در تاریخ انقلاب اسلامی برگی زرین و مقطعی حساس و مناسبتی پرخاطره است، بخصوص آنکه چهارده سال بعداز تبعید حضرت امام (ره) در همین روز (13 آبان 1357) فرزندان امام و صدها دانش آموز و دانشجو در مقابل دانشگاه تهران و خیابان های اطراف با شعار "درود بر خمینی" و "مرگ بر شاه" پایه های حکومت را به لرزه در آوردند و با گلوله های مأموران شاه به خاک و خون غلتیدند.
دانش آموزان همچون سایر گروه های ملت در اطاعت از فرمان حضرت امام (ره) که همه را دعوت به مبارزه بی امان با رژیم امریکایی شاه می نمود، سر از پا نمی شناختند و نجات اسلام را در پیروی کامل از امام (ره) سازش ناپذیر می دانستند. این طبقه جوان و فعال جامعه بحق یکی از ارکان و پایه های مهم انقلاب پیروزمند اسلامی بودند. صبح روز 13 آبان 1357 ه.ش دانش آموزان در حالی که مدارس را تعطیل کرده بودند روبه سوی دانشگاه نهادند تا بار دیگر پیوندشان را با رهبر بت شکن خویش به جهان اعلام نمایند. این جوانان پرشور خداجو گروه گروه داخل دانشگاه شدند و به همراه دانشجویان و گروههای دیگری از مردم در زمین چمن دانشگاه اجتماع کردند. مأموران شاه، دانشگاه را به محاصره خود درآورده بودند تا چنانچه فریاد حق طلبانه از گلویی برخاست آن را با گلوله پاسخ دهند. دانش آموزان در کناره نرده ها و زمین چمن اجتماع کرده بودند و فریاد مقدس "الله اکبر" آنان فضا را می شکافت و تا فاصله های دور طنین می انداخت. ساعت یازده صبح مأموران ابتدا چند گلوله گاز اشک آور در میان دانش آموزان و دانشجویان پرتاب کردند. اجتماع کنندگان در حالی که به سختی نفس می کشیدند، صدای خود را رساتر کردند و با فریاد دشمن شکن "الله اکبر" لرزه بر اندام مأموران مسلح شاه افکندند. در این هنگام تیراندازی آغاز شد و لاله های انقلاب یکی پس از دیگری در خون غلتیدند جوانان با فریاد الله اکبر و با شعارهای مرگ بر امریکا و مرگ بر شاه به شهادت رسیدند و انقلاب خونین اسلامیشان را تداوم بخشیدند و دشمنان اسلام را بیش از پیش به رسوایی و شکست کشاندند. در این واقعه 56 تن شهید و صدها نفر مجروح شدند.
یکی از شاهدان عینی می گوید: "شنبه 13 آبان سال 1357 ساعت 11 صبح، بیش از هفت هزار دانش آموز و دانشجو و دیگر طبقات مردم در محوطه دانشگاه تهران گرد آمده و عده ای سرگرم تماشای نمایشگاه عکس بودند و گروهی به سخنرانی گوش می کردند که ناگهان یک کپسول گاز اشک آور در هوا چرخید و روی زمین دانشگاه فرود آمد. عده ای سراسیمه به سوی در ورودی دانشگاه دویدند، ولی در همین موقع صدای تیراندازی بلند شد. سربازان از پشت میله های دانشگاه به سوی مردم شلیک کردند. هنوز فریادهای "نترسید تیراندازی هوایی است" بلند بود که دانشجویی به زمین غلتید، از این لحظه به بعد دانشگاه و خیابان های اطراف آن مبدل به صحنه جنگ و گریز شد. دانشجویان و دانش آموزان قصد داشتند آن روز به سوی منزل مرحوم آیت الله طالقانی راه پیمایی کنند. درست هنگامیکه عزم خروج از دانشگاه کردند با تیراندازی نیروها مواجه شدند و به دنبال آن دانشگاه صحنه برخوردهای خونین شد. مجروحان توسط دانشجویان به بیمارستان منتقل شدند." در همان ساعات اولیه نیروهای ضربت وارد دانشگاه شدند و دانشجویان و دانش آموزان برای مقابله با این حمله آتش افروختند و به دنبال آن مأموران پس از چند متر پیشروی در دانشگاه آنجا را ترک کردند. با شدت گرفتن تظاهرات، مأموران حکومت نظامی خیابان های اطراف دانشگاه و قسمتی از خیابان انقلاب را بستند و دانشجویان و دانش آموزان در خیابانهای اطراف پراکنده شدند. تظاهر کنندگان در چند نقطه خیابانهای جمهوری اسلامی و ولی عصر (عج) و خیابان های منشعب از آن آتش افروختند و با دادن شعار الله اکبر و لا