دانش، وزیر نیکویی برای ایمان است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
تا ظهور ...
احادیث تولی و تبری
دوشنبه 87 اردیبهشت 16 , ساعت 5:51 صبح  

احادیث تولی و تبری
1ـ قال الرضا (علیه‌السلام): کمال الدین و لا یتنا و البرائة من عدونا [1]
علی بن موسی الرضا(علیه‌السلام) فرمودند:
کمال دین ولایت ماست و برائت از دشمنان ما.
2ـ به امام صادق(علیه‌السلام) عرض شد که شخصی شما را دوست دارد اما در برائت از دشمن شما ضعیف است. در ادامه حضرت فرمودند:
هیهات کذب من ادعی محبتنا و لم یتبرء من عدونا؛
هرگز چنین نیست؛ دروغ می‌گوید هر کس که ادعا می‌کند دوست ماست ولی از دشمن ما بیزاری نجوید.[2]
3ـ نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) به اصحابش فرمودند: ای بنده خدا دوست بدار به خاطر خدا و دشمن بدار به خاطر خدا و دوست بگیر به خاطر خدا و دشمن بگیر به خاطر خدا؛ پس به درستی که به ولایت خدا به کسی نمی‌رسد مگر از این راه و کسی طعم ایمان را نمی‌چشد اگر چه نماز و روزه زیاد به جا آورد مگر از راه تولی و تبری و امروز بیشترین دوستی‌ها و دشمنی های مردم به خاطر دنیاست و این دوستی و دشمنی‌ دنیایی ذره‌ای پیش خداوند تعالی ارزش ندارد.
راوی عرض کرد: چگونه بدانم دوستی و دشمنی من به خاطر خداست؛ دوست خدا کیست تا او را دوست بدارم و دشمن خدا کیست تا او را دشمن بدارم؟ پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به سوی مولای ما امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه‌السلام) اشاره فرمودند و فرمودند آیا علی را می‌بینی؟ راوی گفت: بله.
پس فرمودند: دوست بدار دوست علی(علیه‌ السلام) را چون دوست علی(علیه‌السلام) ولی الله است و دشمن بدار دشمن علی(علیه‌السلام) را چرا که دشمن علی(علیه‌السلام) عدوالله است
سپس در ادامه فرمودند:

وال ولی هذا و لو انه قاتل ابیک و ولدک و عاد عدو هذا و لو انه ابوک او ولدک؛
‌دوست بدار دوست مولا علی را هر چند آنکه قاتل پدر و فرزندان تو باشد و دشمن بدار دشمن مولا علی را هر چند او پدر و فرزندانت باشند.[3]
4ـ روزی کمیت خدمت امام صادق(علیه‌السلام) رسید و شعری خواند. سپس عرض کرد ای آقای! من سوالی دارم، حضرت فرمودند: بگو. عرض کرد سؤالم درباره آن دو خبیث اولی و دومی (لعنت الله علیهما) است. حضرت فرمودند: ای کمیت تا روز قیامت به اندازه خون حجامت خونی در اسلام ریخته نشود و مالی حرام کسب نشود و عمل شنیع زنا انجام نگیرد مگر این که همه به گردن این دو باشد و... . [4]
5ـ قال الصادق(علیه‌السلام): من شک فی کفر اعدائنا و الظالمین لنا فهو کافر؛‌
هر کس در کفر دشمنان ما و کسانی که به ما ظلم کردند شک داشته باشد، خودش کافر است. [5]
6ـ قال الصادق(علیه‌السلام): من لم یعرف سوء ما اتی علینا من ظلمنا و ذهاب حقنا و ما رکبنا به فهو شریک من اتی الینا فیما ولینا به؛
کسی که نفهمد و نشناسد آن‌چه را که بر ما وارد شد و از ظلمی که بر ما روا شد و حقی که از دست ما رفت و... پس او شریک با ظالمین است.[6]
7ـ ابو حمزه ثمالی از علی بن الحسین(علیه‌السلام) در مورد آن دو خبیث سؤال کرد.
فقال(علیه‌السلام): کافران، کافر من تولاهما.
امام (علیه‌السلام) فرمودند: هر دو کافرند و هر کسی که آن دو را دوست بدارد کافر است. [7]
8ـ ابن ادریس از امام صادق(علیه‌السلام) نقل می‌کند که: فردای قیامت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) از لب پرتگاه جهنم همراه با امیرالمؤمنین و حسن و حسین(علیهماالسلام) عبور می‌نمایند شخصی از داخل جهنم فریاد می‌زند و سه مرتبه برای نجات خود به نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) استغاثه می‌کند ولی جواب نمی‌شوند بار دیگر سه مرتبه به امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) استغاثه می‌کند، پس جواب نمی‌شنود.
پس ندا می‌دهد یا حسین یا حسین یا حسین اغثنی انا قاتل اعدائک؛ یا حسین! من را نجات بده، من دشمنان تو را کشتم. در آن هنگام رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) به امام حسین(علیه‌السلام) می‌فرمایند: برای تو دلیل آورد؛ پس امام حسین(علیه‌السلام) چون عقاب تیز پرواز او را نجات می‌دهد.
راوی می‌پرسد: آن شخص کیست؟ حضرت فرمودند: مختار است.
سپس راوی با تعجب سؤال می‌کند: چرا با آتش عذاب می‌سوزد با این‌که از قاتلین ابا عبدالله الحسین(علیه‌السلام) انتقام گرفت؟ حضرت فرمودند: به دلیل این‌که در قلب مختار ذره‌ای از محبت آن دو نفر وجود داشت. به خدا قسم اگر جبرائیل، میکائیل و اسرافیل در قلبشان چیزی از حب این دو باشد با صورت داخل آتش افکنده می‌شوند.[8]
9ـ قال امیرالمؤمنین(علیه‌السلام): اللهم اجز عمر لقد ظلم الحجر و المدر.
مولا امیرمؤمنان(علیه‌السلام) فرمودند: خدایا عمر را به جزای اعمالش برسان پس همانا او بر سنگ‌ها و ریگ‌ بیابان‌ها ظلم کرد.[9]
هیچ کس با هیچ قومی به شدت عمر(لعنت الله علیه) با اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) دشمنی نورزید.[10]
10ـ قال امیرالمؤمنین(علیه‌السلام): ما عادی احد قوما اشد من معادات عمر لاهل بیت الرسول؛

