تقدیر بر تدبیر چیره شود چندانکه آفت در تدبیر بود . [ و این معنى در پیش آورده شد با تعبیرى مخالف این الفاظ ] . ( شماره ) . [نهج البلاغه]
تا ظهور ...
مراتب صقع نفس آدمی
جمعه 87 مرداد 4 , ساعت 8:5 صبح  

   آیة اللّه جوادی آملی
مفهوم حیات و زندگی از مفاهیم روشن و بدیهی است که هر انسانی می‏تواند تصویری از آن را در ذهن خود ترسیم کند، موجودی که به لحاظ زیستی از اوصاف و خصوصیاتی چون تغذیه و رشد و تولید مثل و مانند آن برخوردار باشد از آن به موجود زنده یاد می‏شود و یا موجودی که از حس و حرکت بهره‏مند باشد از آن به حیوان یاد می‏شود.

حیات حقیقتی است که هم نازل‏ترین موجود از آن برخوردار است و هم موجود کامل و مطلق یعنی خدای سبحان آن را داراست، از این رو، از حق به (حیّ لایموت) تعبیر می‏شود.

آدمی موجود زنده‏ای است که می‏خواهد زندگی کند از این رو لازم است بدانیم که زندگی حقیقی انسان چگونه است، آیا زندگی او در حدی است که به اندازه تأمین غرایز و اغراض حیوانی از آن برخوردار بوده و در مرتبه جانوران دیگر باشد این که وی از حیاتی برتر بهره‏مند است که تمام تلاش خود را باید در این راستا به کار گیرد. از نظر آموزه‏های دینی و اسلامی، انسان‏ها از نظر حیات و زندگی درجات و مراتب گوناگون دارند. بهمین دلیل در آغاز لازم است به اقسام حیات پرداخته شود و سپس به آثار حیات اشاره گردد.

صدرالمتألهین می‏گوید: «واعلم انّ حیوة کل حیّ انما هی نحو وجوده، اذ الحیوة هی کون شی‏ء بحیث یصدر عنه الافعال الصادرة عن الاحیاء من آثار العلم و القدرة»(1) بدان که حیات هر موجود زنده‏ای به چگونگی وجود او مربوط است زیرا زندگی آن است که افعال و کارهای زندگان از آن صادر شود و افعال و کارهای زندگان همان آثار علم و قدرت است.

اقسام حیات
با توجه به مفهوم روشنی که هر کس از حیات و زندگی دارد می‏توان حیات انسان و مراتب آن را در سه مرحله ترسیم کرد:

الف ـ حیات حیوانی:
انسانی که خدا او را آفریده است و خلقتش را متعادل قرار داده و فرمود: «الذی خلقک فسویک فعدلک»(2) خدایی که تو را از عدم آفرید و به صورتی تمام و کامل بیاراست و او را متعادل قرار داده است، او را از حیات حیوانی برخوردار نموده تا او با استفاده از قوای درونی خویش از مواهب زندگی برخوردار گردد. اما باید بداند که اهتمام او به بهره‏مندی از آن قوا چگونه خواهد بود؟ آیا تمام همّت او محدود کردن خود به ارضاء همین حیات است و در نتیجه خود را در پایین‏ترین مرتبه حیات قرار می‏دهد یا به عالیترین درجه حیات نیز توجه می‏کند. برخی آدمیان در طول عمر خود در پایین‏ترین درجه حیات سیر می‏کنند.

