کسانی که از روش و فرهنگ دشمن پیروی میکنند و با نوع لباس پوشیدن و طرز رفتار خویش مبلغ فرهنگ دشمنان دین هستند از دشمنان اسلام محسوب میشوند. تقلید, نشانه خودباختگی, برهنگی فرهنگی, نداشتن ایمان به مکتب, غیرت ملّی و دینی و ضعف نفس است. قرآن در آیات زیادی از این نوع تقلید انتقاد کرده است. بتپرستان توجیه بتپرستی خود را تقلید از نیاکان میدانستند. امروز بلای شرقزدگی و غربزدگی از مهمترین منکرات اجتماعی ماست. در فقه ما تشبّه به کفار حرام است؛ زیرا این خود یک نوع خودباختگی است.در روایات میخوانیم: «حتّی در پوشیدن لباس و نوع غذا مستقل باشید و از بیگانگان تقلید نکنید
از امیرالمؤمنین علی(ع) روایت شده که: خداوند به یکی از پیامبرانش وحی کرد که به قوم خود بگو: در (شکل) لباس، خوردن طعام مانند دشمنان من نباشند؛ مثل آنان نخورند و نپوشند و به شکل دشمنان من نشوند که (در آن صورت) آنان نیز دشمن من بوده چنانچه آنها دشمنان من هستند.
و نیز حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) در این باره می فرمایند:
وحی فرستاد حق تعالی به پیغمبری از پیامبران خود که بگو به مومنین نپوشند لباس دشمنان مرا و نخورید مطاعم دشمنان مرا و نروید به مسلکهایشان لهذا کسانی که با آنها همراه شدند و بسیاری از صراط مستقیم منحرف کرده اند یکی از روشهایشان تراشیدن ریش است که باید از آن بر حذر بود
د- دوستان دشمن
یا ایها الذین امنوا لاتتخذو الیهود و النصاری اولیاءه بعضهم اولیاء بعض و من یتولهم منکم فانه منهم (مائده: 51)
ای مؤمنان از یهودیان و مسیحیان (کسی را) دوست (صمیمی) خود قرار ندهید که برخی از آنها اولیاء برخی دیگر هستند و هر کس (سرپرستی یا) دوستی آنها را بپذیرد از آنها خواهد بود.
مسلمانان نه تنها موظفاند از دشمنان دین خدا برحذر باشند و با آنها دوستی نکنند بلکه دوستان دشمنان دین خدا نیز قابل اعتماد نبوده و نباید دوست مسلمانان قرا گیرند؛ چرا که افرادی هستند که با ارتباط خود با دشمنان خدا زمینه انحراف افکار و احیانا جاسوسی از مسلمانان را ایجاد میکنند. امام صادق(ع) فرمودند: دوست دشمن خدا، دشمن خداست.
امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند: اعداوک (ثلاثه) عدوک و عدو صدیقک و صدیق عدوک.
دشمنان تو [سه گروهاند] دشمن تو، دشمن دوست تو و دوست دشمن تو.
پیامها
1. دوستی با دشمنان خدا در واقع دشمنی با خداست؛
2. دشمنان اسلام، علیه مسلمانان با یکدیگر متحدند؛
3. دوستی با کفار موجب لغرش مسلمانان و موجب سوء استفاده احتمالی کافران میباشد؛ و
4. کلمه ولایت در این آیه به معنای مودت و محبت است.
شناخت دشمن و راهکارهای روانی و مقابلهای آن از دیدگاه قرآن
چکیده:
با پیشرفت روزافزون دانش، فناوری، ابزارهای خبررسانی و ارتباطات، عملیات روانی به طور فزایندهای اوج گرفته و دامنه آن هر روز گستردهتر میشود تا آنجا که امروزه، از سوی قدرتهای سلطهگر و سردمداران کفر جهانی و رسانههای غربی و صهیونیستی میلیاردها دلار برای عملیات روانی و تبلیغات روانی ملتها سرمایهگذاری میشود. اما علیرغم نو بودن این واژهها و تاکتیکها و ابزارها، اصل عملیات روانی کلامی تازه نیست، هزاران سال است که بشر از این سلاح در صحنه پیکار یاری میجوید. قرآن در آیات و قصص، موارد بسیاری از جنبههای روانی – تبلیغی را بیان میکند و شیوههای شناخت دشمنان که مهمترین مرحله در هر طرحریزی عملیات روانی است را یادآوری مینماید. در این مقاله با هدف واکاوی اصول دشمنشناسی و مخاطبشناسی در عملیات روانی به بررسی جامع آیات با توجه به تفاسیر گوناگون پرداخته میشود.