[1] - بحارالانوار: ج 27، ص 58، ح 19.
[2] - بحارالانوار: ج 27، ص 58 ، ح 19.
[3] - علل الشرایع: ج 1، باب 119.
[4] - رجال کشی: ص 135 ـ بحارالانوار: ج 47، ص 323، حدیث 17.
[5] - اعتقادات صدوق باب اعتقاد فی الظالمین: ص 103 ـ بحارالانوار: ج 8، ص 336 و ج 27، ص 62.
[6] - عقاب الاعمال صدوق: باب عقاب ناصب، حدیث 6 ـ بحارالانوار: ج 8، ص 336 و ج 27، ص 55، حدیث 11.
[7] - تقریب المعارف ابی صلاح حلبی: ص 237 ـ بحارالانوار: ج 69، ص 128، باب 101، کفر مخالفین.
[8] - بحارالانوار: ج 45، ص 339، حدیث 5.
[9] - الجمل، شیخ مفید: ص 71.
[10] - کامل، شیخ بهایی: ج 2، ص 13.


نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
احکام تولی و تبری
دوشنبه 87 اردیبهشت 16 , ساعت 5:45 صبح  

احکام تولی و تبری

سئوال 1_ دوست داشتن چه کسانی واجب است؟

جواب _ دوست داشتن خداوند، پیامبران، ائمه معصومین، حضرت زهرا سلام الله علیهم اجمعین و اولیاء خداوند واجب است.

س 2_ دشمن داشتن چه کسانی واجب است؟

ج _ دشمن داشتن دشمنان خداوند، دشمنان پیامبران و ائمه اطهار و حضرت زهرا سلام الله علیهم اجمعین و اولیای خدا واجب است.

س 3_ انسان نسبت به دوستی و دشمنی خود با دوستان و دشمنان خدا و معصومین چه تکلیفی دارد؟

ج _ انسان باید دوستی خود را به خدا، پیامبران، ائمه و حضرت زهرا سلام الله علیهم اجمعین و هم چنین دشمنی خود را با دشمنان آنان اظهار کند.

س 4_ اگر انسان نتواند دوستی و دشمنی خود را اظهار کند، چه تکلیفی دارد؟

ج _ اگر انسان نتواند، دوستی خود را اظهار کند، مثلا در بلاد کفر باشد ولی می داند اگر اسلام خود را اظهار کند، کشته خواهد شد یا مجبور شود انکار کند، مانعی ندارد. چنانچه قرآن می فرماید:
مگر کسی که مجبور شده، ولی قلب او مطمئن به ایمان باشد. سوره نحل، آیه 106

س 5_ دوستی با مؤمنان و دشمنی با دشمنان آنها به چه کیفیتی واجب است؟

ج _ در قول و عمل واجب است.

س 6_ دوستی با دشمنان دین در چه صورتی اشکال ندارد؟

ج _ هر گاه به جهت تقیّه یا مصلحتی که به نظر شرع اهم باشد، اشکال ندارد.

س 7_ دوستی با مؤمنان و دشمنی با دشمنان آنها چه مراتبی دارد؟

ج _ 1. دوستی یا دشمنی قلبی.

2. اظهار دوستی یا دشمنی به زبان.

3. اظهار دوستی و دشمنی با عمل. مانند آن با مؤمنان رفیق و از کفار دوری جوید.

س 8_ در چه صورتی نیکی کردن به کفار مانعی ندارد؟

ج _ هر گاه به جهت کفر آنها نباشد، بلکه به جهتی که در انسانیت با او شریک اند، باشد مانعی ندارد. چنانچه قرآن کریم می فرماید: خداوند شما را از کسانی که با شما جنگ نکرده اند، منع نمی کند. سوره ممتحنه، آیه 8.

س 9_ آیا طلب آمرزش برای کفار جایز است؟

ج _ جایز نیست.

س 10_ حکم طلب هدایت برای کفار چیست؟

ج _ جایز است.

س 11_ بجا آوردن اعمال خیریه برای ارحامی که کافر هستند، چه حکمی دارد؟

ج _ چنانچه در بعضی روایات تصریح شده مانعی ندارد. بلکه برای تمام انسانها خوب است.

س 12_ چه کسانی از دشمان به شمار می آیند؟

ج _ کسی که یکی از اصول دین یا ضروری دین را منکر باشد، از دشمنان به شمار می آید و باید سعی نمود، هدایت شود.

س 13_ آیا منافقان از دشمنان به شمار می آیند؟

ج _ منافقی که در ظاهر مسلمان و در باطن کافر است از دشمنان به شمار می آید.

س 14_ رفتار مسلمانان نسبت به هم چگونه باید باشد؟

ج _ سزاوار است مسلمانان نسبت به یکدیگر رحیم نرم و مهربان بوده و نسبت به کفار در موارد لازم سخت گیر باشند.

س 15_ اصل رفتاری در اسلام چیست؟

ج _ اصل در اسلام سلم و مهربانی است حتی با کفار، همان طوری که از سیره پیامبر و امیرالمؤمنان و بقیه معصومین سلام الله علیهم اجمعین به دست می آید.

س 16_ منکر یکی از پیامبران گذشته و یا پیامبری خاتم الانبیاء چه حکمی دارد؟

ج _ از دشمنان خدا به شمار می آید و باید کوشش کرد تا هدایت شود.
 منبع:http://www.shaaer.com/Filesmasael/MASAEL33.htm


نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
تولی و تبری
دوشنبه 87 اردیبهشت 16 , ساعت 5:32 صبح  

دوستان خدا :

 حب فی الله محبت کسانی است که اهل طاعت و عبادت خدا باشند و بر این اساس به هر اندازه که آن افراد در پیشگاه خدا مقرب تر و از آلودگی ها پاکتر باشند باید محبت به آنها نیز بیشتر باشد. اکنون به ذکر کسانی می پردازیم که محبت آنان حب فی الله است .

