سال 56 همه دست به دست هم دادند ، علماء روشنفکران ، روحانیون و حتی گروههای غیر دینی و کمونیست همه و همه در ایران واقعه ای را بوجود آوردند به نام انقلاب . در این انقلاب همه فریاد زدند و مرگ بر شاه گفتن ، گفتند شاه باید برود اما در پس پرده فکرشون یک جور دنبال نتیجه بود ، عده زیادی که غالب مردم بودند دنبال حکومت اسلامی بودند ، و به دنبال این بودند که امام اون حکومت را رهبری کند . عده ای فکرهای دیگه داشتند ، عده ای سرخورده شده بودند فکر می کردند نظام جدیدی که بیاد از این سرخوردگی نجات پیدا می کنند . به هر دلیلی مثلاً طرف توی اداره با رئیسش مشکل پیدا کرده بود ، رئیسش انداخته بودش بیرون ، با خودش می گفت که اگر انقلاب بشه من برمی گردم تو اداره . همه دست به دست هم دادند واقعه سال 57 شکل گرفت . در سال 57 یواش یواش اهداف انقلاب مشخص شد . اهدافی خاص که امام (ره) اینها رو پایه ریزی کرد . اونهایی که اهداف دیگه ای داشتند به این اهداف نرسیدند . یواش یواش جناح های مخالف مشخص شد . کمونیست ها زودتر از بقیه کنار کشیدن . گروههای افراطی اسلامی بعد از اونها کنار کشیدند ، و بعد از اونها ملی گراها . یواش یواش مشخص شد که یک عده زیادی باید کنار برن و این رفتن کنارها شاید 20 سال طول کشید . واقعه حزب جمهوری پیش اومد ، رئیس جمهور ما رو شهید کردند ، نخست وزیر ما رو شهید کردند ، آرام آرام کار به جایی رسید که از سال 57 تا 59 به مرحله ای رسیدیم که حضرت امام (ره) حرف اول رو می زد ، مردم هم پشت سر ایشون بودند . اگر یک روز امام (ره) می گفت درود بر فلانی و فردای اون روز می گفت مرگ بر فلانی ، همه می گفتند امام درست می گه ، کسی سؤال نمی کرد چرا دیروز گفتی درود ، امروز می گی مرگ . تبعیت مطلق . دشمن دید با این وضعیت کار براش خطرناک می شه و با این آرمان گرایی و تبعیت از امام (ره) که یواش یواش می رفت بحث اسرائیل رو مطرح کنه ، اگر خیلی سریع این مملکت رو به خودش مشغول نکنه ، با این پتانسیلی که مردم دارند ، قبل از اینکه به فکر آب و نون و وضعیت اقتصادی مملکت بیفتند ، امام (ره) نیرو به اسرائیل می فرسته ( چون قبل از پیروزی انقلاب ، مردم نفت و نون هم گیرشون نمی یومد ، و مردم به این وضعیت عادت کرده بودند ، می گفتند شبها می ریم روی پشت بومها و داد می زنیم و روزها روزه می گیریم ، ) و وضعیت خطرناک می شه و می دونید که اسرائیل هم دردونة جهان استکباره و زورگوترین کشور دنیاست و هر غلطی دلش می خواد می کنه و اگر هم یه وقتی ایران در برنامه اش داشته باشه که ده سال دیگه به قسمتی از اسرائیل تعرضی وارد کنه سریع از سازمان ملل و یونسکو و آمریکا و انگلیس و همه و همه ، دست به دست هم می دن و ایران رو خفه می کنن که مبادا ده سال دیگه چنین اتفاقی بیفته و اسرائیل ناراحت بشه . من به سیاستهای امروز نظام کاری ندارم و اهل سیاست داخلی و خارجی هم نیستم اما این علامت سؤال توی ذهنم هست که چرا به جای اینکه ما این همه بگیم به خدا ما انرژی هسته ای تولید نمی کنیم ، بیاید بازرسی کنید و . . . چرا کنار این صحبتها یه گیری به آمریکا و اسرائیل نمی دن که بابا ! خُب شما هم انرژی هسته ای دارید ، بالاخره تو جهان یه عقل مشخصی پیدا می شه که بگه کی رأی داده اینها ژاندارم باشن ؟ حالا به این قضیه کاری نداریم . اون زمان ( اوائل انقلاب ) اینقدر ایران قوی بود و با خودشون گفتن آقا این مملکت الان اینقدر پتانسیل داره که منفجر بشه و به سمت اسرائیل حرکت کنه و اونجا رو اشغال کنه . لذا در سال 59 ایران رو درگیر جنگ با عراق کردند و بلافاصله صدام حسین رو آماده کردند که آقا ! تو الان اگر به ایران حمله کنی ، ظرف 4 روز تهران هستی . برو حکومت کن ! ما هم پشت سرت رو داریم . این یکی از شعارهای عراقی ها بود که به عربی می خوندن و می رقصیدن که ما 4 روزه تهرانیم . خُب در زمان جنگ عدة زیادی از نیروهای فداکار و مخلص ما مشغول شدند و عده ای شون هم