دانشجو در دنیای امروز
برای کسی که به تحصیل اشتغال دارد، در صورتی می توان آینده ای درخشان پیش بینی کرد که همه ساعات و دقایق زندگی اش برنامه داشته باشد; برای مثال بداند فردا صبح، بعدازظهر و شب کجاو مشغول انجام چه کاری خواهد بود . او باید درس های خود را به طور روزانه و هفتگی بخواند و حتی پیش مطالعه داشته باشد تا چنانچه برخی مباحث برایش پیچیده و مبهم بود، اشکال هایش را با پرسش از استاد و مباحثه باهمکلاسی های خوش فکر برطرف کند . این کار سبب می شود همه نکات درس را به طور عمیق بفهمد و هنگام امتحانات بامروری مجدد، بدون هیچ گونه اضطراب و فشار روحی، پاسخگوی پرسش ها باشد .
جشن
تحلیل فقهی ـ حقوقی رهن منزل
در مورد عمل حقوقی که به نام رهن منزل مرسوم شده ، 3 حالت وجود دارد که به بررسی هر یک می پردازیم
امروزه اصطلاحی بین مردم مرسوم شده است به نام رهن منزل ، با این توضیح که این عمل حقوقی فقط از نظر نام، شبیه رهن است نه از لحاظ ماهیت . زیرا رهن طبق ماده 771 قانون مدنی اینگونه تعریف شده : « رهن عقدی است که به موجب آن مدیون مالی را برای وثیقه به داین می دهد . رهن دهنده را راهن و طرف دیگر را مرتهن گویند .» به عبارت ساده تر رهن یعنی اینکه بدهکار مقداری از مال خود را نزد طلبکار می گذارد که اگر طلب او را ندهد ، طلبش را از آن مال بدست آورد.
در مورد عمل حقوقی که به نام رهن منزل مرسوم شده ، 3 حالت وجود دارد که به بررسی هر یک می پردازیم :
حالت اول : صاحب خانه مبلغی را از فردی قرض می گیرد و ضمن آن هم شرط می کند که خانه اش را به مبلغ کمتری که در بازار است به او اجاره دهد ، به طوری که هر چقدر پول پیش، بیشتر باشد ، مبلغ اجارة کمتری بپردازد . یعنی ضمن عقد قرض ، شرطِ اجاره را می آورد .
در مورد اینکه آیا این کار شرعی است یا خیر، باید بگوییم که فقها این کار را حرام می دانند و می فرمایند:
« هرگاه در ضمن قرض ، اجاره به قیمت ارزان تر شرط شده باشد ، این از مصادیق قرض با منفعت است. »
حضرت امام خمینی (ره) هم در تحریرالوسیله و در گفتار رهن ، مسئلة 10 همین نکته را تأکید کرده و می فرماید:
« اگر قرض دهنده ، به گیرنده بگوید ، به تو قرض می دهم به شرطی که فلان جنس را به کمتر از قیمت به من بفروشی یا اجاره دهی ، شرط زیادی کرده و داخل در شرط زیادت و حرام است ... »
در مورد سؤال مطروحه از آیات عظام ، حضرت آیت الله خامنه ای ، آیت الله تبریزی ، آیت الله سیستانی ، آیت الله صافی گلپایگانی ، آیت الله بهجت ، آیت الله مکارم شیرازی ، آیت الله فاضل لنکرانی ، استفتائی به عمل آمد که بالاتفاق این نوع شرطِ اجارة ضمن قرض را که امروزه مرسوم شده است را ربوی و حرام دانسته اند.
حالت دوم : ابتدا عقد اجاره منعقد می شود ( هرچند به مبلغ کمی باشد) سپس در ضمن عقد اجاره ، شرط شود که مستأجر فلان مبلغ را به مالک قرض دهد ، در این صورت ربا نشده و حلال است، زیرا ضمن عقد اجاره شرط جائزی ( مثل قرض را ) آورده ایم. [ نظر آیات عظام خامنه ای / بهجت / تبریزی / مکارم شیرازی / صافی گلپایگانی / فاضل لنکرانی ]
حالت سوم : برخی دیگر از جمله حضرت آیت الله سیستانی عمل حالت اول و دوم را که در بالا آمده جائز نمی دانند و راه صحیح آن را بیع با شرط می دانند ، یعنی اینکه صاحب خانه قسمتی از خانه را به همان قیمت ، که پول پیش می گیرد، به شخصی بفروشد و مابقی آن را اجاره بدهد و شرط کند که اگر تا سر سال مثلاٌ پول را ( همان پول پیش را ) به او پس داد قسمت فروخته شده را پس بگیرد. [ نظر آیت الله سیستانی ]
(( شایان ذکر است با توجه به تبصرة بند هـ از برگه های چاپی اجاره نامه، که از سوی اتحادیه صنف مشاورین املاک تهران چاپ می گردد و در بنگاههای املاک موجود است ، این عمل حقوقی طبق حالت دوم صورت می گیرد ، یعنی ضمن عقد اجاره ، شرط قرض الحسنه می شود .))