هشتاد سال از خدای خویش حیات می‏گرفتند امّا دیوار آن حیات بواسطه شهوت و غضب چیده شده است. و این طایفه ورای دیواری که برای خود درست کرده‏اند را مشاهده نمی‏کنند. چون حیوانات همه همّت خود را در بکارگیری شهوت محدود ساخته گویا که هیچ قوّه و استعداد دیگری در آنها وجود ندارد. زندگی منافقان و حیات کفار چنین زندگی و حیاتی است. قرآن کریم در وصف کفار می‏فرماید: والذین کفروا یتمتعون ویأکلون کما تأکل الانعام؛ و کسانی که کفر ورزیدند استفاده از زندگی و خوراکشان همانند چهارپایان است.»(3) این گروه چنان در این جنبه افراط کرده‏اند که خداوند به رسولش خطاب می‏کند که آنان را به حال خویش رها ساز تا در ورطه حیوانیت خود ادامه حیات دهند و مانند چارپایان زندگی کنند: «فذرهم یخوضوا ویلعبوا حتّی یلاقوا یومهم الذی یوعدون؛ پس ای رسول آنها را به کفر و ضلالت خود بگذار که به بازیچه دنیا مشغول باشند تا به روزی که وعده عذاب آنهاست روبه رو شوند.»(4) چرا این دسته از انسان‏ها در این مرحله قرار گرفته‏اند؟ علت آن است که این گروه با عدم استفاده از عقل و بدون توجه به قوّه عاقله در غفلت بسر برده و به زندگی دنیا رضایت داده و با جهل مرکب به همان مطمئن شده‏اند. «انّ الذین لایرجون لقاءنا و رضوا بالحیوة الدنیا و اطمأنوا بها والذین هم عن آیاتنا غافلون؛ همانا آنان که (به آخرت معتقد نشدند) به لقاء ما دل نبسته و به دیدار ما امید ندارند و به زندگی حیوانی پست دنیا دل بسته‏اند و آنهایی که از آیات و نشانه‏های ما غافلند.»(5) اولئک مأواهم النار بماکانوا یکسبون؛ ایشان به اعمالی که انجام داده‏اند جایگاهشان در جهنم است.»(6)

امیر بیان امام علی(ع) در دوری از چنین حیاتی در نامه معروف خود خطاب به عثمان بن حنیف می‏فرماید: «فما خلقت لیشغلنی اکل الطیباب کالبهیمة المربوطة همّها علفها او المرسلة شغلها تقممها؛ خلق نشده‏ام که غذاهای لذیذ و پاکیزه مرا سرگرم سازد، چونان حیوان پرواری که تمام همّت او علف و یا چون حیوان رها شده که شغلش چریدن و پرکردن شکم باشد.»(7) معنای این سخن حضرت امیر(ع) این نیست که مقام و جایگاه انسان محدود باشد بلکه او خود با اراده‏اش جایگاه خویش را تنزّل بخشید و قلمرو حیاتش را با زندگی حیوانات نزدیک نمود.

nbsp;تو بلند آوازه بودی، ای روان  nbsp;با تن دون یار گشتی دون شدی 
nbsp;صحبت تن تا توانست از تو کاست  nbsp;تو چنان پنداشتی کافزون شدی 
nbsp;جای افسون کردن مار هوی  nbsp;زین فسون ساری تو خود افسون شدی 
nbsp;نور بودی، نارِ پندارت بکشت  nbsp;پیش از این چون بودی، اکنون چون شدی 
nbsp;ملک آزادی چه نقصانت رساند  nbsp;کامدی در حصن تن مسجون شدی؟(8) 

ب ـ زندگی انسانی:
آدمی تا در تحقق بخشی قوه وهم و خیال است حیطه حیاتش در ردیف حیوانات است اما اگر گام را بلندتر نهاد و قوه عاقله را به خدمت گرفت و در بالندگی آن همت گمارد بطور قطع حیاتش از زندگی حیوانات فراتر می‏رود و ثمرات و آثار انسانی از آن حیات ظهور می‏کند. زیرا قوای متعدد در نهاد و نهان انسان به منزله درخت‏هایی هستند که طعم میوه‏های‏شان مختلف است.

قرآن کریم به این نکته تصریح دارد که حیات شخص جاهل یا غافل با فرد عاقل و عالم یکسان نیست زیرا یکی از قوه عاقله برخوردار بوده و دیگری در تلاطم حیاتش با حس و وهم و خیال درگیر است، یکی بر مرکب عقل تکیه زده و دیگری بر هوی رکود و اعتماد نموده و پیاده از عقل می‏باشد، یکی کشته جهل خویش است و دیگری از نور عقل و وحی روشنایی می‏گیرد.

