کتاب: آشنایی با ادیان بزرگ، ص 50
نویسنده: حسین توفیقی
انشعابات تازه ترى نیز در آیین هندو وجود دارد که آیین سیک (Sikh) یعنى شاگرد، معروفترین آنها است . برخورد اسلام و هندوئیسم در هندوستان در دورانهاى گوناگون مذاهب التقاطى چندى را پدید آورده است . یکى از عرفاى بزرگ مسلمان به نام کبیر (1440-1518) توحید اسلامى را با برخى عقاید هندویى در آمیخت و مریدان بى شمارى گردآورد. یکى از شاگردان وى نانک (Nanak) بود که پایه گذار بود که پایه گذار آیین سیک و نخستین گورو (Guru) یعنى معلم است . پس از وى نه گوروى دیگر، یکى پس از دیگرى ، آمده اند. این فرقه اندک اندک قوت گرفت و به گروهى سیاسى مذهبى تبدیل شد.(1)
سیکها به تجارت گرایش دارند و افرادى از آنان به سراسر جهان مهاجرت کرده و به بازرگانى مشغولند. همچنین افرادى از ایشان به زاهدان و تهران آمده اند و در این دو شهر معبد (گورودواره ) دارند.
1-سرگذشت نانک
بنیانگذار آیین سیک به نام گورو نانک به سال 1469 در خانواده اى از طبقه کشاتریاها در یکى از روستاهاى لاهور به دنیا آمد. او از عرفاى مسلمان و هندو استفاده کرد. سپس به کشورهاى اسلامى و زیارت مکه معظمه رفت و سرانجام آیین سیک را که آمیزه اى از هندوئیسم و اسلام است ، تاءسیس کرد و در سال 1539 در گذشت .
پس از گورو نانک 9 گوروى دیگر یکى پس از دیگرى برخاستند و اینک فهرست اسامى 10 گوروى سیکان و تاریخ تولد و وفات ایشان :
1. گورو نانک (1469-1539)؛
2. گورو انگد (1504-1552)؛
3. گورو امر داس (1479-1574)؛
4. گورو رام داس (1534-1581)؛
5. گورو ارجن (1563-1606)؛
6. گورو هر گوبیند (1595-1644)؛
7. گورو هرراى (1630-1661)؛
8. گورو هرى کریشن (1656-1668)؛
9. گورو تیغ بهادر (1621-1675)؛
10. گورو گوبیند سینگ (1666-1708).
2- تعالیم
نانک خداى یکتاى جهان را حق نامید. وى مى گفت خدا به هر نامى که خوانده شود فقط او قادر متعال و حق است . سعادت و وصول به نیروانا همان استغراق در ذکر حق است . وى مایا یا صورت وهمى جهان را که در دین هندو آمده است ، پذیرفت و گردونه تناسخ و قانون عمل و عکس العمل را تا حدودى قبول کرد. نانک خوردن گوشت را براى پیروانش مباح دانست ، ریاضت و بت پرستى را ممنوع کرد، نظام طبقاتى و تعدد زوجات را هم حرام شمرد.
3- آثار مذهبى
پنجمین رهبر سیکان که گورو ارجن خوانده مى شود، معبدى از طلا در شهر امریتسار هندوستان بنا کرد و کتابى به نام گرانت صاحب (GranthSahib ) نوشت که مهمترین کتاب مقدس آیین سیک است .
4- تاریخچه سیاسى سیکها
سیکها در زمان دهمین رهبر خود به نام گورو گوبیند سینگ بیعتهایى را براى امور سیاسى مرسوم کردند و افرادى جنگجو شدند و از آن هنگام نام خالصه یعنى بى آلایش ، بر خود نهادند. آنان براى خود پنج شعار قرار دادند که هر یک در زبان پنجابى با حرف ((ک )) شروع مى شود:
1. کس : باقى گذاشتن موى سر و صورت ؛
2. کونکا: همراه داشتن شانه ؛
3. کاچک : پوشیدن زیر شلوارى کوتاه ؛
4. کارا: داشتن دستبند (النگوى ) آهنین ؛
5. کاندا: حمل شمشیر یا خنجر فولادین .
سیکها با یکدیگر بسیار متحدند و براى تشکیل کشور مستقل به شدت مبارزه مى کنند. ترور خانم گاندى نمونه اى از فعالیتهاى سیاسى این قوم است . آنان تبلیغات مذهبى نیز دارند و کتبى هم در این باب به زیانهاى دیگر و از جمله فارسى منتشر کرده اند.
پینوشتها:
1- قریب سال 1000 ه .ق . اکبر پادشاه مسلمان هندوستان تحت تاءثیر این آیین و به کمک یکى از دانشمندان عصر خود آیین
منبع:حوزه
http://www.hawzah.net/Per/E/AdiDefa.asp?URL=/per/e/do.asp?a=egha.htm
شش دین بزرگ : اسلام، مسیحیت، یهودیت، بودیسم، سیکیسم و هندوئیسم هستند
کتاب: آشنایی با ادیان بزرگ، ص 45
نویسنده: حسین توفیقی
آیین بودا از شاخه هاى کیش هندوست . این آیین از هندوستان بیرون آمده و سراسر مناطق خاورى را در نوردیده است و به علت داشتن اندیشه هاى عرفانى لطیف و گسترش در مناطق پرجمعیت جهان ، پیروان زیادى دارد و اخیرا به اروپا و آمریکا نیز سرایت کرده است .
1- سرگذشت بودا
بودا (Buddha) به معناى بیدار لقب گوتاماشاکیامونى (Gautamamuni -Sakya) بنیانگذار مکتب اصلاحى بودیسم است . به عقیده بوداییان وى که فرزند پادشاه شهر کاپیلاوستو (vastu-Kapila) در شمال هندوستان بود، در حدود سال 563 ق .م . به دنیا آمد و در آغاز سیدارتا (Siddhartha) یعنى کامیاب نامیده مى شد. ستاره شناسان پیشگویى کرده بودند که این شاهزاده پس از مشاهده نمونه هاى بیمارى ، پیرى و مرگ و برخورد با یک ریاضت کش دنیا را ترک خواهد کرد و به ریاضت روى خواهد آورد. بدین سبب پدرش دستور داده بود وى را به دور از ناملایمات زندگى بشرى و در ناز و نعمت پرورش دهند و مراقب رفتار و کردار او باشند. شاهزاده با دخبر عمویش یشودهرا (Yasodhara) ازدواج کرد و داراى پسرى به نام راهولا (Rahula) شد. وى در 29 سالگى پس از مشاهده موارد مذکور، شبانه از کاخ و تنعمات آن گریخت و تحت ارشاد فردى به نام آلارا (Alara) زندگى راهبان را برگزید و پس از شش سال ریاضتهاى سخت و سنگین در جنگلها سرانجام هنگامى که از وصول به حقیقت از طریق ریاضت نومید شد، ریاضت را کنار گذاشت و به تاءمل و تفکر و مراقبت معنوى روى آورد. جهاد اکبر او نیز شش سال طول کشید و پس از آن با هفت هفته توقف زیر درختى که بعدا درخت بیدارى نامیده شد، با مارا (Mara) یعنى شیطان ویرانگر مبارزه کرد و در نهایت به حقیقت دست یافت و بوداى دوره کنونى شد. به عقیده بوداییان در دورانهاى پیشین جهان نیز تعدادى بودا آمده اند. هر یک از این بوداها قبل از ظهورشان بودى ستو (sattva-Bodhi) خوانده مى شود، یعنى کسى که به معرفت کامل دسترسى دارد یا بوداى بالقوه است .