منابع :
* تحریر الوسیله حضرت امام خمینی (ره)
* مسائل جدید از دیدگاه علما و مراجع تقلید جلد 1
* قانون مدنی
در حدیث نبوی میبینیم « من اقرض اخاه المسلم کان بکل درهم اقرضه وزن جبل احد من جبال رضوی و طور سینا، حسنات، و ان رفق به فی طلبه تعدی به علی الصراط کالبرق الخاطف اللامع بغیر حساب و لا عذاب، و من شکاالیه اخوه المسلم فلم یقرضه حرم الله عزوجل علیه الجنه یوم یجزی المحسنین» به معنی
« هرکس به برادر مسلمانش قرض دهد در مقابل هر درهمی که به او قرض داده به وزن کوه احد از کوههای رضوی و طور سینا برای او حسنه است اگر در مطالبه اش با او مدارا کند به خاطر این مدارا مانند برق جهنده فروزان، بدون حساب و عذاب از روی صراط می گذرد و هر کس برادر مسلمانش نزد او شکایتی برد و به او قرض ندهد خداوند عزوجل در روزی که نیکوکاران را جزا می دهد بهشت را بر او حرام می کند» « وسائل جلد 13، باب 6»
ثواب و پاداش قرض دادن به خوبی بیان گردیده و در مقابل، احکام شرعی قرض گرفتن و وام گرفتن را نکوهیده و آن را امری مکروه دانسته مگر به حکم ضرورت.
پیامبر اکرم (ص) نتیجه هر دینار قرض دادن و مشکل بنده ای مسلمان را حل نمودن یک کوه ثواب دانسته ولی اگر وام دهنده و قرض دهنده در ازاء وام پرداختی مبلغ بیشتری را مطالبه نمود آن را ربا و حرام شمرده و نه تنها برای آن ثوابی و اجری قائل نیست بلکه آنرا از گناهان کبیره می داند و در قرآن شریف و بموجب اخبار زیادی از بزرگان دین به شدت با آن برخورد شده است. در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است:
یک درهم ربا نزد خدا شدیدتر از هفتاد زنا است که تمام آن با محرم باشد« وسائل الشیعه جلد 12 صفحه 422»
پیامبر اکرم(ص) در وصیتش به حضرت علی(ع) فرموده
« ای علی، ربا هفتاد جزء است آسانترین آنها مانند این است که مردی با مادرش در بیت اله الحرم زنا نماید»
« وسائل الشیعه جلد 12 صفحه 426»
ربا از دیدگاه اسلام بر دو نوع است: 1-ربای قرضی، 2-ربای معامله
1 -ربای قرضی:
آن است که شخص مالش را به دیگری قرض دهد به شرط اینکه پس از مدتی زیادتر از آنچه داده است، پس بگیرد.
زیادتی از چند نوع میتواند باشد: اولا اینکه از نوع جنس باشد، مثلا 1000تومان بدهد و شرط کند که 1001 تومان پس بگیرد، ثانیا زیادتی به حساب کار میتواند باشد مثلا 1000تومان دهد و شرط کند که 1000تومان به همراه شستن لباسش پس بگیرد، ثانیا زیادتی نسبت به بهره و منفعت باشد، 1000تومان قرض دهد به شرط اینکه یکسال مجانا در خانه قرضگیرنده بنشیند، رابعا از قبیل وصف باشد مثلا طلای ساخته را بدهد و شرط کند طلای ساخته شده تحویل گیرد، که هریک از این اقسام از مصادیق ربا است از نوع قرضی. در مورد ثالث فرقی بین «ربا» و «رهن» میباشد که اشاره میشود.
2 - ربای در معامله:
هر دادوستدی که در آن دو چیز باشد ربا و فاسد و حرام است:
1) ثمن و مثمن یعنی جنس و عوض، از یک جنس و یک طرف زیادتر از دیگر میباشد مثلا معاوضه برنج با برنج زیادتر، نه برنج با روغن.
2) آن جنس هم کشیدنی و پیمان کردنی باشد، پس چیزهایی که با شماره معامله میشود یا به متر و زرع معامله میشود در آنها ربا نمیآید. مثلا تخممرغ و گردو را با تخممرغ و گردو و یکعدد بیشتر معامله کند به شرط وزنی یکسان.
این دو نوع ربا از دیدگاه مسلمانان شیعه و سنی وارد گردیده است، اما بهتر است که تعریف معین و مشخصی از دیدگاه علمای اسلام داشته باشیم.
«بیع» نیز عبارت است از عوض کردن مالی است که از آن بینیاز است، به مالی که به آن نیازمند است.
فرق بین «ربا» و «بیع»
ربا همانطور که گفته شد عبارت است از دادن مالی که از آن بینیاز است به دیگری که به آن نیازمند است به شرطی که در موقع پس دادن با زیادتی عوض دهد و یا اینکه اگر سر موعد نداد با شرط زیادتی مهلت دهد و معلوم است که عملی زشت و نکوهیده است، ولی بیع عوض کردن مالی است که از آن بینیاز است به مالی که به آن نیازمند است و این امری است عادلانه و عاقلانه و لازمه حیات اجتماعی انسان است.