الف( محبت رسول خدا ص:

رسول اکرم ص کاملترین فرد عالم خلقت است و کسی است که تمام هستی به یمن وجود مبارکش آفریده شده و تداوم می یابد. و از آن جهت که آن حضرت مصداق کامل و لایق لقب شریف * حبیب الله *می باشد محبت آن بزرگوار به تمام معنی حب فی الله خواهد بود.

رسول خدا ص فرمود: احبوا الله لما یغذوکم به من نعمه و احبو نی لحب الله ایای ( محجه البیضاء ج ? ص ? ) خدا را دوست داشته باشید به خاطر نعمت هایی که از او به شما می رسد و مرا دوست بدارید چون خدا مرا دوست دارد.

ب) محبت اهل بیت ع :

یکی دیگر از جلوه های حب فی الله محبت حضرت علی ع و دیگر معصومین ع است . رسول خدا ص فرمود : الا و من مات علی حب آل محمد مات مومنا مستکمل الایمان (محجه البیضا ص ??? ) آگاه باشید هر کسی با محبت آل محمد بمیرد در کمال ایمان مرده است .

و امیر مومنان ع نیز فرموده است :

اگر با این شمشیرم بینی مومن را بزنم تا با من دشمن شود چنین کاری نخواهد کرد و اگر همه دنیا را به منافق دهم تا مرا دوست بدارد دوست نخواهد داشت زیرا چنین شده و بر زبان پیامبر امی ص جاری شده که فرمود : ای علی نه مومن با تو دشمن می شود و نه منافق تو را دوست می دارد. ( نهج البلاغه فیض ص ???? حکمت ?? )

ج) محبت مومنین و صالحین :

یکی دیگر از جلوه های حب فی الله محبت نسبت به کلیه کسانی است که اهل اطاعت و بندگی خدا هستند از جهت تقرب و محبوبیتی که در پیشگاه خداوند دارند.

قران کریم گروهی را معرفی کرده است که محبوب خدا هستند . لذا محبت آنان می تواند حب فی الله باشد و آنان عبارتند از : ?) نیکوکاران ?) توبه کنندگان ?) متقیان ?) صابران ?) توکل کنندگان ?) پاکان ? ) رزمندگان.

دشمنان خدا :

کسانی که دشمنی با آنان * بغض فی الله * می باشد و بدوری از آنان سفارش شده چند گروه می باشند که عبارتند از :

الف ) کفار و مشرکین :

روشن ترین نمونه دشمنان خدا کسانی هستند که ایمان به ذات ربوبی او پیدا نکرده و توحید حق تعالی را نپذیرفته اند. اینان کسانی هستند که خداوند از آنان اعلان برائت نموده و به مومنین نیز فرمان داده تا هیچ گونه پیوند محبتی با آنان نداشته و هر گونه رابطه دوستی با آنها را قطع نمایند . در قران کریم می خوانیم : ای کسانیکه ایمان آورده اید شما پدران و برادران خود را نباید ولی و سرپرست خود قرار دهید اگر آنها کفر را بر ایمان بر گزینند و کسی از شما ( با وجود کفر ) آنان را ولی خود قرار دهد بی شک ستمکار است . ( توبه : ?? )

ب ) یهودی و نصاری :

نمونه دیگر دشمنان خدا یهود و نصاری هستند که به رسالت پیامبر اسلام ص ایمان نیاورده و با دین خدا به دشمنی بر خاسته اند . قران کریم از پیوند دوستی مومنین با این گروه نیز نهی کرده لذا دشمنی با آنان هم بغض فی الله می باشد.

ج) منافقین :

منافقین خطرناکترین گروه از دشمنان اسلام و مسلمین می باشند. زیرا دشمنی کفار علنی و آشکار است ولی اینان با نقاب ایمان تیشه به ریشه اسلام می زنند. لذا دشمنی با آنان که دشمنان خدا هستند مصداق بارز بغض فی الله می باشد. قران خطاب به پیامبر اکرم ص می فرماید: هم العدو فاحذرهم قاتلهم الله انی یوفکون ( منافقون : ? ) این منافقین به حقیقت دشمنان ( دین ) هستند از آنان دوری کن خدایشان بکشد چقدر از حق باز می گردند !

د) گناهکاران :

گناه موجب خشم و غضب الهی و دور شدن انسان از درگاه خداوند است. لذا مبارزه با گناه و گناهکاران به صورت یکی از واجبات دینی با عنوان * نهی از منکر * بیان شده است . امام صادق ع می فرماید : طلبت حب الله عز و جل فوجدته فی بغض اهل المعاصی ( مستدرک الوسائل ج ? ص ??? چاپ قم ) محبت خدا را طلبیدم آن را در دشمنی اهل معصیت یافتم .

قران کریم کسانی را معرفی کرده است که خداوند نظر لطف و محبت به آنان ندارد. از جمله کافران- ظالمان- مفسدان- خائنان- مستکبران - متجاوزان - اسراف کنندگان. روشن است که دشمنی با این گروه ها نیز از مصداق های * بغض فی الله * می باشد.


نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
نشانه منافق
دوشنبه 87 اردیبهشت 16 , ساعت 5:24 صبح  

امام جعفر صادق‏علیه السلام فرمایش جدش رسول خدا را چنین بیان مى‏کند:

«سه چیز است که در هر کس یافت‏شود، منافق خواهد بود، هر چند روزه بگیرد ونماز بخواند و خودش چنین پندارد که مسلمان است: در امانت‏خیانت کند; در سخن‏دروغ بگوید; در وعده خلف کند.»


نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
نشانه ایمان کامل
دوشنبه 87 اردیبهشت 16 , ساعت 5:19 صبح  

پیغمبر اسلام، ملاک مسلمانى را راستى و درستى اعلام فرموده; امام رضاعلیه السلام به وسیله پدرانش،سخن جد بزرگوارش رسول خداصلى الله علیه وآله را چنین روایت مى‏کند:

«نگاه نکنید به نماز بسیار خواندن و روزه بى شمار گرفتن و حج فراوان رفتن و نیکى چندان‏کردن و شب را به ذکر زنده داشتن، ولى نگاه کنید به راستى در گفتار و درستى در امانت دارى.»  .

از سخن امام جعفر صادق‏علیه السلام، که تفسیر فرمایش رسول است، استفاده مى‏شود که عبادت بسیار،گواه ایمان کامل نیست، زیرا ممکن است‏بر اثر عادت باشد که اگر ترک عبادت کند ناراحت گردد:

«فان ذلک شى‏ء قد اعتاده; فلو ترکه استوحش لذلک.»  .

پس نشانه ایمان کامل، همان راست گویى و درست کارى است.

باز هم امام صادق‏علیه السلام مى‏فرماید: فریب نماز خواندن و روزه گرفتنشان را نخورید: «لا تغتروابصلاتهم ولا بصیامهم فان الرجل ربما لهج‏بالصلاة و الصوم حتى لو ترکه استوحش.» ولى آن‏ها را درراست گویى و امانت دارى آزمایش کنید: «و لکن اختبروهم عند صدق الحدیث و اداء الامانة.»  .

باز هم امام جعفر صادق‏علیه السلام مى‏فرماید:

«خدا پیامبرى نفرستاد، مگر براى دعوت به راست گفتن و در امانت‏خیانت نکردن.» .

مردى براى کسب فضیلت‏به حضور امام پنجم، محمد باقرعلیه السلام شرفیاب مى‏شود. حضرتش، این‏سخن را نخستین درس قرار مى‏دهد:

«راستى را پیش از سخن گویى بیاموزید.»  .

امام صادق‏علیه السلام براى یکى از دوستانش چنین پیام مى‏فرستد:

«در نظر بگیر که على، نزد رسول خدا، بر اثر چه به این قرب و منزلت رسید؟ على به این مقام‏نرسید، مگر بر اثر راستى و درستى.»  .


نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
فضیلت سلام
جمعه 87 فروردین 23 , ساعت 6:16 صبح  
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: هر که به ده نفر از مسلمانان برخورد و بر ایشان سلام کند ثواب یک بنده آزاد کردن در نامه عملش نوشته شود.


نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
آداب و آثار سلام در سیره و کلام پیامبر و امامان
جمعه 87 فروردین 23 , ساعت 6:5 صبح  

سلام:

شخص عربی وارد مسجد شد و در آغاز به حضرت علی علیه السلام سلام کرد بعد از آن به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله سلام نمود حاضران در مسجد به او گفتند: چرا اول به پیامبر سلام نکردی؟ در پاسخ گفت: من از پیامبر شنیدم که فرمود: انا مدینة العلم و علی بابها بدین جهت به فرمایش پیامبر عمل نمودم.

سفینة البحار/1/4

1 ارزش سلام

قال الباقر علیه السلام: ان الله یحب اطعام الطعام و افشأ السلام. محاسن / 2 / 143

خداوند پذیرایی و غذا دادن به [انسانها به هم دیگر] و بلند سلام دادن را دوست دارد

2 سلام نام خداوند

قال رسول الله صلّی اللّه علیه و آله: ان السلام اسم من اسمأ الله فافشوه بینکم. کنز العمال / 25237

سلام نامی از نامهای خداست پس آن را در بین خود آشکارا بگویید.

3 سلام نشانه ی فروتنی

قال رسول الله صلّی اللّه علیه و آله: البادی ء بالسلام بری ء من الکبر. کنز العمال / 25265

کسی که اول سلام می‌دهد از غرور و خود پسندی به دور است.

4 سلام به هنگام ملاقات

قال رسول الله صلّی اللّه علیه و آله: اذا تلاقیتم فتلاقوا بالتسلیم و التصافح و اذا تفرفتم فتفرقوا بالاستغفار. بحار / 76 / 5

هنگام دیدار همدیگر، با سلام و دست دادن باهم مواجه شوید و هنگام خدا حافظی و ............
 و جدا شدن از همدیگر با استغفار از پیش هم بروید.

5 سلام بهترین رفتار

قال رسول الله صلّی اللّه علیه و آله: الا اخبرکم بخیر اخلاق اهل الدنیا و الاخرة؟ قالوا: بلی یا رسول الله فقال: افشأ السلام فی العالم. بحار / 76 / 12

پیامبر [در جمع یاران خود] فرمودند: می‌خواهید بهترین خلقی که اهل دنیا و آخرت می‌توانند داشته باشند را به شما معرفی کنم؟ همه گفتند بله. و پیامبر فرمودند: آشکارا سلام کردن!

6 سلام به هنگام ورود به منزل

اذا دخل احدکم منزله فیسلّم علی اهله. یقول السلام علیکم فان لم یکن له اهل فلیقل السلام علینا من ربّنا. بحار/76/ 4

وقتی کسی وارد خانه شود و به خانواده‌ی خود سلام کند بیاید بگوید: سلام علیکم و اگر در خانه کسی نیست و خانواده‌ای ندارد باید بگوید: سلام خدا بر ما باد.

7 آداب سلام

قال رسول الله صلّی اللّه علیه و آله: یسلّم الصغیر علی الکبیر و یسلّم الواحد علی الاثنین و یسلّم القلیل علی الکثیر و یسلّم الراکب علی الماشی و یسلّم المار علی القائم و یسلّم القائم علی القاعد. کنز العمال / 25321

[بهتر است که:] کوچکتر بر بزرگتر سلام کند و یک نفر به دو دونفر و کمتر به بیشتر و سواره بر پیاده و عابر بر ایستاده و ایستاده بر نشسته.

8 سلام بر کودک

قال رسول الله صلّی اللّه علیه و آله: خمس لا ادعهن حتّی الممات... و التسلیم علی الصبیان لتکون سنة من بعدی. بحار / 76 / 10

پنج چیز است که تا مرگم آنها را وا می‌گذارم تا بعد از من سنت شود... یکی از آنها سلام کردن به کودکان است.

