شهادت جانسوز حضرت على بن الحسین، زین العابدین(ع)؛ پیام رسان کربلای حسینی و بازمانده روزهای سرخ حماسه را تسلیت میگوییم
ترنم روز و شب اشک تو پرده از چهره تزویر ایل دشنه برداشت و سیل اشک تو، خانمان ظلم و ستم شان را ویران ساخت. ای تو معلم ایستادگی و صبوری! پیام آور ایثار و جانفشانی! و این اشک غربتی است که بر مظلومیتت از دیده عاشقان بر مزار بی شمع و چراغت جاری است.
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین
و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین
امام على بن الحسین(ع)، مشهور به زین العابدین و سجاد بنا به نقل مشهور در سال 38 هجرى در مدینه به دنیا آمد. در هنگام حادثه کربلا 22 یا 23 سال سن داشته و بنا به نظریه بیشتر دانشمندان اسلامى از برادر شهیدش حضرت على اکبر، کوچکتر بوده است.
حیات اجتماعى، فرهنگى، سیاسى و علمى امام سجاد(ع) از زوایاى گوناگون قابل بررسى است. یکى از ابعاد زندگى امام سجاد(ع) همراهى او در قیام کربلا و پیام رسانى آن نهضت بزرگ است.
قیام بزرگ عاشورا ماندگارترین نهضت اسلامى است که در محرم سال 61 قمرى روى داده است. این نهضت داراى دو مرحله بود. برهه نخست، آفرینش و شکل گیرى و جهاد و جانبازى و دفاع از کرامت اسلامى و دعوت به اقامه عدل و احیاى دین محمدى و سنت و سیره نبوى و علوى بوده که به رهبرى امام حسین(ع) از نیمه ماه رجب سال 60 هجرى آغاز و در دهم محرم سال 61 هجرى به فرجام رسید. مرحله دوم، دوره پیام رسانى و تثبیت ارزشهاى نهضت و عرصه جهاد فرهنگى و تبیین آرمانهاى آن قیام مقدس بود که به رهبرى امام على بن الحسین(ع) تداوم یافت.
- خبرگزاری مهر : مراسم عزاداری عاشورا امروز باحضور گسترده عاشقان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در شیراز برگزار شد. | |
عکس/ محمد حسین نیکوپور - شیراز |
خبرگزاری مهر
گزارش از نماز ظهر عاشورای کانون رهپویان وصال شیراز
به همت برادران نصف بیشتر خیابان شهید آقایی موکت شده و همه چیز محیا برای برپایی نماز پرشکوه ظهر عاشورا به یاد آخرین نماز امام حسین (ع) و اصحاب ایشان است.
خواهران تمام واحدها به همکاری واحد تدارکات شتافتند و به گروههای مختلفی تقسیم شده و آماده ی توزیع غذا هستند.
در یک چشم به هم زدن تمام موکت ها، که خوبه! تا دو برابر عقب تر از موکت ها صفوف نماز بسته شده و همه آماده اقامه نماز و من هم در جستجوی جایی، چند قدمی سرخیابون بالاخره جایی برای نماز خوندن گیر آوردم و باز همه بانگ الله اکبر اذان ظهر عاشورا برای چند دقیقه سکوت را بر همه جا حاکم می کند. عده ای دست ها را به طرف آسمان کشیده و مشغول دعا هستند. عده ای سر به سجده برده و با خدای خود راز و نیاز می کنند و عده ای هم کلام حق را زنده می کنند و عده ای هم در تلاش برای مخفی کردن اشک های جاری بر گونه ها هستند.
نماز با شکوه تمام به اقامت حجه الاسلام و المسلمین حاج آقا انجوی امیری برگزار می شود
بعد از نماز ظهر شعارهای مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل نمازگزاران آسمان را به لرزه می آورد و بعد هم سخنرانی حاج آقا انجوی امیری که البته بنده و عده کثیری که تا سر خیابان فاصله ای نداریم، از شنیدن سخنان باارزش این بزرگوار بی بهره ماندیم.
در فاصله بین ظهر و عصر به سرعت نور و در یک چشم بر هم زدن بسیار منظم و با قاعده ای خاص تمام غذاها به همت خواهران کادر توزیع می شود و اقامه نماز عصر و عظمت و بزرگی روز عاشورا هر چه بیشتر خود را نشان داد.