واژگان کلیدی: دشمنشناسی، قرآن، راهکارهای روانی، عملیات روانی
مقدمه
هو الذی ینزل علی عبده آیات بینات لیخرجکم من الظلمات الی النور (حدید 57/9)
«اوست خدایی که بر بندهاش آیاتی روشن فرو میفرستد تا شما را از تاریکیها به نور هدایت کند.»
امروز انسان بیشتر از همیشه به فهم آموزههای قرآنی نیازمند است تا خود را از تاریکیهای عصر فناوری و پیشرفت مادی خارج کند. او همچنان که برای سلامت خود به رعایت اصول تغذیه و بهداشت محتاج است برای در امان ماندن فکر و اندیشه الهی خویش به ارتباط هر چه بیشتر با خدای خود محتاجتر است و در این راه تبیین راههای استواری و مقابله با دشمنان خود از اهمیت ویژهای برخوردار است. او در ابتدا زندگی کوچک و سادهای داشت و دشمنان خویش را به راحتی میدید و با ابزارهای ساده به مقابله با آنان برمیخاست و خود را از گزند آنان در امان میداشت. اما یکی از مشکلات انسان امروز عدم شناخت دشمن خویش است. در واقع دشمنان انسان با ابزارهای پیشرفته و با بهکارگیری انواع روشهای جنگ روانی خود را از او مخفی داشته و در لباس دوست ضربات خود را بر او وارد میکنند. در این مقاله سعی شده که دشمنان انسان مسلمان و حیلهها و نقشههای آنان و همچنین راهکارهای مبارزه با آنان، از دیدگاه قرآن مورد بررسی قرار گیرد.
اهمیت و ضرورت دشمنشناسی
تراشیدن ریش برای مردان امری حرام می باشد حال فرق نمی کند با تیغ باشد و یا با هر وسیله دیگر ولی من شخصا افراد زیادی را مشاهده نموده ام که حزب اللهی هستند و به قوانین شرع پایبندند و خود را مطیع ولایت می دانند و نماز اول وقتشان آن هم به جماعت ترک نمی گردد ولی بجهت نا آگاهیشان نسبت به این موضوع مخصوصا که افراد مغرض در حالی که از مسائل اسلامی نا آگاه بوده و صلاحیت اینکه در اینگونه موارد دخالت کنند ندارند برای جوانان ایجاد شک و شبهه نموده اند که مثلا کجای قرآن یا دین فرموده که ریش بگذارید لذا از روی نا آگاهی ریششان را می تراشند ولی من شخصا به افراد زیادی این نهی از منکر را که کرده ام طرف مقابل پذیرفته و به من می گفت که من اطلاع نداشتم و نمی دانستم که این کارم حرام می باشد و از آن لحظه به بعد ریشش را به اندازه ای که شرع مقدس از ما خواسته بلند نگه می داشت و همچنین در یک مجلس دیگر که از من خواسته بودند که برایشان صحبت کنم وقتی به آن مجلس رفتم با کمال تعجب با اینکه همه آنها از متدینین و مطیع ولایت بودند ولی اکثرشان صورتشان را تراشیده بودند من هم موضوع صحبتم را عوض کردم و به توضیح همین مسئله پرداختم و به آنها گفتم که شما به عنوان متدینین در محل شناخته شده اید و همین الآن باید راه و روش خودتان را معین کنید در این دنیا دو حزب بیشتر وجود ندارد که در قرآن هم به آن اشاره شده یکی حزب الله و دیگری حزب شیطان شما هم همین امشب تصمیم خودتان را بگیرید و در یکی از این دو حزب وارد شوید چون حزب سومی که ما بین این دو حزب باشد وجود ندارد و الحمدالله بعد از آن جلسه عده زیادی از آن جمع رعایت این مهم را کردند لذا بهتر دیدم یک پست را در همین باره بنویسم باشد که باقیات الصالحاتی باشد برای آخرتم.
