ایمان خود را با صدقه نگاه دارید ، و مالهاتان را با زکات دادن ، و موجهاى بلا را با دعا برانید . و از سخنان آن حضرت است به کمیل پسر زیاد نخعى [نهج البلاغه]
تا ظهور ...
تعریف جهاد
یکشنبه 87 شهریور 10 , ساعت 2:46 عصر  
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏
واژه جهاد، بخشها و شاخه‏هاى گوناگونى از کوشش و تلاش انسانى راشامل مى‏شود؛ جهاد از مبارزه با نفس و هواهاى نفسانى آغاز، و به وقف‏نمودن خود براى خدا در قالب تشکل‏هاى ربّانى الهى و داوطلب شدن براى‏جنگ و پیکار در راه خدا پایان مى‏پذیرد، و با کوشش مداوم وخستگى‏ناپذیربراى برپاداشتن حق و انجام امر به معروف و نهى از منکر و مبارزه باستمگران، ادامه مى‏یابد.
جهاد برترین وسیله‏اى است که مى‏توان با آن براى تقرّب به خدا توسّل‏جست و به حضرت حق نزدیکتر شد. خداوند متعال در قرآن مجید مى‏فرماید:)یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ وَجَاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ‏تُفْلِحُونَ(1)).
»اى کسانى که ایمان آورده‏اید از خدا بترسید و وسیله‏اى براى تقرّب به او بجوئیدو در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید.«
از این آیه استفاده مى‏شود که جهاد یک وسیله الهى است که گاهى واجب‏ولازم است مانند جهاد براى دفاع از مسلمانان و دفاع از دین در برابر خطرها،و گاهى هم سنّت مؤکّد است مانند جهاد در راه تبلیغ رسالت خدا و اشاعه دین درجهان.
در حدیث شریف نیز این تقسیم درباره جهاد وارد شده است. فضیل بن‏عیاض از امام صادق‏علیه السلام درباره جهاد پرسید که جهاد واجب است یا سنّت؟امام‏علیه السلام فرمود: جهاد بر چهار قسم: دو قسم آن واجب و قسم سوّم آن سنّت‏است امّا جز در کنار واجب، انجام نمى‏شود و یک قسم هم سنّت است. امّا دوقسم واجب عبارتنداز: مبارزه انسان با نفس خود در برابر گناهان و معصیت‏خداوند، و این والاترین جهاد است؛ و پیکار با کفّارى که به شما نزدیک‏هستند. امّا جهادى که سنّت است ولى جز با واجب برپا نمى‏شود، این است که‏جهاد با دشمن بر همه امّت واجب است و اگر همگى ترک کنند، عذاب الهى‏دامنگیر همه آنان مى‏شود، و این جهاد براى امام سنّت است که همراه امّت به‏میدان جنگ برود و با دشمن نبرد کند. امّا جهاد سنّت، هر سنّتى است که انسان‏آن را برپا دارد و در راه احیا و برپاداشتن آن مجاهدت نماید، زیرا کاروکوشش دراین راه از بهترین اعمال و موجب احیاى سنّت است. پیامبرگرامى اسلام‏صلى الله علیه وآله فرمود: »کسى که سنّت حسنه‏اى را ایجاد و برپا دارد،براى اوست پاداش آن سنّت و پاداش همه کسانیکه بدان عمل مى‏کنند بدون‏اینکه از پاداش خود آنان، چیزى کم شود.«(2)
این حدیث از روایات محکمه‏اى است که درباره اقسام گوناگون جهاد به‏تفصیل سخن مى‏گوید. در آیات قرآن و روایات پیامبرصلى الله علیه وآله و اهل بیت طاهرین‏اوعلیهم السلام همه انواع جهاد شرح و بسط داده شده است، در حالیکه در فقه تنها دربخش »جنگ و پیکار در راه خدا« به تفصیل سخن گفته شده است. و ما به‏پیروى از قرآن و حدیث و سیره فقهارحمهم الله در این کتاب ابتدا درباره همه بخشهاى‏جهاد و اقسام آن بحث کرده‏ایم و سپس به حسب روش فقها درباره موضوع‏جنگ در راه خدا نیز سخن گفته‏ایم.
البتّه در مورد جهاد با نفس تنها به متن آیات و روایات اکتفا نموده‏ایم، زیرامتن آیات قرآن و احادیث شریف اثر بخش‏تر وروشن‏تر است در حالیکه بعضى‏از مسائل فقهى را از آیات و روایات جهاد بر ضد ستمگران الهام گرفته‏ایم. و درموضوع جنگ و قتال در راه خدا روش فقها را در پیش گرفته‏ایم، و همچنین‏بخش اخیر کتاب را به »امر به معروف و نهى از منکر« اختصاص داده و آن رابه روش فقها بررسى نموده‏ایم.
از خداوند سبحان مى‏خواهیم که به ما توفیق دهد تا به آنچه مى‏گوئیم عمل‏کنیم، و عمل ما را قبول فرماید و ذخیره روز قیامت قرار دهد، و به فضل‏ورحمت خود، عمل به این رساله مختصر را مجزى گرداند. انّه سمیع الدّعاء.
محمّدتقى المدرسى‏
5 / جمادى الاُولى / 1418ه. ق‏

نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
جدا شدن از صفّ بازماندگان از جهاد
یکشنبه 87 شهریور 10 , ساعت 2:40 عصر  
د - جدا شدن از صفّ بازماندگان از جهاد
کسى که از رفتن به جهاد سرباز مى‏زند، در واقع معارض و مخالف خطجهادى است، و ممکن است گاهى به ثروت و سرمایه خود تکیه کند ویا بابعضى از اعمال ظاهرى و تشریفاتى، سرباززدن خود را توجیه نماید،ومردم را چنین فریب دهد که گویا بخاطر آن اعمال، نقش او نقش رهبرى‏است.
گروهى‏از مسلمانان بودند که در عصر رسول اللَّه از جهاد سرباززدند،برخلاف اوامر پیامبر که آنان را به جهاد دستور داده و خود هم شخصاً به‏جهاد پرداخت. علّت اصلى تخلّف و سرباززدن آنان هم این بود که از جهادبا جان و مال کراهت داشتند، امّا براى توجیه عمل‏شان، شدّت گرما را بهانه‏آورده را هم از جبهه رفتن منع مى‏کردند.
گروه دیگرى از ثروتمندان هم بودند که از رسول خداصلى الله علیه وآله اجازه‏مى‏خواستند که به آنان اجازه دهد تا در کنار زنان بمانند و به صحنه جنگ‏نروند.
چنین گروههاى گریزان از جهاد، در واقع مانعى بر سر راه نهضت‏هستند، و بر مجاهدین است که از آنان فاصله گرفته و صف خود را از آنان‏جدا سازند، بهانه‏ها و عذر تراشى‏هاى آنان در ممانعت از ادامه مسیر،گوش ندهند.
بسیارى از کسانیکه از جهاد شانه خالى مى‏کنند، براى اینکه واقعیّت‏خود را توجیه نمایند، به منفى بافى پرداخته و درباره جهاد و مجاهدین به‏پخش افکار منفى مى‏پردازند. آیات قرآن پاره‏اى از این منفى بافى‏ها رایادآور شده است:
)فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلاَفَ رَسُولِ اللَّهِ وَکَرِهُوا أَن یُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ‏وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَقَالُوا لاَتَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرّاً لَوْ کَانُوایَفْقَهُونَ(304)).
»بازماندگان از جنگ از مخالفت با رسول خدا خوشحال شدند، و کراهت داشتندکه با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد کنند و گفتند: دراین گرما حرکت نکنید.بگو آتش دوزخ از این هم گرمتر است اگر مى‏دانستند.«
)وَإِذْ قَالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِکُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَاباً شَدِیداً قَالُوامَعْذِرَةً إِلَى‏ رَبِّکُمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ(305)).
»گروهى از آنان گفتند: چرا جمعى را اندرز مى‏دهید که سرانجام خدا آنها را هلاک‏خواهد کرد یا به عذاب شدیدى گرفتار خواهد ساخت. گفتند: این اندرزها براى اعتذاردر پیش پروردگار است. و شاید آنها تقوا پیشه کنند.«
)وَقَالُوا إِن نَتَّبِعِ الْهُدَى‏ مَعَکَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا أَوَلَمْ نُمَکِّن لَهُمْ حَرَماً آمِناًیُجْبَى‏ إِلَیْهِ ثَمَرَاتُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ رِزْقاً مِن لَدُنَّا وَلکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ(306)).
»و آنها گفتند: ما اگر هدایت را همراه تو پذیرا شویم ما را از سرزمین‏مان‏مى‏ربایند، آیا ما حرم امنى در اختیار آنان قرار ندادیم که ثمرات هر چیزى به سوى آن‏آورده مى‏شود. رزقى است از جانب ما ولى بیشتر آنان نمى‏دانند.«
)قَالُوا أَنُؤْمِنُ لَکَ وَاتَّبَعَکَ الْأَرْذَلُونَ(307)).
»گفتند: آیا ما به تو ایمان بیاوریم در حالیکه افراد پست و بى‏ارزش از تو پیروى‏کرده‏اند؟«
)الَّذِینَ قَالُوا لإِخْوانِهِمْ وَقَعَدُوا لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا قُلْ فَادْرَءُوا عَنْ أَنْفُسِکُمُ‏الْمَوْتَ إِن کُنْتُمْ صَادِقِینَ(308)).
»آنهایى که به برادران خود گفتند: اگر آنها از ما پیروى مى‏کردند، کشته‏نمى‏شدند. بگو پس مرگ را از خودتان دور سازید اگر راست مى‏گوئید.«
از همین افکار توجیه‏گرانه و منفى‏بافانه است مباهات آنان -در حالیکه‏اکثر آنان پولدار و ثروتمند هستند- به بعضى از خدمات اجتماعى ظاهرى‏که انجام مى‏دهند همچون عمارت و آباد کردن مسجد و سقایت )آب دادن(مردم. خداوند سبحان دراین رابطه مى‏فرماید:
)أَجَعَلْتُمْ سِقَایَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِوَجَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ لاَیَسْتَوُونَ عِندَ اللَّهِ وَاللَّهُ لاَیَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ * الَّذِینَ آمَنُواوَهَاجَرُوا وَجَاهَدَوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللَّهِ وَأُولئِکَ‏هُمُ الْفَائِزُونَ(309)).
»آیا سیراب کردن حجّاج و آباد ساختن مسجدالحرام را همانند کسى قرار دادید که‏به خدا و روز قیامت ایمان آورده و در راه او جهاد کرده است؟ این دو در نزد خدامساوى نیستند، و خداوند گروه ظالمان را هدایت نمى‏کند * آنها که ایمان آوردندوهجرت کردند و با اموال و جانهاى‏شان در راه خدا جهاد نمودند، مقام‏شان نزد خدابرتر است و آنها رستگارند.«
در حدیث شریف آمده است که حضرت على‏علیه السلام به عباس فرمود:
»یا عمّ، ألا تهاجر؟ ألا تلحق برسول اللَّه‏صلى الله علیه وآله؟ فقال: ألست فی أعظم من الهجرة؟اُعمّر المسجد الحرام وأسقی حاجّ بیت اللَّه، فنزلت الآیة...«(310).
»اى عمو! آیا مهاجرت نمى‏کنى؟ آیا به رسول خداصلى الله علیه وآله ملحق نمى‏شوى؟ عباس‏گفت: آیا من مشغول کارى بزرگتر از هجرت نیستم؟ مسجدالحرام را بازسازى‏مى‏کنم و به حاجیان بیت‏اللَّه آب مى‏دهم.«
دراین موقع بود که این آیه نازل شد: )أَجَعَلْتُمْ سِقَایَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ...(.
جهاد، معیار صادق و روشن است، زیرا در جهاد است که اراده انسان‏مورد آزمایش بزرگ و سخت قرار مى‏گیرد، و با شهوات و هواهاى نفسانى‏مقابله مى‏شود، امّا ساختن یک مسجد دراین جا و یک درمانگاه در آنجا ازآسان‏ترین کارهاست براى کسى که مالک میلوینها پول است و یا امکانات‏دولت را در اختیار دارد، و همچنین است چاپ نسخه‏هایى از قرآن و دادن‏چند درهم به فقرا.
از همین جاست که ما باید بین مجاهدین و بین ریاکاران و کسانیکه‏دوگانه عمل کرده و از جهاد واجب شانه خالى مى‏کنند، فرق قائل شویم‏وصفوف آنان را از یکدیگر جدا کنیم.


نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
جدایى از ترک کنندگان جهاد
یکشنبه 87 شهریور 10 , ساعت 2:40 عصر  
ه - جدایى از ترک کنندگان جهاد
بازنشستگان از جهاد هم دو گروه هستند؛ گروهى صاحبان عذرمى‏باشند همچون کور و بیمار و مانند آنها، امّا گروه دوم کسانى هستند که‏در سایر امور زندگى اشتغال دارند همچون کشاورز در مزرعه‏اش، کارگردرکارخانه‏اش، و کاسب در مغازه‏اش، مهندس، پزشک و هر صاحب‏حرفه دیگر. خداوند مجاهدان را بر بازنشستگان از جهاد برترى داده‏وفرموده است:
)لاَ یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ‏بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِینَ دَرَجَةًوَکُلّاً وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى‏ وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى‏ الْقَاعِدِینَ أَجْرَاً عَظِیماً(311)).
»هرگز افراد با ایمانى که بدون بیمارى و ناراحتى از جهاد بازنشستند بامجاهدانى که در راه خدا با مال و جان جهاد کردند یکسان نیستند. خداوند مجاهدانى‏را که با مال و جان خود جهاد نمودند بر قاعدان ]= ترک کنندگان جهاد [برترى مهمى‏بخشید. و به هر یک از این دو گروه وعده پاداش نیک داده و مجاهدان را بر قاعدان باپاداش عظیمى برترى بخشیده است.«
در سایه عزّت و کرامت و استقلال است که هر انسانى ارزش خود رادارد، و در صورت فقدان آنها هیچ فردى ارزش و احترام ندارد، و لذا دفاع‏مهمتر از هر چیز و والاتر از هر ارزشى است.
اگر نظام سیاسى یک کشور فاسد یا زیر دست قدرت بیگانه باشد،هر گونه حرکت و هر فرد و همه ثروتهاى امّت در خدمت آن رژیم فاسد،یا حداقل غیر مفید و بیهوده خواهد بود، زیرا در حدیث معروف آمده‏است: »إذا فسد السّلطان فسد الزّمان«؛ »وقتى حکومت فاسد شود همه زمانه فاسدخواهد شد.« و خداوند سبحان هم فرموده است:
)وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ‏فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیراً(312)).
»و هنگامیکه بخواهیم شهر و دیارى را هلاک کنیم، مترفین )ثروتمندان( را امرمى‏کنیم پس آنان فسق و فساد مى‏کنند ومستحق مجازات مى‏شوند. بعد به شدّت آنهارا درهم مى‏کوبیم.«
این آیه به رهبرى مترفین و ثروتمندانى تفسیر شده است که به عذاب‏الهى منتهى خواهد شد.
از همین رو باید گفت: کسانیکه براى نجات امّت از یوغ رژیم‏هاى‏فاسد جهاد مى‏کنند، یا کسانیکه از نظام سیاسى صالح و شایسته حمایت‏مى‏نمایند و از موجودیّت آن پاس مى‏دارند، در واقع از همه ارزشهاى‏جامعه و از حرمت همه مردم پاس مى‏دارند، و در سایه وجود آنان است که‏هر تلاشى سودبخش و مفید واقع مى‏شود.
بدین ترتیب درمى‏یابى که هر فردى براى خود کار مى‏کند، امّا مجاهدبراى دیگران تلاش مى‏ورزد، و به همین جهت خداوند مجاهدین را برقاعدین برترى و فضیلت بخشیده است.
از این بصیرت قرآنى حقایق زیر روشن مى‏گردد:
1 - بر جامعه است که به مجاهدین خدمت کنند و آنان را در مسایل‏سیاسى بر سایر مردم ترجیح بدهند، پس اگر مردم خواستند شخصى رابراى اداره کشور برگزینند، بهتر آن است که از میان مجاهدین انتخاب‏شود.
2 - بر دولت است که بخش مهمّى از بودجه دولت را به مجاهدین‏اختصاص دهد. در قرآن مجید موارد مصرف حقوق شرعى را برشمرده که‏در مقدّمه آنها »سبیل اللَّه« است و بارزترین و روشن‏ترین مصداق »سبیل‏اللَّه« امور جهادى است.
3 - بر دولت است که قوانین و مقرّرات خاصّى را براى مجاهدین وضع‏کند؛ مانند مقدّم داشتن آنان بر سایر مردم در صحنه سیاسى، و تخصیص‏امتیازات اقتصادى براى آنان به مقتضاى شرایط موجود کشور.
4 - همچنین شایسته است جامعه، مجاهدین را در سایر شؤون‏اجتماعى نیز مورد احترام قرار دهد، مانند کمک دادن به آنان در صورت‏نیاز و برتر دانستن آنان در تأمین اجتماعى و در ازدواج و حتّى در مجالس‏ومانند آن.
5 - بر مجاهدین است که از وحدت و اتّفاق خود پاس بدارند، و اجازه‏ندهند که اختلافات اجتماعى در صفوف آنان نیز رخنه کرده و در میان آنان‏چند دستگى ایجاد نماید، که در این صورت هیبت و اقتدار آنان سقوطکرده و آبرو و عزّت آنان فروخواهد ریخت.

نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
صفّ جهاد
یکشنبه 87 شهریور 10 , ساعت 2:40 عصر  
و - صفّ جهاد
ذوب شدن در بوته جهاد، مهمترین شرط تشکیل وحدت صف‏جهادى، ترقى و تعالى مجاهدین تا مرتبه پیوستن به حزب اللَّه است،مرتبه‏اى که بالاترین درجات تکامل در تشکیلات ایمانى و جهادى است.
خداوند سبحان دراین رابطه مى‏فرماید:
)یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ‏وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ‏وَلاَ یَخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئِمٍ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ(313)).
»اى کسانیکه ایمان آورده‏اید! هر کس از شما از آیین خود باز گردد، خداوندجمعیتى را مى‏آورد که آنها را دوست دارد و آنان او را دوست دارند، در برابر مؤمنان‏متواضع و در برابر کفّار سرسخت و نیرومندند، در راه خدا جهاد مى‏کنند و ازسرزنش هیچ ملامتگرى هراسى ندارند. این فضل خداست که به هر کس بخواهدمى‏دهد و فضل خدا وسیع، و او داناست.«
جامعه مسلمان گاهى در معرض فتنه‏هاى بزرگى قرار مى‏گیرد و دربرابر این فتنه‏ها به درّه ارتداد سقوط مى‏کند، ارتداد از ارزشهاى وحى،ارتداد ازا حکام و راهنماییهاى کتاب و سنّت. در چنین حالاتى مشیّت‏الهى ایجاب مى‏کند که حزب اللَّه، از میان گروهى که داراى صفات‏وویژه‏گیهاى ذیل هستند، به وجود آید:
اوّل - خداوند آنان را دوست دارد. خداوند کسى را براى شخص‏خودش دوست نمى‏دار، بلکه بدان جهت دوست مى‏دارد که صفات نیک،ایمان و عمل صالح در وجود او به کمال رسیده است. وقتى که خدا کسى رادوست بدارد فرشتگان و اولیاى او نیز آن کس را دوست مى‏دارند و آسمان‏و زمین مسخّر او واقع مى‏شوند، زیرا همگى فرمانبردار خداوند هستند.
دوم - آنان هم خدا را دوست مى‏دارند و احساس مى‏کنند که خداوند به‏آنان تفضّل و عنایت کرده است، پس باید آنان به واسطه سود بخش بودن،وبه واسطه نماز، زکات، جهاد و فداکارى خدا را شکر کنند. آنان وقتى‏نماز مى‏گزارند و زکات مى‏پردازند و جهاد مى‏کنند، از راه جبر و اکراه این‏اعمال را انجام نمى‏دهند، بلکه داوطلبانه وبا آگاهى و اختیار کامل دست‏به این اعمال مى‏زنند و این ناشى از محبّت آنان به خداوند است.
سوم - چون رابطه آنان با خداوند رابطه محبّت است و این بالاترین‏مراتب انسجام، توافق و هماهنگى است، همدیگر را نیز دوست مى‏دارندو در روابط بین خود با تساهل و آسان‏گیرى رفتار مى‏کنند، تا آنجا که به‏علّت بالا بودن مراتب فروتنى، ایثار، فداکارى و اجتناب از خودخواهى‏در میان آنان، ناظر خیال مى‏کند که هر یک از آنان برده دیگرى است، زیراآنان در برابر مؤمنین متواضع و فروتن هستند.
چهارم - امّا رابطه آنان با کفّار، براساس قدرت و مبارزه جویى است،زیرا آنان با کفّار با عزّت وسربلندى و پایدارى برخورد مى‏کنند و تحت‏تأثیر افکار آنان قرار نمى‏گیرند و از آنان نمى‏هراسند.
پنجم - تلاش جامعه مسلمان، متراکم، سنگین و با دوام است، در برابرهمه دشواریهاى داخلى و خارجى پایدارى مى‏کند و در راه خدا پیوسته درجهاد است و بر ضدّ دشمنان خارجى و نقطه ضعفهاى داخلى خود مبارزه‏مى‏کند.
ششم - ا نان در رفتار خود تحت تأثیر گفته‏هاى دیگران قرار نمى‏گیرند،بلکه مطابق با اندیشه سالم و بصیرت نافذ خود عمل مى‏کنند، و لذاشایعات و تبلیغات هیچگاه به جهاد آنان نمى‏تواند لطمه‏اى وارد کند

نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
مهاجرت و یارى رساندن‏
یکشنبه 87 شهریور 10 , ساعت 2:39 عصر  
ب - مهاجرت و یارى رساندن‏
دارالاسلام آن سرزمینى است که مسلمانان در آنجا اجتماع مى‏کنند، چه‏از اهالى آن سرزمین باشند و یا از کسانیکه به آنجا مهاجرت کرده‏اند، همگى‏حقوق برابر دارند. همگى یک امّت، و کیان سیاسى واحد هستند، و سایرمسلمانانى که در نقاط دیگر دنیا پراکنده هستند، دراین کیان حقى ندارند،مگر اینکه به دارالاسلام هجرت کنند، وا گر مهاجرت کردند و همراه بامسلمانان آنجا، جهاد نمودند، آنان و پیشینیان، همگى در حقوق، برابرخواهند بود، و پیشینیان این فضیلت را دارند که زودتر از دیگران مبادرت‏به این کار کرده‏اند.
این وابستگى دینى، هویّت سیاسى مسلمان را تشکیل مى‏دهد و بر همه‏وابستگى‏هاى خونى، نژادى، قومى، ملّى و منطقه‏اى او مُقدّم است.
خداوند سبحان مى‏فرماید:
)إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ‏آوَوْا وَنَصَرُوا أُولئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یُهَاجِرُوا مَا لَکُمْ مِن‏وَلاَیَتِهِم مِن شَیْ‏ءٍ حَتَّى‏ یُهَاجِرُوا وَإِنِ اسْتَنْصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیْکُمُ النَّصْر إِلَّا عَلَى‏قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُم مِیثَاقٌ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ(299)).
»کسانیکه ایمان آوردند و هجرت نمودند و با اموال و جانهاى خود در راه خداجهاد کردند، و آنها که پناه دادند و یارى نمودند، آنها یاران یکدیگرند، و آنها که ایمان‏آوردند و مهاجرت نکردند، هیچ گونه ولایت در برابر آنها ندارید تا هجرت کنند و اگردر حفظ دین خود از شما یارى طلبند، بر شماست که آنها را یارى کنید جز بر ضدگروهى که میان شما و آنها پیمان است و خداوند به آنچه عمل مى‏کنید بیناست.«
وقتى در جمله )أُولئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ( »آنان یاران یکدیگرند« تدبّروتأمّل کنیم، درک مى‏کنیم که در دارالاسلام بین اهالى اصلى آن سرزمین‏ومهاجرین چه رابطه عمیق و مستحکمى پدید مى‏آید، مشروط به این که‏اهالى اصلى این سرزمین، به مهاجرین پناه و یارى بدهند و سایر مسلمانان‏هم به این سرزمین مهاجرت کنند، امّا اگر مسلمانى مهاجرت نکند، او حق‏هیچ نوع ولایتى و یا حقوق سیاسى یا اقتصادى ندارد.
آرى تنها به عنوان اینکه مسلمان است اگر از برادران مسلمان خود، درامور دینى یارى خواست باید یارى شود تا خطراتى که او را صرفاً از جهت‏وابستگى دینى‏اش تهدید مى‏کند، دفع شود، ولى مصالح امّت اسلامى‏ساکن در دارالاسلام، مهمتر از هر چیزى است و لذا اگر مسلمانان براساس‏مصالح امّت، با دولت دیگر میثاق و معاهده‏اى امضا نمایند، سپس‏مسلمانان ساکن در آن دولت در معرض فشارها وتنگناها قرار گیرندومسلمانان را به یارى بخواهند، نباید آن میثاق نقض شود و با آن دولت‏وارد جنگ شد به گونه‏اى که کیان امّت و دولت اسلامى در دارالاسلام درمعرض خطر قرار گیرد.
در آیه دیگر خداوند مى‏فرماید:
)وَالَّذِینَ تَبَوَّءُوْا الدَّارَ وَالْإِیمَانَ مِن قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ وَلاَ یَجِدُونَ فِی‏صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَیُؤْثِرُونَ عَلَى‏ أَنفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَن یُوقَ‏شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ(300)).
»و براى کسانى است که در این سرا ]= سرزمین مدینة[ و در سراى ایمان، پیش‏از مهاجران مسکن گزیدند و کسانى را که به سویشان هجرت کنند دوست مى‏دارند،ودر دل خود نیازى به آنچه به مهاجران داده شده احساس نمى‏کنند، و آنها را بر خودمقدّم مى‏دارند هر چند خودشان بسیار نیازمند باشند، کسانیکه از بخل و حرص نفس‏خویش باز داشته‏اند رستگارانند.«
از این آیه الهام مى‏گیریم که بین اهالى بومى دارالاسلام و مهاجرین بایدیکنوع پیوند و همبستگى روحى و درونى بوجود آید، تا هسته اصلى امّت‏واحده‏اى که مافوق همه امتیازات خونى، نژادى و قومى است، ایجادشود. آرى پیوند خویشاوندى تنها در چارچوب امّت واحده مى‏توانداعتبار و موقعیّت داشته باشد، زیرا در کتاب خدا »اُولوالارحام« یعنى‏خویشاوندان نسبت به یکدیگر سزاوارترند.
خداوند در قرآن، ما را از هر نوع وابستگى دیگر که موازى با وابستگى‏دینى و اعتقادى و مکتبى باشد، بر حذر مى‏دارد و مى‏فرماید:
)أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تُتْرَکُوا وَلَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جَاهَدُوا مِنکُمْ وَلَمْ یَتَّخِذُوا مِن دُونِ‏اللَّهِ وَلاَ رَسُولِهِ وَلاَ الْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَةً وَاللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ(301)).
»آیا گمان کردید که به حال خود رها مى‏شوید در حالیکه خداوند هنوز کسانى راکه از شما جهاد کردند و غیر از خدا و رسولش و مؤمنان را محرم اسرار خویش‏انتخاب نمودند، از دیگران مشخّص ساخته است؟ )باید آزمون شوید و صفوف ازهم جدا گردد( و خداوند به آنچه عمل مى‏کنید آگاه است.«
بدین سان جایز نیست که مسلمان، غیر از مؤمنین کس دیگرى را محرم‏اسرار خود قرار دهد، یعنى ولایت وارداتى و بیگانه از ولایت اصلى رابپذیرد زیرا ولایت اصلى باید از آن خدا و پیامبرش و مؤمنین باشد، نه از آن‏هیچ گروه قومى، منطقه‏اى و حزبى مخالف.


نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
برائت از دشمنان‏
یکشنبه 87 شهریور 10 , ساعت 2:39 عصر  
ج - برائت از دشمنان‏
برائت از دشمنان خدا شرط ولایت خدا و رسول اوست، زیرا قلب‏انسان نمى‏تواند حامل دو نوع ولایت و جایگاه دو نوع محبّت متضادباشد، و هر انسان هم جز یک قلب بیشتر ندارد.
خداوند مى‏فرماید:
)لاَ تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُواآبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَأَیَّدَهُم‏بِروحٍ مِنْهُ وَیُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ‏وَرَضُوا عَنْهُ أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلاَ إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ(302)).
»هیچ قومى را که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند نمى‏یابى که با دشمنان خداورسولش دوستى کنند، هرچند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندان‏شان‏باشند، آنان کسانى هستند که خدا، ایمان را بر صفحه دلهاى‏شان نوشته، و با روحى‏از ناحیه خودش آنها آنها را تقویت فرموده، و آنها را در باغهایى از بهشت وارد مى‏کندکه نهرها از زیر درختانش جارى است، جاویدانه در آن مى‏مانند. خدا از آنها خوشنوداست و آنان نیز از خدا خوشنودند. آنها حزب اللَّه‏اند بدانید حزب اللَّه رستگارانند.«
بدین ترتیب وابستگى به خط مکتب، مستلزم این است که دل باید ازهمه انواع وابستگى‏هاى دیگر، حتّى وابستگى خانوادگى معارض باولایت خداوند، پاک شود.
قرآن کریم از دوستى و مودّت با دشمنان خدا و رسول منع کرده است،زیرا آنان به حق و حقیقت، کفر ورزیدند و مؤمنین را از سرزمین‏شان‏اخراج کردند. و دشمن تو همان کسى است که مخالف ارزشها و منافع توباشد. خداوند مى‏فرماید:
)یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْکَفَرُوْا بِمَا جَاءَکُم مِنَ الْحَقِّ یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِیَّاکُمْ أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُمْ إِن کُنتُم‏خَرَجْتُمْ جِهَاداً فِی سَبِیلی وَابْتِغَاءَ مَرْضَاتِی تُسِرُّونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَاأَخْفَیْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ وَمَن یَفْعَلْهُ مِنکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِیلِ(303)).
»اى کسانیکه ایمان آورده‏اید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید شمانسبت به آنان اظهار محبّت مى‏کنید، در حالیکه آنان به آنچه از حق براى شما آمده کافرشده‏اند، و رسول اللَّه و شما را بخاطر ایمان به خداوندى که پروردگار همه شماست ازشهر و دیارتان بیرون مى‏رانند. اگر شما براى جهاد در راه من و جلب خوشنودیم‏هجرت کرده‏اید با آنان پیوند دوستى بر قرار نسازید. شما مخفیانه با آنها رابطه‏دوستى بر قرار مى‏کنید در حالیکه من به آنچه پنهان یا آشکار مى‏سازید از همه‏داناترم، و هر کس از شما چنین کارى کند از راه راست گمراه شده است.«
اینکه انسان در ولایتها، گرایشها و محبّتهاى خود دچار دوگانگى‏وتضاد شود، از خطرناکترین بیماریهاى جامعه است، و باید با تمام توان بااین آفت مبارزه شود؛ زیرا همین بیمارى، محور نفاق و دورویى، ریشه‏فساد سیاسى و علّت ضعف و ناتوانى در جامعه است.

نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
اوّلین گام در وابستگى به خط جهاد،
یکشنبه 87 شهریور 10 , ساعت 2:38 عصر  
الف - اوّلین وابستگى‏
اوّلین گام در وابستگى به خط جهاد، دورى جستن از تأثیرات محیطخانوادگى است. کسى که علاقه و محبّتش به پدر، مادر، فرزندان، برادران‏و همسرش، مهمتر و بیشتر از محبّت به خدا و پیوستن به دین او و ایمان به‏پیامبر و جهاد در راه خدا باشد، باید در انتظار این باشد که خداوند کیفرش‏را براى او برساند.
از همین روست که خداوند بعداز آنکه مؤمن را از تسلیم شدن در برابرخانواده منع مى‏کند، به پیروى از راه کسانیکه به سوى خدا برگشته‏اند،دستور مى‏دهد و مى‏فرماید:
)وَإِن جَاهَدَاکَ عَلَى‏ أَن تُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلاَ تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِی‏الدُّنْیَا مَعْرُوفاً وَاتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنَابَ إِلَیَّ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ‏تَعْمَلُونَ(297)).
»و هرگاه آن دو تلاش کنند که تو چیزى را همتاى من قرار دهى که از آن آگاهى‏ندارى، از ایشان اطاعت نکن، ولى با آن دو، در دنیا به طرز شایسته‏اى رفتار کن، وازراه کسانى پیروى کن که توبه‏کنان به سوى من آمده‏اند، پس بازگشت همه شما به‏سوى من است و من شما را از آنچه عمل مى‏کردید آگاه مى‏کنم.«
کسانیکه به سوى خدا بازگشته‏اند، کسانى هستند که آنان، جامعه‏وخانواده‏هاى‏شان از ایمان دور بودند ولى بعد به بهشت ایمان بازگشتند،و پیروى از راه آنان به معناى پذیرفتن روش آنان است که با روشهاى جامعه‏جاهلى مغایرت دارد. روش آنان برائت جستن از طاغوت و طرفداران او،و برائت جستن از فرهنگ و نظامهاى طاغوتى، وبرگزیدن شیوه رویارویى‏و مقابله با طاغوت بجاى تسلیم در برابر اوست.
این وابستگى، مجاهد را بطور کلّى از محیط خانوادگى او جدا نمى‏کند)مگر در شرایط رویارویى سخت(؛ بلکه وابستگى خود را به خط جهاد،اصل و اساس روابط خود قرار داده، که براساس آن فرهنگ خود را بازمى‏یابد و تصمیمات لازمه را اتّخاذ مى‏کند، امّا در خانواده خود همچنان به‏عنوان یک عضو مفید باقى مى‏ماند، به آنان نیکى مى‏کند، در امور زندگى باآنان همکارى مى‏نماید مشروط به اینکه با شیوه جهادى او تضاد و تعارض‏نداشته باشد. بلکه او سعى مى‏کند خانواده را نیز به سوى خط جهاد سوق‏دهد، و هرگز ناامید نمى‏شود، زیرا امیدوار است خداوند آنان را به راه‏درست هدایت کند.
شایسته است دراین جا حدیث شریف منقول از امام صادق‏علیه السلام را باگوش جان بشنویم و بخوانیم:
حضرت صادق‏علیه السلام فرمود:
»برّ الوالدین من حسن معرفة العبد باللَّه؛ إذ لا عبادة أسرع بلوغاً بصاحبها إلى رضا اللَّه‏تعالى من حرمة الوالدین المسلمَین لوجه اللَّه؛ لأنّ حق الوالدین مشتقّ من حقّ اللَّه تعالى إذاکانا على منهاج الدین والسنّة. ولا یکونان یمنعان الولد من طاعة اللَّه إلى معصیته، ومن‏الیقین إلى الشکّ، ومن الزهد إلى الدنیا، ولا یدعوانه إلى خلاف ذلک. فإذا کانا کذلک‏فمعصیتهما طاعة، وطاعتهما معصیة«(298).
»نیکى به پدر و مادر ناشى از حسن خداشناسى بنده است، زیرا هیچ عبادتى ماننداحترام خالصانه به پدر و مادر مسلمان نیست که صاحبش را هرچه سریع و زود، به‏خوشنودى خداوند برساند، چون حق پدر و مادر از حق خداوند متعال نشأت یافته‏است، البتّه در صورتیکه پدر و مادر به روش دین و سنّت حرکت کنند و در اطاعت خدامانع فرزندشان نشوند، و اورا از اطاعت به معصیت، و از یقین به شک، و از پارسایى‏به دنیاپرستى نکشانند، و گرنه اگر چنین کنند، مخالفت با پدر و مادر، اطاعت،واطاعت آنان معصیت خواهد بود.«

نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
دوستان و اولیاى خدا
یکشنبه 87 شهریور 10 , ساعت 2:32 عصر  
دوستان و اولیاى خدا
قرآن کریم :
1 - )وَإِن جَاهَدَاکَ عَلَى‏ أَن تُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلاَ تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَافِی الدُّنْیَا مَعْرُوفاً وَاتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنَابَ إِلَیَّ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ‏تَعْمَلُونَ(292)).
»و هرگاه آن دو )پدر و مادر( تلاش مى‏کنند که تو چیزى را همتاى من قرار دهى‏که از آن آگاهى ندارى، از ایشان اطاعت نکن، ولى با آن دو در دنیا به طرز شایسته‏اى‏رفتار کن و از راه کسانى پیروى کن که توبه‏کنان به سوى من آمده‏اند، پس بازگشت‏همه شما به سوى من است و من شما را از آنچه عمل مى‏کردید آگاه مى‏کنم.«
2 - )وَالَّذِینَ آمَنُوا مِن بَعْدُ وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا مَعَکُمْ فَأُولئِکَ مِنکُمْ وأُولُواالْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى‏ بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ(293)).
»و کسانیکه بعداً ایمان آوردند و هجرت کردند و با شما جهاد نمودند، از شماهستند؛ وخویشاوندان نسبت به یکدیگر، در احکامى که خدا مقرّر داشته،سزاوارترند. خداوند به همه چیز داناست.«
3 - )یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ‏وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلاَیَخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئِمٍ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ(294)).
»اى کسانیکه ایمان آورده‏اید! هر کس از شما، از آیین خود باز گردد، خداوندجمعیتى را مى‏آورد که آنها را دوست دارد و آنان او را دوست دارند، و در برابرمؤمنان، متواضع و در برابر کافران، سرسخت و نیرومندند. آنها در راه خدا جهادمى‏کنند و از سرزنش هیچ ملامتگرى هراسى ندارند. این فضل خداست که به هر کس‏بخواهد مى‏دهد و فضل خدا وسیع و خداوند داناست.«
4 - )وَالَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ آوَوا وَنَصَرُوا أُولئِکَ‏هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً لَهُم مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ(295)).
»و آنها که ایمان آوردند و هجرت نمودند و در راه خدا جهاد کردند، و آنها که پناه‏دادند و یارى نمودند، آنان مؤمنان حقیقى اند. براى آنها آمرزش وروزى شایسته‏اى‏است.«
فقه آیات‏
از آیات کریمه بالا استفاده مى‏کنیم: براى اینکه صفوف مجاهدین منظّم‏شود و گروههاى جهاد، هماهنگى و همبستگى پیدا کنند تا اینکه از محبّت‏خداوند سبحان بهره‏مند شوند، آنجا که مى‏فرماید:
)إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفّاً کَأَنَّهُم بُنْیَانٌ مَرْصُوصٌ(296)).
»خداوند کسانى را دوست مى‏دارد که در راه او پیکار مى‏کنند گویى بنایى‏آهنین‏اند.«
براى رسیدن به این اهداف، باید مؤمنان در یک سیر تدریجى، پله به‏پله بالا روند تا در پایان کار، »حزب اللَّه« و »جند اللَّه« را تشکیل بدهند،واز اولیا و دوستان او شوند، دوستانى که براى آنان یارى و پیروزى‏ورستگارى را وعده داده است.
این سیر تدریجى را در ابتدا بطور اجمال و بعد به تفصیل بیان مى‏کنیم:
1 - پیوستن به راه کسانى که به خدا بازگشته‏اند، بدور از همه روابطخانوادگى، فامیلى و قومى.
2 - هجرت به صفوف مجاهدین و پیوستن به مبارزان، بدور از روابطوعلایق ملّى و میهنى.
3 - برائت جستن از دشمنان دین و اعلام صریح این برائت.
4 - جدا شدن از صفّ عافیت‏طلبان، بهانه‏جویان و کسانیکه به یک‏سلسله اعمال ظاهرى و تشریفاتى )مانند عمارت مساجد و آب دادن به‏مردم...( مغرور مى‏شوند ودل خوش مى‏کنند و به این بهانه از جهاد سربازمى‏زنند.
5 - جدا شدن از صف قاعدین یعنى کسانیکه مشغول کار و زندگى‏شخصى خود هستند و به جهاد نمى‏پردازند.
6 - ذوب شدن در بوته آزمایش حزب اللَّه با ایجاد رابطه محبّت آمیزخدایى، و مشورت، و احترام به نظر دیگران، و توصیه‏هاى متقابل‏وهمدلى و همبستگى با آنان.
در سطور ذیل احکامى را که از این بصیرتهاى قرآنى بدست مى‏آیدعرضه مى‏داریم ان شاء اللَّه.
تفصیل احکام‏
برخى از مؤمنان، معارج کمال و تقرّب به ذات حق را از طریق مراحل‏ومراتب بلند و متعالى به ترتیب ذیل طى مى‏کنند:

نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
حق جهاد
یکشنبه 87 شهریور 10 , ساعت 2:31 عصر  
حق جهاد
قرآن کریم :
1 - )وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ‏حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِن قَبْلُ وَفِی هذَا لِیَکُونَ الرَّسُولُ‏شَهِیداً عَلَیْکُمْ وَتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقِیمُوا الصَّلاَةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ‏ِهُوَ مَوْلاَکُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى‏ وَنِعْمَ النَّصِیرُ(285)).
»در راه خدا جهاد کنید و حق جهادش را ادا نمائید. او شما را برگزید و در دین کارسنگینى و سختى بر شما قرار نداد، از آیین پدرتان ابراهم پیروى کنید، خداوند شما رادر کتابهاى پیشین و دراین کتاب آسمانى مسلمان نامید تا پیامبر گواه بر شما باشدوشما گواهان بر مردم، پس نماز را برپا دارید و زکات را بدهید و به خدا تمسّک جوئیدکه او مولا و سرپرست شماست چه مولاى خوب و چه یاور شایسته‏اى!.«
2 - )فَلا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَجَاهِدْهُم بِهِ جِهَاداً کَبِیراً(286)).
»بنابراین از کافران اطاعت نکن و به وسیله آن )قرآن( با آنان جهاد بزرگى بنما.«
حدیث شریف‏
1 - امام صادق‏علیه السلام فرمود:
»الجهاد أفضل الأشیاء بعد الفرائض«(287).
»بعداز واجبات، جهاد بهترین چیزهاست.«
2 - امام صادق‏علیه السلام فرمود:
»إنّ رجلاً أتى جبلاً لیعبد اللَّه فیه، فجاء به أهله إلى الرسول‏صلى الله علیه وآله فنهاه عن ذلک،وقال: إنّ صبر المسلم فی بعض مواطن الجهاد یوماً واحداً خیر له من عبادة أربعین سنة«(288).
»مردى به کوهى رفت تا در آنجا خدا را عبادت کند. پس خانواده‏اش او را نزدپیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله آورد و پیامبرصلى الله علیه وآله او را از آن کار منع کرد و فرمود: صبر ومقاومت‏مسلمان براى یک روز در برخى از سنگرهاى جهاد، از عبادت چهل سال براى او بهتراست.«
3 - از حضرت على‏علیه السلام سؤال شد که حکم انفاق در جهادِ واجب یامستحبّ، چیست؟ حضرت فرمود:
»أمّا إذا لزم الجهاد بأن لا یکون بإزاء الکافرین من ینوب عن سائر المسلمین، فالنفقةهناک الدرهم بسبعمائة ألف، فأمّا المستحبّ الذی هو قصد الرجل وقد ناب عنه من سبقه‏واستغنى عنه‏فالدرهم بسبعمائة حسنة، کلّ حسنة خیر من‏الدنیا وما فیها مأةألف مرّة«(289).
»اگر جهاد واجب باشد یعنى در مقابل کفّار، کسى نباشد که از سایر مسلمانان،کفایت و نیابت کند، دراین صورت انفاق یک درهم با هفت صدهزار حسنه برابر است.امّا در جهاد مستحبّ که با اختیار و داوطلب بودن خود شخص انجام مى‏شود و درجنگ نیازى به او نیست، دراین صورت انفاق یک درهم با هفت‏صد حسنه برابر است‏وهر حسنه‏اى، از دنیا و آنچه در دنیاست، یکصدهزار بار، بهتر و برتراست.«
تفصیل احکام‏
جهاد در راه خدا آنچنانکه حق جهاد است، جهاد بزرگ در برابر کفّارومنافقان، صبر و شکیبایى در امر جهاد؛ همه اینها به عنوان واجب‏وفریضه در قرآن کریم ذکر شده است. مقصود از این سه مقوله چیست؟
الف - در انسان انرژى‏ها و توان‏هاى گوناگونى نهفته است، و خداوند ازفضل خود، هر انسانى را با استعدادها و شایستگى‏هاى ویژه‏اى برترى‏داده، و او بر خویشتن آگاه است. پس اگر انسان همه توان خود را به کاراندازد، و همه انرژى خود را آزاد سازد، در واقع حق جهاد در راه خدا راانجام داده است، زیرا خداوند بعداز آنکه امر به جهاد کامل کرده فرموده‏است:
)...هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ...(290)).
»... او شما را برگزید و در دین کار سنگین و سختى بر شما قرار نداد....«
این آیه نشان مى‏دهد که حدّ و مرز حق جهاد، رسیدن به حالت عسروحرج است یعنى انسان، تا آنجا از توان و استعداد خود کار بگیرد که اگربالاتر از آن عمل کند، باعث مشقّت و دشوارى در زندگى او خواهد شد.
در آیه دیگر خداوند مى‏فرماید:
)...لاَ یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ...(291)).
»خداوند هیچ‏کس را جز به اندازه توانایى‏اش تکلیف نمى‏کند. انسان هر کار نیکى‏انجام دهد براى خود انجام داده و هر کار بدى کند به زیان خود کرده است.«
جهاد یکنوع رویارویى، و کشمکش با طرف دیگر است، و بدون شک‏هر کسى که وارد میدان مبارزه شود، آخرین حدّ توان خود را به کار مى‏بنددتا پیروز شود. بنابراین بر شخص مؤمن است که او نیز تمام قدرت خود رابه کار اندازد.
ب - قرآن کتاب جهاد است زیرا یک شیوه فراگیر براى زندگى است،وآن سرشار از قدرت و حکمت و به چالش کشیدن شیوه‏هاى جاهلى‏است. و هنگامیکه مؤمنان مسؤولیت پیاده کردن قرآن را به عهده مى‏گیرند،به وسیله آن با دشمنان به جهاد برمى‏خیزند، جهادى بزرگ و فراگیر، جهادبا کلمه طیّبه، با کلمه درهم کوبنده، با عمل مستمر و بى‏وقفه، با آمادگى‏کامل و با مبارزه مسلّحانه، این جهاد بزرگى است.
از این بصیرت نکات ذیل را مى‏آموزیم:
اوّل - ضرورت فراگیر بودن دیدگاه مجاهد. مجاهد تنها به یک بعد ازابعاد مبارزه نگاه نمى‏کند، بلکه مبارزه فرهنگى و تبلیغاتى، و در کنار آن‏مبارزه سیاسى و اجتماعى، و در کنار آنها مبارزه نظامى و مسلّحانه با همه‏ابعاد خود در برنامه‏هاى مجاهد قرار دارد.
دوم - ضرورت هدایت گرفتن از وحى و استفاده از قرآن کریم در همه‏ابعاد مبارزه. این ضرورت براى آن است که مجاهد، حدود و ثغور دین رانشکند و از طریق هدایت، منحرف نشود.
سوم - چون جهاد داراى ابعاد گوناگون و مختلف است، پس مؤمن باهمه توان و انرژى خود جهاد مى‏کند؛ جهاد با اندیشه منظّم و سیستماتیک‏و تواَم با نوآورى و ابتکار در برنامه ریزى‏ها؛ جهاد با مال و انفاق دارایى‏خود، جهاد با سلاح سخن و قلم و سایر ابزارهاى تبلیغاتى، جهاد از طریق‏روابط اجتماعى و والاترین درجه هم جهاد با خون است که مافوق هرنیکى قرار دارد.

نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
اهداف و انگیزه‏هاى جهاد
یکشنبه 87 شهریور 10 , ساعت 2:30 عصر  
اهداف و انگیزه‏هاى جهاد
قرآن کریم :
1 - )إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ‏وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ(271)).
»مؤمنان واقعى تنها کسانى هستند که به خدا و رسولش ایمان آورده‏اند، سپس‏هرگز شک و تردیدى به خود راه نداده و با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهادکرده‏اند. آنها راستگویانند.«
2 - )یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ وَجَاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ‏لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ(272)).
»اى کسانیکه ایمان آورده‏اید! از خدا بپرهیزید و وسیله‏اى براى تقرّب به اوبجوئید و در راه او جهاد کنید باشد که رستگار شوید.«
3 - )یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى‏ تِجَارَةٍ تُنجِیکُم مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ *تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بَأَمْوَالِکُمْ وَأَنفُسِکُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ‏إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ(273)).
»اى کسانیکه ایمان آورده‏اید! آیا شما را به تجارتى راهنمایى کنم‏که شما را ازعذاب دردناک رهایى مى‏بخشد * به خدا و رسولش ایمان بیاورید و با اموال وجانهاى‏تان در راه خدا جهاد کنید. این براى شما بهتر است اگر بدانید.«
4 - )یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَافْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ‏تُفْلِحُونَ * وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ‏حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِن قَبْلُ وَفِی هذَا لِیَکُونَ الرَّسُولُ‏شَهِیداً عَلَیْکُمْ وَتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقِیمُوا الصَّلاَةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ‏ِهُوَ مَوْلاَکُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى‏ وَنِعْمَ النَّصِیرُ(274)).
»اى کسانیکه ایمان آورده‏اید! رکوع کنید و سجود به جا آورید و پروردگارتان راعبادت کنید و کار نیک انجام دهید شاید رستگار شوید * و در راه خدا جهاد کنید و حق‏جهادش را ادا نمائید. او شما را برگزید و در دین، کار سنگین و سختى بر شما قرارنداد، از آئین پدرتان ابراهم پیروى کنید، خداوند شما را در کتابهاى پیشین و در این‏کتاب آسمانى، مسلمان نامید تا پیامبر گواه بر شما باشد و شما گواهان بر مردم. پس‏نماز را برپا دارید و زکات را بدهید و به خدا تمسّک جوئید که او مولا و سرپرست شمااست چه مولاى خوب و یاور شایسته‏اى.«
حدیث شریف :
1 - امیرالمؤمنین على‏علیه السلام فرمود:
»فَرَضَ اللَّهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً مِنَ الشِّرْکِ، وَالصَّلَاةَ تَنْزِیهاً عَنِ الْکِبْرِ، وَالزَّکَاةَتَسْبِیباً لِلرِّزْقِ، وَالصِّیَامَ ابْتِلاَءً لِإِخْلَاصِ الْخَلْقِ، وَالْحَجَّ تَقْرِبَةً لِلدِّینِ، وَالْجِهَادَعِزّاً لِلْإِسْلَامِ«(275).
»خداوند ایمان را براى تطهیر دل از شرک واجب فرمود، و نماز را براى پاک شدن‏از کبر، زکات را براى آسان نمودن روزى، روزه را آزمایشى براى اخلاص بندگان،حجّ را وسیله نزدیکى مسلمانان، جهاد را براى سربلندى اسلام واجب کرد.«
تفصیل احکام‏
با تأمّل دراین آیات و روایات درک مى‏کنیم که از والاترین اهداف‏وانگیزه‏هاى جهاد در همه سطوح آن، مخصوصاً آنجا که به جنگ و نبردتبدیل شود، پاک کردن نفس از شک و ریب، جستجوى وسیله براى تقرّب‏به خدا و نجات از آتش است و اینکه انسان گواه بر مردم و برگزیده در میان‏مردم باشد.
براى روشن شدن این اهداف، از آیاتى که ذکر شد بصیرتهاى زیر راالهام مى‏گیریم:
الف - جهاد نشانه راستى ایمان است. وقتى که کسى ادّعاى ایمان مى‏کندولى از وارد شدن به صحنه مبارزه و نبرد با دشمنان دین، دریغ مى‏ورزد،در واقع هنوز در اعتقاد خود تردید دارد، امّا اگر وارد صحنه پیکار شد،عملاً بر وسوسه‏هاى نفسى غلبه یافته و با ادامه مبارزه، ایمان او جلاى‏بیشترى مى‏یابد، قلب او بیشتر پاک مى‏شود، و از کوره آزمایش موفّق‏بیرون مى‏گردد.
بدین سان است که جهاد گواه راستى ایمان، و وسیله‏اى براى افزایش‏واستحکام آن مى‏باشد، ازاین بصیرت احکام زیر استنباط مى‏شود:
اوّل - هر زمان که ضعفى در ایمان و تردیدى در یقین خود احساس‏کردى، جهاد را به عنوان ابزارى براى رشد ایمان و یقین خود برگزین، و ازدشوارترین مراتب آن آغاز کن، و تا با نشاط و تلاش وارد میدانهاى جهادنشده‏اى، قوت ایمان و افزایش یقین را انتظار نداشته باش. در راه خدا به‏جهاد بپرداز، آنگاه خداوند، به فضل و عنایت خود، بر ایمان تو مى‏افزاید.
از همین رو خداوند در کتابش مؤمنان را دستور مى‏دهد که تقوا پیشه‏کرده، و وسیله‏اى براى تقرّب به او بجویند، و در راه او به جهاد بپردازند(276)و این بدان معنى است که از مهمترین وسیله‏ها براى نزدیک شدن به خداجهاد است و در حدیث شریف هم از امیرالمؤمنین‏علیه السلام روایت شده است:
»افضل ما توسّل به المتوسّلون، الایمان باللَّه ورسوله والجهاد فى سبیل اللَّه«(277).
»بهترین چیزى که مؤمنان براى تقرّب به خدا به آن توسّل مى‏جویند، ایمان به خداو پیامبرش و جهاد در راه خداست.«
دوم - وقتى که یک رهبر مکتبى، ضعف ایمان را در یک جمعیت‏اسلامى یا جامعه مسلمان احساس کرد، راهى جز این ندارد که آنان را درمیدان جهاد وارد سازد، زیرا جهاد به خواست خدا وسیله مناسبى است‏براى مقابله با ضعف، و افزایش آرامش.
رهبرانى که منتظر مى‏مانند تا ایمان جمعیت قوى شود سپس مبارزه برضد دشمن را آغاز کنند، راههاى بسیار دورى را انتخاب مى‏کنند، و چه‏بساکه اصلاً به هدف خود نرسند.
سوم - جهاد از نزدیکترین نقطه به تو آغاز مى‏شود، از خانواده‏ات، ازاهل و تبارت، از همسایه و دوستانت، از نزدیکترین نظامها به تو. رهاکردن نقطه نزدیکتر و اهتمام به نقطه دور نوعى از وسوسه‏اى است که‏ضعف ایمان را نشان مى‏دهد.
ب - تقوا دو چهره دارد؛ از یکسو تقوا به معناى عدم ارتکاب محرّمات‏و ترک معصیت و گناه است که »ورع« هم نامیده مى‏شود، و از سوى دیگرتقوا عبارت است از عمل کردن به آنچه خدا امر کرده است. خداوند درقرآن امر به تقوا کرده(278) و بعد آن را با امر به »جستجوى وسیله« مقرون‏ساخته است و این بدان معنى است که باید پیوسته در تلاش بود و ازوسیله‏هاى مختلف براى نزدیک شدن به خدا استفاده کرد همچون اطاعت‏از اولیاى خدا، و شتاب در کارهاى خیر، و دعا و نیایش به امید بهشت‏ورحمت خدا و ترس از خشم و غضب او.
پس از امر به تقوا و امر به جستجوى وسیله، به جهاد و مبارزه دائم بادشمنان خدا امر کرده است، زیرا جهاد هم وسیله تقرّب به خدا مى‏باشد.
باتوجّه بدانچه گفته شد ما نباید به تقوا با دید منفى نگاه کنیم و کسى را باتقواتر از همه بدانیم که متحجّرتر، و ساکت‏تر و منزوى‏تر و در خودفرورفته‏تر از دیگران باشد. تقوا عبادت است از »التزام و تعهّد« به همه‏آنچه در دین است از: بایدها و نبایدها، نماز، روزه، جهاد، امر به معروف‏و نهى از منکر و...
ج - ایمان درجه رفیع و بلندى است که هر انسانى بدان نمى‏رسد.خداوند از میان بندگان خود تنها به کسى آرامش ایمان مى‏بخشد که در اونیّت راستین، حسن انتخاب، صفا و پاکى دل وجود داشته باشد. واگر او رابراى ایمان برگزید، مسئولیت دفاع از ایمان، جهاد و مبارزه در راه آن را نیزبر دوش او مى‏گذارد، و این چیزى است که از آیات 78 - 77 سوره حجّ که‏قبلاً آن را تلاوت کردیم، استفاده مى‏شود.
در حدیث شریف از حضرت امیرالمؤمنین‏علیه السلام آمده است:
»الجهادُ عماد الدین ومنهاج السعداء«(279).
»جهاد ستون دین و روش نیکان و سعادتمندان است.«
از بصیرتى که قرآن به ما دهد الهام مى‏گیریم که امّت اسلامى تنها براى‏خود و در جهت مصالح و منافع ویژه خود زندگى نمى‏کند، بلکه گستراندن‏خیر، برپاداشتن عدالت و برافراشتن پرچم صلح در جهان، از مسؤلیتهاى‏اصلى امّت اسلامى است، و انجام چنین مسؤلیتى جز از راه جهادامکان‏پذیر نیست، و همین است فلسفه برگزیدن این امّت و شاهد و گواه‏واقع شدن او بر مردم. خداوند سبحان مى‏فرماید:
)وَکَذلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَیَکُونَ الرَّسُولُ‏عَلَیْکُمْ شَهِیداً...(280)).
»و همچنین شما را امّت میانه‏اى قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر هم برشما گواه باشد...«
شهادت و گواهى بدان معنى است که باید حق را برپاداشت و عدالت رااجرا کرد، زیرا خداوند مى‏فرماید:
)یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ للَّهِ‏ِ وَلَوْ عَلَى‏ أَنْفُسِکُمْ أَوِالْوَالِدَیْنِ وَالْأَقْرَبِینَ إِن یَکُنْ غَنِیّاً أَوْ فَقِیرَاً فَاللَّهُ أَوْلَى‏ بِهِمَا فَلاَ تَتَّبِعُوا الْهَوَى‏ أَن تَعْدِلُواوَإِن تَلْوُو أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیراً(281)).
»اى کسانیکه ایمان آورده‏اید! کاملاً قیام به عدالت کنید، براى خدا شهادت دهیداگرچه به زیان خود شما یا پدر و مادر و نزدیکان شما بوده باشد، اگر آنها غنى یا فقیرباشند، خداوند سزاوارتر است که از آنان حمایت کند. بنابراین از هوا و هوس پیروى‏نکنید که از حق منحرف خواهید شد و اگر حق را تحریف کنید ویا از اظهار آن اعراض‏نمایید، خداوند به آنچه انجام مى‏دهید آگاه است.«
پس برپاداشتن قسط، مقاومت در برابر ظالم و دفاع از مظلوم، از ابعاداصلى گواه بودن بر مردم است، وخداوند سبحان دستور داده است که براى‏دفاع از مستضعفین باید به جنگ و مبارزه پرداخت:
)وَمَا لَکُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ‏الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَنَا مِن لَدُنْکَ وَلِیّاًوَاجْعَلْ لَنَا مِن لَدُنکَ نَصِیراً(282)).
»چرا در راه خدا و مردان و زنان و کودکانى که تضعیف شده‏اند پیکار نمى‏کنید؟همان افرادى که مى‏گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که اهلش ستمگرند بیرون ببرو از طرف خود براى ما سرپرستى قرار ده و از جانب خود یار و یاورى براى ما تعیین‏فرما.«
قوام شهادت و گواهى، جهاد در راه خداست و جهاد هم تحقّق نمى‏یابدمگر با تحقّق ویژگیهاى ذیل:
اوّل - آمادگى روحى، تا هر فرد بتواند از واقعیّتهاى زندگى شخصى‏وقومى و ملّى درگذرد و در سطح همه انسانها بیندیشد و به مشکلات همه‏مردم اهتمام بورزد، و تنها دراین صورت است که بخاطر برپاداشتن قسطو صلح در جهان، مى‏تواند از منافع خود و قوم خود دست بکشد و در راه‏آرمان بلندتر، ایثار و فداکارى کند.
دوم - آمادگى مستمر آنگونه که خداوند دراین آیه دستور داده است:
)وَأَعِدُّوا لَهُم مَااستَطَعْتُم مِن قُوَّةٍ وَمِن رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ‏وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لاَتَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِن شَیْ‏ءٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یُوَفَ‏إِلَیْکُمْ وَأَنْتُمْ لاَتُظْلَمُونَ(283)).
»هر نیرویى در قدرت دارید براى مقابله با آنها ]= دشمنان‏[ آماده سازید،و)همچنین( اسبهاى ورزیده )براى میدان نبرد(، تا بوسیله آن دشمن خدا و دشمن‏خویش را بترسانید، و همچنین گروه دیگرى غیر از اینها را، که شما نمى‏شناسیدوخدا آنها را مى‏شناسد. و هرچه در راه خدا انفاق کنید بطور کامل به شما باز گردانده‏مى‏شود، و به شما ستم نخواهد شد.«
بنابراین تنها امّتى و ملّتى مى‏تواند شاهد و گواه بر اقامه عدالت در روى‏زمین باشد که از نظر اقتصادى، مقتدر و از نظر تسلیحاتى، مجهّز و از نظرتمرین و آموزش، آماده باشد.
سوم - وحدت و همبستگى آگاهانه و متّکى بر احساس مسؤولیت،وتمسّک به خدا و گرد آمدن بر محور کتاب خدا و سنّت پیامبر خداوجانشینان بر حق او؛ این وحدت و یکپارچگى شرط اساسى انجام‏مسؤولیّت دفاع از دین خدا و دفاع از عدالت در زمین است.
د - هر یک از فرزندان آدم را آتش احاطه کرده است، اگر تقوا پیشه نکندو خداوند با فضل و کرم خود او را از عذاب نجات ندهد، مخصوصاًکسانیکه مدّت زمانى از عمرشان را در گمراهى بسر برده، و مرتکب اشتباه‏شده، و طرفدار ستمگران بوده، و هیزم فتنه طاغوتها قرار گرفته‏اند.براستى چگونه خود را از آتش نجات بدهیم؟
خداوند ما را به تجارتى راهنمایى کرده است که مى‏تواند ما را از عذاب‏دردناک نجات بدهد. این تجارت عبارت است از ایمان به خدا و پیامبروجهاد در راه خدا با مال و جان، و لذا مى‏بینى که مؤمنان صادق همیشه‏مشتاق جهاد بوده‏اند تا خداوند آنان را از عذاب نجات بخشد و شاید هم‏این جهاد براى آنان به شهادت ختم مى‏شده است.
امام امیرالمؤمنین‏علیه السلام فرمود:
»أَ مَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الجَنَّةِ، فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِیَائِهِ، وَهُوَلِباسُ التَّقْوَى‏، وَدِرْعُ اللَّهِ الحَصِینَةُ، وَجُنَّتُهُ الوَثِیقَةُ«.(284)
»امّا بعد، جهاد درى است از درهاى بهشت، خداوند آن را به روى دوستان‏مخصوص خود گشوده است. جهاد، جامه تقوا، زره محکم و سپر مطمئن خداونداست.«

نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
   1   2   3   4   5   >>   >
درباره وبلاگ

تا ظهور ...

یاس
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 68 بازدید
بازدید دیروز: 135 بازدید
بازدید کل: 1019587 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
لینک های روزانه

نقد و بررسی آثار علی شریعتی [176]
احکام جهاد [99]
خطر روحانی نماها [182]
افشای یک جنایت در حق نسل سوخته [238]
توسعه اقتصادی جهانی = رواج فساد [141]
کد قرار دادن فایل فلش در وبلاگ [1490]
سیاست عاشورا [197]
سیاست جهان گرسنه [145]
راههای صهیونیسم برای سلطه بر جهان و محو اسلام [151]
فلش احادیث امام حسین (ع) [297]
فلش زیارت ناحیه مقدسه [232]
آپلود رایگان فایل [124]
مهدی فاطمه عج [158]
حوزه آن لاین [124]
فتوبلاگ تا ظهور [125]
[آرشیو(21)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
حدیث[129] . مناسبت روز[47] . پاسخ به سوالات[23] . آلبوم عکس[20] . پژوهش در قرآن[19] . نقد و بررسی آثار علی شریعتی[13] . اخبار روز[9] . نقد و بررسی اشعار مولوی[5] .
نوشته های پیشین

امام حسین (ع)
حدیث
مناسبت ملی
آلبوم عکس
عمومی
پاسخ به سوالات
امام مهدی (عج)
معصومین
حضرت فاطمه (س)
اخلاق اسلامی
پژوهش در قرآن
امام علی (ع)
حضرت محمد (ص)
دفاع مقدس
حضرت معصومه (س)
امام صادق (ع)
حجاب
زبان عربی
مساجد و نماز جمعه
ماه رمضان
ولایت فقیه
امام حسن مجتبی (ع)
امام رضا (ع)
حج
روز قدس
اخبار کانون رهپویان وصال
نقد و بررسی آثار علی شریعتی
آرشیو
لوگوی وبلاگ من

تا ظهور ...
لینک دوستان من

یاوران مهدی (عج)
آلبوم تصاویر من
اعجاز علمی در قران وحدیث
همبستگی وبلاگنویسان مسلمان
ویژه نامه محرم سایت تبیان
ویژه نامه محرم سایت اعتقادات
ویژه نامه محرم سایت لبیک
ویژه نامه محرم سایت بلاغ
ویژه نامه محرم کانون وبلاگنویسان مذهبی
مرکز نشر اعتقادات
ویژه نامه محرم سایت معروف یاران
ویژه نامه محرم سایت غدیر
دانشنامه امام خمینی
پایگاه اطلاع رسانی امام خمینی
وصیت نامه امام خمینی
مرکز اطلاع رسانی فلسطین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

سیر خلقت نورانى حضرت زهرا(س)
معنی لغوی فاطمه
پیرامون اسامى حضرت زهرا سلام‏اللَّه‏علیه
فاطمه‏ى زهراء علیهاالسلام ریشه‏ى شجره‏ى طیبه‏ى نبوت است
نام‏گذارى زهرا علیهالسلام
[عناوین آرشیوشده]