منبع خبر :http://www.rahpouyan.com/monasebat/87/moharam/showtext.asp?tid=361
به مناسبت ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان نمایشگاه تجسمی "عبرات" در فرهنگسرای جوان شهرداری شیراز برپاست.
به گزارش خبرگزاری شبستان از شیراز، این نمایشگاه به همت سازمان فرهنگی و اجتماعی شهرداری شیراز برپا شده و در آن آثاری در رشته های نقاشی، عکس و ماکت با موضوع محرم و واقعه عاشورا در معرض دید عموم گذاشته شده است.
در نمایشگاه هنر های تجسمی "عبرات" همچنین عکس هایی از کربلای ایران و دوران دفاع مقدس نیز به نمایش درآمده است.
علاقمندان به بازدید از این نمایشگاه می توانند همه روزه از ساعت 10 صبح الی پنج عصر به فرهنگسرای جوان واقع در 20 متری امام خمینی و بوستان ایرانی مراجعه کنند.
در احادیث مىخوانیم: جهنّم هفت طبقه است که روى هم قرار گرفته است و هر طبقهاى مخصوص گروهى است.
در پایینترین و سختترین طبقات جهنّم منافقان جا دارند، چنانکه قرآن مىفرماید: «المُنافِقِینَ فِى الدَّرَکِ الاَسفَلِ مِنَ النّارِ» زیرا منافقان به خاطر مصونیّتى که از اظهار اسلام خود دارند، در میان مؤمنان عامل نفوذى براى کفّار بوده و سختترین ضربه را در طول تاریخ به اسلام و مسلمین زدهاند.
http://www.qaraati.net/library/show.php?bn=19&start=321538
اسرافیل (ع) صور در دهان دارد منتظر است تا هر وقت حکم از جانب الله برسد در آن بدمد و از دمیدن اسرافیل در صور تمام اعمال زیر و رو می شود در مخلوقات یک نوع بیقراریه عجیب و غریبی پیدا می شود حضرت اسرافیل دوباره در آن صور خواهد دمید تمام اعمال فنا می شود سوای چند فرشته مخلوقی باقی نماند. الله تعالی به ملک الموت می فرماید : کدامیک از مخلوقها باقی است ؟ او عرض خواهد کرد : جبرائیل، میکائیل، اسرافیل، حاملین عرش و من. سپس به ملک الموت حکم می شود که روح آنها را نیز قبض کن چنانچه روح آنها را نیز قبض می کند و بغیر از ملک الموت هیچ مخلوقی باقی نمی ماند الله تعالی به ملک الموت می فرماید : حال چه کسی باقی مانده؟ عرض خواهند کرد سوای شما! فقط من باقی مانده ام.حکم می شود :ملک الموت !سوای من همه باید فنا شوند لهذا تو نیز بمیر.
حضرت رسول:((من از فقر و نداشتن ثروت بر امتم نگران نیستم یعنى ثروت, امت من را از پا در نمىآورد, آن چیزى که از آن نگران هستم فقر معنوى و فکرى و فقر اندیشه است)) اگر غناى اندیشه باشد ثروت هم مىآید.
حالا اگر دو خطر با هم پیدا بشود یعنى از یک طرف منافق ها, بى دین هاى متظاهر زیرک, متظاهرها و ریاکارها و مدلس ها پیدا بشوند و از طرف دیگر مردم, جاهل و نادان باشند, آن ها این ها را ابزار خودشان قرار مى دهند.
فاجعه کربلا را همین دو عامل بوجود آورد. تاریخ مى نویسد وقتى که مسلم آمد در کوفه, در جمع مردم نامه امام حسین(ع) را خواند, مردم گفتند آیا این سخنان از آقاست؟ و سپس, هاى هاى گریستند و اشک ریختند و در عین حال منافقین از همین مردم لشگرى علیه امام حسین(ع) به وجود آوردند. این عبرت تاریخ است.
در قرآن الفاظى که نسبت به دوزخ به کار رفته دو نوع مى باشد 1ـ الفاظى که اسم مجموع مراتب جهنم و عذابها است مانند لفظ سقر، که نام جهنم است[1] که در 4 آیه بکار رفته است[2] و مانند لفظ جهنم که به معناى آتش گر گرفته است[3] که در حدود 83 نوبت در آیات قرآن ذکر شده است و جحیم که حالت فوران آتش است[4] که 26 نوبت در قرآن مطرح شده است.