تفاوت بین «ربا» و «رهن»
در رهن فقط خانه به عنوان گروی نزد طلبکار است، ولی در ربای قرضی به یک کار هم قرض میدهد و هم شرط زیادتی میکند. مثلا همانطور که گفته شد 1000 تومان بدهد به شرط اینکه یک سال مجانا در خانه قرضگیرنده بنشیند، در حالی که در رهن منزل به طور امانت به وی سپرده میشود تا از منافعش استفاده کند، ولی اگر ضرر و زیانی متربت شد باید جبران کند و هزینههای استفاده (گاز، آب، برق،...) را نیز خود بپردازد.
استثنائات شرعی ربا عبارتند از:
1 - پدر و فرزند میتوانند از هم زیادتی بگیرند، ولی بین فرزند و مادر ثابت است.
2 - زن و شوهر میتوانند زیادتی از هم ببرند.
3 - مسلمانان میتوانند معامله ربویه و قرض ربوی با کافر حربی بکند به شرط آن که زیادتی متعلق به مسلمان باشد و عکس آن حکم حرام دارد، ولی با کافر ذمی (پناه به اسلام آورده) مطلقا حرام است.
4 - بین عبد ومولا ربایی نیست.
علمای اسلام (سنی و شیعه) و اقتصاددانان اسلامی تعریف مشترکی از ربا به دست آوردهاند که به آن پرداخته میشود. طبق نظر آنها «ربا» عبارت است از:
«گرفتن مبلغ اضافه روی دین محقق مشروط بر اینکه از قبل شرط شده باشد»
امام خمینی :
دستهای دیگر از روحانی نماهایی که قبل از انقلاب دین را از سیاست جدا میدانستند و سر به آستانه دربار میساییدند، یک مرتبه متدین شده و به روحانیون عزیز و شریفی که برای اسلام آن همه زجر و آوارگی و زندان و تبعید کشیدند تهمت وهابیت و بدتر از وهابیت زدند.
*گلوله حیله و مقدس مأبی و تحجر و گلوله زخم زبان و نفاق و دورویی، هزار بار بیشتر از باروت و سرب، جگر و جان را میسوخت و میدرید
" روحانیون وابسته و مقدس نما و تحجرگرا هم کم نبودند و نیستند. در حوزههای علمیه هستند افرادی که علیه انقلاب و اسلام ناب محمدی فعالیت دارند. امروز عدهای با ژست تقدس مأبی چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام میزنند که گویی وظیفهای غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزههای عملیه کم نیست. طلاب عزیز لحظهای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند، اینها مروج اسلام آمریکاییاند و دشمن رسول(ع) آیا در مقابل این افعیها، نباید اتحاد طلاب عزیز حفظ شود؟
استکبار وقتی که از نابودی مطلق روحانیت و حوزهها مأیوس شد، دو راه را برای ضربه زدن انتخاب نمود. یکی راه ارعاب و زور، دیگری راه خدعه و نفوذ، در قرن معاصر وقتی حربه ارعاب و تهدید چندان کارگر نشد، راههای نفوذ تقویت گردید. اولین و مهمترین حرکت، القای شعار " جدایی دین از سیاست " است که متأسفانه این حربه در حوزه و روحانیت تا اندازهای کارگر شده است، تا جایی که دخالت در سیاست دون شأن فقیه و ورود در معرکه سیاسیون تهمت وابستگی به اجانب را به همراه میآرود. یقینا رحانیون مجاهد، از نفوذ، بیشتر زخم برداشتهاند. گمان نکنید که تهمت وابستگی و افتراء بیدینی را تنها اغیار به روحانیت زده است، هرگز، ضربات روحانیت ناآگاه و آگاه وابسته، به مراتب کاریتر از اغیار بوده و هست.
در شروع مبارزات اسلامی اگر میخواستی بگویی شاه خائن است، بلافاصله جواب میشنیدی که شاه شیعه است! عدهای مقدس نمای واپسگرا همه چیز را حرام میدانستند و هیچ کس قدرت این را نداشت که در مقبال آنها قدم علم کند. خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده است. وقتی شعار جدایی دین از سیاست جا افتاد، و فقاهت در منطق ناآگاهان، غرق شدن در احکام فردی و عبادی شد و قهرا فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست و حکومت دخالت نماید، حماقت روحانی در معاشرت با مردم فضیلت شد. به زعم بعض افرادف روحانیت زمانی قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپای وجودش ببارد و الا عالم سیاس و روحانی کاردان و زیرک، کاسهای زیر نیمکاسه داشت؛ و این از مسایل رای ج حوزهها بود که هر کس کج راه میرفت متدینتر بود. یادگرفتن زبان خارجی کفر و فلسفه و عرفان گناه و شرکت به شما میرفت. در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم ـ مرحوم مصطفی ـ از کوزهای آب نوشید، کوزه را آب کشیدند! چرا که من فلسفه میگفتم.
تردیدی ندارم اگر همین روند ادامه مییافت، وضع روحانیت و حوزهها، وضع کلیساهای قرون وسطی میشد، که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعی حوزهها را حفظ نمود. علمای دینباور در همین حوزهها تربیت شدند و صفوف خویش را از دیگران جدا کردند. قیام بزرگ اسلامیمان نشأت گرفته از همین بارقه است. البته هنوز حوزهها به هر دو تفکر آمیختهاند، و باید مراقب بود که تفکر جدایی دین از سیاست، از لایحههای تفکر اهل جمود، به طلای جوان سرایت نکند و یکی از مسایلی که باید برای طلاب جوان ترسیم شود، همین قضیه است که چگونه در دوران وانفسای نفوذ مقدسین نافهم و سادهلوحان بیسواد، عدهای کمر همت بستهاند و برای نجات اسلام و حوزه و روحانیت از جان و آبرو سرمایه گذاشتهاند.