شهید شدن . اینقدر مشغول شدند که دیگه کسی وقت نمی کرد فکری به حال جامعه و جهان کنه . اینها تمام فکر و ذکرشون این بود که خاکریز روبه رو رو رو بگیریند . و به ائمه (ع) توسل پیدا می کردند و از خدا می خواستند که پیروز بشن . نیروهای قوی ما ، شهردار ما ، کسانی مثل شهید باکری که شهردار ارومیه بود ، به جبهه می رن و تمام فکر و ذکرشون می شه 100 متر ، 200 متر خط . این توطئه ای بود که انجام شد و نیروهای قوی و مخلص ما رو به این شکل مشغول کردند . یعنی تمام نیروهای قوی و فداکار نظام رو یا شهید کردند و یا مشغول به جنگ . این توطئه کاملاً جواب داد ، اگرچه اعتقاد ما این هست که اصل وظیفه است و نتیجه مهم نیست ولی از این بعد ما ضرر کردیم . یعنی ما چند سال بعد از انقلاب که تنور داغ بود رو از دست دادیم و به خودمون و عراق مشغول شدیم . همون سالهایی که اگر امام (ره) فریاد می زد مردم راهشون رو کج می کردن و به سمت اسرائیل می رفتن ، با گرسنگی هم می ساختن ، این سالها از دست مون رفت . خُب بین این سالهای 59 تا 67 که قطع نامه توسط حضرت امام (ره) پذیرفته شد ، برحه ای بود که یه عده ای به جبهه رفتن و خیلی خوب کار کردن و یه عده هم در شهرها خیلی بد کار کردن ! چی کار کردن ؟ دیدند این نسل قوی و شجاع که در خطوط مرز مشغوله ، اگر به شهرها برگردن و زمینه برای کار اونها فراهم بشه باز همون آشه و همون کاسه ، اومدند چند تا کار کردند : 1 ـ در طول این چند سالی که این نسل در جبهه ها مشغول هستند ، روی شهرها کار کردند که زمینه استفاده از این افراد کم بشه . 2 ـ برنامه هایی ریختند که این نسل وقتی به شهر برگشت خشمگین و عصبانی بشه و داد بزنه ، خشونت به خرج بده ، اون وقت به مردم بگن ، اینها خشونت طلبند . اینها نسلی هستند که فراموش شده هستند و تبدیل شدن به نسل سوخته . و وقتی می بینند جایی برای کار ندارند ، منزوی می شن . این اتفاق هم افتاد و تا سال 68 که جنگ تموم شد و برحة بعدی شکل گرفت . یه دفعه چشمها باز شد ، درهای شهادت بسته شد ، گفتند دیگه باید زندگی کنیم ، مردم کشورهای دیگه و غرب و . . . یه جور دیگه دارن زندگی می کنن ، ما خیلی چیزها نداریم ، موبایل ، مترو ، و چیزهایی که بعضی هاش هم به حق بود . اینجا بحث سازندگی مطرح شد . گفتند با همون نیرو و قوا بیاید سازندگی کنید ، حتی طرحهایی بود که بچه های جنگ رو تو گروههای سازندگی ببرند. طرح هاش هم بیان شد ، که مثلاً بچه های جنگ بیان گروه گروه بشن ، گروههای شش نفره ، هفت نفره ، ده نفره ، کمیته های اقتصادی تشکیل بدیم ، توی کارخانه ها مشغول به کار بشن ، بهشون وام بدیم و شروع کنن به کار کردن . من الان اصلاً قصد ندارم نقد کنم ، کارخانه هایی که به این بچه ها دادند ، کارخانه های ورشکسته ای بود که اونها یا بعدش زندان رفتند ، ( چون نتونستند اقساط معوقه رو بدن ) یا این که این کارخونه های ورشکسته رو دادند ببینند که اینها می تونن کار کنند یا نه ؟ براشون هم زیاد مهم نبود که شکست بخورن ، و البته همه شون شکست خوردن . چون اولاً این کاره نبودن ، ثانیاً اینها همه کارخانه هایی بود که ورشکست بود . کارخانه ای که داره سود می ده رو به کسی که از راه رسیده نمی دن ، نباید این کار رو می کردند ، این تا دیروز داشته می جنگیده ، اصلاً نمی دونه چه خبره ؟ باید این رو بدی به یک متخصصی که بتونه بلندش کنه . نه به یک عده بچه های که با هم زمین بخورن . بعد هم مردم به هرچی رزمنده و بسیجی هست فحش بدَن و بگن کارخونه ها رو به اینها دادند ، همه سهمیه ها رو به اینها دادند . خُب نیاز اقتصادی باعث شد که ما یک مقدار از آرمانهامون رو فراموش کنیم . و این فراموشی از آرمانها ترویج هم شد . آقا ! بسه دیگه ، چقدر شعار می دید که راه قدس از کربلا می گذره . این ها دیگه مهم نیست . آقا اینکه ما با هم می خوریم مهم نیست ، دیگه ساده زیستی برامون ارزش نیست . برعکس چیزهایی مثل تجمل گرایی ترویج هم شد .