بودا در مدت 40 سال با مسافرتهاى فراوان ، آیین خود را در سراسر هندوستان تبلیغ کرد و بر اثر ملاقات با افراد مختلف ، به اصلاح نفوس و تربیت شاگردانى همت گماشت که برجسته ترین آنان پسر عمویش آنندا (Ananda) بود. وى سرانجام در هشتاد سالگى در حدود سال 483 ق .م . به نیزوانا پیوست .
داستان زندگى شگفت آور بودا از قدیم الایام جذابیت داشته و به همین دلیل این داستان دینى به زبانهاى گوناگون ترجمه و در سراسر جهان منتشر شده است . نقل عربى آن با اضافاتى از فرهنگ سریانى ، به عنوان داستان بلوهر و یوذاسف بین مسلمانان رواج پیدا کرد.(1)
2- تاءسیس نظام
اندیشه هاى اصلاحى بودا در مخالفت با تعصب هاى برهمنان بود و اختلافات طبقاتى را باطل مى شمرد. تعالیم اخلاقى وى در مجموعه هایى مانند ترى پیتکا (pitaka-Tri) یعنى سه سبدگرد آمده است . این تعالیم که بر آیین هندو پایه گذارى شده است ، ترک دنیا، تهذیب نفس ، تاءمل ، مراقبه و تلاش براى رهایى از گردونه زندگى پر رنج این جهان را توصیه مى کند و براى وصول به نیروانا اهمیت زیادى قائل است و مفهوم آن را توسعه مى دهد. آیین بودا در قرون بعدى بخش عمدمه اى از خاک هندوستان را تسخیر کرد و در کشورهاى همسایه نیز گسترش یافت . در قرون هشتم و نهم میلادى ، دو تن از دانشمندان آیین هندو را نوسازى کردند و بر اثر آن ، آیین بودا اندک اندک از هندوستان برچیده و آیین هندو جانشین آن شد، اما اشکال گوناگون آن در خاور دور و مناطق دیگر گسترش یافت .
3- فلسفه بودا
هنگامى که بودا به حقیقت دست یافت ، ابتدا به شهر بنارس رفت تا پنج تن از راهبان را که از وى روى برتافته بودند، بیابد. او مى اندیشید که این پنج تن مانند وى در جستجوى حقیقتند و تعلیم دادن ایشان از سایر مردم آسانتر است .
و چون به بنارس پا نهاد آن پنج تن را دید که در میان بیشه اى نزدیک شهر نشسته اند و با هم سخن مى گویند.
هنگامى که چشم آنان به بودا افتاد، به یکدیگر گفتند: ((این سیدارتاست که مى آید؛ همان که دست از رهبانیت کشید؛ خوب است به او کارى نداشته باشیم .))
اما چون بودا به آنان نزدیک شد به وى سلام کردند و از او خواستند در کنارشان بنشیند. آنگاه از وى پرسیدند: ((سرانجام ، حقیقتى را که مى جستى ، یافتى ؟)) بودا گفت : ((آرى ، آن را یافتم .))
راهبان گفتند: ((پس به ما بگو حقیقت و حکمت و راز هستى چیست ؟)) بودا پرسید: ((آیا شما به کارما یعنى قانون کردار ایمان دارید؟)) گفتند: ((آرى .)) بودا گفت : ((پس بدانید که همان سرآغاز حکمت و آگاهى از حقیقت است . از نیکو نیکو پدید مى آید و از بد بد. این نخستین قانون زندگى است و همه چیزهاى دیگر بر این قانون استوار است .))
گفتند: ((این که تازگى ندارد.)) گفت : ((اگر چنین است قربانى ، دعا و تضرع به درگاه خدا عاقلانه نیست .))
راهبان پرسیدند: ((چگونه ؟)) بودا پاسخ داد: ((زیرا آب همیشه سراشیبى مى رود، آتش همیشه داغ است و یخ همواره سرد. اگر براى همه خدایان هندوستان هم دعا کنیم ، آب هرگز سربالا نمى رود و آتش سرد و یخ گرم نمى شود. زیرا در زندگى قانونهایى یافت مى شود که همه چیز بر آنها استوار است . از این رو، کارى که انجام گرفت ، قابل ابطال نیست و دعا و قربانى براى خدایان نیز سودى ندارد.))
آنان با این سخن موافقت کردند و بودا افزود: ((اگر این سخن درست است ، کتاب وداها که به مردم راه و رسم دعا و قربانى را مى آموزد، درست نیست و برخلاف گفته پیشوایان دینى ، من اعلام مى کنم که وداها مقدس نیستند.))
راهبان از این جراءت بسیار شگفت زده شدند و از بودا پرسیدند: ((تو مى گویى برهما هنگام آفریدن جهان مردم را به طبقات گوناگون تقسیم نکرده است ؟)) پاسخ داد: ((اصلا من باور ندارم برهما چیزى را آفریده باشد تا جهان آفریده او باشد.))
آنان پرسیدند: ((پس جهان ساخته کیست ؟)) بودا پاسخ داد: ((به نظر من جهان ابدى است و آغاز و انجامى ندارد. دو چیز است که بایستى از آن پرهیز کرد: یکى زندگانى پر از لذت که زاییده خودخواهى و فرومایگى است و دیگر زندگى پر از رنج و خود آزارى که آن نیز سودى ندارد و هیچ یک از این دو به نیکبختى منجر نمى شود.))
4- اخلاقیات
سرانجام راهبان از بودا پرسیدند: ((پس راه درست کدام است ؟)) پاسخ داد: ((راه میانه ، میان لذت و رنج است که از راه هشتگانه به دست مى آید. راه هشتگانه هشت قانون بزرگ زندگى را مى آموزد:
1. پرهیز از آزار جانداران ؛
2. پرهیز از دزدى ؛
3. پرهیز از بى عفتى ؛
4. پرهیز از دروغ ؛
5. پرهیز از مستى ؛
6. پرهیز از بدگویى ؛
7. پرهیز از خودخواهى ؛
8. پرهیز از نادانى ؛
9. پرهیز از دشمنى .
5- فرقه هاى بودایى
آیین بودا سه فرقه دارد:
1. مهایانا (yana-Maha) یعنى چرخ بزرگ ، آیین شمالى که در چین رواج دارد. این شعبه اى آیین بودا با طیفهایى از اعتقادات و سنن کنفوسیوس و لائوتسه در چین و شینتو در ژاپن در آمیخته است . یکى از آداب آن که به سانسکریت دهیانا (Dhyana) یعنى تاءمل ، به چینى (Chang) و به ژاپنى زن (Zen) خوانده مى شود، شهرت جهانى دارد.
2. هینایانا (yana-Hina) یعنى چرخ کوچک ، آیین جنوبى که در سرى لانکا (سیلان ) و کشورهاى جنوب شرق آسیا مشاهده مى شود. پیروان چرخ کوچک آیین خود را تراوادا (Theravada) یعنى آیین نیاکان و بزرگان مى خوانند و کتب دینى آنان به زبان پالى است .