«اوَمن کان میتاً فاحییناه و جعلناله نوراً یمشی به فی الناس کمن مثله فی‏الظلمات لیس بخارج منها کذلک زیّن للکافرین ماکانوا یعملون؛ آیا کسی که مرده (جهل و ضلالت) بود پس ما او را زنده کردیم و به او روشنی علم و دیانت دادیم که با آن روشنی میان مردم سرافراز رود مَثَلِ او مانند کسی است که در تاریکی‏های (جهل و گمراهی) فرو رفته و از آن نمی‏تواند خارج گردد؟ آری اعمال بد کافران این چنین در نظرشان زیبا جلوه نمود».(9)

حیات مؤمنانه با زندگی فاسقانه برابر نیست زیرا یکی با اصل خویش پیوند دارد و دیگری از اصل خویش بریده و زندگی‏اش چون گره کوری به هر طرف متمایل است.

«افمن کان مؤمناً کمن کان فاسقاً لایستوون؛ آیا کسی که ایمان آورد با کسی که فسق و فجور ورزید مساوی است.»(10) عقل و نقل که دو رکن اساسی دین را شکل می‏دهند و مبیّن حقیقت دین می‏باشند، هر دو بر این امر اتفاق دارد که زندگی با به کار بستن عقل و به کارگیری ایمان معنا پیدا کرده و می‏تواند اهداف واقعی را دنبال نموده و به مقصود و مراد انسانی رهنمون گردد زیرا حکم عقل، طاعت و پیروی از نقل را به همراه دارد.

«و مثل الذین کفروا کمثل الذی ینعق بما لایسمع الادعاء و نداء صمٌّ بکمٌ عمیٌ فهم لایعقلون؛ و مثل آنان که کفر ورزیدند همانند کسانی است که آوازش کنند و از آن آواز معنایی درک نکرده و جز صدایی نشنود، کفار هم از شنیدن و گفتن و دیدن حق کر و گنگ و کورند زیرا عقل خود را به کار نمی‏بندند.»(11)

حیات انسانی حیات مؤمنانه را گویند و زندگی حیوانی به حیات ملحدانه انسان اطلاق می‏شود که قرآن کریم بنا و آثارشان را متفاوت ارزیابی می‏کند. تشبیه خداوند از این دو زندگی این است که حیات انسانی چون سجده گاهی است که بر پایه تقوا و حق و صواب تأسیس شده و دارای بنای محکم و استواری است امّا زندگی حیوانی به مانند بنایی است که بر پایه سستی در کنار سیل ساخته شد و به زودی ویران خواهد شد. «افمن اسّس بنیانه علی تقوی من اللّه و رضوانٍ خیرٌ ام من اسّس بنیانه علی شفا جرفٍ هارٍ فانهار به فی نار جهنم و اللّه لایهدی القوم الظالمین؛ آیا کسی که مسجد به غرض تقوی و خداپرستی تأسیس کرده و رضای حق را طالب است مانند کسی است که بنایی سازد بر پایه سستی در کنار سیل که زود به ویرانی کشد و عاقبت، آن بنا از پایه به آتش دوزخ می‏افتد؟ و خدا هرگز ستم کاران را هدایت نخواهد کرد.»(12)

پس قلمرو حیات حیوانی، بهره‏برداری از خیال و وهم است و لازمه حیات انسانی، استفاده از عقل و آموزه‏های دینی است و چون حیطه عقل فراتر از وهم است لذا حیات مبتنی بر آن دو نمی‏تواند یکسان باشد.

ج ـ حیات الهی:
آدمی با بهره‏گیری از عقل و تسلیم پذیری در برابر نقل قادر است حیات انسانی خود را رقم زند امّا حیطه حیات وی می‏تواند از این حوزه هم فراتر رود. این موجود مادی چون دارای روح الهی است (و نفخت فیه من روحی)(13) قدرت آن را دارد که پا را از عالم ماده فراتر گذاشته و در عالم ملکوت سیر کند. اسباب وصول برای او مهیا است امّا گاهی انگیزه ظهور آن دروی ملغی است. بسیار زیبا گفته است لسان الغیب که:

nbsp;ای دل به کوی دوست گذاری نمی‏کنی  nbsp;اسباب جمع داری و کاری نمی‏کنی 
nbsp;میدان به کام خاطر و گویی نمی‏زنی  nbsp;بار ظفر به دست و شکاری نمی‏کنی 