2ـ الفاظى که بیانگر مرتبه اى از آتش جهنم است، مانند هاویه به معناى آتش[5] و لفظى (شعله زیاد) و....
نکته دیگر که قابل یاد آورى مى باشد این است که بهشت داراى درجات است چنانکه از بعضى آیات استفاده مى شود[6]و در بعضى روایات دارد که داراى درجات عرضى است[7] و جهنم داراى درکات رو به پائین مى باشد، چنانکه قرآن مى فرماید «منافقین در پائین ترین و سخت ترین طبقات قرار دارند[8]» پس بهشت درجه ها دارد. و دوزخ در که ها[9] و از بعضى روایات هم مى توان این مطلب استفاده کرد که بعداً نقل مى شود.
بعد از این مقدمه جواب این استکه اگر مراد از نوع جهنم، مجموع مراتب جهنم باشد یک نوع جهنم بیشتر نداریم منتهى اسم هاى مختلفى دارد، و اگر مراد از نوع مراتب جهنم باشد جهنم داراى هفت طبقه (درکه) و هفت مرتبه مى باشد، که هر مرتبه اسم خاص خودش را دارد، چنان که امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: «جهنم داراى هفت در است که هر یک مخصوص طبقه از طبقات جهنم است که روى هم قرار گرفته اند. و یکى از دستهاى خود را روى دست دیگر قرار داده فرمود: طبقات جهنم به این صورت است و اما بهشت را در عرض هم قرار داده است ولى آتش داراى هفت طبقه مى باشد، 1ـ طبقه زیرین آن جهنم است، 2ـ بعد از آن نطى (شعله زیاد) است و بعد از آن حطمه[10] و بعد از آن سقر و بالاتر از سقر، جحیم[11] و بعد از آن سعیر[12] و بالاترین طبقه آن هاویه باشد[13] در بعضى روایات دارد که بالاترین طبقه جهنم است و پائین ترین آن هاویه است[14] (نکته که قابل ذکر است این استکه این روایت با آنچه که ما در مقدمه گفتیم که جهنم اسم مجموع مراتب است تنافى ندارد و چون ممکن است گاهى اسم مجموع یک چیز بر بعض آن هم گفته شود، مثل اینکه به گردن انسان، انسان گفته شود، و یا بر عکس گردن (رقبه) بر انسان اطلاق شود).
و مؤید این مطلب (که جهنم داراى هفت طبقه مى باشد) روایاتى است که مى فرمایند: بهشت داراى هشت در (چون هشت درجه دارد) و جهنم داراى هفت درب مى باشد که هر گروهى از یکى از آن درها وارد جهنم مى شود.
قابل یاد آورى است که هر طبقه ممکن است که داراى مراتب و نقاط مختلفى باشد چنانکه مى خوانیم و پل چاهى است در جهنم[15] یا «حصینه» شهرى است در یکى از طبقات جهنم[16] و یا سجّین زندان بدکاران است در یکى از مرتبه ها[17] و...
خلاصه این شد که جهنم داراى اسمهاى مختلفى مى باشد و گاهى هم اسم بعضى مرتبه ها و قسمت ها در قرآن آمده، اگر مراد از نوع در سئوال مجموع مراتب باشد فقط یک جهنم داریم و اگر مراد مراتب جهنم باشد، داراى هفت طبقه و هفت مرتبه مى باشد و هر مرتبه ممکن است داراى مراتبى باشد.
