکس
عمومی
پاسخ به سوالات
امام مهدی (عج)
معصومین
حضرت فاطمه (س)
اخلاق اسلامی
پژوهش در قرآن
امام علی (ع)
حضرت محمد (ص)
دفاع مقدس
حضرت معصومه (س)
امام صادق (ع)
حجاب
زبان عربی
مساجد و نماز جمعه
ماه رمضان
ولایت فقیه
امام حسن مجتبی (ع)
امام رضا (ع)
حج
روز قدس
اخبار کانون رهپویان وصال
نقد و بررسی آثار علی شریعتی
آرشیو
لوگوی وبلاگ من

تا ظهور ...
لینک دوستان من

یاوران مهدی (عج)
آلبوم تصاویر من
اعجاز علمی در قران وحدیث
همبستگی وبلاگنویسان مسلمان
ویژه نامه محرم سایت تبیان
ویژه نامه محرم سایت اعتقادات
ویژه نامه محرم سایت لبیک
ویژه نامه محرم سایت بلاغ
ویژه نامه محرم کانون وبلاگنویسان مذهبی
مرکز نشر اعتقادات
ویژه نامه محرم سایت معروف یاران
ویژه نامه محرم سایت غدیر
دانشنامه امام خمینی
پایگاه اطلاع رسانی امام خمینی
وصیت نامه امام خمینی
مرکز اطلاع رسانی فلسطین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

سیر خلقت نورانى حضرت زهرا(س)
معنی لغوی فاطمه
پیرامون اسامى حضرت زهرا سلام‏اللَّه‏علیه
فاطمه‏ى زهراء علیهاالسلام ریشه‏ى شجره‏ى طیبه‏ى نبوت است
نام‏گذارى زهرا علیهالسلام
[عناوین آرشیوشده]