در این مرتبه از حیات است که انسان با تلاش و کوشش از مقام عبودی به جایگاه ربوبی باریافته زمان و مکان را در می‏نوردد و با اینکه به ظاهر در این عالم است امّا در واقع به باطن آن عالم مرتبط است. حق تعالی در خطاب به ابراهیم خلیل (ع) اشاره به این مرتبه از حیات دارد که فرمود: «کذلک نری ابراهیم ملکوت السموات و الارض...؛ و ما این چنین حقایق آسمانها و زمین را به ابراهیم نمایاندیم.»(14) مقام منیع ملکوت منحصر در نبی و وصی نیست که دیگران بدان دسترسی نداشته باشند و یا وصول به آن برایشان مستحیل باشد، زیرا:

اولاً انسان قوه و استعداد حشر با ملکوت را داراست زیرا سعه وجودی او برتر از مجردات است.

ثانیاً خداوند سبحان در متن فرقان خطاب به غیر معصومین از انسان فرموده است: «اولم ینظروا فی ملکوت السموات و الارض؛ آیا فکر و نظر در ملکوت و قوای آسمان‏ها و زمین نمی‏کنند.»(15)

صیغه جمع در مقام ترغیب و تحریص، شاهد بر این مدعاست که طیران هر انسان در طبیعت او و عروج به عالم شامخ ملکوت در صقع نفس او تعبیه شده است.

اگر بنی آدم حامل امانت الهی (انّا عرضنا الامانة علی السموات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه کان ظلوماً جهولاً)(16) و معلم به اسمای خداوندی (و علّم آدم الاسماء کلّها)(17) و برخوردار از مقام خلیفة اللهی (انی جاعل فی الارض خلیفة)(18) و مکرّم به کرامت سبحانی (و لقد کرّمنا بنی آدم و حملنا هم فی البرّ و البحر)(19) است پس او کون جامعی می‏باشد که این مقامات برای او علماًو عملاً مقدور است. «هرچه در سریره انسان است،مرتبه مفصّل آن در ضمیر انسان است و هرچه در ضمیر انسان است بطور مفصّل‏تری در ظاهر انسان است، پس سریره اجمال ضمیر و ضمیر اجمال ظاهر و ظاهر انسان مقام عمل جوارح اوست. فلسفه‏اش آن که هرچه در عالم تعقل و مقام عقل و وجود عقلانی است به طور مفصل‏تری در قلب و ملکوت و نفس و مثال و ضمیر تصور می‏شود و اندازه‏گیری و تقدیر می‏شود و هرچه در نفس تقدیر و اندازه شود به خارج و ناسوت وجود پیدا می‏کند و بروزات می‏کند.»(20)

nbsp;آدم اسطرلاب گردون علوست  nbsp;وصف آدم مظهر آیات اوست 
nbsp;هرچه دروی می‏نماید وصف اوست  nbsp;همچو عکس ماه اندرآب جوست 
nbsp;خلق را چون آب دان صاف و زلال  nbsp;اندر او تابان صفات ذوالجلال(21) 

واجد حیات الهی شدن در نشئه طبیعت برترین مقام انسانیت است، انسان در عین حال که در عالم ملک ادامه حیات می‏دهد قادر است با ارتقاء اندیشه، حیات خویش را تکامل و تعالی بخشیده و در عالم ملکوت سیر نماید. سرّش این است که وی از سایر حیوانات ممتاز است، حیوانات جز فربهی تن، هدفی ندارند امّا انسان که صاحب اندیشه و برخوردار از اختیار است از این توانمندی برخوردار است و دین هم به خاطر همین آمده است که دهنه انسان را گرفته تا از مرحله حیوانی به مرتبه زندگی انسانی بلکه به مقام حیات الهی سوق دهد.