اوضاع مثل امروز نبود، هر کس صد در صد معتقد به مبارزه نبود زیر فشارها و تهدیدهای مقدس نماها از میدان به در میرفت. ترویج تفکر " شاه سایه خداست "، و یا "با گوشت و پوست نمیتوان در مقابل توپ و تانک ایستاد " و این که " ما مکلف به جهاد و مبارزه نیستیم " و یا " جواب خون مقتولین را چه کسی میدهد؟ " و از همه شکنندهتر، شعار گمراه کننده " حکومت قبل از ظهور امام زمان ـ علیهالاسلام ـ باطل است " و هزاران ان قلت دیگر، مشکلات بزرگ و جان فرسایی بودند که نمیشد با نصیحت و مبارزه منفی و تبلیغات جلوی آنها را گرفت؛ تنها راه حل، مبارزه و ایثار و خون بود که خداوند وسیلهاش را آماده نمود. علماء و روحانیت متعهد سینه را برای مقابله با هر تیر زهرآگینی که به طرف اسلام شلیک میشود آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند. اولین و مهمترین فصل خونین مبارزه در عاشورای پانزده خرداد رقم خورد.
در پانزده خرداد 42 مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود، که اگر تنها این بود مقابله را اسان مینمود؛ بلکه علاوه بر آن از داخل جبهه خودی، گلوله حیله و مقدس مأبی و تحجر بود. گلوله زخم زبان و نفاق و دورویی بود که هزار بار بیشتر از باروت و سرب، جگر و جان را میسوخت و میدرید. در آن زمان روزی نبود که حادثهای نباشد، ایادی پنهان و آشکار آمریکا و شاه به شایعات و تهمتها متوسل شدند حتی نسبت " تارکالصلاه " و " کمونیست " و " عامل انگلیس " به افرادی که هدایت مبارزه با به عهده داشتند میدادند.
واقعاً روحانیت اصیل و تنهایی و اسارت خون میگریست، که چگونه آمریکا و نوکرش پهلوی میخواهند ریشه دیانت و اسلام را برکنند و عدهای روحانی مقدس نمای ناآگاه، یا بازی خورده و عدهای وابسته که چهرهشان بعد از پیروزی روشن گشت، مسیر این خیانت بزرگ را هموار مینمودند.
*آنقدر که اسلام از این مقدسین روحانی ما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگر نخورده است
" آن قدر که اسلام از این مقدسین روحانی نما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگر نخورده است و نمونه بارز آن مظلومیت و غربت امیرالمؤمنین(ع) که در تاریخ روشن است.
بگذارم و بگذرم و ذائقهها را بیش از این تلخ نکنم. ولی طلاب جوان باید بدانند که پرونده تفکر این گروه همچنان باز است و شیوه مقدس مأبی و دین فروشی عوض شده است. شکست خوردگان دیروز، سیاستبازان امروز شدهاند. آنها که به خود اجازه ورود در امور سیاست را نمیدادند، پشتیبانی کسانی شدند که تا براندازی نظام و کودتا جلو رفته بودند...
دستهای دیگر از روحانی نماهایی که قبل از انقلاب دین را از سیاست جدا میدانستند و سر به آستانه دربار میساییدند، یک مرتبه متدین شده و به روحانیون عزیز و شریفی که برای اسلام آن همه زجر و آوارگی و زندان و تبعید کشیدند تهمت وهابیت و بدتر از وهابیت زدند. دیروز مقدس نماهای بیشعور میگفتند: دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز میگویند: مسئوولین نظام کمونیست شدهاند!، تا دیروز مشروب فروشی و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان برای ظهور امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ را مفید و راهگشا میدانستند، امروز از این که در گوشهای خلاف شرعی که هرگز خواست مسئوولین نیست رخ دهد، فریاد " وااسلاما " سرمیدهند! دیروز حجتیهایها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابیتر از انقلابیون شدهاند! ولایتیهای دیروز که در سکوت و تحجر خود، آبروی اسلام و مسلمین را ریختهاند در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکستهاند و عنوان ولایت، برایشان جز تکسب و تعیش نبوده است، امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را میخورند!
راستی اتهام آمریکایی و روسی والتقاطی، اتهام حلال کردن حرامها و حرام کردن حلالها، اتهام کشتن زنان آبستن و حلیت قمار و موسیقی از چه کسانی صادر میشود؟ از آدمهای لامذهب یا از مقدس نماهای متحجر و بی شعور؟ فریاد تحریم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهیدان و اظهار طعنها و کنایهها نسبت به مشروعیت نظام کار کیست؟ عوام یا خواص؟ خواص از چه گروهی؟ از به ظاهر معممین یا غیر آن؟ بگذریم که حرف بسیار است.