مسئله و حکم گذاشتن یا تراشیدن ریش یک حکم شرعی بوده و افراد جامعه باید در مسائل شرعی به مرجع تقلید و مجتهد جامع الشرائط خود رجوع کنند.نه اینکه صرف اینکه آیه ای در این مورد ندیدند آن مساله را رد کنند.
حضرت محمد(صلوات الله علیه و آله) روایاتی می فرمایند:
1- شارب(یعنی سبیل) را از ته بگیرید و ریش را بلند بگذارید و به یهودیان و گبران خود را شبیه نکنید.
2-گبران ریشهای خود را چیدند و سبیلان خود را زیاد کردند و ما شارب خود را می چینیم و ریش می گذاریم
3- شارب خود را کوتاه کنید و محاسن را واگذارید و خود را شبیه مجوسی ها در نیاورید.
4- با مشرکین مخالفت کنید و ریش خود را بگذارید و شارب را خود را کوتاه کنید
حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) هم روایاتی می فرمایند:
1- وحی فرستاد حق تعالی به پیغمبری از پیامبران خود که بگو به مومنین نپوشند لباس دشمنان مرا و نخورید مطاعم دشمنان مرا و نروید به مسلکهایشان لهذا کسانی که با آنها همراه شدند و بسیاری از صراط مستقیم منحرف کرده اند یکی از روشهایشان تراشیدن ریش است که باید از آن بر حذر بود
2- حنیفه یعنی پاکی و طهارت ده امر است که پنج تای آن در سر می باشد 1- زدن شارب(سبیل) 2- واگذاردن ریش(یعنی نتراشیدن ریش و مساوی نمودن آن) 3- اصلاح موی سر 4- مسواک نمودن 5- خلال نمودن
از حضرت امام رضا(علیه السلام) سوال کردند:
چرا مردها ریش دارند و زن ها ندارند؟ ایشان فرمودند:
خداوند متعال ریش را برای مردها قرار داد تا فضل و تمایزی باشد بین آنها و زنان
از امام جعفر صادق(علیه السلام) در مورد اندازه ریش سوال کردند ایشان فرمود:
آن قدر که محاسن خود را با دست بگیری و اضافه آن (جایز است که کوتاه کنی)
همچنین امام جعفر صادق در روایت دیگری می فرمایند: علامت عقل در سه چیز است یکی بلندی ریش دیگری نقش خاتم و دیگری در کنیه اوست
رسول خدا فرمودند ده خصلت بود که قوم لوط به آنها عمل کردند و هلاک شدند یکی از آنها تراشیدن ریش و بلند کردن شارب بود
امیر المومنان علی(علیه السلام) می فرمایند:
تراشیدن ریش از مصادیق مثله است و هر کس مثله کند لعنت خدا بر او باد.
در اینجا فتوای مراجع و آیات عظام هم در مورد تراشیدن ریش برایتان می نویسم
تراشیدن ریش چه حکمی دارد؟
حضرت آیت الله خامنه ای: بنا بر احتیاط حرام است/حضرت آیت الله سید حسن قمی: تراشیدن ریش و ماشین کردن آن اگر مثل تراشیدن باشد حرام است/حضرت آیت الله فاضل لنکرانی: تراشیدن ریش با هر وسیله ای که باشد بنا بر احتیاط واجب حرام است/حضرت آیت الله سیستانی: به احتیاط واجب جایز نیست/حضرت آیت الله علوی گرگانی: به نظر ما حرام است/حضرت آیت الله سید صادق روحانی: حرام است/حضرت آیت الله صافی گلپایگانی: حرام است/حضرت آیت الله سید محمد شاهرودی: حرام است/حضرت آیت الله ناصر مکارم شیرازی:احتیاط در ترک تراشیدن ریش در هر شکل و به هر صورت است/حضرت آیت الله گرامی:به نظر اینجانب حرام است/حضرت آیت الله سید صادق شیرازی:حرام است/حضرت آیت الله نوری همدانی: بنابر احتیاط واجب جایز نیست/حضرت آیت الله سید محمد باقر شیرازی:تراشیدن ریش حرام است.