3. وجریانا (yana-Vajra) یعنى چرخ الماس . این فرقه در تبت وجود دارد و آیین بودا را با سحر و کهانت و توتم پرستى در آمیخته و تشکیلاتى نیرومند براى خود پدید آورده است . آیین مذکور لامائیسم (Lamaism) نیز خوانده مى شود و عنوان رهبر مذهبى مقتدر آن دالائى لاما (Lama Dalai) به معناى رئیس دریاگونه است . از چیزهاى جالب توجه این فرقه آن است که هنگامى که رهبر مذهبى آن وفات یابد، راهبان براى پیدا کردن جانشین وى به جستجوى کودکى مى پردازد که در لحظه درگذشت رهبر به دنیا آمده باشد. سپس این کودک را با توجهات ویژه پرورش مى دهند. وى پس از فراگیرى دانش و گذراندن مراحل مختلف به مقام مورد نظر نائل مى آید. دالائى لاماى عصر ما پس از سرایت کمونیسم چینى به تبت رهسپار هندوستان شده و در آنجا به ارشاد و رهبرى مشغول است . اخیرا وى ، برخلاف سنت ، پسر بچه اى را براى جانشینى خود تعیین کرد و به خاطر این مساءله مورد انتقاد قرار گرفت .
6- کتب بودایى
قدیمى ترین کتاب مقدس بوداییان ترى پیتاکایعنى سه زنبیل نامیده مى شود که داراى سه بخش است :
1. قواعد رهبانیت ؛
2. وسیله رستگارى ؛
3. مفهوم فلسفى و روانشناسى .
فرقه هاى مختلف بودایى نیز کتابهاى مخصوص به خود دارند
پینوشت:
1- براى مثال رک .: اکمال الدین نوشته شیخ صدوق ، ج 2، صص 577-638 و بحار الانوار نوشته علامه مجلسى ، ج 78، صص 383-444 و ترجمه فارسى آن در عین الحیات نوشته علامه مجلسى و در رساله اى مستقل آمده است . در تحریر عربى این داستان ، نامهاى آلارا و بودى ستو به بلوهر و یوذاسف تغییر یافته است .
دانشنامه حوزه نت
http://hawzah.net/Per/E/AdiDefa.asp?URL=/per/e/do.asp?a=egea.htm
آشنایی با آیین هندوئیسم
کتاب: آشنایی با ادیان بزرگ، ص 31
نویسنده: حسین توفیقی
آیین هندو در قدیم دین برهمایى خوانده مى شد که به برهما، خداى هندوان اشاره مى کرد. هندوئیسم شکل تکامل یافته آنیمیسم است و به همین دلیل بنیانگذار آن شناخته شده نیست . این آیین گونه اى فرهنگ ، آداب و سنن اجتماعى است که با تهذیب نفس و ریاضت همراه شده و در تمدن و حیات فردى و جمعى مردم هندوستان نقش بزرگى داشته است .
1. مردم هند پیش از هجوم آریاییها
پیش از مهاجرت آریاییها به ایران و هند، مردم این سرزمینها قومى کوتاه قامت و سیاه چرده بودند که فرهنگ و دین و مراسم مخصوص خود را داشتند و تمدن آنان در سطح تمدن بین النهرین بود. این قوم در ایران تقریبا به طور کامل از میان رفتند، ولى در هندوستان به طرف جنوب آن کشور رانده شدند و اکنون به نام قوم دراویدى (Dravidians) شناخته مى شوند و گروه بزرگى از اینها به نام نجسها(Untouchables) معروفند که درباره ایشان سخن خواهیم گفت . حفاریهاى باستانشناسان در منطقه اى به نام موهنجودارو (Daro-Mohenjo) در کرانه رود سند (پاکستان )، آثار عظیمى از تمدن آنان را نشان داده است . از این کشفیات بر مى آید که برخى از خدایان آیین هندو قبل از ورود آریاییان در هندوستان وجود داشته اند.
2. اصول دین هندو
اصول دین هندو عبارت است از اعتقاد و احترام به کتابهاى باستانى و سنتهاى دینى برهمنان و پرستش خدایانى که به ظهور آنها در دوره هاى قدیم عقیده دارند. اعتقاد به تناسخ و رعایت مقررات طبقات اجتماعى در معاشرت و ازدواج ، همچنین احترام به موجودات زنده ، مخصوصا گاو از اصول آن دین است .
لفظ ((ام )) (Om) به معناى آمین براى هندوان بسیار تقدس دارد و از سویى اسم اعظم الهى به شمار مى رود و از این نظر به اسم اعظم یهوه در دین یهود شباهت دارد.
3. خدایان ودایی
هندوان به عده بى شمارى از خدایان آسمانى و زمینى با اسما و صفات عجیب و غریب معتقدند و به آنها کرنش مى کنند و براى هر یک بتخانه هاى با شکوهى مى سازند. این خدایان با هم خویشاوندى سببى و نسبى دارند و ویژگیهاى جسمى و روحى هر یک به تفصیل و با ذکر جزئیات در کتب مقدس و فرهنگ دینى هندوان آمده است . اعتقاد به جلوه گرى خدایان به شکل انسان و حیوان در ادوار مختلف ، نیز بسیار جلب نظر مى کند دسته بندى خدایان در ارتباط با طبقات اجتماعى نیز معهود است . برخى از معروف ترین خدایان هندو عبارتند از:
اگنى (Agni) یعنى آتش ؛
وارونا (Varuna) یعنى آسمان ؛
ایشوار (Isvara) یعنى قادر متعال ؛
رودرا (Rurdra) یعنى وحشتناک ؛
راما (Rama) یعنى دلپذیر؛
کریشنا (Krishna) یعنى آبى پر رنگ ؛
یاما (Yama) یعنى ارابه ران معادل جم در آیین زردشت ) که خداى حاکم بر ارواح مردگان است .
اشوین (Asvin) یعنى اسب سوار عنوان دو تن از فرشتگان آیین هندو است . هندوان معتقدند که این پزشکان آسمانى براى انسان تندرستى ، نیکبختى و دارایى به ارمغان مى آورند.
پرستندگان بت مؤ مث زشت و بد ترکیب کالى (Kali) به معناى سیاه معتقدند هدایاى ویژه این بت را باید از طریق راهزنى به دست آورد و تقدیم بتخانه کرد. البته باید توجه داشت که معمولا بتان را بسیار زیبا مى سازند تا آنجا که بت در شعر فارسى کنایه از محبوب زیبا است .
4. کتابهای مقدس
ادعیه و آیینهاى هندوان در مجموعه اى به نام وداها(Vedas)به معناى دانش ، به زبان سانسکریت گرد آمده است و به آن شروتى (Sruti)یعنى وحى و الهام و علوم مقدس موروثى لقب مى دهند. پژوهشگران تاریخ تصنیف وداها را بین 1400 تا 1000 ق .م .
مى دانند، و بر این اساس سالهاى 1500- 800 ق .م . را دوره ودایى مى خوانند.
چهار ودا وجود دارد، به این شرح :
1. ریگ ودا(veda-Rig)یعنى وداى ستایش ؛
2. یجور ودا(veda-Yajur)یعنى وداى قربانى ؛
3. سام ودا(veda-Sama)یعنى وداى سرودها؛
4. اتهرو ودا(veda-Atharva) یعنى وداى اتهروان (نام نویسنده این ودا).
در زمانهاى بعد برهمنان شرح و تفسیرهایى بر بوداها نوشتند؛ از این رو هر یک از وداها داراى دو بخش است :
نخست : منتزها(Mantaras)که عبارت است از متن اورادى در ستایش آتش ، خورشید و سایر مظاهر طبیعت و دعاهایى براى فراخى روزى ، بارورى ، بخشایش گناهان و غیره .
دوم : براهمناها(Brahmanas)که مناسبتهاى آن اوراد را تعیین مى کند. پژوهشگران سالهاى 800 ق .م . تا 500 ق .م . را دوره برهمنى مى نامند.