حکمت اصلی دین الهی را می‏توان در دو بعد کلی دسته بندی کرد، یکی تأمین حیات حقیقی و فراحیوانی و دیگر تضمین

جامعه سالم انسانی، کمترین تردید وجود ندارد در این که تعالیم آسمانی اسلام که مجموعه‏ای از عقاید و برنامه‏های علمی و عملی و رفتاری می‏باشد تضمین کننده برترین حیات فردی و اجتماعی برای بشر در همه ادوار تاریخ زندگی است. عقل و نقل مؤید این نکته است که تسیلم پذیری در مقابل تعالیم دینی نه به معنای بردگی و بندگی و محدودیت در آزادی است بلکه به معنای حریت و آزادگی و ارتقاء به جایگاه انسانی و وصول به مقام خلیفة اللهی است.

این نکته حقیقتی است که در حکمت با عقل و در شریعت بواسطه نقل ثابت است. از این منظر حکمت و آموزه‏های دین حیات انسانی و مراتب آن به صورت اجمال مورد تحلیل و ارزیابی قرار می‏گیرد.

1ـ مراتب حیات در حکمت:
حکمای الهی در بحث انسان‏شناسی بر مبنای تعالیم الهی معتقدند که ماهیت انسان، همین لایه ظاهری مادی نیست بلکه این پوسته و لایه دارای تنه و ریشه هم می‏باشد. آنان که ظاهر بین هستند و از حواس ظاهری بهره دارند انسان را در همین پوسته و بشره خلاصه کرده و خیال می‏کنند که همه حقیقت انسان همین است و بس. بنابراین تمام همت او باید در تأمین و ترمیم همین ظاهر به کار گرفته شود، امّا واقعیت فراتر از آن است که آنان می‏پندارند، حکمال الهی در بحث معرفت نفس گفته‏اند که نفس دارای مراتب سه گانه می‏باشد همان گونه که عوالم هستی سه مرتبه دارد...مرتبه طبیعت و شهادت که همان عالم ماده و مادیات

است و مرتبه خیال که عالم برزخ می‏باشد و عالم عقل که به آن عالم غیب گویند. انسان که یک شخصیت واحده است هر سه مرتبه عالم کبیر را داراست که عبارتند از مرتبه طبیعت و خیال و عقل.

پس هر انسان در حقیقت دارای سه مرتبه وجودی است، مرتبه اوّل انسان طبیعی که همان وجود ظاهری و مادی و طبیعی اوست. دوم، انسان مثالی و خیالی که فوق مرتبه طبیعی و دون مرتبه عقلی است. سوم مرتبه عقلی است. انسان بر اساس اراده و همت همراه با معرفتی که دارد می‏تواند نشئه حیات خویش را تعیین سازد. حکمای الهی معتقدند که اگر انسان به مرتبه کمال رسید فرشتگان الهی را به وجود عقلانی خویش درک کرده می‏بیند فعلیت این مراتب به معنای درک همه کمالات است.

صدرالمتألهین در بحث مراتب وجود انسان می‏فرماید: قوای طبیعی انسان، سایه قوای نفس مدبره و قوای نفسانی سایه انسان عقلی می‏باشند. بنابراین هر انسانی گویا سه انسان است، انسان طبیعی و مادی که دارای اعضا و جوارح ظاهری است، انسان برزخی (مثالی) و دیگر انسان عقلی.(22)

اگر انسان این توانایی را در خود ایجاد کند که بتواند خویشتن را از قوای طبیعی رهایی دهد حیات برزخی برای او کشف می‏شود و به همین معنا قادر است که از حیات برزخی فاصله گرفته به حیات عقلانی که نتیجه کمالات نفسانی است برسد.

2ـ مراتب حیات در شریعت:
در آیات و روایات به این نکته تصریح شده که مراتب حیات برای همه افراد یکسان نبوده بلکه هر کس به فرا خور اندیشه‏اش، مرتبه حیات خویش را رقم می‏زند. برخی زندگی عادی دارند و برخی از زندگی بالاتری برخوردارند.