ای که دائم می تراشی ریش را/برده ای اجر و ثواب خویش را/صورتت را چون زنان آراستی/از مقام معنویت کاستی/این محاسن سنت پیغمبر است/شیوه مردان پاک و برتر است/شرط اول ریش را تقوا بود/هر که دارد جنتش ماوا بود/خویش را آزاد کن از قید هوا/تا بیابی عزت و لطف صفا
حجت الاسلام و المسلمین دکتر عبدالرسول هادیان شیرازی فرصت رسیدن به کمالات معنوی را در بین مردان و زنان یکسان دانست.
همزمان با فرا رسیدن میلاد با سعادت حضرت زهرا (س) و روز زن، حجت الاسلام و المسلمین دکتر عبدالرسول هادیان شیرازی، استاد حوزه و دانشگاه فرصت رسیدن به کمالات معنوی را در بین مردان و زنان یکسان دانست و به خبرنگار شبستان گفت: خداوند در بعد کسب معنویت و کمالات برای انسان ها هیچگاه مرد بودن یا زن بودن را شرط قرار نداده و در کلام وحی همیشه واژه مؤمنین در کنار مؤمنات آورده شده است.
وی به بیان شخصیت زن در قرآن پرداخت و افزود: خداوند همه آن چه را که به عنوان نعمت های بهشتی در قرآن یادکرده را برای همه انسان ها چه مرد و چه زن قرار داده است.
این مفسر قرآن گفت: در مورد مسایل حقوقی به ظاهر تفاوت هایی برای مرد و زن بیان شده است که فلسفه آن با عنایت به روایات کاملاً مشخص می شود ولی این تفاوت ها برای زن نقص نیست بلکه شرایط ایجاب می کند که مثلاً در مسایل ارث و جهاد تفاوت هایی باشد.
حجت الاسلام و المسلمین هادیان شیرازی ادامه داد: خداونددر آیات پایانی سوره تحریم زن لوط و زن نوح را دو نمونه انسان های کافر و همسر فرعون و حضرت مریم را دو الگوی انسان های پاکدامن بیان کرده و این زنان را الگو برای همه انسان ها معرفی می کند به این معنا که جنسیت مدنظر نیست.
وی با بیان اینکه در مورد حضرت زهرا (سلام الله علیها) در قرآن موارد زیادی مطرح شده است، تصریح کرد: خداوند در سوره احزاب آیه 33 فاطمه زهرا (س) را پاک قرار داده است و در آیه 61 سوره آل عمران پیامبر فاطمه را برای مباهله معرفی می کند.
این استاد حوزه و دانشگاه شیراز یادآور شد: حضرت موسی و حضرت عیسی شروع زندگیشان با زن بود اما ادامه رسالت پیامبر اسلام با وجود نازنین حضرت فاطمه (س) تثبیت می شود و خداوند کوثر را به ایشان عنایت می کند.
حجت الاسلام و المسلمین هادیان شیرازی مقام مادر را تکریم و خاطرنشان کرد: در قرآن بعد از اطاعت خداوند اطاعت والدین واجب شمرده شده است اما در بعضی موارد مانند سوره احقاف بعد از بیان احسان به والدین به طور جزیی به مقام مادر پرداخته و این جای بس تأمل دارد.
قابل ذکر هست که ایشان استاد درس تفسیر قرآن کریم بنده در دانشگاه علوم قرآنی می باشند.