کتابهاى دینى ، فلسفى ، عرفانى و ادبى بى شمارى در میراث فرهنگى هندوستان وجود دارد که به زبانهاى مختلف ترجمه شده و از جمله آنها معروف کلیله و دمنه است که در سانسکریت پنچاتنتر(tantra -Panca) یعنى پنج بخش خوانده مى شود.
کتابهاى مهابهاراتا(bharata -Maha) و رامایانا(Ramayana) با محتواى اساطیرى رزمى و بزمى از احترام ویژه اى برخوردارند. کتب دینى و ادبى یاد شده به همه زبانهاى زنده جهان (و از جمله فارسى ) ترجمه شده اند.
کتاب بسیار معروف و جذاب بهگودگیتا (gita -Bhagavad) یعنى سرود (خداى ) مجید در بخشى از مهابهاراتاست که مستقلا مورد توجه قرار گرفته است . این کتاب گاهى به تخفیف گیتا نامیده مى شود، در باب اخلاص (Bhakti) سخن مى گوید و در اهمیت کتاب یاد شده همین بس که به طور مکرر به هر یک از زبانهاى زنده جهان ترجمه شده و دست کم شش ترجمه فارسى از آن موجود است .
است . این کتاب گاهى به تخفیف گیتا نامیده مى شود، در باب اخلاص (Bhakti) سخن مى گوید و در اهمیت کتاب یاد شده همین بس که به طور است . این کتاب گاهى به تخفیف گیتا نامیده مى شود، در باب اخلاص سخن مى گوید و در اهمیت کتاب یاد شده همین بس که به طور مکرر به هر یک از زبانهاى زنده جهان ترجمه شده و دست کم شش ترجمه فارسى از آن موجود است .
این رساله مکالمات کریشنا با شاهزاده اى به نام آرجونا (Arjuna) یعنى روشن را در بر دارد. رساله یاد شده ظاهرا در قرن اول میلادى در روزنامه بزرگ مهابهاراتا گنجانیده شده است و نزد هندوان از هر کتاب دینى و عقلى دیگر محبوبتر و محترمتر به شمار مى رود. نظم آن کتاب یک دست نیست ، ولى نیروى ذوق و شوقى که در طى کلمات آن نوشته اعجاب انگیز وجود دارد، هزاران تن را دلباخته و فریفته خود ساخته است .
راز موفقیت گیتا در این است که مى کوشد اثبات کند راه حقیقى نجات و رستگارى در طریقه اخلاص قرار دارد و براى بیان این امر از داستانى کمک مى گیرد. آرجونا سوار بر ارابه سلطنتى براى جنگیدن با عموزادگان خود به سوى میدان مى رود و راننده ارابه که خداى پهلوانى یعنى کریشنا است و در کنار او نشسته است ، وى را به رزم و نبرد تشویق مى کند. شاهزاده دل به جنگ با خویشاوندان خود نمى دهد. در حالى که سرداران سپاه خصم یعنى عموزادگان او در شیپور جنگ مى دمند، به راننده فرمان مى دهد که ارابه او را در وسط رزمگاه در محلى قرار دهد که بتواند کوشش و رزم آورى هر دو سپاه را به درستى مشاهده کند، ولى همین که خویشان و عموزادگان و بزرگان قوم را در حال پیکار و خونریزى مى بیند، دل او از پشیمانى و اندوه لبریز مى گردد.
وى درد و رنج خود را با کریشنا راننده ارابه در میان مى گذارد و از گرانى اندوه ، تیر و کمان را از دست بر زمین مى افکند.
کریشنا او را بر این کم دلى سرزنش مى کند و دوباره وى را بر جنگ و نبرد برمى انگیزاند. در این هنگام بین آن دو یک سلسله مکالمات رد و بدل مى شود. در مرحله اول کریشنا او را به انجام وظایفى که در برابر صنف و طبقه خود دارد متوجه مى سازد و به او خاطر نشان مى کند که انجام فرائض اجتماعى بر هر کارى مقدم است و نتایج و عواقب آن هر چه باشد، باید آنها را به عمل آورد و نباید پاداش و سزایى توقع داشت . ارجونا وظیفه خود را به یاد مى آورد که باید به عنوان یک شاهزاده از افراد طبقه کشاتریا جنگجویى و رزم آورى پیشه کند. آنگاه وى پاى به میدان نبرد مى گذارد و اعتراف مى کند که تهاون و سستى در انجام این واجب صنفى و فریضه مذهبى گناهى بزرگ است . از سوى دیگر اگر به جنگ بپردازد و کشته شود روان او رستگارى یافته ، به آسمان صعود خواهد کرد، و اگر پیروز گردد، بر تخت پادشاهى خواهد نشست . علاوه بر این میدان جنگ جاى تاءسف و غم خوردن براى کشتگان و قربانیان نبرد نیست ، زیرا اگر چه جسم آنان هلاک مى شود، ولى روحشان جاویدان ؛ باقى و برقرار است .
در یکى از قطعات گیتا سخنان زیر آمده که تعالیم اوپانیشادها را در مساءله وحدت الوهیت بیان مى کند و از این نظر قابل توجه است . کریشنا مى گوید:
من برهما هستم ، همان خداى واحد ازلى ...
قربانى منم ، دعا و نماز منم .
طعام خیرات مردگان منم .
این جهان بى پایان منم .
پدر و مادر و نیاکان و نگاهبانان و منتهاى معرفت همه منم .
آنچه در زلالى آب و روشنایى آفتاب تصفیه مى شود،
آن کلمه ((ام )) منم .
و منم کتابهاى ریگ ودا، سام ودا، یجور ودا،
طریقت ، شریعت ، مربى ، خداوندگار و قاضى ، شاهد، صومعه و پناهگاه ،
دوست و دشمن ، سرچشمه حیات و دریاى زندگانى .
هر آنچه بر مى آید و هر آنچه فرو مى رود،
بذر و برزگر و فصول و درو همه منم .
مرگ منم و زندگانى منم .
اى ارجونا، حیات این جهان که مى بینى ،
و حیات آن جهان که نمى بینى ، همه منم و بس ...
5. فرهنگ و تربیت ودایی
حدود قرن 6 ق .م . در اوج اقتدار روحانیان هندو، که برهمن (Brahmana) نامیده مى شوند، نظام طبقاتى شدیدى پذیرفته شد که مدت 2500 سال سایه سهمگین خود را بر کشور پهناور هندوستان افکنده بود و هنوز هم بقایاى آن وجود دارد. پژوهشگران طبقات اجتماعى را کاشت (Caste) مى خوانند که واژه اى پرتغالى و به معناى نژاد است . در این نظام چهار کاشت اصلى وجود داشت :
1. برهمان (Brahmanas)، طبقه روحانیون ؛
2. کشاتریاها (Kshatrias)، طبقه شاهان ، شاهزادگان و جنگاوران ؛
3. ویشیاها (Vaisyas)، طبقه بازرگان و دهقانان ؛
4. شودراها (Sudras)، طبقه کارگران .
معاشرت افراد یک طبقه دیگر شرعا و عرفا ممنوع بود، به خصوص طبقه اخیر که هر گونه تماس ، حتى نگاه کردن افراد طبقات بالا به این گروه ، گناه کبیره شمرده مى شد.