قرآن کریم حیات انسان‏ها را در دنیا به آبی تشبیه کرده که از آسمان می‏بارد و به برکت آن گیاهان مختلفی در زمین می‏روید: «انما مثل الحیاة الدنیا کماء انزلناه من السماء فاختلط به نبات الارض مما یأکل الناس و الانعام»(23) همه انسان‏ها نیز با روح لطیف و پاک همانند آب زلال باران وارد عرصه طبیعت می‏شوند امّا با گام نهادن در آن مسیرهای مختلفی را پیش می‏گیرند.

«اعلموا انما الحیاة الدنیا لعب و لهو و زینةٌ و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال و الاولاد کمثل غیث اعجب الکفار نباته ثم یهیج فتراه مصفراً ثم یکون حطاماً و فی الآخرة عذابٌ شدیدٌ و مغفرةٌ من اللّه و رضوانٌ؛ بدانید که زندگانی دنیا به حقیقت بازیچه‏ای است کودکانه و لهو و عیاشی و آرایش زنانه و تفاخر و خودستایی با یکدیگر و حرص افزودن مال و فرزندان این حقیقت کار دنیاست و در مثل مانند بارانی است که به موقع ببارد و گیاهی در پی آن از زمین بروید که کفار را به شگفت آورد و سپس بنگری که زرد و خشک شود و بپوسد و در عالم آخرت عذاب سخت جهنم و آمرزش و خشنودی حق نصیب است.»(24) آنان که منشأ ادراکشان حس است به ظاهر دنیا اهتمام دارند وطایفه‏ای که به عقلانیت رسیده‏اند از ظاهر دنیا فراتر رفته‏اند.

«و ما اوتیتم من شی‏ء فمتاع الحیوة الدنیا و زینتها و ما عند اللّه خیر و ابقی افلا تعقلون؛ و آن چه از نعمت‏های این عالم به شما داده شده متاع و زیور بی قدر و زندگانی دنیاست و آنچه نزد خداست برای شما بهتر و باقی‏تر است اگر فهم و عقل کار بندید.»(25) و نیز در آیه دیگر می‏فرماید کسانی که جاهلند به زینت و زیور ظاهری دنیا دل بسته‏اند و آنان که عالمند به جمال و زیبایی عقبی وابسته‏اند. «و ما هذه الحیوة الدنیا الّا لهو و لعب و انّ الدار الآخرة لهی الحیوان لو کانوا یعلمون؛ و نسبت زندگانی این دنیا جز لهو و لعب و همانا زندگانی در آخرت است اگر مردم بدانند.»(26) شبیه همین بیان را در آیه دیگر با این تعبیر فرموده است که انسان‏های غافل چون از حق غفلت کرده‏اند به امور محسوس و ظواهر دنیا دل خوش کرده‏اند ولی آنان که اهل توجه‏اند به ظاهر آن بی توجهند، و به عالم و حیات اعتنا دارند.

«یعلمون ظاهراً من الحیوة الدنیا و هم عن الاخرة هم غافلون؛ اکثر مردم به امور ظاهری دنیا آگاهند و از عالم آخرت غافلند.»(27) پس از نگاه شریعت اسلام، زندگی انسان برای عده‏ای در سطح حیات حیوانی است به این معنا که آنان در طول عمر خویش تمام اهتمام‏شان در به فعلیت رساندن صفات حیوانی است و از قوا و استعداد انسانی غفلت داشته یا تغافل می‏ورزند. امّا برای طایفه‏ای مسأله دقیقاً عکس آن است، یعنی در پی تحقق قوای انسانی و به دنبال حیات متعالی خویشند.

پی‏نوشت‏ها:nbsp;nbsp;nbsp;nbsp;ـــــــــــــــــــــــ

28. اسفار، ج 6، ص 417.

29. سوره انفطار، آیه 7.

30. سوره محمد، آیه 12.

31. سوره معارج، آیه 42.

32. سوره یونس، آیه 8 ـ 7.

33. همان.

34. نهج البلاغه، نامه 45.

35. دیوان پروین اعتصامی، چاپ فرهنگ، ص 39.

36. سوره انعام، آیه 122.

37. سوره سجده، آیه 18.

38. سوره بقره، آیه 171.

39. سوره توبه، آیه 109.