امیر مومنان ، مردم را این گونه تقسیم کرد و فرمود:
«الناس ثلاثه: عالمٌ ربّانىٌ و متعلّمٌ على سبیل نَجَاة، و همجٌ رِعاعٌ، أتباعُ کلِّ ناعِق، یَمیلون مع کلِّ ریح، لم یَستَضِیئوا بنورِ العلم، و لم یَلجأوا إلى رُکن وثیق
مردم سه دسته اند: داناى خداشناس،دوم طالب علم و دانش جویى که در راه رستگارى کوشاست و سوم افراد نادان و بى سروپایى که چون پشه اند و از هر صدایى پیروى کرده و با هر بادى حرکت مى کنند. همان هایى که از نور علم بهره اى نبرده و به ستون محکمى تکیه نزده اند.»
«المؤمن کالجبل الراسخ لا تحرکه العواصف؛»
همچون کوه در برابر تند باد حوادث استقامت به خرج مى دهند».
هم چنین رسول خدا فرمود:
«المؤمن اشد فی دینه من الجبال الراسیة و ذلک ان الجبل قد ینحت منه و المؤمن لایقدر احد على ان ینحت من دینه شیئا؛
پایدارى مؤمن در حفظ ایمان خود از کوه هایى که به زمین ریشه دوانیده بیش تر و استوارتر است زیرا از کوه تراشیده مى شود، ولى کسى را توانایى آن نیست که اندکى از دین مؤمن بکاهد».
مؤمن از همه چیز دست بر مى دارد تا دینش سالم بماند، نه مانند آن جنایت کار متملق که براى تقرب به منصور، دست از دین خود بکشد
سیاست گرسنگی زمین
هر محصولی که از زمین برداشته می شود دارای مواد اصلی است که برای سلامت و تندستی ما لازمند از ظاهر امر روشن هست زمینی که در آن نباتات می رویند اگر مخلخل و یا از مواد حیاتی و لازم فقیر و ناقص باشد خوراکیهایی که از آن به دست می آید فاقد موادی خواهد بود که انرژی و تندرستی می دهد.تمام مطالعاتی که درباره زمین تندستی و بیماری های آن به عمل آمده راهها و طرق مختلفی داردهمه آن راهها و طرق حتما به مسائل خوراک و غذای ناقص که از یک زمین بی قوت و خالی از مواد حیاتی به دست آمده است منتهی می گردد.
قحطی و گرسنگی جزیی دو چیز کاملا مختلفی هستند:
قحطی آدمیان و جانوران را بر انجام کارهای وحشتناکی سوق می دهدو حال آنکه گرسنگی از طرف دیگر لذت زندگی را خفه می کندو اراده فعالیت را باز می داردو صفات انسانی را مبدل به رذایل اخلاقی می سازدو آدمیان را وا می دارد که به اعمال حیوانی خویش باز گردند.
احساسات ما به هنگام گرسنگی توجه به منافع حیاتی دیگر و امیال انسانی را کند و ضعیف می سازدو یا به کلی از بین می بردو تمام توجه و هم انسان این می شود که بهر وسیله ای باشد بدون توجه به خطرات آن چیزی را برای خوردن به دست بیاورد.
آمار می گوید که یک بلیون و نیم افراد انسانی در چنین وضعی زندگی می کنند بدون آنکه قدرت داشته باشندخود را از این بدبختی هولناک اجتماعی نجات بخشند!
او منظره این رنج و غذاب را کاملا واضح نشان داده و تشریح می کند و می گوید این بدبختی در اثر قحطی نیست بلکه در اثر گرسنگی است که آدمیان را به مرگ و نیستس سوق می دهدو آنها به حالت حیوانات وحشی در آمده و مثل دیوانگان در جستجوی کورکورانه و در تعقیب مظلومانه هدف خویش بر می آیندتا غذایی را بدست آورند و از خاموشی آخرین جرقه حیات خویش جلوگیری نمایند.
این گرسنگی جزیی از فقر غذایی یا از غذای ناقص و یا از حذف قسمتی از عناصر لازم برای سلامت و سعادت به وجود می آید.
گرسنگی مخصوصی که سوء تغذیه را تقویت می کند کلید بیماریها و ازدیاد جمعیت است.