فروتر از این چهار طبقه ، گروهى از بومیان غیرآریایى هندوستان بودند که نجسها (Untouchables) نامیده مى شدند. افراد این طبقه به هیچ وجه حق نداشتند در محله هاى آن طبقات چهارگانه تردد کنند و هر گاه از باب ضرورت براى حمل زباله و کناسى به اماکن آنان مى رفتند، موظف بودند با صداى بلند حضور خود را اعلام کنند که مبادا نگاه افراد طبقات بالا به این گروه بیفتد. در این صورت ، بیننده باید با غسل خود را طاهر کند داد و ستد نیز از راه دور، با گذاشتن پول در مکانى و تقاضاى متاع با فریاد و اختفاى کامل انجام مى گرفت ...
گوش دادن به تلاوت کتابهاى مقدس نیز بر آنان حرام بود و اگر فردى از ایشان در این مورد استراق سمع مى کرد، براى مجازات ، سرب مذاب در گوش او مى ریختند.
عجیب تر اینکه افراد طبقه نجسها به این وضع خو گرفته ، آن را حق مى پنداشتند و باور داشتند که این تیره بختى زاییده بدکردارى آنان در زندگانى پیشین است که از طریق تناسخ آن را دریافت کرده اند. هر گونه اقدامى براى کم کردن فاصله طبقات چهارگانه (و حدود 2000 طبقه فرعى که به تدریج در ضمن آن چهار طبقه پدید آمده ) و دفاع از نجسها، خلاف شرع و غیرمقبول بود. البته این سنت اجتماعى در سال 1955 رسما لغو شد و تنها جلوه هایى از آن باقى است .
رود خروشان و پر برکت گنگ (Ganga) به معناى تندرو که در بخش بزرگى از هندوستان جریان دارد، از تقدس بالایى برخوردار است و غسل کردن در آن ، به خصوص درشهر بنارس (Benares)، عبادتى مهم شمرده مى شود. نیلوفر (Padma) نیز بسیار مقدس است .
قربانى و بویژه قربانى اسب (medha - Asva) که قبلا به عنوان یک عمل عبادى میان آنان معمول بود، بعدا به منظور برآورده شدن حاجات انجام مى گرفت .
اهیمسا (hinsa - A) به معناى پرهیز از آزار جانداران اصل مهمى است که در زمانهاى بعد، تحت تعالیم مهاویرا مورد توجه قرار گرفت و تاکنون به شدت رعایت مى شود. این آموزه خوردن گوشت حیوانات را عملى غیر اخلاقى مى داند و این مساءله اثر عجیبى بر شیوه زندگى هندوان باقى گذاشته است .
هندوان جسد مردگان خود را مى سوزاند و خاکستر آن را بر روى گنگ بر باد مى دهند. قبلا سنت مذهبى این بود، که هنگام سوزاندن جسد مرد متوفى ، همسر وى نیز به نشانه وفادارى میان توده هاى هیزم مى خوابید و همراه شوهر مى سوخت و براى تشویق زنان به این امر به وى لقب ستى (Sati) به معناى بانوى وفادار و بافضیلت عطا مى شد. (این واژه سانسکریت در فارسى و عربى براى تجلیل از بانوان بسیار برجسته به کار مى رود.) اگر احیانا زنى تاب و تحمل این فداکارى را در خود نمى یافت پس از مرگ شوهر موى سر خود را مى تراشید و جلاى وطن مى کرد. زنده سوزاندن زوجه را انگلیسیها پس از استعمار هندوستان در سال 1829 م . ممنوع کردند و از این منع کمتر تخلف شده است . صائب تبریزى در اشاره به این سنت مى گوید:
چون زن هندو کسى در عاشقى مردانه نیست
سوختن بر شمع خفته کار هر پروانه نیست
6. فلسفه اوپانیشادها
در دوره برهمنى (سالهاى 800 ق .م . تا 500 ق .م .) آیین قربانى به افراط گرایید و با توسعه آن مسائل عمیق دینى به فراموشى سپرده شد. قربانى اسب و چیزهاى دیگر آسیب شدیدى به اقتصاد کشور وارد آورد و خزانه پادشاه را تهى کرد. از این رو، برهمنان چاره کار را در اصلاح دین دیدند و بدین منظور براهمناها را پدید آوردند که مشتمل بر دو بخش است :
الف ) آرنیاکاها (Aranyakas) یعنى جنگل نامه ، مشتمل بر مسائل مورد نیاز اهل ریاضت ؛
ب ) اوپانیشادها (Upanishads) به معناى نزدیک نشستن ، کنایه از آموختن اسرار دین .
اوپانیشادها شهرت زیادى پیدا کرد. این کتاب را براى نخستین بار شاهزاده دانشمند، هنرمند و عارف ، داراشکوه عرفان اسلامى و هندویى ، در 1067 ه .ق . به زبان فارسى ترجمه کرد و آن را سراکبر نامید. (نخستین آشنایى غریبان با اوپانیشاد از طریق همین ترجمه بود.)
اوپانیشاد به نام ودانتا (Vedanta) به معناى پایان وداها نیز خوانده مى شود. این کتاب بطون وداها را مى شکافد و توجه مردم را از آداب و رسوم ظاهرى به اسرار درونى و مفاهیم باطنى جلب مى کند. کتاب یاد شده شهرت جهانى دارد، تا آنجا که برخى مطالب توحیدى آن در المیزان نوشته علامه طباطبایى آمده است .(1)
7. خدایان سه گانه
آریاییان هندوستان مانند سایر مشرکان به خداى حقیقى جهان نیز معتقد بودند و او را برهما (Brahman) به معناى قائم بالذات و ازلى و ابدى مى نامیدند. آنان در آغاز بت و بتخانه نداشتند و مراسم عبادى خویش را در فضاى باز مى دادند و به خدایانى مذکر که معمولا نماد اجرام آسمانى بودند، عقیده داشتند. در دورانهاى بعد بتهایى بى شمار و بتخانه هایى باشکوه و گوناگون ساختند و خدایانى مانند الهه مادر، الهه زمین ، مار کبرا و غیره را به مجموعه خدایان خود مى افزودند.
خدایان تثلیث هندو (Trimurti Hindu) عبارتند از:
1. برهما (Brahman)، خداى ایجاد کننده (که قبلا اشاره شد)؛
2. شیوا (Siva) خداى فانى کننده که مجسمه چهار دست و در حال رقص او فراوان است . رقص شیوا نقش او را در ایجاد و انهدام نشان مى دهد؛
3. ویشنو (Vishnu) خداى حفظ کننده . جلوه هاى دهگانه این خدا براى مردم در طول تاریخ عبارت است از: ماهى ، لاک پشت ، گراز، موجود نیمه آدم و نیمه شیر، کوتوله ، راما (Rama)ى تبر به دست ، راما، کریشنا (Krishna)، بودا (Buddha) و کلکى (Kalki).
(2) آیین هندو فرقه هاى بى شمارى دارد که با یکدیگر در صلح و صفا به سر مى برند. پیروان هر یک از این فرقه ها بر جنبه خاصى از دین تاءکید مى کنند و معمولا به یکى از خدایان روى مى آورند. طرفداران هر یک از شیوا و ویشنو جمعیت بزرگى را تشکیل مى دهند.
شیواپرستان عورت شیوا را نیز مى پرستند و آن را لینگا (Linga) مى نامند. مجسمه هاى لینگا و معابد آن نیز فراوان است .