اله الا الله خود را از حملات ددمنشانه مأموران نجات می دادند. ساعت دو بعداز ظهر مجدداً سربازان حکومت نظامی بر روی دانشجویان و دانش آموزان که در داخل دانشگاه بودند، تیراندازی کردند که در همان لحظات اول عده ای از دانشجویان به زمین افتادند و در خون غلتیدند. دانشجویان و دانش آموزان با پلاکاردهایی که در آن شمار کشته شدگان دانشگاه را نوشته بودند با دادن شعار الله اکبر خمینی رهبر به راه پیمایی پرداختند. جنگ و گریز مأموران نظامی با دانشجویان و دانش آموزان تا پاسی از شب ادامه داشت …" امام خمینی (ره) در پیامی که به همین مناسبت از پاریس برای امت قهرمان ایران فرستادند، فرمودند: "عزیزان من صبور باشید که پیروزی نهایی نزدیک است و خدا با صابران است. ایران امروز جایگاه آزادگان است… من از این راه دور چشم امید به شما دوخته ام… صدای آزادیخواهی و استقلال طلبی شما را به گوش جهانیان می رسانم". از آن تاریخ به بعد، سیزدهم آبان ماه با عنوان روز دانش آموز، به عنوان حماسه خونین لاله های انقلاب در جریان نهضت اسلامی گرامی داشته میشود. شکوه سیزدهم آبان را پاس می داریم زیرا مردانگی و فتوت ایثار و از خود گذشتگی و دشمن ستیزی با سران کفر را مقدس می دانیم. یاد همه شهیدان این روزهای بزرگ گرامی باد و خاطره سیزده آبان همیشه در جانها جاودان باد. سیزدهم آبان روزی است که جوانه های سبز ایمان رویید و دانش آموزان مسلمان به نشانه اعتراض به حکومت، در دانشگاه تهران اجتماع کردند و تاریخ، شاهد خون به ناحق ریخته آنان شد. دانش آموزان انقلابی برخاستند تا نورگوهر دانش و دانش آموزی را در آیینه حماسه ودلیری بتابانند و غبار خودباختگی را از سیمای مدرسه بروبند. آنان برخاستند تا انقلاب ننشیند و فریاد کردند تا جهان، پیام انقلاب را بشنود. اینک ما مانده ایم با خاطرات آن روزها و می دانیم که امروز اگر به سایه راحت نشسته ایم، مدیون استقامت شهیدانی هستیم که در آشوب ظلمت چیره، به مصاف شب رفتند تا ایمان خفته انسان را به سامان صبح برسانند. یاد همه شهیدان دانش آموز، گرامی و خاطره سیزدهم آبان در جانها جاودانه باد!
در مورد این جمله زیاد فکر کردم . نگاه به ظاهرش نکن دل پاکی دارد . به شخصه زیاد با این جمله موافق نیستم . البته باید دید پاک بودن دل در چه حد می باشد . اگر دل پاک باشد طبیعتا ظاهر نیز باید به همین سو زینت داده شود . از کوزه همان برون تراود که در اوست . البته نمی خواهم بگویم چنین اشخاصی خدای ناکرده بی دین و یا دل سیاه و شیطانی دارند ، فقط بیان این است که آنچنان هم که گفته می شود نمی توان پاک بودن دلشان آنان را از وظایف و تکلیفشان منع کند .
به نظر می رسد کسانی که از ظاهر مناسبی برخوردار نیستند در دو حالت ذیل قرار می گیرند.
1_ جهل یا عدم آگاهی نسبت به ظاهر خود و ندانستن مبانی دینی و اسلامی .(جاهل قاصر)
2_ هوای نفسانی ، یعنی اینکه خوب و بد را می داند اما نمی خواهد عمل کند .(جاهل مقصر)
در وهله اول که اگر فرض کنیم چنین باشد باز هم شخص مقصر است . قاصر کسی است که در مورد مسئله ای هیچ نمی داند و کسی هم نبوده تا او را راهنمائی کند . آیا امروزه با این همه امکانات و دسترسی به انواع وسائل ارتباط جمعی باز هم چنین امری قابل قبول است . گاها در روستاهای دور افتاده رفته ام و شاهد وسائل مجهزی مانند رایانه(اینترنت) ، ماهواره و ... بوده ام . حال عدم دسترسی به مبلغان دینی با توجه به امکانات روز ، می تواند حرف قابل قبولی باشد ؟ (البته دشمنان ما تا حدود زیادی توانسته اند مردم را نسبت به روحانیت بد بین کنند اما باز هم نمی توان مسئله قاصر را پذیرفت) آیت الله اراکی رحمة الله علیه آن زمان فرمودند دیگر از امروز ما هیچ قاصری نداریم !