این نوع گرسنگی انسان را لاقید و بی علاقه می کندو نمی گذارد قد او او رشد نماید و شخصیت او تکامل یابد.
گرسنگی شخص را وادار می کند که فقط در مقام حفظ خویش باشد و به فکر خود بوده و کنترل قوای دماغی را از دست بدهد.
در چنین حالتی دقت و ملاحظه کاری شخص ضعیف می شودو سدها و موانع اخلاقی از میان برداشته می شود.
یک محقق متوجه شده است که در نواحی و کشورهای دنیا که گرسنگی حکمفرما ست راهزنی و صوفیگری افراطی و انقلابات دایمی فحشاءو فساد اخلاق رواج کامل دارد.
یک حالت ضعف و ناتوانی بر اثر عدم قوه ابتکار و جاه طلبی به وجود می آید اطاعت کورکورانه ایمان به جبر و تقدیر و بی احتیاطی ریشه می دواند.
سیاست گرسنگی اسلحه جنگ است.
کمونیستها به خوبی می دانند گرسنگی اسلحه جنگ است آنها می دانند که با کم کردن مواد سفیده ای از رژیم غذایی ملتها آنها را به اطاعت وا می داردو آنان مطیع می شوند.
ممکن است آنها به خوبی بدانند که به این ترتیب و به مرور ایام این رژیم غذایی ناقص از لحاظ مواد سفیده ای دیگی را به جوش می آورد که محتوای آن افراد انسانی زیادبیماران زیادو نومیدان و مایوسان بسیار باشد.
هیلتر لهستان چکسلواکی اتریش و کشورهای دیگری را متدرجا و عمدا گرسنه کرد و اولین چیزی را که از رژیم غذایی انان کم و حذف کردمواد سفیده ای حیوانی از گوشت تخم مرغ و شیر بود.
فلسفه های گمراه کننده و فساد انگیز و بیگانه عقیده دارند که برای از پا در آوردن ملتی نخست باید سلامت و تندرستی او را ضعیف کرد و مبانی اخلاقی او را در هم شکست پس از آن به آسانی می توان او را طعمه خویش قرار داد.
منبع :
کتاب رمز شادی و تندستی
نویسنده:دکتر گیلوردهاوزر
ترجمه:مهدی نراقی
پرسش: حضرت زینب کبرا(علیها السلام) در برابر یزید به چه آیه اى استدلال فرمود؟
پاسخ: پس از شهادت امام حسین(علیه السلام)، زنان و فرزندان آن حضرت را به اسارت کوفه بردند که در آن جا حضرت زینب(علیها السلام)یک سخنرانى آتشین بر ضد0 کوفیان و قاتلان امام حسین(علیه السلام) و فرزندان و یاران او، ایراد مى کند، سپس از آن جا، آنان را به شام مى برند. در آن جا حوادث غم بار و جان سوزى رخ مى دهد. یکى از آن ها، آوردن زنان و دختران امام حسین(علیه السلام) و امام سجاد(علیه السلام)به دربار یزید است. در آن مجلس ـ که یزید براى نشان دادن پیروزى خودش برپا کرده بود ـ یزید سر بریده امام حسین(علیه السلام) را در طشت مى نهد و با زدن چوب بر لب و دندان مبارک آن حضرت، اشعارى درباره این که اصلا وحى و دین و اسلام وجود ندارد و کشتن امام حسین(علیه السلام) انتقام از کشته هاى قریش در جنگ هاى بدر و احد است. در این هنگام حضرت زینب کبرا(علیها السلام) که به ظاهر اسیر در دست یزید بود ـ بر مى خیزد و یک سخنرانى کوبنده بر ضد0 یزید و دستگاه حکومت بنى امیه ایراد مى کند و آنان را رسوا مى نماید. آن شیر زن تاریخ کربلا، در ضمن سخنرانى خود به دو آیه قرآن استدلال مى کند:
1. «ثُم0َ کانَ عـقِبَةَ ال0َذینَ اَســوا الس0واى اَن کَذ0َبوا بِـایـتِ الل0هِ وکانوا بِها یَستَهزِءون ;(روم،10) سپس سرانجام کسانى که اعمال بد مرتکب شدند به جایى رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به مسخره گرفتند.»