متن کامل سخنرانی
سیاست انتظار1
حجت الاسلام انجوی نژاد
http://www.rahpouyan.com/article/showart.asp?sid=732&aid=555
روزگاری شــهر ما ویران نبود دین فروشی این قدر آسان نبود
صبحت از موسقی عــرفان نبود هیچ صوتی بــهتر از قرآن نبود
دختران را بی حجابی ننگ بود رنگ چادر بهترین رنگ بود
دختر حجب و حیا، قرتی نبود خانه ی فرهنگ، کنسرتی نبود
هر جمعیت، مظهر تکریم بود حکم او را عالمی تسلیم بود
یک سخن بود و هزاران مشتری آن هم از لوث قرائت ها بری
هدیه بر رقاصه ها واجب نبود قدر عالم کمتر از مطرب نبود
ده که در سال سیاه دو هزار کار فرهنگی شده پخش نوار
ذهن صاف نوجوانان محل پر شده از فیلم های مبتذل
پشت پا بر دین زدن آزادگیست حرف حق گفتن عقب افتادگیست
آخر ای پرده نشین فاطمه تو برس بر داد دین فاطمه
بی تو منکرها همه معروف شد کینه توزی با دلی مشکوف شد
در به روی فتنه جویان باز شد دشمنی با نایبت آغاز شد
بی تو دل ها مان به جان آمد بیا کاردها بر استخوان آمد بیا
آنکس که بداند و بداند که بداند
اسب خرد از گنبد گردون بجهاند
آنکس که بداند و نداند که بداند
بیدارش نمایید که بس خفته نماند
آنکس که نه نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به منزل برساند
آنکس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابد و دهر بماند
شاید بشود گفت:
آنکس که بداند و بداند که بداند
باید برود غاز به کنجی بچراند
آنکس که بداند و نداند که بداند
بهتر برود خویش به گوری بتپاند
آنکس که نداند و بداند که نداند
با پارتی و پول، کره خر خویش براند
آنکس که نداند و نداند که نداند
بر پست ریاست ابدالدهر بماند...
[نهج البلاغه] :
آن که به کار کسانى خشنود است ، چنان است که در میان کار آنان بوده است ،
و هر که در باطلى پا نهاد ،
دو گناه بر گردن وى افتاد ، گناه کردار و گناه خشنودى بدان کار .
.......................................
سوره اعراف :
امر به معروف، یک اتمام حجّت براى خلافکار است
تا در قیامت نگوید کسى به من نگفت،
علاوه بر آنکه عذرى هم براى گوینده است تا به او نگویند چرا نگفتى؟
..........................
هنگام قهر الهى، آمرین به معروف نجات خواهند یافت.
..........................
گاهى امر و نهى ما، گناهکاران را از گناه باز نمىدارد،
ولى گفتنهاى پى در پى، لذّت گناه را در کام او تلخ مىکند
و لا اقل با خیال راحت گناه نمىکند.
وَ إِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِکُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدِیداً قالُوا مَعْذِرَةً إِلى رَبِّکُمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ (164)
و (به یاد آر) هنگامى را که گروهى از آنها (به گروه دیگر) گفتند: «چرا جمعى (گنهکار) را اندرز مىدهید که سرانجام خداوند آنها را هلاک خواهد کرد، یا به عذاب شدیدى گرفتار خواهد ساخت؟! (آنها را به حال خود واگذارید تا نابود شوند!)» گفتند: « (این اندرزها،) براى اعتذار (و رفع مسئولیت) در پیشگاه پروردگار شماست بعلاوه شاید آنها (بپذیرند، و از گناه باز ایستند، و) تقوا پیشه کنند!» (164)
تفسیر نور، ج4، ص: 208
نکتهها:
بنى اسرائیل سه گروه بودند:
یک دسته قانونشکن، دستهى دیگر دلسوزان نصیحتگر و دستهى سوّم گروه بىتفاوت.
بىتفاوتها به نصیحتگران مىگفتند: خود را خسته نکنید، چون حرفهایتان در فاسقان اثر ندارد و آنها به هر حال جهنّمى هستند. ولى ناهیان از منکر مىگفتند: کار ما بىاثر نیست، حد اقل آنکه ما نزد خدا معذوریم. و چه بسا آنها به واسطهى سخن ما دست بردارند و تقوا پیشه کنند.