اما حالت دوم نیز که مسئله مشخص است . معمولا اشخاص به خاطر پیروی از هوای نفسانی خود حاضر نیستند ظاهر خود را تغییر دهند . باز هم دو حالت را می توان در نظر گرفت .
اول اینکه فرد می خواهد خود را با اطرافیان و هم سن و سالان خود وفق دهد . چشم هم چشمی و یا اینکه نشان از عدم عقب ماندگی است . وقتی اطرافیان خود را با چنین مد هائی می بیند برای اینکه بتواند در جمع آنان حضور یابد و یا اینکه مورد تمسخر آنان قرار نگیرد مصداقی می شود برای این ضرب المثل : خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو . بعضا می گویند می خواهیم امل خوانده نشویم و از تمسخر دیگران می ترسیم و خجالت می کشیم . در جواب باید گفت آیا شما از خدای خود با این همه عظمت و بزرگی و مهربانی ، خجالت نمی کشید و از عذاب الهی ترسی ندارید ، آن وقت از بنده حقیر و صغیر او ترس و خجالت دارید ؟
دوم اینکه هدفش جلب توجه است یا به قول معروف کلاس گذاشتن بنابر این دیگر اهمیتی به خوب و بد بودن آن نمی دهد . متاسفانه این رنگ و رو بیشتر در جامعه رواج دارد .
http://donyayejavani.parsiblog.com/
نقلاً عن کتاب مفاتیح الجنان آیة الله الشیخ عباس القمی:
روى الصّدوق بسند کالصّحیح عن سعد بن سعد، قال: سألت الرّضا (علیه السلام) عن فاطمة بنت موسى بن جعفر (علیهما السلام)، فقال:من زارها فله الجنّة.
وروى بسند معتبر آخر عن محمّد التّقی بن الرّضا (علیهما السلام) قال:من زار قبر عمّتی بقم فله الجنّة.
وروى العلامة المجلسی (رحمه الله) عن بعض کتب الزّیارات عن علیّ بن ابراهیم عن أبیه عن سعد الاشعریّ القمیّ عن الرّضا صلوات الله علیه، قال: قال: یا سعد عندکم لنا قبر، قلت: جعلت فداک قبر فاطمة (علیها السلام) بنت موسى بن جعفر (علیه السلام)، قال: بلى، من زارها عارفاً بحقّها فله الجنّة، فاذا أتیت القبر فقم عند رأسها مستقبل القبلة وقُل أربعاً وثلاثین مرّةاَللهُ اَکْبَرُ وثلاثاً وثلاثین مرّةسُبْحانَ اللهِ وثلاثاً وثلاثین مرّةاَلْحَمْدُ للهِثمّ قُل:
اَلسَّلامُ عَلى آدَمَ صَفْوَةِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلى نُوح نَبِىِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلى اِبْراهیمَ خَلیلِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلى مُوسى کَلیمِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلى عیسى رُوحِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَیْرَ خَلْقِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا صَفِىَّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللهِ خاتَمَ النَّبِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَمیرَ الْمُؤْمِنینَ عَلِىَّ بْنَ اَبى طالِب وَصِىَّ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا فاطِمَةُ سَیِّدَةَ نِساءِ الْعالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکُما یا سِبْطَىْ نَبِىِّ الرَّحْمَةِ وَسَیِّدَىْ شَبابِ اَهْلِ الْجَّنَةِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَلىَّ بْنَ الْحُسَیْنِ سَیِّدَ الْعابِدینَ وَقُرَّةَ عَیْنِ النّاظِرینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِىٍّ باقِرَ الْعِلْمِ بَعْدَ النَّبِىِّ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد الصّادِقَ الْبارَّ الاَْمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُوسَى بْنَ جَعْفَر الطّاهِرَ الطُّهْرَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَلِىَّ بْنَ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضى، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِىٍّ التَّقِىَّ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَلِىَّ بْنَ مُحَمَّد النَّقِىَّ النّاصِحَ الاَْمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَسَنَ بْنَ عَلِىٍّ، اَلسَّلامُ عَلَى الْوَصىِّ مِنْ بَعْدِهِ، اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى نُورِکَ وَسِراجِکَ وَوَلِىِّ وَلِیِّکَ وَوَصِىِّ وَصِیِّکَ، وَحُجَّتِکَ عَلى خَلْقِکَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ فاطِمَةَ و خَدیجَةَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ وَلِىِّ اللهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُخْتَ وَلِىِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا عَمَّةَ وَلِىِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَر وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ عَرَّفَ اللهُ بَیْنَنا وَبَیْنَکُمْ فِى الْجَنَّةِ، وَحَشَرَنا فى زُمْرَتِکُمْ وَاَوْرَدَنا حَوْضَ نَبِیِّکُمْ، وَسَقانا بِکَأسِ جَدِّکُمْ مِنْ یَدِ عَلِىِّ بْنِ اَبى طالِب صَلَواتُ اللهِ عَلَیْکُمْ اَسْأَلُ اللهَ اَنْ یُرِیَنا فیکُمُ السُّرُورَ وَالْفَرَجَ، وَاَنْ یَجْمَعَنا وِاِیّاکُمْ فى زُمْرَةِ جَدِّکُمْ مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، وَاَنْ لا یَسْلُبَنا مَعْرِفَتَکُمْ اِنَّهُ وِلِىٌّ قَدیرٌ، اَتَقَرَّبُ اِلَى اللهِ بِحُبِّکُمْ وَالْبَرائَةِ مِنْ اَعْدائِکُمْ، وَالتَّسْلیمِ اِلَى اللهِ راضِیاًبِهِ غَیْرَ مُنْکِر وَلا مُسْتَکْبِر وَعَلى یَقین ما اَتى بِهِ مُحَمَّدٌ وَبِهِ راض، نَطْلُبُ بِذلِکَ وَجْهَکَ یا سَیِّدى اَللّـهُمَّ وَرِضاکَ وَالدّارَ الاْخِرَةَ، یا فاطِمَةُ اشْفَعى لى فى الْجَنَّةِ فَاِنَّ لَکِ عِنْدَ اللهِ شَأناً مِنَ الشَّأنِ، اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْاَلُکَ اَنْ تَخْتِمَ لى بِالسَّعادَةِ فَلا تَسْلُبْ مِنّى ما اَنـَا فیهِ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ، اَللّـهُمَّ اسْتَجِبْ لَنا وَتَقَبَّلْهُ بِکَرَمِکَ وَعِزَّتِکَ وَبِرَحْمَتِکَ وَعافِیَتِکَ، وَصَلَّى اللهُ عَلى مُحَمَّد وَآلِهِ اَجْمَعینَ وَسَلَّمَ تَسْلیماً یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
نقلاً عن موقع http://www.14masom.com
اصطلاحاتی که برای خداحافظی در زبان عربی به کار می رود.
إلی اللِّقاء : به امید دیدار
فی أمان الله : خدانگهدار
إلی اللّیقاء القَریب : به امید دیدار به زودی
اللهُ مَعَک : خدا به همراهت
وَداعاً : خداحافظ
أستَودِعُکَ الله : تو را به خدا می سپارم.
إلی ما بَعد : تا فرصتی دیگر
کلّ خیر : موفق باشی
سلام علیکم : خداحافظ ( ختم کلام )
بای : خداحافظ ( فرنگی )
تحیّت صبحگاهی
بیشترین اصطلاحاتی که در عربی برای تحیّت صبحگاهی به کار می روند.
صَباحُ الخَیر : صبح به خیر
صباحُ النّور : صبح شما نورانی
صَبَحَکُمُ اللهُ بِخَیر : صبح شما به خیر
أسعَدَ اللهُ صَباحَکُم : خداوند صبح شما را خوش گرداند.