9 بخل به سلام

قال رسول الله صلّی اللّه علیه و آله: انّ اعجز الناس من عجز من الدعأ و انّ ابخل الناس من بخل بالسلام. بحار / 76 / 4

ناتوانترین انسان کسی است که عاجز از دعا کردن باشد و بخیل‌ترین مردم کسی است که در سلام کردن بخل بورزد و سلام نکند.

10 آثار و برکات سلام

  • الف آمرزش؛ قال ابو عبدالله علیه السلام: انّ من موجبات المغفرة بذل السلام و حسن الکلام. بحار / 76 / 11

از عوامل آنرزش و بخشیده شدن، هدیه کردن سلام است و خوش‌گفتاری.

  • ب نزول برکت؛ قال رسول الله صلّی اللّه علیه و آله: اذا دخل احدکم بیته فلیسلّم فانّه ینزله البرکة و تأنسه الملائکة. بحار / 76 / 7

هرکس وارد خانه‌ی خود شد باید سلام دهد که این کار موجب نزول برکت شده و ملائکه مونس وی می‌شوند.

  • ج پاداش فراوان؛ قال علی علیه السلام: للسلام سبعون حسنة تسعة و ستون للمبتدی و واحدة للرادّ. بحار / 76 / 11

سلام هفتاد ثواب دارد که شصت و نه ثواب آن برای سلام کننده و یکی برای جواب دهنده است.

11 سلام قبل از سخن

قال رسول الله صلّی اللّه علیه و آله: من بدأ بالکلام قبل السلام فلا تجیبوه. سفینة البحار / 4 / 237

هر که قبل از اینکه سلام دهد شروع به حرف زدن کند، جوابش را نده.

... به امید آنکه خداوند از خطاهای من و تو بگذرد.


نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
راز عدم ازدواج حضرت معصومه (س)
چهارشنبه 87 فروردین 21 , ساعت 2:22 عصر  

حضرت معصومه در یک نگاه


حضرت فاطمه معصومه در اول ذیقعده 173 در مدینه منوره چشم به جهان گشود. پدر بزرگوارش حضرت موسی بن جعفر  و مادر گرامی‌اش نجمه خاتون است. او از کودکی تا جوانی تحت تربیت پدر بزرگوارش و برادر مکرّمش حضرت رضا قرار داشت و در علم و تقوا و پاسخ به پرسش‌های مراجعان به مقامی رسید که مدال افتخار «فداها ابوها» از پدر خود دریافت داشت. بعد از ورود حضرت رضا  به مرو آن حضرت نامه‌ای را به وسیله یکی از غلامان خویش برای خواهرش فرستاد که با رسیدن نامه، بلافاصله فاطمه معصومه آماده سفر گشت. آن حضرت در سال 201 هجری به همراه پنج تن از برادران (فضل، جعفر، هادی، قاسم، زید) و تعدادی از برادرزادگان و کنیزان روانه خراسان شدند.


هنگامی که موکب حضرت معصومه به ساوه رسید، عده‌ای از دشمنان اهل بیت:، به اشاره مأمون عباسی راه را بر آنان بستند و در یک درگیری نابرابر، تمام برادران و بیشتر همراهان او به شهادت رسیدند و حضرت معصومه بر اثر شدّت تألمات و بنا بر قولی بر اثر مسمومیت بیمار گشت.


در روز 23 ربیع الاوّل 201 هجری فاطمه معصومه وارد قم شد و ناقه حضرت در محلی که امروز به نام «میدان میر» نامیده می‌شود، زانو به زمین زد و این افتخار نصیب موسی بن خزرج ، بزرگ اشعریان، شد تا هفده روز میزبان دختر، خواهر و عمه امام باشد.


آن بانو سرانجام در روز دهم ربیع الثانی 201 هجری از دنیا رحلت کرد و با تجلیل فراوان مردم قم، و به وسیله دو فرد ناشناس، به خاک سپرده شد.


اهمیت ازدواج در اسلام


پیش از ورود به مبحث اصلی این مقاله، باید یاد آورشویم که در اسلام بر امر ازدواج تأکید و سفارش فراوان شده است؛ تا آنجا که در قرآن، این معجزه ماندگار الهی، آیات متعددی در این باره وجود دارد؛ از جمله می‌فرماید: )وَأَنْکِحُوا اْلأَیامى مِنْکُمْ وَ الصّالِحینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلیم(؛ «باید مردان بی زن و زنان بی‌شوهر و کنیزان و بندگان خود را به نکاح درآورید. اگر آنان فقیر باشند، خداوند آنان را از فضل خویش بی‌نیاز خواهد ساخت؛ زیرا خداوند وسعت دهنده و داناست».


خداوند در آیه دیگری می‌فرماید:« و از نشانه‌های او (خداوند) اینکه همسرانی از جنس خود شما برای شما آفرید، تا در کنار آنها آرامش یابید و در میان شما مودّت و رحمت قرار داد. در این نشانه‌هایی است برای گروهی که تفکر کنند».


در روایات نیز تعبیرات تأمل برانگیزی دربارة ازدواج آمده است که به راحتی نمی‌توان از کنار آن گذاشت. پیامبر اکرم فرمود:«اَلنِّکاحُ سُنَّتی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتی فَلیس مِنّی؛ ازدواج سنت من است؛ هر کس از سنت من رو بگرداند، از من نیست».


زنی به امام باقرعرض کرد: من زن تارک دنیا هستم. حضرت فرمود: منظورت از ترک دنیا چیست؟ عرض کرد: نمی‌خواهم هرگز ازدواج کنم. حضرت پرسید: چرا؟ عرض کرد: دنبال کسب فضیلت هستم. حضرت فرمود: از این کار دوری کن. اگر در این کار فضیلتی بود، فاطمه از تو به آن سزاوارتر بود. هیچ کس نیست که در فضیلت بر او سبقت گیرد.