در آیه 5 و 6 سورهى مرسلات، خداوند به کسانى سوگند یاد مىکند که ذکر خدا را به دیگران القا مىکنند، چه براى اتمام حجّت، چه براى تأثیر و هشدار. «فَالْمُلْقِیاتِ ذِکْراً عُذْراً أَوْ نُذْراً» در کتاب امر به معروف و نهى از منکر، بیش از ده فایده براى امر و نهى، حتّى در صورتى که اثر نکند، ذکر کردهام که خلاصهاش را در اینجا بیان مىکنم، تا شاید سکوت و ترس و بىتفاوتى در مقابل ترک معروف و عمل به منکر از بین برود:
1 گاهى امر و نهى ما امروز اثر نمىکند، ولى در تاریخ، فطرت و قضاوت دیگران اثر دارد.چنان که امام حسین علیه السلام در راه امر به معروف و نهى از منکر شهید شد، تا و جدان مردم در طول تاریخ بیدار شود.
2 گاهى امر و نهى، فضا را براى دیگران حفظ مىکند. چنان که فریاد اذان مستحبّ است، گرچه شنوندهاى نباشد، ایستادن به هنگام قرمز شدن چراغ راهنمایى لازم است، گرچه ماشینى نباشد. زیرا حفظ قانون و فضاى احترام به قانون، لازم است.
3 گاهى امر و نهى ما، گناهکاران را از گناه باز نمىدارد، ولى گفتنهاى پى در پى، لذّت گناه را در کام او تلخ مىکند و لا اقل با خیال راحت گناه نمىکند.
4 براى حفظ آزادى باید امر و نهى کرد، زیرا نگفتن، جامعه را به محیط خفقان و ترس و سکوت تبدیل مىکند.
5 امر و نهى براى خود انسان مقامآفرین است، گرچه دیگران گوش ندهند. قرآن مىفرماید: «وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّهِ» «2»(2). فصّلت، 33.
6 امر به معروف و نهى از منکر، اگر در دیگران اثر نکند، لا اقل براى خود ما یک نوع قرب به خداوند، تلقین و تمرین شجاعت و جلوهى سوز و تعهّد است.
7 گاهى امر و نهى ما امروز اثر نمىکند، امّا روزى که خلافکار در بنبست قرار گرفت و وجدانش بیدار شد، مىفهمد که شما حقّ گفتهاید. بنا بر این اگر امروز اثر نکند، روزگارى اثر خواهد کرد.
8 امر و نهى، و جدان انسان را آرام مىکند، انسان با خود مىگوید که من به وظیفهام، عمل کردم، این آرامش و جدان با ارزش است، گرچه دیگران گوش ندهند.
9 امر به معروف و نهى از منکر، سیرهى انبیاست، گرچه دیگران گوش ندهند. قرآن مىفرماید: «وَ إِذا ذُکِّرُوا لا یَذْکُرُونَ» «1» و یا بارها مىفرماید: مردم سخنان و ارشادهاى پیامبران را گوش نمىدادند و از آنها روى مىگرداندند. بنا بر این ما نباید توقّع داشته باشیم که همه به سخنان ما گوش بدهند.
10 امر به معروف، یک اتمام حجّت براى خلافکار است تا در قیامت نگوید کسى به من نگفت، علاوه بر آنکه عذرى هم براى گوینده است تا به او نگویند چرا نگفتى؟
11 هنگام قهر الهى، آمرین به معروف نجات خواهند یافت. (آیهى بعد به آن اشاره مىکند) به هر حال، انبیا و اوصیا در راه امر به معروف و نهى از منکر شهید شدند تا حقّ گم نشود و از میان نرود، چنان که قرآن در آیاتى مىفرماید: «یَقْتُلُونَ الْأَنْبِیاءَ» «2»، «یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ» «3» و «یَقْتُلُونَ الَّذِینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ» «4» که از این آیات استفاده مىشود، گاهى در امر به معروف باید تا مرز شهادت پیش رفت.
حضرت على علیه السلام در نامهاى به نمایندهى خود، به خاطر حضورش در سر سفرهى اشراف او را توبیخ نمود. «5» یعنى آن حضرت براى آنکه منش زهد به اشرافىگرى کشیده نشود، فردى را فداى مکتب نمود.
__________________________________________________
(1). صافّات، 13. [.....]
(2). آل عمران، 112.
(3). بقره، 61.
(4). آل عمران، 21.
(5). نهج البلاغه، نامه 45.
استغفار و توبهى فردى، سرنوشت جامعه را عوض نمىکند،
بلکه جامعه باید متحوّل شود تا امداد الهى سرازیر گردد.
صرف ایمان به انبیا، کافى و کارساز نیست،
بلکه همراه بودن و حمایت از آنان نیز لازم است.
از آیهى 50 تا آیهى 60 سوره هود ، مربوط به قوم عاد می باشد. این قوم از نژاد عرب و ساکن جزیرة العرب بودند. طبق آیاتى از سورههاى مبارکه قمر، الحاقّة، اعراف، سجده، شعرا، آنها مردمى رشید و بلند قامت و داراى شهرهاى آباد و تمدّنى بىنظیر بودهاند. «إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلادِ» از نظر اعتقادى، بتپرست و تابع طاغوت بودند. حضرت هود علیه السلام آنان را به خداپرستى و توحید دعوت کرد، امّا آنها نپذیرفتند و با قهر خداوند از طریق باد تند و سوزندهاى نابود شدند.