همه اینها نتیجه نفوذ بیگانگان در جایگان و در فرهنگ حوزههاست و برخورد واقعی هم با این خطرات بسیار مشکل و پیچیده است. از یک طرف وظیفه تبیین حقایق و واقعیات و اجرای حق و عدالت در حد توان و از طرف دیگر مراقبت از نیفتادن سوژهای به دست دشمنان کار آسانی نیست. با این که در کشور ما در اجرای عدالت بین روحانی و غیر آن امتیاز نیست، ولی وقتی با متخلفی از روحانیت خوش سابقه یا بدسابقه برخورد شرعی و قانونی و جدی میشود، فوراً باندها فریاد میزنند که چه نشستهاید، جمهوری اسلامی میخواهد آبروی روحانیت را ببرد. اگر احیاناً کسی متسحق عفو بوده و بخشیده شود، تبلیغ میکنند که نظام به روحانیت امتیاز بیجا میدهد.
مردم عزیز ایران باید مواظب باشند که دشمنان از برخورد قاطع نظام با متخلفین، از به اصطلاح روحانیون سوء استفاده نکنند و با موج آفرینی و تبلیغات، اذهان را نسبت به رحانیون متعهد بدبین ننمایند و این را دلیل عدالت نظام بدانند که امتیازی برای هیچ کس قایل نیست و خدا میداند که شخصاًً برای خود ذرهای مصونیت و حق و امتیاز قایل نیستم. اگر تخلفی از من هم سر زند مهیای مواخذهام.
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8803160586
امام خمینی:
*دولت و مردم مکلف به جلوگیری از انحرافات فرهنگی هستند
" اکنون وصیت من به مجلس شورای اسلامی در حال و آینده و رییسجمهور و رؤسای جمهور ما بعد و به شورای نگهبان و شورای قضایی و دولت در هر زمان آن است که نگذارند این دستگاههای خبری و مطبوعات و مجلهها از اسلام و مصالح کشور منحرف شوند و باید همه بدانیم که آزادی به شکل غربی آن، که موجب تباهی جوانان و دختران و پسران میشود، از نظر اسلام وعقل محکوم است و تبلیغات و مقالات و سخنرانیها و کتب و مجلات بر خلاف اسلام و عفت عمومی و مصالح کشور حرام است و بر همه ما و همه مسلمانان جلوگیری از آنها واجب است و از آزادیهای مخرب باید جلوگیری شود و از آنچه در نظر شرع حرام و آنچه بر خلاف مسیر ملت و کشور اسلامی و مخالف با حیثیت جمهوری اسلامی است، به طور قاطع اگر جلوگیری نشود، همه مسؤول میباشند، و مردم و جوانان حزباللهی اگر برخورد به یکی از امور مذکور نمودند، به دستگاههای مربوطه رجوع کنند و اگر آنان کوتاهی نمودند، خودشان مکلف به جلوگیری هستند. خداوند تعالی مددکار همه باشد.
*اساتید منحرف را از خود و کلاس خود طرد کنند
" توصیه این جانب آن است که نسل حاضر و اینه غفلت نکنند و دانشگاهیان و جوانان برومند عزیز... از نقشهها و توطئههای دشمن غدار غافل نباشند و به مجرد آن که فرد یا افرادی را دیدند که با گفتار و رفتار خود درصدد است بذر نفاق بین آنان افکند او را ارشاد و نصیحت نمایند و اگر تأثیر نکرد از او روگردان شوند و او را به انزوا کشانند و نگذارند توطئه ریشه دواند که سرچشمه را به آسنانی میتوان گرفت و مخصوصا اگر در اساتید کسی پیدا شد که میخواهد انحراف ایجاد کند او را ارشاد و اگر نشد از خود و کلاس خود طرد کنند. و این توصیه بیشتر متوجه روحانیون و محصلین علوم دینی است و توطئهها در دانشگاهها از عمق ویژهای برخوردار است و هر قشر محترم که مغز متفکر جامعه هستند باید مواظب توطئه باشند.
*با احساس اولین قدم نفوذی به مقابله برخیزند
" هر کس به مقدار توانش و حیطه نفوذش لازم است در خدمت اسلام و میهن باشد و با جدیت از نفوذ وابستگان به دو قطب استعمارگر و غرب یا شرقزدگان و منحرفان از مکتب بزرگ اسلام جلوگیری نمایند و بدانند که مخالفین اسلام و کشورهای اسلامی که همان ابرقدرتان چپاولگر بینالمللی هستند با تدریج و ظرافت در کشور ما و کشورهای اسلامی دیگر رخنه و با دست افراد خود ملتها، کشورها را به دام استثمار میکشانند. باید با هوشیاری مراقب باشید و با احساس اولین قدم نفوذی به مقابله برخیزید و به آنان مهلت ندهید. خدایتان یار و نگهدار باشد.
*مجلس اعتبارنامه عناصر منحرف را رد کند
از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در این عصر و عصرهای آینده میخواهم که اگر خدای نخواسته عناصر منحرفی با دسیسه و بازی سیاسی وکالت خود را به مردم تحمیل نمودند، مجلس اعتبارنامه آنان را رد کنند و نگذارند حتی یک عنصر خراب کار و وابسته به مجلس راه یابد.
*کسی را که به شرق و یا به غرب گرایش دارد هدایت کنید و در صورت تخلف، استیضاح نمایید
سیاست نه شرقی و نه غربی را در تمام زمینههای داخلی و روابطخارجی حفظ کنید و کسی را که خدای نخواسته به شرق و یا به غرب گرایش دارد هدایت کنید و اگر نپذیرفت، او را منزوی نمایید و اگر در وزارتخانهها و نهادهای دیگر کشور چنین گرایشی باشد که مخالف مسیر اسلام و ملت است، اول هدایت و در صورت تخلف، استیضاح نمایید که وجود چنین عناصر توطئهگر در رأس امور یا در قطبهای حساس، موجب تباهی کشور خواهد شد.
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8803160586
امام خمینی:
*تا من هستم نخواهم گذاشت حکومت به دست لیبرالها بیفتد
" من به طلاب عزیز هشدار میدهم که علاوه بر این که باید مواظب القائات روحانی نماها و مقدس مأبها باشند، از تجربه تلخ روی کارآمدن انقلابی نماها و به ظاهر عقلای قوم که هرگز با اصول و اهداف روحانیت آشتی نکردهاند عبرت بگیرند که مبادا گذشته تفکر و خیانت آنان فراموش و دلسوزیهای بیمورد و سادهاندیشیها سبب مراجعت آنان به پستهای کلیدی و سرنوشتساز نظام شود.
من امروز بعد از 10 سال از پیروزی انقلاب اسلامی همچون گذشته اعتراف میکنم که بعض تصمیمات اول انقلاب در سپردن پستها و امور مهمه کشور به گروهی که عقیده خالص و واقعی به اسلام ناب محمدی نداشتهاند، اشتباهی بوده است که تلخی آثار آن به راحتی از میان نمیرود، گرچه در آن موقع هم من شخصا میال به روی کارآمدن آنان نبودم ولی با صلاحدید و تأیید دوستان قبول نمودم و الان هم سخت معتقدم که آنان به چیزی کمتر از انحراف انقلاب از تمامی اصولش و حرکت به سوی آمریکای جهانخوار قناعت نمیکنند در حالی که در کارهای دیگر نیز جز حرف و ادعا هنری ندارند. امروز هیچ تأسفی نمیخوردیم که آنان در کنار ما نیستند، چرا که از اول هم نبودهاند.
انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهای فراوان خود را به گروهها و لیبرالها میخوریم، آغوش کشور و انقلاب همیشه برای پذیرفتن همه کسانی که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولی نه به قیمت طلبکاری آنان از همه اصول، که چرا مرگ بر آمریکا گفتید؟ چرا جنگ کردید؟ چرا نسبت به منافقین و ضد انقلابیون حکم خدا را جاری میکنید؟ چرا شعار نه شرقی و نه غبی دادهاید؟ چرا لانه جاسوسی را اشغال کردهایم و صدها چرای دیگر.
و نکته مهم در این رابطه این که نباید تحت تاثیر ترحمهای بیجا و بیمورد نسبت به دشمنان خدا و مخالفین و متخلفین نظام، به گونهای تبلیغ کنیم که اجکام خدا و حدود الهی زیر سوال بروند. من بعضی از این موارد را نه تنها به سود کشور نمیدانم که معتقدم دشمنان از آن بهره میبرند، من به آنهایی که دستشان به رادیو، تلویزیون و مطبوعات میرسد و چه بسا حرفهای دیگران را میزنند صریحا اعلام میکنم: تا من هستم نخواهم گذاشت حکومت به دست لیبرالها بیفتد، تا من هستم نخواهم گذاشت منافقین، اسلام این مردم بیپناه را از بین ببرند، تا من هستم از اصول نه شرقی و نه غربی عدول نخواهم کرد، تا من هستم دست ایادی آمریکا و شوروی را در تمام زمینهها کوتاه میکنم و اطمینان کامل دارم که تمامی مردم در اصول همچون گذشته پشتیبان نظام و انقلاب اسلامی خود هستند، که علاوه بر دهها و صدها صحنه اعلام حضور و آمادگی خود، امسال نیز در راهپیمایی 22 بهمن، حقیقت آمادگی کامل خویش را به جهانیان نشان دادند و واقعا دشمنان انقلاب را شگفت زده کردند که تا کجا حاضر به فداکاریاند.