آن حضرت در جای دیگر فرمود:« ما بُنیَ فِی الاِسلامِ بِناءً اََحَبُّ الِی اللهِ وَ اَعَزّ مِنَ التَّزویجِ؛ هیچ بنای در اسلام محبوب‌تر و عزیز‌تر از ازدواج در نزد خداوند نیست».


از طرف دیگر، عزب بودن و مجرد زندگی کردن به شدّت نکوهش شده است. پیامبر اکرم فرمود:« شَرارُکُمْ عُزَّابُکُمْ، رَکْعَتانِ مِنْ مُتَأهِّلٍ خَیْرٌ مِنْ سَبعینَ رکْعَةً مِنْ غیْرِ مُتَأهِّلٍ؛ بدترین شما، عزب‌ها (و بی همسران) هستند. دو رکعت نماز فرد متاهّل، بهتر است از هفتاد رکعت نمز غیر متأهل».


حال این پرسش رخ می‌نماید که حضرت معصومه با آن مقام علمی و آگاهی‌ای که از دستور‌های اسلام و سنّت پیامبر اکرم داشت، چرا ازدواج نکرد و تشکیل خانواده نداد؟ از طرف دیگر، بر اثر موقعیت علمی و معنوی و زیارتی آن حضرت، بسیاری از دختران امروز آن حضرت را به عنوان اسوه برای خود پذیرفته‌اند که روشن نشدن راز ازدواج آن حضرت، ممکن است بهانه‌ای برای فرار از ازدواج باشد.


این نکته را هم اضافه کنیم که نه تنها حضرت معصومه ازدواج نکرد، بلکه هیچ یک از دختران موسی بن جعفر ازدواج نکردند.


بررسی نظریات مختلف


احتمالات و نظریات مختلفی برای ازدواج نکردن آن حضرت بیان شده است که به برّرسی و صحت و سقم هر یک می‌پردازیم.


1. وصیّت امام موسی بن جعفر


یکی از احتمالات که در واقع یکی از پاسخ‌ها به پرسش فوق است، این است که خود حضرت موسی بن جعفر به دخترانش وصیت کرده تا ازدواج نکنند!


ابن واضح یعقوبی طرفدار این نظریه است. سخن او در این باب چنین است: «موسی بن جعفر را هیجده پسر و 23 دختر، پسران عبارت بودند از : علی‌رضا، ابراهیم، عباس، قاسم، اسماعیل، جعفر، هارون، حسن، احمد، محمد، عبیدالله، حمزه، زید، عبدالله، اسحاق، حسین، فضل و سلیمان.


موسی بن جعفر وصیت کرد که دخترانش شوهر نکنند و هیچ کس از آنان شوهر نکرد، مگر ام سلمه که در مصر به ازدواج قاسم بن محمد بن جعفر بن محمد در آمد و در این‌باره میان قاسم و خویشاوندانش جریان سختی پیش آمد؛ تا آنجا که قاسم قسم خورد که جامه از وی دور نکرده است و جز آنکه عقد موقتی بسته شده برای محرمیّت در مسیر رفتن به حج رفتن منظوری نداشته است».


در پاسخ به سخنان یعقوبی اولاً، باید گفت: چنین وصیّتی برخلاف سنت رسول الله و سیرة امامان اهل بیت عصمت و طهارت: است و هرگز چنین وصیتی از امام معصوم صادر نمی‌شود.


ثانیاً، متن وصیت حضرت موسی بن جعفر غیر از آن چیزی است که یعقوبی ادّعا دارد. برای قضاوت در این زمینه، ابتدا متن وصیت حضرت را مرور می‌کنیم. ابراهیم بن عبدالله از موسی بن جعفر نقل کرده که آن حضرت جمعی را مانند اسحاق بن جعفر، ابراهیم بن محمد و جعفر بن صالح و ... را بر وصیت خود شاهد گرفت و فرمود: «اُشْهِدُ هُمْ اَنّ هَذِهِ وَصِیَّتی ... اَوصَیْتُ بها اِلی عَلَیٍٍّ اِبْنی ... و اِنْ اَرادَ رَجَلٌ مِنْهَم اَنْ یُزَوِّجَ أختَهُ فَلَیْسَ لَهُ اَنْ یُزَوِّجَها الاّ بِاِذْنِهِ وَ اَمْرِهِ ... وَ لا یُزَوِّجَ بَناتی اَحَدٌ مِنْ اِخْوتِهِنَّ وَ مِنْ اُمّهاتِهِنَّ وَ لا سُلْطانٌ وَ لا عَمِلَ لَهُنّ اِلاّ بِرأیِهِ وَ مَشْوَرتهِ ، فَاِنْ فَعْلُوا ذلِکَ فَقَدْ خالَفُوا الله تَعالی وَ رَسُولَهُ 9 وَ حادُّوهُ فی مُلْکِهِ وَ هُوَ اَعْرَفُ بِمنالحِ قَوْمِهِ اِنْ اَرادَ اَنْ یَزَوِّجَ زَوَّجَ، وَ اِنْ اَرادَ اَنْ یَتْرَکَ تَرَکَ...؛ شاهد می‌گیرم آنها را که این وصیّت من است که به فرزندم علی وصیت کرده‌ام... (از جمله وصیتم این است) اگر مردی از شما خواست خواهرش را شوهر دهد، این حق را ندارد، مگر با اجازه و فرمان او (علی) و نه دختران من (حق دارند) که یکی از خواهران خود را شوهر دهند و یا مادران آنها و نه سلطانی، و نه کاری برای آنها انجام دهد، مگر اینکه با نظر و مشورت او (علی) باشد. اگر بدون اجازه او به چنین کاری اقدام کنند، به راستی با خدا و رسولش مخالفت و در سلطنت او منازعه کرده‌اند و او (حضرت رضا) به مصالح قومش در امر ازدواج آگاه‌تر است. اگر خواست به کسی شوهر دهد، شوهر می‌دهد و اگر خواست رد کند، رد می‌کند».