وَ یا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً وَ یَزِدْکُمْ قُوَّةً إِلى قُوَّتِکُمْ وَ لا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِینَ (52)
و (هود ادامه داد) اى قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش کنید، سپس به سوى او باز گردید و توبه نمایید تا او از آسمان پى در پى بر شما باران بفرستد، (چنان که گویى همهى آسمان در حال ریزش است) و نیرویى بر نیروى شما بیفزاید، و (از راه حق) به خاطر گناه اعراض نکنید و روى برنتابید.
تفسیر نور، ج5، ص: 336
پیام ها:
1 استغفار و توبه از گناهان، واجب است. «اسْتَغْفِرُوا» ... «تُوبُوا»
2 استغفار از گناهان، مقدّمهى بازگشت به سوى خداست. «اسْتَغْفِرُوا» ... «ثُمَّ تُوبُوا»
3 استغفار و توبهى فردى، سرنوشت جامعه را عوض نمىکند، بلکه جامعه باید متحوّل شود تا امداد الهى سرازیر گردد. «یا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا» ... «تُوبُوا» ... «یُرْسِلِ»
4 اعمال و عقاید، در رویدادهاى طبیعى مؤثّرند. «تُوبُوا» ... «یُرْسِلِ» (قوم عاد به خاطر شرک و گناه، به کمبود و خشکسالى گرفتار شده بودند
5 عوامل طبیعى، ما را از توجّه به ارادهى الهى بازندارد. «یُرْسِلِ السَّماءَ
6 نظام و حکومت اسلامى اگر خواهان توسعه اقتصادى است باید طرحهاى معنوى را در جامعه توسعه دهد. «تُوبُوا» ... «یُرْسِلِ السَّماءَ»
7 جزاى دنیوى توبه و بازگشت به سوى خدا، ثروت و قدرت است. «تُوبُوا» ... «یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً وَ یَزِدْکُمْ قُوَّةً ...»
8 گمان نکنیم که ایمان به خدا و توجّه به او، به معناى دور شدن از مال و سرمایه است. «تُوبُوا» ... «یُرْسِلِ السَّماءَ» ... «یَزِدْکُمْ قُوَّةً» (اگر ایمان بیاوریم، نه تنها از اموال ما چیزى مطالبه نمىشود، بلکه به آنها افزوده نیز مىگردد «یَزِدْکُمْ»
9 با کُرنش در پیشگاه الهى و توبه و استغفار به درگاه او، نه تنها کوچک نمىشویم، بلکه قوى، بزرگ و عزیزتر هم مىگردیم. «یَزِدْکُمْ قُوَّةً إِلى قُوَّتِکُمْ»
10 قوم عاد، مردمى نیرومند بودند. «قُوَّةً إِلى قُوَّتِکُمْ»
11 اگر قدرتِ ایمان، به قدرت جسمانى اضافه گردید، کامل مىشویم. «قُوَّةً إِلى قُوَّتِکُمْ»
12 بوجود آوردن جامعهاى سالم و برخوردار از نعمت و نیرومند، از اهداف ادیان آسمانى است. «یا قَوْمِ» ... «تُوبُوا» ... «یَزِدْکُمْ قُوَّةً إِلى قُوَّتِکُمْ»
13 قدرت اقتصادى، زمینهساز سایر قدرتهاست. اوّل «یُرْسِلِ السَّماءَ» آن گاه «یَزِدْکُمْ قُوَّةً إِلى قُوَّتِکُمْ»
14 در تبلیغ باید از شیوهى تشویق نیز استفاده کرد. «تُوبُوا» ... «یُرْسِلِ» ... «یَزِدْکُمْ قُوَّةً إِلى قُوَّتِکُمْ» (بیان نتایجِ مادّى، در راه رسیدن به هدف، مانعى ندارد)
15 روىگردانى از انبیا و بىاعتنایى به راه آنها، جُرم و گناه است. «مُجْرِمِینَ»
[سوره هود (11): آیه 57]
فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ ما أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَیْکُمْ وَ یَسْتَخْلِفُ رَبِّی قَوْماً غَیْرَکُمْ وَ لا تَضُرُّونَهُ شَیْئاً إِنَّ رَبِّی عَلى کُلِّ شَیْءٍ حَفِیظٌ (57)
پس اگر شما (از دعوتم) روى برگردانید، پس براستى که من آنچه را که به خاطر آن به سوى شما (مأمور و) فرستاده شدهام، به شما رساندهام و پروردگارم گروه دیگرى را جانشین شما خواهد کرد، و شما هیچ ضررى به او نمىرسانید. همانا پروردگارم بر هر چیزى نگهبان است.