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8803160586
سال 56 همه دست به دست هم دادند ، علماء روشنفکران ، روحانیون و حتی گروههای غیر دینی و کمونیست همه و همه در ایران واقعه ای را بوجود آوردند به نام انقلاب . در این انقلاب همه فریاد زدند و مرگ بر شاه گفتن ، گفتند شاه باید برود اما در پس پرده فکرشون یک جور دنبال نتیجه بود ، عده زیادی که غالب مردم بودند دنبال حکومت اسلامی بودند ، و به دنبال این بودند که امام اون حکومت را رهبری کند . عده ای فکرهای دیگه داشتند ، عده ای سرخورده شده بودند فکر می کردند نظام جدیدی که بیاد از این سرخوردگی نجات پیدا می کنند . به هر دلیلی مثلاً طرف توی اداره با رئیسش مشکل پیدا کرده بود ، رئیسش انداخته بودش بیرون ، با خودش می گفت که اگر انقلاب بشه من برمی گردم تو اداره . همه دست به دست هم دادند واقعه سال 57 شکل گرفت . در سال 57 یواش یواش اهداف انقلاب مشخص شد . اهدافی خاص که امام (ره) اینها رو پایه ریزی کرد . اونهایی که اهداف دیگه ای داشتند به این اهداف نرسیدند . یواش یواش جناح های مخالف مشخص شد . کمونیست ها زودتر از بقیه کنار کشیدن . گروههای افراطی اسلامی بعد از اونها کنار کشیدند ، و بعد از اونها ملی گراها . یواش یواش مشخص شد که یک عده زیادی باید کنار برن و این رفتن کنارها شاید 20 سال طول کشید . واقعه حزب جمهوری پیش اومد ، رئیس جمهور ما رو شهید کردند ، نخست وزیر ما رو شهید کردند ، آرام آرام کار به جایی رسید که از سال 57 تا 59 به مرحله ای رسیدیم که حضرت امام (ره) حرف اول رو می زد ، مردم هم پشت سر ایشون بودند . اگر یک روز امام (ره) می گفت درود بر فلانی و فردای اون روز می گفت مرگ بر فلانی ، همه می گفتند امام درست می گه ، کسی سؤال نمی کرد چرا دیروز گفتی درود ، امروز می گی مرگ . تبعیت مطلق . دشمن دید با این وضعیت کار براش خطرناک می شه و با این آرمان گرایی و تبعیت از امام (ره) که یواش یواش می رفت بحث اسرائیل رو مطرح کنه ، اگر خیلی سریع این مملکت رو به خودش مشغول نکنه ، با این پتانسیلی که مردم دارند ، قبل از اینکه به فکر آب و نون و وضعیت اقتصادی مملکت بیفتند ، امام (ره) نیرو به اسرائیل می فرسته ( چون قبل از پیروزی انقلاب ، مردم نفت و نون هم گیرشون نمی یومد ، و مردم به این وضعیت عادت کرده بودند ، می گفتند شبها می ریم روی پشت بومها و داد می زنیم و روزها روزه می گیریم ، ) و وضعیت خطرناک می شه و می دونید که اسرائیل هم دردونة جهان استکباره و زورگوترین کشور دنیاست و هر غلطی دلش می خواد می کنه و اگر هم یه وقتی ایران در برنامه اش داشته باشه که ده سال دیگه به قسمتی از اسرائیل تعرضی وارد کنه سریع از سازمان ملل و یونسکو و آمریکا و انگلیس و همه و همه ، دست به دست هم می دن و ایران رو خفه می کنن که مبادا ده سال دیگه چنین اتفاقی بیفته و اسرائیل ناراحت بشه . من به سیاستهای امروز نظام کاری ندارم و اهل سیاست داخلی و خارجی هم نیستم اما این علامت سؤال توی ذهنم هست که چرا به جای اینکه ما این همه بگیم به خدا ما انرژی هسته ای تولید نمی کنیم ، بیاید بازرسی کنید و . . . چرا کنار این صحبتها یه گیری به آمریکا و اسرائیل نمی دن که بابا ! خُب شما هم انرژی هسته ای دارید ، بالاخره تو جهان یه عقل مشخصی پیدا می شه که بگه کی رأی داده اینها ژاندارم باشن ؟ حالا به این قضیه کاری نداریم . اون زمان ( اوائل انقلاب ) اینقدر ایران قوی بود و با خودشون گفتن آقا این مملکت الان اینقدر پتانسیل داره که منفجر بشه و به سمت اسرائیل حرکت کنه و اونجا رو اشغال کنه . لذا در سال 59 ایران رو درگیر جنگ با عراق کردند و بلافاصله صدام حسین رو آماده کردند که آقا ! تو الان اگر به ایران حمله کنی ، ظرف 4 روز تهران هستی . برو حکومت کن ! ما هم پشت سرت رو داریم . این یکی از شعارهای عراقی ها بود که به عربی می خوندن و می رقصیدن که ما 4 روزه تهرانیم . خُب در زمان جنگ عدة زیادی از نیروهای فداکار و مخلص ما مشغول شدند و عده ای شون هم شهید شدن . اینقدر مشغول شدند که دیگه کسی وقت نمی کرد فکری به حال جامعه و جهان کنه . اینها تمام فکر و ذکرشون این بود که خاکریز روبه رو رو رو بگیریند . و به ائمه (ع) توسل پیدا می کردند و از خدا می خواستند که پیروز بشن . نیروهای قوی ما ، شهردار ما ، کسانی مثل شهید باکری که شهردار ارومیه بود ، به جبهه می رن و تمام فکر و ذکرشون می شه 100 متر ، 200 متر خط . این توطئه ای بود که انجام شد و