صُبحاً سَعیداً : آرزوی صبحی با سعادت
صُبحاً مُنیراً : صبح شما روشن باشد
طَابَ صَباحُکُم : صبح خوبی داشته باشید
صَباحُ الیاسَمین : صبح شما مثل گل یاسمن باد
صَباحُ الوَرد : صبح شما بسان گل باد
عِم صَباحاً : صبح با نعمت و پر برکتی داشته باشی.
http://arabinet.parsiblog.com/
یوم لنا و یوم علینا (گهی پشت به زین و گهی زین به پشت)
2- یصطاد فی الماء العکر (از آب گل آلود ماهی گرفتن)
3- الید الواحده لا تصفّق (یک دست صدا ندارد)
4- وهب الأمیر ما لا یملک (از کیسة خلیفه میبخشد)
5- و للناس فیما یعشقون مذاهب (سلیقهها یکنواخت نیست)
برای دریا فت کامل ضر ب المثل لطفا روی آدرس زیر کلیک کن
http://h1.ripway.com/4229456/zarbolmasl.pdf
حضرت فاطمه معصومه (س) در روز اول ذیقعده سال 173 هجری، در شهر مدینه چشم به جهان گشود. این بانوی بزرگوار، از همان آغاز، در محیطی پرورش یافت که پدر و مادر و فرزندان، همه به فضایل اخلاقی آراسته بودند. عبادت و زهد، پارسایی و تقوا، راستگویی و بردباری، استقامت در برابر ناملایمات، بخشندگی و پاکدامنی و نیز یاد خدا، از صفات برجسته این خاندان پاک سیرت و نیکو سرشت به شمار می رفت. پدران این خاندان، همه برگزیدگان و پیشوایان هدایت، گوهرهای تابناک امامت و سکان داران کشتی انسانیت بودند.
سرچشمه دانش
حضرت معصومه (س) در خاندانی که سرچشمه علم و تقوا و فضایل اخلاقی بود، پرورش یافت. پس از آنکه پدر بزرگوار آن بانوی گرامی به شهادت رسید، فرزند ارجمند آن امام، یعنی حضرت رضا (ع) عهده دار امر تعلیم و تربیت خواهران و برادران خود شد و مخارج آنان را نیز بر عهده گرفت. در اثر توجهات زیاد آن حضرت، هر یک از فرزندان امام کاظم (ع) به مقامی والا دست یافتند و زبانزد همگان گشتند. ابن صباغ ملکی در این باره میگوید: «هر یک از فرزندان ابی الحسن موسی معروف به کاظم، فضیلتی مشهور دارد». بدون تردید بعد از حضرت رضا (ع) در میان فرزندان امام کاظم (ع)، حضرت معصومه (س) از نظر علمی و اخلاقی، والامقام ترین آنان است. این حقیقت از اسامی، لقب ها، تعریف ها و توصیفاتی که ائمه اطهار (ع) از ایشان نموده اند، آشکار است و این حقیقت روشن می سازد که ایشان نیز چون حضرت زینب (س) «عالمه غیر معلمه» بوده است.
مظهر فضایل
حضرت فاطمه معصومه (س) مظهر فضایل و مقامات است. روایات معصومان (ع) فضیلت ها و مقامات بلندی را به آن حضرت نسبت می دهد. امام صادق (ع) در این باره می فرمایند: «آگاه باشید که برای خدا حرمی است و آن مکه است؛ و برای پیامبر خدا حرمی است و آن مدینه است. و برای امیرمؤمنان حرمی است و آن کوفه است. بدانید که حرم من و فرزندانم بعد از من، قم است. آگاه باشید که قم، کوفه کوچک ماست، بدانید بهشت هشت دروازه دارد که سه تای آن ها به سوی قم است. بانویی از فرزندان من به نام فاطمه، دختر موسی، در آن جا رحلت می کند که با شفاعت او، همه شیعیان ما وارد بهشت می شوند.»
از وصیت نامه امام صادق (ع) در بستر بیماری:
ای فرزند: کر کس لغزش دیگران کوچک شمارد، خطای خویش بزرگ بیند، و هرکه خطای خود کوچک بیند، لغزش دیگران بزرگ انگارد.
آنکه بر سر راه برادر خود چاهی کند، خود در آن چاه افتد.آن ک با نادان در آمیخت خوار مایه شد و آنکه با دانشوران مصاحبت جُست سر افرازی یافت.
ای فرزند: هر چند ترا به سود یا زیان باشد سخن حق گوی.
مردم را به نیکی بخوان و از بدی باز دار.
میوه ی گوار ابر شاخه ی خوش پدید آید و شاخه ی خوش را ریشه ی خوب روید و ریشه ی خوب در معدن و سر زمین شایسته پای گیرد.
ای فرزند:اگر دیدار کنی، نیکان را دیدار کن که مردم بد کار چون سنگ خاره اند و از سنگ خاره هرگز چشمه ی آبی نزاید یا چون
درختی باشد که برگ آن سبزی نگیرد و یا زمینی را مانند که از آن گیاهی سر بر نزند.