تفسیر نور، ج5، ص: 340
پیام ها:
1 انبیا پس از دعوت و ابلاغ امر الهى، با مردم اتمام حجّت مىکنند. «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ»
2 مسئولیّت مبلّغ، بیان معارف دینى است، نه اجبار مردم بر آن. «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ»
3 مبلّغ دین و رهبر امّت نباید اعراض مردم را نشانهى ضعف و شکست خود به حساب آورد. «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ»
4 استقرار یا انقراض امّتها، بدون حساب و تصادفى نیست، بلکه تابع یک سرى سنّتهایى است که خداوند حاکم فرموده است. «یَسْتَخْلِفُ رَبِّی قَوْماً غَیْرَکُمْ» (شرک، گناه و مخالفت با انبیا، از عوامل نابودى جامعهها و تحوّلات تاریخى است)
5 کفر، سرپیچى، مرگ و نابودى ما، ضررى را متوجّه خداوند نمىسازد. «فَإِنْ تَوَلَّوْا»، «یَسْتَخْلِفُ» ... «غَیْرَکُمْ وَ لا تَضُرُّونَهُ»
6 خداوند بر همه چیز و همه کس حافظ است، لذا کفر و توطئهى ما بر خداوند ضررى نمىرساند. «إِنَّ رَبِّی عَلى کُلِّ شَیْءٍ حَفِیظٌ»
[سوره هود (11): آیه 58]
وَ لَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّیْنا هُوداً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ نَجَّیْناهُمْ مِنْ عَذابٍ غَلِیظٍ (58)
و زمانى که فرمان (قهر) ما آمد، هود و کسانى را که با او ایمان آورده بودند، به رحمت خود نجات دادیم و از عذاب سخت رهایشان ساختیم.
پیام ها:
1 همان گونه که نزول عذاب به فرمان خداوند است، نجات از آن نیز به ارادهى اوست. «نَجَّیْنا»
2 پیامبران و یاورانشان از قهر الهى مصون هستند. «نَجَّیْنا هُوداً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ» تفسیر نور، ج5، ص: 341
3 صرف ایمان به انبیا، کافى و کارساز نیست، بلکه همراه بودن و حمایت از آنان نیز لازم است.
4 سرچشمهى رحمت، اوست «بِرَحْمَةٍ مِنَّا» امّا سرچشمهى قهر و غضب او عمل ماست. «عَذابٍ غَلِیظٍ» و نفرمود: «عذاب منّا»
5 تکرار کلمهى نجات، شاید رمز آزادى از قهر خداوند در دنیا و آخرت باشد.
«نَجَّیْنا»
6 بادها نیز مأموران الهى هستند. «أَمْرُنا»
قسمتی از سخنرانی حجه الاسلام انجوی نژاد در بحث سیاست عاشورا
بحثِ جهانی شدن است . امروزه یک اتفاق داره در جهان می افته تحت عنوان جهانی شدن ، یعنی دارن مرزها رو برمی دارن . بخشی از این کار در اروپا انجام شده ، دیدید دارن واحد پول رو یکسان می کنند ؟ فردا ممکنِ مرزهای بین قاره ها رو هم بردارن ، یعنی دارن جهان رو با اهداف اقتصادی یک دست می کنند ، یه وقت هست شما در دو تا مغازه کار انجام می دید ، یه وقت هست می گین توی این خیابون هرچی مغازه هست مال منِ ، اونی که هرچی مغازه هست دستشِ مطمئناً از اونی که دو تا مغازه داره جلوتره و این دو تا رو هم حذف می کنه ، الان در جهان دارن کارتل راه می ندازن . یعنی مؤسسه های به هم پیوسته که تمام بازار رو دست می گیرن . مثل همین ایران خودمون که فلان جا برمی داره شرکتهای زنجیره ای راه می ندازه ، مثلاً کلِ محصولات کیک کشور رو دست می گیره ، هرچی کیک و کلوچه فروشی کوچیک ، کوچیکه مجبوراً بِکِشن کنار ، بیان از این بخرن . چون کار هرچی در مقیاس بزرگتر انجام بشه سود کمتری می تونی روی کالات بکشی ، خُب این سود کمتری می کشه ، اون مغازه دار هم نمی تونه اینقدر کم سود ببره ورشکست می شه ، نتیجه می گیره که بیاد از این بخره . یعنی می خوان جهان رو از نظر اقتصادی یک دست کنن ، ممکنه ، از نظر سیاسی هم یکدست بشه ، مثلاً آمریکا می خواد از نظر نظامی هم یکدست کنه که فعلاً نتونسته و انشاء الله نخواهد تونست .
حالا ما دو تا کار می تونیم بکنیم : 1 ـ با این کنار بیام . 2 ـ حذف بشیم . اما سومین کاری که الان ما می خواهیم بکنیم اینه که باهاش کنار بیایم ولی تبعاتش رو قبول نکنیم چون چاره ای نیست غیر از کنار اومدن .