از جمله 12 بتخانه بزرگ و باشکوه که به افتخار لینگا و براى پرستش آن بنا کرده بودند، معبد سومنات (Somanatba) است . ثروت هنگفت و خیال انگیز آن بتخانه که چهارده گنبد طلا داشت ، سلطان محمود غزنوى را تحریک کرد تا به سال 416 هجرى قمرى به سوى آن لشکر کشد و خزائن انباشته از زر و سیم و گوهرهاى گرانبهاى آن را که طى قرنها گرد آمده بود، تاراج کند. هندوان حمله هاى سابق وى به بتخانه هاى دیگر را به علت خشم گرفتن بت معبد سومنات به آن معبد توجیه مى کردند. سلطان محمود با سپاهى انبوه به عنوان بت شکنى به سومنات حمله کرد و پس از کشتن گروهى بى شمار از هندوان ، گرزگران خود را بر فرق مجسمه لینگا کوبید. وى براى نشان دادن فتح نمایان خود قطعه اى از آن را به مکه معظمه و بغداد و بلاد اسلامى دیگر فرستاد.(3)
افرادى از شیواپرستان ، به نام لینگاوات (vat - Linga) یعنى حاملان لینگا، که مسلکشان در قرن دوازدهم میلادى پایه گذارى شده است ، پیوسته مجسمه اى از لینگا را که داخل کیف کوچکى است به گردن آویخته دارند. چیزهایى شگفت آورى مانند قربانى انسان و نوشیدن شراب در کاسه سر مردگان به برخى از فرقه هاى شیوایى نسبت داده مى شود. فرقه هاى شکتى (Sakti) به معناى نیرو، معتقدند قوه الهى در جنس لطیف قرار دارد. از اینجاست که در معابد شکتى زنانى جوان مى رقصند. برخى از این فرقه ها رقصهاى وحشیانه ، آوازهاى گوش خراش و حرکات جنون آمیز را براى تکامل روحى لازم مى دانند.
8. نظریه تناسخ و تصور کارما
بر اساس قانون کارما (Karman) به معناى کردار، آدمى نتیجه اعمال خود را در دوره هاى بازگشت مجدد خود در این جهان مى بیند. کسانى که کار نیک انجام داده اند، در مرحله بعد زندگى مرفه و خوشى دارند و آنان که کار بد مى کنند، در بازگشت با بینوایى و بدبختى دست به گریبان خواهند بود و چه بسا به شکل حیوان بازگشت کنند. به عقیده برخى تناسخیان ، بازگشت انسانها ممکن است به یکى از چهار صورت زیر باشد که تصادفا به ترتیب الفبا از جمادات تا انسانها را شامل مى شود:
1. رسخ ، یعنى حلول شخص متوفى در جمادات ؛
2. فسخ ، یعنى حلول شخص متوفى در نباتات ؛
3. مسخ ، یعنى حلول شخص متوفى در حیوانات ؛
4. نسخ ، یعنى حلول شخص متوفى در انسانها (تناسخ ).
سمسارا (Samsara) به معناى تناسخ در بسیارى از ادیان و مذاهب جهان (حتى نزد برخى فرقه هاى انحرافى جهان اسلام ) با عناوین گوناگون وجود داشته و دارد،(4) اما این عقیده در آیین هندو از اهمیت بیشترى برخوردار است . هندوان معتقدند آدمى همواره در گردونه تناسخ و تولدهاى مکرر در جهان پر رنج گرفتار است .
تنها راه رهایى انسان از گردونه تناسخ و تولدهاى مکرر در جهان پر درد و بلا پیوستن به نیروانا (Nirvana) است . این کلمه در لغت به خاموشى و آرامش و در اصطلاح به ((فناى فى الله )) دلالت مى کند. نیروانا مورد توجه بوداییان واقع شده است .
9. فلسفه وحدت وجود
حکیمان و دانشمندان هندو مى گویند خدایان بى شمار آن دین همه مظاهر یک خداى واحد و بزرگند و تمام موجودات بخشهایى از کالبد عظیم الوهیت به شمار مى روند. از دیدگاه آنان این جهان و همه اجزاى آن در حقیقت خیالى بیش نیست . این خیال را مایا (Maya) یعنى فریب و وهم ، مى نامند. به عقیده آنان تمام این صورتهاى وهمى سرانجام نابود مى شوند و تنها برهما که ثابت و پایدار است ، باقى مى ماند.
در قرون اخیر عرفان هندویى غربیان را مسحور کرده است ، همان طور که عرفان اسلامى نیز در جلب کردن غربیان به اسلام سهم زیادى دارد.
قوانین اخلاقى ، تصوف و اندیشه هاى لطیف آیین هندو از روزگار کهن جذابیت داشته است و تاءثیر تفکرات هندو بر اهل تصوف در مسیحیت و اسلام دیده مى شود.
اصول ایمان هندوان چهار چیز است :
1. الوهیت روح ؛
2. وحدت موجودات ؛
3. وحدت خدایان ؛
4. وحدت مذاهب و ادیان .
آیین هندو با خود محورى میانه اى ندارد و یک هندو مى تواند علاوه بر آیین خود به هر یک از ادیان جهان بگرود. با این وصف ، شدیدترین تعصبها را مى توان میان هندوان یافت . کافى است به یاد بیاوریم که مهاتما گاندى به سبب اعتقاد به برابرى هندوان و مسلمانان ، مورد دشمنى گروهى از هندوان قرار گرفت و یکى از ایشان او را با گلوله کشت . ملى گرایى هندویى در دوره هاى اخیر بسیار شدت یافته است و یکى از تازه ترین و خشن ترین مظاهر آن تخریب مسجد بابرى و کشته شدن تعداد بى شمارى از مسلمانان و هندوان در این حادثه بود. مستمسک آنان در ارتکاب این عمل این بود که مکان مسجد بابرى زادگاه بت راما بوده است . آنان با این سخن ادعا مى کنند که ویشنو (یکى از خدایان تثلیث هندو) در آنجا به شکل بت راما جلوه کرده و به همین دلیل ، هندوان در آن مکان بتخانه اى ساخته بوده اند که به مسجد تبدیل شده است . آنان به همین بهانه بتهاى خود را بر ویرانه هاى مسجد نصب کردند و آنها را پرستیدند. هندوان تصمیم دارند ساختمان بتخانه را در فرصت مناسب آغاز کنند.
10. فلسفه یوگی یا روش جوکیان
به عقیده هندوان ، دستیابى به حقیقت یا اتحاد با خداى توانا از طریق یوگا (Yoga) یعنى یوغ نهادن حاصل مى شود. یوگا به ریاضتهاى سخت و طاقت فرسا دلالت مى کند و معمولا با نشستن آرام و پیوسته به شکل چهار زانو و همراه با تاءمل انجام مى گیرد، اما شیوه هایى دیگر نیز معمول است ، مانند ایستادن ، وارونه ایستادن ، خم شدن و آویختن دستها و زیستن بر روى تختى که در سراسر آن میخهاى تیزى سر بر آورده است . این عملیات چه بسا براى دهها سال ادامه یابد و با مشقتهایى دیگر مانند در پیش رو نهادن آب و تشنه به سر بردن همراه باشد.(5)
با آنکه هدف از ریاضت وصول به حقیقت است ، گاهى کشف و کراماتى را پدید مى آورد. یوگى (Yogin) معمولا آن امور را مانع کمال خود مى داند و بسیار مى شود که به آن خوارق عادت ابدا توجهى نکند و از اظهار آن روى بگرداند.