نیروهای قوی و مخلص ما رو به این شکل مشغول کردند . یعنی تمام نیروهای قوی و فداکار نظام رو یا شهید کردند و یا مشغول به جنگ . این توطئه کاملاً جواب داد ، اگرچه اعتقاد ما این هست که اصل وظیفه است و نتیجه مهم نیست ولی از این بعد ما ضرر کردیم . یعنی ما چند سال بعد از انقلاب که تنور داغ بود رو از دست دادیم و به خودمون و عراق مشغول شدیم . همون سالهایی که اگر امام (ره) فریاد می زد مردم راهشون رو کج می کردن و به سمت اسرائیل می رفتن ، با گرسنگی هم می ساختن ، این سالها از دست مون رفت . خُب بین این سالهای 59 تا 67 که قطع نامه توسط حضرت امام (ره) پذیرفته شد ، برحه ای بود که یه عده ای به جبهه رفتن و خیلی خوب کار کردن و یه عده هم در شهرها خیلی بد کار کردن ! چی کار کردن ؟ دیدند این نسل قوی و شجاع که در خطوط مرز مشغوله ، اگر به شهرها برگردن و زمینه برای کار اونها فراهم بشه باز همون آشه و همون کاسه ، اومدند چند تا کار کردند : 1 ـ در طول این چند سالی که این نسل در جبهه ها مشغول هستند ، روی شهرها کار کردند که زمینه استفاده از این افراد کم بشه . 2 ـ برنامه هایی ریختند که این نسل وقتی به شهر برگشت خشمگین و عصبانی بشه و داد بزنه ، خشونت به خرج بده ، اون وقت به مردم بگن ، اینها خشونت طلبند . اینها نسلی هستند که فراموش شده هستند و تبدیل شدن به نسل سوخته . و وقتی می بینند جایی برای کار ندارند ، منزوی می شن . این اتفاق هم افتاد و تا سال 68 که جنگ تموم شد و برحة بعدی شکل گرفت . یه دفعه چشمها باز شد ، درهای شهادت بسته شد ، گفتند دیگه باید زندگی کنیم ، مردم کشورهای دیگه و غرب و . . . یه جور دیگه دارن زندگی می کنن ، ما خیلی چیزها نداریم ، موبایل ، مترو ، و چیزهایی که بعضی هاش هم به حق بود . اینجا بحث سازندگی مطرح شد . گفتند با همون نیرو و قوا بیاید سازندگی کنید ، حتی طرحهایی بود که بچه های جنگ رو تو گروههای سازندگی ببرند. طرح هاش هم بیان شد ، که مثلاً بچه های جنگ بیان گروه گروه بشن ، گروههای شش نفره ، هفت نفره ، ده نفره ، کمیته های اقتصادی تشکیل بدیم ، توی کارخانه ها مشغول به کار بشن ، بهشون وام بدیم و شروع کنن به کار کردن . من الان اصلاً قصد ندارم نقد کنم ، کارخانه هایی که به این بچه ها دادند ، کارخانه های ورشکسته ای بود که اونها یا بعدش زندان رفتند ، ( چون نتونستند اقساط معوقه رو بدن ) یا این که این کارخونه های ورشکسته رو دادند ببینند که اینها می تونن کار کنند یا نه ؟ براشون هم زیاد مهم نبود که شکست بخورن ، و البته همه شون شکست خوردن . چون اولاً این کاره نبودن ، ثانیاً اینها همه کارخانه هایی بود که ورشکست بود . کارخانه ای که داره سود می ده رو به کسی که از راه رسیده نمی دن ، نباید این کار رو می کردند ، این تا دیروز داشته می جنگیده ، اصلاً نمی دونه چه خبره ؟ باید این رو بدی به یک متخصصی که بتونه بلندش کنه . نه به یک عده بچه های که با هم زمین بخورن . بعد هم مردم به هرچی رزمنده و بسیجی هست فحش بدَن و بگن کارخونه ها رو به اینها دادند ، همه سهمیه ها رو به اینها دادند . خُب نیاز اقتصادی باعث شد که ما یک مقدار از آرمانهامون رو فراموش کنیم . و این فراموشی از آرمانها ترویج هم شد . آقا ! بسه دیگه ، چقدر شعار می دید که راه قدس از کربلا می گذره . این ها دیگه مهم نیست . آقا اینکه ما با هم می خوریم مهم نیست ، دیگه ساده زیستی برامون ارزش نیست . برعکس چیزهایی مثل تجمل گرایی ترویج هم شد .
متن کامل سخنرانی
سیاست انتظار1
حجت الاسلام انجوی نژاد
http://www.rahpouyan.com/article/showart.asp?sid=732&aid=555
روزگاری شــهر ما ویران نبود دین فروشی این قدر آسان نبود
صبحت از موسقی عــرفان نبود هیچ صوتی بــهتر از قرآن نبود
دختران را بی حجابی ننگ بود رنگ چادر بهترین رنگ بود
دختر حجب و حیا، قرتی نبود خانه ی فرهنگ، کنسرتی نبود
هر جمعیت، مظهر تکریم بود حکم او را عالمی تسلیم بود
یک سخن بود و هزاران مشتری آن هم از لوث قرائت ها بری
هدیه بر رقاصه ها واجب نبود قدر عالم کمتر از مطرب نبود
ده که در سال سیاه دو هزار کار فرهنگی شده پخش نوار
ذهن صاف نوجوانان محل پر شده از فیلم های مبتذل
پشت پا بر دین زدن آزادگیست حرف حق گفتن عقب افتادگیست
آخر ای پرده نشین فاطمه تو برس بر داد دین فاطمه
بی تو منکرها همه معروف شد کینه توزی با دلی مشکوف شد
در به روی فتنه جویان باز شد دشمنی با نایبت آغاز شد
بی تو دل ها مان به جان آمد بیا کاردها بر استخوان آمد بیا