40. سوره حجر، آیه 29 ؛ سوره ص، آیه 72.

41. سوره انعام، آیه 76.

42. سوره اعراف، آیه 185.

43. سوره احزاب، آیه 72.

44. سوره بقره، آیه 31.

45. همان، آیه 30.

46. سوره اسراء، آیه 70.

47. سید محمد تقی معصومی اشکوری، دو چوب و یک سنگ، نشر سایه، چاپ دوم، ص 60.

48. مثنوی مولوی، دفتر ششم.

49. اسفار، ج 9، ص 70.

50. سوره یونس، آیه 24 و مشابه همین آیه در سوره کهف، آیه 45.

51. سوره حدید، آیه 20.

52. سوره قصص، آیه 60.

53. سوره عنکبوت، آیه 64.

54. سوره روم، آیه 7. 

 پدیدآورنده:تهیه و تدوین: حجة‏الاسلام و المسلمین محمد رضا مصطفی پور،

 http://www.hawzah.net/Hawzah/Magazines/MagArt.aspx?id=42831


نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

تا ظهور ...

یاس
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 123 بازدید
بازدید دیروز: 140 بازدید
بازدید کل: 1018896 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
لینک های روزانه

نقد و بررسی آثار علی شریعتی [176]
احکام جهاد [99]
خطر روحانی نماها [182]
افشای یک جنایت در حق نسل سوخته [238]
توسعه اقتصادی جهانی = رواج فساد [141]
کد قرار دادن فایل فلش در وبلاگ [1490]
سیاست عاشورا [197]
سیاست جهان گرسنه [145]
راههای صهیونیسم برای سلطه بر جهان و محو اسلام [151]
فلش احادیث امام حسین (ع) [297]
فلش زیارت ناحیه مقدسه [232]
آپلود رایگان فایل [124]
مهدی فاطمه عج [158]
حوزه آن لاین [124]
فتوبلاگ تا ظهور [125]
[آرشیو(21)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
حدیث[129] . مناسبت روز[47] . پاسخ به سوالات[23] . آلبوم عکس[20] . پژوهش در قرآن[19] . نقد و بررسی آثار علی شریعتی[13] . اخبار روز[9] . نقد و بررسی اشعار مولوی[5] .
نوشته های پیشین

امام حسین (ع)
حدیث
مناسبت ملی
آلبوم عکس
عمومی
پاسخ به سوالات
امام مهدی (عج)
معصومین
حضرت فاطمه (س)
اخلاق اسلامی
پژوهش در قرآن
امام علی (ع)
حضرت محمد (ص)
دفاع مقدس
حضرت معصومه (س)
امام صادق (ع)
حجاب
زبان عربی
مساجد و نماز جمعه
ماه رمضان
ولایت فقیه
امام حسن مجتبی (ع)
امام رضا (ع)
حج
روز قدس
اخبار کانون رهپویان وصال
نقد و بررسی آثار علی شریعتی
آرشیو
لوگوی وبلاگ من

تا ظهور ...
لینک دوستان من

یاوران مهدی (عج)
آلبوم تصاویر من
اعجاز علمی در قران وحدیث
همبستگی وبلاگنویسان مسلمان
ویژه نامه محرم سایت تبیان
ویژه نامه محرم سایت اعتقادات
ویژه نامه محرم سایت لبیک
ویژه نامه محرم سایت بلاغ
ویژه نامه محرم کانون وبلاگنویسان مذهبی
مرکز نشر اعتقادات
ویژه نامه محرم سایت معروف یاران
ویژه نامه محرم سایت غدیر
دانشنامه امام خمینی
پایگاه اطلاع رسانی امام خمینی
وصیت نامه امام خمینی
مرکز اطلاع رسانی فلسطین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

سیر خلقت نورانى حضرت زهرا(س)
معنی لغوی فاطمه
پیرامون اسامى حضرت زهرا سلام‏اللَّه‏علیه
فاطمه‏ى زهراء علیهاالسلام ریشه‏ى شجره‏ى طیبه‏ى نبوت است
نام‏گذارى زهرا علیهالسلام
[عناوین آرشیوشده]