اشاره به این که کارهاى بد یزید او را به جایى رساند که وحى و دین و قرآن و پیامبر و اسلام را تکذیب نمود و به مسخره گرفت.
2. «ولا یَحسَبَن0َ ال0َذینَ کَفَرُوا اَن0َما نُملى لَهُم خَیرٌ لاَِنفُسِهِم اِن0َما نُملى لَهُم لِیَزدادُوا اِثمـًا ولَهُم عَذابٌ مُهِین ;(آل عمران،178) آنان که کافر شدند ]و راه طغیان را پیش گرفتند [تصور نکنند اگر به آنان مهلت مى دهیم، به سودشان است. ما به آنان مهلت مى دهیم فقط براى این که بر گناهان خود بیفزایند و براى آنان عذاب خوارکننده اى ]آماده شده [است.»
اشاره به این که اى یزید، خیال نکن این چند روزى که خدا به تو مهلت داده است، به سود تو مى باشد. خدا این مهلت را داده تا بیش تر گناه کنى و در نتیجه دچار عذاب بیش ترى شوى.•
پاورقی:
ر.ک: فصلنامه کتاب نقد، ش 2 و 3. بهار و تابستان 76، ص 300 ـ 306.
پرسش : آیه 10 سوره روم که حضرت زینب(علیها السلام) در سخنرانى خویش آن را ایراد نمودند، هنگامى که به پیامبر وحى شد در مورد چه کسانى بود؟
پاسخ: براى این آیه شأن نزول خاصى نقل نشده است. این آیه مى فرماید: «سرانجام کسانى که اعمال بد انجام دادند به جایى رسید که آیات خدا را تکذیب کردند، و از آن بدتر به استهزا و مسخره کردن آن برخاستند.» این آیه به طور کلى مى فرماید: گناه سرانجام انسان را از انسانیت ساقط مى کند. گناه و آلودگى هم چون بیمارى خوره به جان انسان مى افتد، روح ایمان را مى خورد و از بین مى برد و کار به جایى مى رسد که سر از تکذیب آیات الهى در آورده، انسان را به استهزا و سخریه پیامبران و آیات الهى وا مى دارد و به مرحله اى مى رسد که دیگر هیچ وعظ، اندرز و انذارى مؤثر نیست و جز تازیانه عذاب دردناک الهى راهى باقى نمى ماند.
تاریخ نشان مى دهد، بسیارى از یاغیان و جانیان، در آغاز کار این گونه نبودند، بلکه ارتکاب گناهان پى در پى سبب شده تا نور ایمان به طور کلى در قلبشان خاموش و به آخرین مرحله کفر برسند، حضرت زینب(علیها السلام) نیز با توجه به همین مطلب این آیه را در مقابل یزید خواند آن حضرت هنگامى که دید یزید با گفتن کلمات کفرآمیز و اشعار معروف «لعبت هاشم بالملک...»، که بیان گر ایمان نداشتن او به اساس اسلام بود، همه چیز را به مسخره گرفته، آن حضرت پس از حمد الهى و درود بر پیامبر چنین فرمود: «صدق الله کذلک یقول ثم کان عاقبة الذین اساؤا السوأى ان کذبوا بآیات الله و کانوا بهایستهزءُون...»; یعنى اگر تو امروز با این اشعار کفرآمیز اسلام و ایمان را انکار مى کنى و به نیاکان مشرکت که در جنگ بدر به دست مسلمانان کشته شدند مى گویى اى کاش بودید و انتقام گیرى مرا از خاندان بنى هاشم مى دیدید، جاى تعجب نیست، این همان چیزى است که خدا فرموده که مجرمان سرانجام آیات ما را تکذیب مى کنند...و در این باره مطالب فراوانى فرمود که این جا مجال بیان آن نیست.•
1. ر.ک: الحسین فى القرآن، سیدمحمد الواحدى، ص 208، 164 و...، نشر لاهیجى