حضرت عباس وقتی دید بیشتر یاران امام به شهادت رسیدند به برادرانش (عثمان – جعفر- عبدالله) فرمود پیش از من به میدان بروید و فدا شوید تا من شهادت و اخلاص شما را نسبت به خدا و رسولش بچشم ببینم. همگی به نوبت اطاعت کردند و بعد از اذن از امام به میدان رفتند و به شهادت رسیدند وقتی حضرت ابوالفضل(ع) تنهایی خودش را می بیند جلو می آید و عرض می کند مولا به من اجازه بدهید منهم بروم امام گریه سختی نمودند و فرمودند تو علمدار من هستی حضرت عباس(ع) عرض کرد دیگر طاقت ندارم، سینه ام تنگ شده از زندگانی دنیا بیزارم می خواهم از این گروه منافق خونخواهی کنم مولا فرمود حال که می خواهی بروی، برو مقداری آب برای فرزندان بیاور، قبلا به حضرت عباس لقب سقا داده بودند برای اینکه یکی دو نوبت در شبهای گذشته توانسته بود برود صف دشمن را بشکند و برای اطفال آب بیاورد و اینطور نبود که سه شبانه روز در آن گرمای عراق آب نخورده باشند بلکه سه شبانه روز آب برای آنها ممنوع بود و شریعه فرات را بسته بودند حتی شب عاشورا، آب تهیه کردند و غسل شهادت نمودند وقتی امام به حضرت عباس فرمود حالا که عزم رفتن داری برو آب بیاور حضرت عباس عرض کرد چشم. ببینید چقدر منظره باشکوهی است چقدر عظمت و شجاعت و دلاوری و انسانیت و معرفت و شرافت و فداکاری یک تنه خودش را به جمعیت سر تا پا مجهز به سلاح می زند در برابر سپاه دشمن می ایستد و به پند و اندرز می پردازد ولی آنها را سودی نمی بخشد عباس(ع) خدمت امام می رسد و آنچه از لشکر عمر سعد دید به امام رساند حضرت عباس ناگهان صدای کودکان را شنید که فریاد می زدند العطش العطش برای حضرت عباس خیلی سخت بود صدای العطش کودکان را بشنود و کاری نکند از اینرو سوار اسب شد و نیزه به دست گرفت و مشک آبی را همراه خود برد و به طرف شط فرات راهی شد شریعه فرات با 4 هزار نیرو محافظت می شد اسب را داخل آب می برد اول مشک را پر از آب می کند و بدوش می اندازد حضرت عباس تشنه است و هوا بسیار گرم. زمان واقعه عاشورا به روایتی دیگر مهرماه بوده است او جنگیده تا به فرات رسیده خسته و کوفته وارد آب شده، همانطوریکه سوار بر اسب است آب تا زیر شکم اسب را فر می گیرد، دست زیر آب می برد مقداری آب با دو دستش بر می دارد تا نزدیکیهای لبانش می آورد آنهایی که از دور ناظر بودند ، گفته اند: اندکی تامل کرد بعد دیدیم آب را نخورد و روی آب فرات ریخت هیچکس نفهمید چرا قمر بنی هاشم آب نخورد اطاعت محض را ببینید با کلمه چشم برای آوردن آب راهی می شود، ایشان آب نمی خورد و با رجزی که بعد از خروج از آب می خواند دلیل آب نخوردن خود را بیان کرده است شاید هم حضرت عباس فکر کرده است که مولایش فرموده آب برای بچه ها بیاور یعنی حسین نمی خواهد آب بخورد یعنی به عباس اجازه نداده است که او هم آب بخورد.حضرت عباس همینکه از آب خارج شد رجزی خواند که در رجز، مخاطب خودش بوده است، نه دیگران و از این رجز فهمیدند که چرا آب نخورده است:
یا نفس من بعدالحسن هونی فبعده لا کنت ان تکونی
هذالحسین شارب المنون و تشربین باردالمعین
و الله ما هذا فعال دینی و لافعال صادق الیقین
یعنی ای نفس ابوالفضل می خواهم بعد از حسین زنده بمانی – حسین شربت مرگ می نوشد و او در کنار خیمه ها با لب تشنه ایستاده است و تو آب بیاشامی پس مردانگی کجا رفت ، شرف کجا رفت، مواسات و همدلی کجا رفت مگر حسین امام تو نیست هرگز دین چنین اجازهای به من نمی دهد هرگز وفای من چنین اجازه ای به من نمی دهد .