حبس دم به گونه اى است که بر اثر تمرینهاى سخت تنفس کاهش مى یابد و یوگى در طول سال به چند نفس بسنده مى کند. همچنین ضربان نبض و سایر کارهاى بدن را مى توان با یوگا در اختیار گرفت . در همه این حالات بدن شیوه هاى نوى را بر مى گزیند و زنده مى ماند. چه بسا یک یوگى را به مدت شش ماه دفن کنند و پس از این مدت قبر او را بشکافند و او را بیرون آورند و وى با یک بار تنفس زندگى را از سر گیرد. تواناییهاى دیگرى نیز براى برخى از آنان میسر مى گردد، مانند رهایى از جاذبه زمین ، متوقف کردن قطار، به جوش آوردن آب با یک نگاه و غیره . (6)
دانشمندان مغرب زمین به تکرار، آزمایشهاى علمى گوناگونى روى یوگیان انجام داده و واقعى بودن این حالات را به اثبات رسانده اند. از جمله یک هیاءت علمى فرانسوى به رهبرى دکتر بروس (Brosse) در 1936 تحقیقات و آزمایشهایى در باب یوگیان انجام داد و دستاوردهاى خود را منتشر کرد.(7)
پینوشتها:
1- المیزان ، ج 10، صص 301 - 302.
2- کلکى موعود آخر الزمان است که براى اصلاح جهان ، شمشیر به دست و سوار بر اسب سفید، ظاهر خواهد شد.
3- معبد سومنات بارها ویران شده و شالوده بناى کنونى آن در سال 1951 نهاده شده است .
4- شاعرى از روى طنز، چارپایى را مخاطب قرار داده و این رباعى را گفته است :
اى رفته و باز آمده ((بل هم )) گشته
نامت زمیان مردمان گم گشته
ناخن همه جمع آمده و سم گشته
ریشت زعقب در آمده دم گشته
5- آداب و شرایط یوگا در کتاب پاتانجالى آمده است و دانشمند بزرگ مسلمانان ابوریحان بیرونى آن را به عربى ترجمه کرده است .
6- لازم است تاءکید شود که در امثال این امور، شایعات بى اساس و داستانهاى بى پایه به مراتب بیشتر از واقع است .
7- مجله Medicale Presse، ش 83، 14 اکتبر 1936.
سعادت و شقاوت امری اکتسابی است :
«یوم لاتکلم نفس الا بإذنه فمنهم شقی و سعید* فاما الذین شقوا ففی النار لهم فیها زفیر و شهیق* خالدین فیها مادامت السموات و الارض الا ما شاء ربک ان ربک فعال لما یرید* و اما الذین سعدوا ففی الجنه خالدین فیها مادامت السموات و الارض الا ماشاء ربک عطاء غیر مجذوذ»
خواسته اند تا خوشبختی و بدبختی را امری ذاتی قلمداد کنند. این در حالی است که نه تنها از آیه فوق چنین برداشتی ممکن نیست، بلکه به وضوح ثابت می کند که سعادت و شقاوت امری اکتسابی است. خداوند می فرماید: « اما الاشقیا و اما السعدا» و مانند آن و از این جا روشن می شود آن چه در تفسیر فخر رازی آمده است که:
«در آیات، خداوند از هم اکنون حکم کرده که گروهی در قیامت سعادتمند و گروهی شقاوتمندند. و کسانی را که خداوند محکوم به چنین حکمی کرده و می داند سرانجام در قیامت سعید یا شقی (خوشبخت و بدبخت) خواهند بود، محال است تغییر کند و الا لازم می آید که خبر دادن خداوند کذب و عملش جهل شود و این محال است».
برداشتی بی اساس می باشد. همان طور که بیان شد اگر انسان ها افکاری که از نوع دلایل فکری نیست بر خود تحمیل نکنند، مفهوم آیه روشن است؛ کسانی که به اراده و خواست خود در راه سعادت پی نهاده اند، در قیامت در سایه اعمال خود سعادتمند هستند و کسانی که راه شقاوت را برگزیده اند در سایه اعمال خود شقاوتمندند.
و اگر بپذیریم که خوشبختی و بدبختی ذاتی است و بدون اختیار و اراده به نیکی ها و بدی ها کشیده می شویم، تعلیم و تربیت لغو و بیهوده خواهد بود. آمدن پیامبران و نزول کتب آسمانی و نصیحت و تشویق و توبیخ و سرزنش و مؤاخذه و بالاخره جزا و پاداش همگی یا بی فایده است و یا ظالمانه.
آنهایی که مردم را در انجام خوب و بد مجبور می دانند خواه این جبر، جبر الهی یا جبر طبیعی، یا جبر اقتصادی و یا جبر محیط بدانند تنها به هنگام سخت گفتن و یا مطالعه از این مسلک طرفداری می کنند ولی در عمل حتی خودشان هرگز چنین عقیده ای ندارند، به همین دلیل است که اگر به حقوق آنها تجاوزی شود، متجاوز را مستحق توبیخ، ملامت، محاکمه و مجازات می دانند و هرگز حاضر نیستند به عنوان اینکه او مجبور به انجام این کار است، از وی صرفنظر کنند. به هر حال هیچ جبری مسلکی را نمی یابیم که در عمل روزانه به این عقیده خود پایبند باشد، بلکه برخوردش با تمام انسان ها برخورد با افراد آزاد، مسئول و مختار است.
آیه 73 سوره احزاب استفاده مى شود که هدف یا نتیجه این عرضه امانت همان آزمایش انسان ها و تمییز منافقان و مشرکان از مؤمنان و به دنبال آن، شقاوت و سعادت انسان ها بر اساس اختیار و در نهایت، معذّب شدن گروه اول و مغفرت و بخشش مؤمنان است.
این آیه سراسر مدح مقام انسان است و بیان کرامت او: (و لقَد کرّمنا بنى آدم.) (اسراء: 70) البته این کرامت براى نوع انسان به صورت بالقوّه و استعدادى قرار داده شده است و برخى این استعداد را شکوفا کرده، به کمال مى رسانند و برخى نیز ظلوم و جهول بوده، به اسفل سافلین سقوط مى کنند. این دو آیه ناظر به معناى دیگرى از قرآن مى باشد. آیاتى همچون (لَقد خلَقنا الانسانَ فی اَحسنِ تقویم ثُمَّ ردَدناهُ اسفلَ سافلینَ الاّ الّذینَ آمَنوا و عَمِلوا الصالحاتِ فَلَهُم اجرٌ غَیر ممنون.)(تین: 5ـ7)
با گذر زمان و پیشرفت و تکامل علم، علوم مختلف آنچنان توسعه پیدا کردهاند که یک فرد قادر بر فراگیری اصول کلی تمام علوم هم نیست چه رسد به اینکه متخصص در تمام آنها بشود. و به فرمودة پیامبر گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ «العلم اکثر من أن یُحصی فَخُذْ من کلّ شیءٍ أحسنه»[1] «علوم بیشتر و گستردهتر ازا ین است که احصاء شود پس وظیفة شما این است که از هر چیز به دنبال بهترین آن باشید.»
حال با توجه به این گستردگی و گوناگونی، ضرورت ایجاب میکند که مرز بین علوم مختلف مشخص شود و علوم از جهات مختلف مورد طبقهبندی و تقسیم قرار بگیرند تا اینکه علاوه بر معین شدن محدودة هر علم، جستجوگران علم و دانش نیر با دید بازتری به سراغ علم مورد نیاز خود بروند و هر کس با توجه به هدف و ذوق و استعداد خویش علم مورد نظر خود را انتخاب نماید. در این گفتار کوتاه، تقسیم علم از سه زاویه مورد دقت اجمالی قرار گرفته است: 1) اقسام علوم و معیار تقسیم بندیها. 2) اقسام علم از نظر روایات. 3) تقسیم علوم از لحاظ حکم فراگیری آن در اسلام.