فردا مثلاً تمام شرکتهای استان فارس رو می گیرن ، همه مؤسسات و کارخانجات و بیمارستان ها و مدارس می افته دست بخش خصوصی . شما می شین کارگر اون شرکت ، مهندسِ اون شرکت ، دکتر اون شرکت . بعد خیلی عادی به شما می گن : آقا مملکت آزادِ ، شما دیگه تو این مجموعة ما ، بی زحمت حزب الله بازی در نیار ! دعوا هم نداریم با هم ، یا حزب اللهی نباش یا التماس دعا ، برو یه جای دیگه کار کن . می گه : این کارخونه مال من هست یا نه ؟ من داداش ! نه پایگاه مقاومت می خوام ، نه هیئت می خوام ، نه عزاداری می خوام ، نه برای من گریه و زاری رو بیارید ، نه این قیافه ها رو قبول می کنم ، خیلی مرتب باید بیای برام تو کارخونه ام کار کنید ، هیچ زوری هم بهت نمی کنم ، می خوای نیای ، نیا برو تو خیابون ول بگرد ! گدایی کن !
یعنی این جهانی شدن در حقیقت یک پروژه است برای بی دین کردن ما ، باید جلویش وایسیم و تبعاتش رو نگه داریم . شما که مشتاتون رو گره می کنید و میگید ؛ مرگ بر آمریکا ! اگر که همین طوری بیکار بشینی و دست رو دست بذاری و نرید خودتون رو بالا بکشید ، جهان رو نگیرید ، فایده ای نداره ، اغلب فرار مغزای ما برای اینه که ماها نشستیم دست رو دست گذاشتیم ، اگر نرید پیشرفت کنید ، ده سال دیگه نمی تونی نمازت رو اول وقت بخونی ، چون می گه : ببخشیدا ، الان وقتِ نماز نیست ، باید کار کنی ، بعداً قضاشو بخون ! زور هم بهت نمی گم . اگه نمی خوای برو بیرون . کسی دیگه أی هست ، می یاد جات کار می کنه !
...
اینا اعداء ما هستند : اگه چشماتو ببندی بگی آقا بذار سرمایه های خارجی وارد بشه ، خیلی خُب می شه . ولی اینا همش باید مراقبت بشه عزیز من ! باید مراقبت بشه ، اگر قرار توسعه اقتصادی ما به هر قیمتی باشه ، مطمئناً آمریکا در عرض دو ماه توسعه اقتصادی می ده ، همه چیز رو هم ارزون می کنه ، اما ما دینمون می گه “ هیهات من ذله ” ، در دینِ ما شکم مهم نیست ، عزت مهم است .
متن کامل :http://www.rahpouyan.com/article/showart.asp?sid=718&aid=1625
راههای صهیونیسم جهانی برای سلطه بر جهان و محو اسلام
1) سیاست گرسنگی
کمونیستها به خوبی می دانند گرسنگی اسلحه جنگ است آنها می دانند که با کم کردن مواد سفیده ای از رژیم غذایی ملتها آنها را به اطاعت وا می داردو آنان مطیع می شوند.
ممکن است آنها به خوبی بدانند که به این ترتیب و به مرور ایام این رژیم غذایی ناقص از لحاظ مواد سفیده ای دیگی را به جوش می آورد که محتوای آن افراد انسانی زیادبیماران زیادو نومیدان و مایوسان بسیار باشد.
هیلتر لهستان چکسلواکی اتریش و کشورهای دیگری را متدرجا و عمدا گرسنه کرد و اولین چیزی را که از رژیم غذایی انان کم و حذف کردمواد سفیده ای حیوانی از گوشت تخم مرغ و شیر بود.
فلسفه های گمراه کننده و فساد انگیز و بیگانه عقیده دارند که برای از پا در آوردن ملتی نخست باید سلامت و تندرستی او را ضعیف کرد و مبانی اخلاقی او را در هم شکست پس از آن به آسانی می توان او را طعمه خویش قرار داد.
http://wyas.parsiblog.com/799345.htm
2)تصویب پروتکل های یهود و اجرای آن در جهان
نکاتی چند در مورد پروتکل های یهود
1.پروتکل های یهود(صهیون) مجموعه ای از راهکار ها و برنامه هایی است که توسط مجموعه ای از علمای صهیونیسم تنظیم گردیده است.پروتکل در لغت به معنی صورت مجلس مذاکرات سیاسی و متمم قرارداد هاست . سران صهیونیسم با سر لوحه قرار دادن این برنامه ها در سیاست های خویش به سیطره خود بر جهان جامه عمل پوشاندند.