حضرت ابالفضل مسیر برگشت خود را عوض نمود و از داخل نخلستانها برمی گردد تا شاید مشک را سالم برساند چون قبلا از راه مستقیمی آمده بود ولی حالا همراهش امانتی گرانبها دارد و تمام همتش این بود که آب را سالم برساند لذا از داخل نخلستانها که امنیت بیشتری داشت برگشت دشمنان راه را بر او بستند و او را محاصره کرند تا آنکه نوفل ازرق شمشیری به دست راست حضرت زد و آن را زا بدن جدا نمود. در همین حال بود که دیدند ابالفضل رجز را عوض کرد و معلوم شد که حادثه ای تازه پیش آمده او می فرمود: والله ان قطعتم یمینی – انی احامی ابداً عن دینی (بخدا قسم اگر دست راستم را ببرید من دست از دامن حسین بر نمی دارم) مشک آب را برشانه چپ قرار داد بار دیگر نوفل ازرق، ضربه ای دیگر زد و دست چپ حضرت را از مچ جدا نمود. طولی نکشید که رجز دوباره عوض شد در این رجز فهماند که دست چپش هم بریده شده است . راویان نوشته اند به هر زحمت بود مشک آب را چرخاند و آن را به دندان گرفتن و خودش را روی آن انداخت تا سالم بماند اما سپس تیری آمد و به مشک رسید و آب مشک از دست رفت . ببینید آن لحظه چه حالی پیدا می کند دیگر با چه روئی دست خالی به خیمه ها برگردد و بچه ها به عمو عباس بگویند العطش؟!
یا نفس لا تخشی من الکفار و ابشری برحمه الجبار
مع النبی السید المختار قد قطعوا الببغیهم سری
قربانت ای حضرت عباس !!! تیری دیگر می آید بر سینه حضرت می نشیند و عده ای گفته اند عمودی آهنی بر فرق مبارکش می خوردو او را از اسب به زمین می اندازد اینجا بود که برادر خود حسین را برای اولین بار به نام برادر مرا دریاب خطاب می کند مقام معنوی عباس آنقدر زیاد بود که بخود اجازه نمی داد کمتر از مولا به برادرش بگوید حضرت صدای برادر را شنید خود را به بالین برادرش رساند همینکه بدن پاره پاره و دستهای جدا شده او را می بیند گریه می کند و می فرماید الان انکسر ظهری و قلت حیلتی اکنون پشتم شکست و چاره من گسسته و کم شده حضرت عباس نقش زمین است از مولایش حسین درخواست می کند که: یک چشمم باز است آن را از خون پاک کن تا یکباره دیگر تو را ببینم دیگر در خواستش اینکه مرا کنار خیمه ها مبر من به بچه ها قول آب دادم خجالت می کشم مرا اینطور ببینند . ام البنین دختر خزام بن خالد بن ربیعه است ام البنین خواهر شمر ذی الجوشن یعنی شمر دایی حضرت عباس و دایی ناتنی امام حسین بوده است.
محل دفن حضرت عباس (ع):
حضرت عباس قبرش نزدیک محل شهادتش کنار شریعه فرات است و سن ایشان لحظه شهادت 34 سال بوده است .
حسین عماد زاده ،ایشان نویسنده متبحری است که رحلت نمودند ایشان کتابی مخصوص حضرت عباس می نویسد و وقتی جناب عمادزاده به عتبات عالیات تشریف می برند خدّام مرقد حضرت ابوالفضل (ع) بخاطر کتابی که راجع به حضرت عباس نشوته است خوشحال می شوند لذا خدّام به او احترام زیادی می گذارند حتی به ایشان اجازه می دهند تا قبر حضرت را برای او باز کند و ایشان به زیر جایگاه تصریح حضرت بروند. خدّام می گفتند جایگاه را فقط برای بز رگان باز می کنیم و این جایزه توست که برای حضرت عباس زحمت کشیدی.وقتی عمادزاده به کنار قبر می رود یک چاله ای را کنار مرقد حضرت می بیند و داخل چاله را آب گرفته است عماد از خدام می پرسد چرا اینجا چاله ای است و درونش را آب گرفته است خدام گفتند مرقد حضرت کنار فرات است و سطح زمین با آب زیاد فاصله ندارد لذا ما چاله ای کندیم تا داخل قبر را آب نگیرد ببینید چه قدر دردناک است چون حضرت زمان شهادت آب نخورند و آب هم تا کنا ر حضرت می آید ولی داخل قبر نمی تواند برود سپس عماد می گوید حالا که لطفی شامل من شده است دو رکعت نماز هم کنار حضرت بخوانم رکعت دوم در قنوت به مرقد حضرت چشمم افتاد دیدم حضرت با آن قد رشیدی که داشته چقدر مرقد کوچکی دارند که مانند قبر طفلی می ماند لا حول و لا قوه بالله العلی العظیم.