این پاسخ پایگاه پرسمان نهاد به سئوال من هست .با تشکر از ایشان
سوال : روایت شده که روزی پیامبر گرامی اسلام(ص) گروهی را مشاهده کرد که در مسجد دور شخص خاصی جمع شدهاند. پرسید: چه خبر است؟ عرض شد: مرد دانشمندی در جمع ماست! حضرت پرسید: در چه رشتهای دانشمند است؟ عرض شد: این مرد تاریخ عرب و جنگهای آنان و اشعار دوران جاهلیت را از همه بهتر میداند. او پدران و اجداد افراد را از هر کس دیگری بهتر میشناسد. رسول اکرم (ص) فرمود: اینگونه دانستنیها منفعتی ندارد و اگر کسی نداند ضرری نخواهد دید! آنگاه فرمود: «انما العلم ثلاثه آیه محکمه او فریضه عادله او سنه قائمه و ما خلاهن فضل.» یعنی
«علم فقط سه چیز است: اول آیهی محکمه؛ یعنی علم به اصول عقاید و دلایل قاطع در شناخت خدا و عظمت او و حقانیت انبیا و حجج الهی. دوم: فریضه عادله؛ یعنی علم به مکارم اخلاق و صفات پسندیدهای که آدمی باید به آنها آراسته شود. سوم: سنت قائمه؛ یعنی علم به احکام شرعی و وظایف عملی هر انسان. هر علمی غیر از این سه، فضیلت است و فضیلت نمیتواند جای علوم اصلی را بگیرد.»
چرا تاویل آیه محکمه؛ علم به اصول عقاید و دلایل قاطع در شناخت خدا و عظمت او و حقانیت انبیا و حجج الهی. دوم: فریضه عادله؛ علم به مکارم اخلاق و صفات پسندیدهای که آدمی باید به آنها آراسته شود. سوم: سنت قائمه؛ علم به احکام شرعی و وظایف عملی هر انسان می شود.
این تأویل را چه کسی اولین بار کرده؟ لطفا راهنمایی کنید؟ و کلا معنی حدیث را کامل توضیح دهید.
پاسخ :علم سود مند که سبب سعادت انسان می شود سه قسم است.آیه محکمه،که به اصول عقائد اشاره دارد.زیرا در قرآن کریم دلائل مبدءومعاد بلفظ «آیه وآیات»بسیار ذکر شده است.بنابر این این تفسیری است که کتاب وسنت شاهد آنست.وروایت امام صادق علیه السلام که فرمود:علم مردم را در چهار دسته یافتم اول آنها آنست که پروردگارت را بشناسی.بحار الانوار،ج1ص212،وجمله معروف اول العلم معرفه الجبار (روایت باشد یا جمله حکیمانه زیرا مدرک معتبری نیافتم برای روایت بودن،گرچه به پیامبر یا امام علی علیهما السلام نسبت داده شده است.)شاهد بر این تفسیر هستند که مقصود از آیه محکمه اصول عقائد است.
با توجه به این که آغاز راه دین و دیانت شناخت خداست و نیز سعادت راستین انسان در گرو داشتن آیینى محکم و متین است ، پس خداشناسى ، اساس سعادت اوست . از این رو، قرآن مجید به هیچ مسئله اى به اندازه توحید و خداپرستى نپرداخته است . جاى جاى قرآن از تابلوها و علامت هایى است که همه ((او)) را نشان مى دهد و ذهن و دل انسان را دم به دم به سوى او مى خواند.
این حدیث در صدد بیان این نکته است که تنها علمی که ارزش دارد انسان عمرش را در راه آن صرف کند این سه دسته است ،زیرا سعادت انسانها در گرو اینها می باشد.البته این منافات ندارد که انسان در حد اطلاعات عمومی از سایر علوم آگاهی پیدا کند لکن نباید همه عمرش صرف آنها شود.ونیز منافات با فراگیری علومی که برای اداره جامعه لازم است ندارد،زیرا تکیه این روایت بر جنبه های انسانی ومعنوی وآخرتی است.دقت کنید.
سه علمی که عقل وجان ودل وبدن اوراپاسخگو ست همین سه علم است.
اطلاعات بیشتر را در اصول کافی،ترجمه سید جواد مصطفوی،ج1ص37 کتاب فضل العلم ،ملاحظه نمائید.
علم به معنى به نور رساندن و تبدیل اطلاعات و دانش به بصیرت در دل متعلم است. به معنى آگاهى، شعور، ایجاد روشنى و ایجاد توانایى کشف حقیقت و ایجاد قوه تشخیص حق و باطل در متعلم است که قرآن کریم از آن به «نور و بصیرت» تعبیر فرموده است؛ و این اختلاف در مفهوم علم و این تفاوت در تعریف تعلیم، نخستین و پایه اى ترین تفاوت بین تعلیم و تربیت اسلامى با تعلیم و تربیت غربى است. از دیدگاه اسلام، اگر دانش در وجود متعلم و متربى به نور، بصیرت، شعور و توانایى کشف حقایق تبدیل نشود، علم نامیده نمى شود، بلکه به عنوان فضل (یعنى زائد) نامیده مى شود؛ که اگرچه خوب است، ولى تفاوت مقام و رتبه آن در مقایسه با مفهوم علم به معنى نور، مانند تفاوت رتبه و مقام زمین، در برابر آسمان و ملکوت است. در اینجا به عنوان یک روایت از رسول مکرم اسلام (ص) بسنده مى شود که آن حضرت آنگاه که به مسجد وارد شدند و جمعى را دیدند که برگرد فردى نشسته و به سخنان او گوش مى دهند و تحت تعلیم او هستند، پرسیدند: او کیست؟ عرض کردند: او علامه است؛ حضرت پرسیدند: منظور از علامه چیست؟ عرض کردند: او علم انساب و تاریخ و از این قبیل را مى داند. حضرت فرمودند: (قال رسول الله صل الله علیه و آله و سلم:) « انما العلم ثلاثه : آیة محکمة، سُنة قائِمَة، فَریضَة عادِلَة، و ما خَلا هُن فَهُوَ فَضل» «علم، فقط سه نوع است (بنابراین تعلیم نیز بر سه نوع است): الف - هر گونه دانش و یا هر گونه تعلیمى که به کشف آیات و نشانه هاى یقین آور و نورانى و توانایى در کشف بینات و حقانیت آیات الهى و کشف قوانین حاکم بر هستى از جانب حق تعالى منتهى شود، علم است.( آیةمحکمة) ب - هر دانش و تعلیمى که به تحقق فرهنگ زنده و پویا و برپا و پاینده و استقامت بخش و قیام کننده و استوار الهى در جامعه منتهى شود، علم است.( سُنة قائِمَة) ج - هر دانش و تعلیمى که به کشف قوانین عدالت گستر و عدالت پرور و آگاهى از قوانین عادلانه الهى در جامعه و جهان و هستى منتهى شود، علم است.( فَریضَة عادِلَة)»
اظهار نظر دقیق شما درباره پاسخها [با ذکر کد سوال] موجب تکامل و پویایی کار ماست.
آدرس :http://www.porseman.org/q بانک پرسش و پاسخ دانشجویی می باشد. شما می توانید با طرح سوال خود در صفحه http://www.porseman.org/q/newq.aspx و یا آدرس الکترونیکی info@porseman.org با سرعت بیشتری پاسخ رادریافت نمایید.