2.کتاب پروتکل های یهود به طور اتفاقی و بسال 1901 بدست روزنامه نگاری روسی به نام "سرگی" رسید و اون این کتاب را در سال 1902 منتشر ساخت این کتاب چهار بار در شوروی تا سال 1917 به چاپ رسید اما چاپ اخر آن به دستور حکومت جمع آوری شد .این کتاب توسط "فکتور مارسدن" خبرنگار روزنامه" نیپست مورنل " به انگیلسی در سال 1921چاپ گردید . بعد از این تاریخ هیچ موسسه و ناشری جرات چاپ دوباره این کتاب را نداشته ، تمامی افرادی که به نوعی در چاپ این کتاب تا این تاریخ دخیل بوده اند کشته شدند ! در ایران این پروتکل ها پس از انقلاب در کتب مختلف چاپ گردید.
3.در میان انواع طرح ها و برنامه و اسناد و منابع و اسرار انجمن های سری شیطانی تنها این پروتکل ها راه نفوذ بخارج یافته اند.اگر این پروتکل ها موجود نبود بسیاری از نوکران بیخبر شیطان براحتی هر احدی را که از این فاجعه (اینک از خطر گذشته و فاجعه گشته است) سخنی می گفت دیوانه یا به قولی آشناتر در توهم توطئه می خواندند !
4. برخی معتقدند هیچ امر بدیهی وجود ندارد و هر کس اصول عقیده خود را امر بدیهی و جزو طبیعت می خواند(مثلا "آزادی حق بشر است" برای یک لیبرالیست یک امر بدیهی است و یا در عبارتی گویاتر "جاذبه زمین وجود دارد" برای تک تک ما امری مسلم و اثبات شده است ) این امور به ظاهر بدیهی که با عمق تفکر ما عجین گشته پارادایم نامیده می شود . اکنون گفتمان غالب در جهان که همان سخن شیطان است و با هزاران بنگاه سخن پراکنی که در هر ثانیه صد ها میلیون مخاطب را بمباران می کنند پارادایم دلخواه خود را سیطره بخشیده است ؛ در میان سطور پروتکل ها می توانید مواردی را مشاهده کنید که مقوم همین پارادایم هستند . مواردی که گاهی ما هم آن را طبیعی !! می شماریم .
5.به یاد داشته باشیم که این برنامه ها 100 سال پیش تهیه شده است (فارغ از سابقه چند هزار ساله سازمان های سری شیطانی) یعنی صهیونیسم از ما حداقل 100 سال جلو تر است ! ضمنا بد نیست که این برنامه ها رو با برنامه هایی که برخی مسئولین احمق ما برای کشور تهیه می کنند رو مقایسه کنید .(البته اگر انتقاد از کوتوله های کودن دشمنی با اسلام نباشد !!)
6.قسمت های مختصری از پروتکل ها که در شرایط کنونی درکشان میسر تر می نماید را بخوانید :
پروتکل شماره1:
...
تِز آزادى سیاسى را ما وضع کردیم، ولى برما لازم نیست که آن را تطبیق کنیم، امّا اگر ضرورت پیدا کرد تمسک به آزادى سیاسى براى جلب مردم مانعى ندارد....
حیا، عفت و ناموس را به وسیله قهرمانان، آموزگاران و کلاً آموزش و پرورش از مغزها بیرون آورده که این چیزها در اجتماع مفهومى ندارد.
دروغ و سرنیزه و خدعه یگانه شعار ما است.
...
پروتکل شماره2:
...
از بین مردم افرادى کوتاهفکر و بىرأى را انتخاب خواهیم کرد، تا هرچه به آنها دستور بدهیم بدون چون و چرا اجرا نمایند.
خیال نکنید که این تصریحات پوچ و بىاساس است، به خاطر داشته باشید، ما بودیم که زمینه را براى داروین Darwin و مارکس Marx و نیتچه Nietzsche آماده ساختیم و به اصطلاح به آنها سر و سامان دادیم. (3)
...
روزنامه، یکى از بهترین و مهمترین وسیله نشر افکار ما است....
- رسول اکرم صلى الله علیه وآله در ضمن گفتارى فرمود:
«اگر عالمان دین و زمامداران، فاسد شدند، مردم نیز فاسد مىشوند.»
و در سخن دیگر فرمود:
«عوام امت من اصلاح نمىشوند مگر با اصلاح خواص امت من!»
شخصى پرسید: خواص امت چه کسانى هستند؟. فرمود:
«خواص امتى اربعة: الملوک و العلماء و العباد و التجار»
خواص امت من چهار دستهاند: 1- زمامداران. 2- دانشمندان. 3- عابدان. 4- تاجران.
شخصى دیگر پرسید: چگونه؟ پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود:
«زمامداران چوپانان مردمند، وقتى چوپان گرگ شود، گوسفندان چگونه بچرند؟ و علما طبیبان مردمند، وقتى طبیب بیمار باشد، بیماران را چه کسى درمان کند، بندگانِ عابد خداوند راهنماى مردمند، اگر راهنما گمراه شد، چه کسى راه رونده را هدایت مىکند؟ و تاجران امین مردمند، وقتى که امین خیانت کرد، به چه کسى باید اطمینان نمود؟»