در این وصیت‌نامه، حضرت موسی بن جعفر با صراحت به فرزندان اعلام می‌دارد که حجّت خدا بعد از او علی بن موسی است و خواهران باید در هر کاری از جمله مسئله ازدواج از او اطاعت کنند و هر فردی را که علی بن موسی مناسب دید، آنان با او ازدواج کنند؛ چرا که آن حضرت به مسائل ازدواج آگاه‌تر و به وضعیت بستگان آشنایان آشناتر است. در اینجا هرگز سخن از ترک ازدواج دختران موسی بن جعفر و خواهران حضرت رضا نیست؛ سخن در این است که بر ازدواج آنان حضرت رضا باید نظارت داشته باشد.


بنابراین نظریه یعقوبی بی‌اساسی است و نمی‌توان بر آن اعتماد کرد و به همین جهت، برخی محققین صریحاً سخن یعقوبی را مجعول و بی اساس دانسته‌اند.


2. همتا نداشتن


نظریه دوم این است که دختران حضرت موسی بن جعفر مخصوصاً فاطمه معصومه از نظر کمال علمی و معنوی در حد بالایی قرار داشتند و کسی همسنگ و همسر آنها پیدا نمی‌شد و یکی از اموری که در تزویج دختر مورد توجه قرار می‌گیرد، هم کفو بودن است.


این نظریه نیز نمی‌تواند قابل تأیید باشد؛ زیرا اولاً سیرة ائمه اطهار این نبوده که دختران خود را به جهت پیدا نشدن همسنگ در خانه نگه دارند و مانع ازدواج آنان شوند، بلکه آنان، هم در قول، و هم در عمل خود، مؤمن و مؤمنه را«کفو» یکدیگر می‌دانستند. از پیامبر اکرم نقل شده است که آن حضرت فرمود:« هر گاه کسی به خواستگاری دختر شما آمد که دینداری و امانتداری او را می‌پسندید (هر چند در حد دختر شما نباشد) شوهر دهید و اگر شوهر ندهید، در زمین فتنه و فساد بزرگ بر پا می‌شود».


ثانیاً، در عصر امام کاظم جوانان شایسته‌ای از تبار امام حسن مجتبی و حضرت سیدالشهدا و نیز در میان شیعیان افرادی وجود داشتند که می‌توانستند همسران مناسب برای آنان باشند.


3. اختناق هارونی


احتمال و نظریه سوم آن است که اختناق هارون الرشید و وجود خفقان در آن دوران، چنان شدید بود که حتی کسی جرئت نداشت برای پرسیدن مسائل شرعی به در خانه موسی بن جعفر مراجعه کند، تا چه رسد به اینکه به عنوان داماد آن حضرت رفت و آمد دائمی با خانواده موسی بن جعفر داشته باشد؛ چرا که همین ارتباط نسبی زمینه‌ای را فراهم می‌ساخت تا هارون به اذیت و آزار او بپردازد. البته با اینکه هارون در مواردی تظاهر به دینداری می‌کرد، ولی ستمگری بی‌رحم بود. یکی از مورّخین می‌گوید:«هارون هنگام شنیدن وعظ از همه بیشتر اشک می‌ریخت و در هنگام خشم و تندی از همه ظالم‌تر بود». و همین مرد «دو هزار کنیز داشت که سیصد نفر آنان مخصوص آواز خوانی و رقص و خنیاگری بودند».


شیعیان در عصر خلافت هارون در تنگنا و فشار قرار داشتند و کسانی چون علی بن یقطین در تقیه به سر می‌بردند و کوچک‌ترین حرکاتشان زیر نظر بود. نمونه بارز آن داستان لباسی است که هارون به علی بن یقطین داد. این لباس ویژه خلفا بود و علی بن یقطین آن را به موسی بن جعفر اهدا کرد. حضرت آن را قبول نکرد و فرمود: « این لباس را نگهدار و از دست مده؛ زیرا در حادثه‌ای که برایت پیش می‌آید، به کار می‌آید».

چندی بعد یکی از خدمتگزاران علی بن یقطین، نزد هارون شکایت کرد و گفت : لباس مخصوص را به موسی بن جعفر اهدا کرده است. هارون بلافاصله او را احضار کرد و از لباس پرسش کرد. او گفت: آن را در بقچه‌ای نگه داشته‌ام. هارون دستور دارد تا فوراًَ آن را بیاورد. وقتی که نگاهش به لباس افتاد، گفت: بعد از این هرگز سخن سعایت کننده‌ای را درباره تو باور نخواهم کرد.

این گونه قضایا نشان می‌دهد که ارتباط موسی بن جعفر کنترل می‌شد و از طرفی زندانی شدن امام نیز، انگیزه خواستگاری از دختران آن حضرت را کاهش می‌داد. بعد از شهات امام وحشت بیشتری بر مردم حاکم شد و حضرت رضا نیز تحت نظر قرار‌گرفت. در زمان مأمون آن حضرت به خراسان احضار شد و بعد از یک سال، حضرت معصومه و جعمعی از برادران او به خراسان حرکت کردند، اما در راه، حضرت معصومه پیش از دیدن برادر، دار فانی را وداع کرد و امر ازدواج او هم تحقق نیافت.

بنابراین راز عدم ازدواج حضرت معصومه و خواهران او را نه در وصیت پدر باید جستجو کرد و نه در نبود همسر متناسب و هم کفو، علت آن، وجود اختناق شدید هارونی و مأمونی بود که باعث شد احدی جرئت نکند به راحتی به خانه موسی بن جعفر و بعد از او فرزندش رفت و آمد داشته باشد و داماد آن خانواده گردد. از طرف دیگر، زندانی شدن حضرت موسی بن جعفر و سرانجام شهادت او، و احضار شدن حضرت رضا به خراسان و دورافتادن از خواهران، مزید بر این علت بود.


نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
تعریف فطرت
سه شنبه 87 فروردین 20 , ساعت 10:34 عصر  

کسانی که به زبان عربی آشنا هستند می‏دانند که وزن " فعلة " دلالت بر
نوع یعنی گونه می‏کند . " جلسة " یعنی نشستن ، و " جلسة " یعنی نوع‏
خاصی از نشستن . " جلست جلسة زید " یعنی نشستم به گونه نشستن زید ،
همانگونه که زید می‏نشیند نشستم . ابن مالک در " الفیه " می‏گوید :
و فعلة لمره کجلسة
و فعلة لهیئة کجلسة
چنانکه گفتیم در قرآن ، لغت " فطرت " در مورد انسان و رابطه او با
دین آمده است : « فطره الله التی فطر الناس علیها »یعنی آن گونه خاص‏
از آفرینش که ما به انسان داده‏ایم ، یعنی انسان به گونه‏ای خاص آفریده‏
شده است . این کلمه‏ای که امروز می‏گویند " ویژگیهای انسان " ، اگر ما
برای انسان یک سلسله ویژگیها در اصل خلقت قائل باشیم ، مفهوم فطرت را
می‏دهد . فطرت انسان یعنی ویژگیهایی در اصل خلقت و آفرینش انسان .

سخن ابن اثیر
یکی از کتب معتبری که در لغات حدیث نوشته شده است کتابی است به‏
نام النهایة از ابن اثیر که تا حد زیادی معروف است و چون می‏خواهیم از
مدارک معتبر شاهد آورده باشیم از این کتاب
نقل می‏کنیم ( 1 ) همچنان که در لغات قرآن " مفردات " راغب کتاب‏
بسیار نفیسی است . راغب لغات قرآن را خیلی خوب ریشه شکافی کرده است‏
و ابن اثیر لغات حدیث را .
ابن اثیر در النهایه به مناسبت ، آن حدیث معروف را نقل می‏کند که :
« کل مولود یولد علی الفطره » ... ( 2 ) هر مولودی بر فطرت اسلامیه متولد
می‏شود لکن پدران او ( یعنی عوامل خارجی ) او را منحرف می‏کنند ، یهودی یا
نصرانی یا مجوسی‏اش می‏کنند ، که درباره این حدیث بعد بحث می‏کنیم . چون‏
این حدیث را نقل کرده ، کلمه " فطرت " را معنی کرده است : الفطر :
الابتداء والاختراع . " فطر " یعنی ابتدا و اختراع ، یعنی خلقت ابتدایی‏
. مقصود از خلقت ابتدایی که ابداع هم احیانا به آن می‏گویند خلقت غیر
تقلیدی است . کار خدا فطر است ، اختراع است ولی کار بشر معمولا تقلید
است ، حتی در اختراعی هم که بشر می‏کند عناصر تقلید وجود دارد ، یعنی چه‏
؟
کارهای بشر تقلید از طبیعت است ، یعنی قبلا طبیعتی وجود دارد و بشر آن‏
را الگو قرار می‏دهد و بر اساس آن نقاشی می‏کند ، صناعی می‏کند ، مجسمه‏
سازی می‏کند . بشر احیانا اختراع و ابتکار هم می‏کند و قدرت بر اختراع و
ابتکار هم دارد ، ولی مایه‏های اصلی اختراع و ابتکار بشر باز خود طبیعت است یعنی از طبیعت الگو می‏گیرد . (
در معارف اسلامی در نهج البلاغه و غیر آن روی این قضیه زیاد تکیه شده است‏
و قهرا همینطور هم است . )
اما خدا کار خودش را از یک صنع دیگری‏
تقلید نکرده ، چون هر چه هست صنع اوست و مقدم بر صنع او چیزی نیست .
پس کلمه " فطر " مساوی با ابتداء و اختراع است ، یعنی عملی که از
روی چیز دیگری تقلید نشده است .
بعد می‏گوید : والفطره : الحالة منه کالجلسة والرکبة فطرت یعنی حالت‏
خاص و نوع خاصی از آفرینش ، مثل لغت " جلسة " و " رکبة " که به‏
معنی نوع خاصی نشستن و نوع خاصی ایستادن است ( 1 ) . والمعنی انه یولد
علی نوع من الجبلة والطبع المتهیی لقبول الدین فلو ترک علیها لاستمر علی‏
لزومها . یعنی انسان به نوعی از جبلت و سرشت و طبیعت آفریده شده است‏
که برای پذیرش دین آمادگی دارد و اگر به حال خود و به حال طبیعی رها شود
همان راه را انتخاب می‏کند مگر اینکه عوامل خارجی و قسری او را از راهش‏
منحرف کرده باشد .
بعد ابن اثیر می‏گوید در حدیث ، لغت " فطرت " مکرر آمده است . مثلا
در حدیثی از پیغمبر اکرم که ابن اثیر ابتدای حدیث را نیاورده آمده است‏
: " « علی غیر فطره محمد » " یعنی " علی غیر دین محمد " یعنی در
اینجا به جای کلمه " دین " خود کلمه " فطرت " آمده است . همچنین از
علی علیه‌السلام نقل می‏کند : « و جبار القلوب علی فطراتها »
خدای متعال که دلها را آفریده است جبار دلها بر اساس فطرتهای این‏
دلهاست . در اینجا " فطرت " جمع بسته شده است : فطرات ( فطرتها ) .
از اینجا ما یک نشانه پیدا می‏کنیم که آنچه که از نظر معارف اسلامی ،
فطری انسان است یک چیز نیست بلکه انسان فطریاتی دارد . ابن اثیر گفته‏
است : " علی فطراتها " ای علی خلقها (نهایه ابن اثیر ، ج / 3 ص . 457 ) .


نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
فطرت
سه شنبه 87 فروردین 20 , ساعت 10:32 عصر  

بحث فطرت از یک طرف یک بحث فلسفی‏ است و از طرف دیگر یک بحث اسلامی.
موضوعات مهم فلسفه این سه موضوع است : خدا ، جهان ،انسان . این بحث ، بحثی است مربوط به " انسان " و می‏توان گفت از یک‏ نظر و از یک شاخه مربوط است به انسان و خدا ، یک سر مسأله انسان است‏ و سر دیگر آن ، خدا .
در منابع اسلامی ، یعنی در قرآن و سنت ، روی اصل‏ فطرت تکیه فراوان شده است . اینکه قرآن برای انسان قائل به فطرت است یک‏ نوع بینش خاص درباره انسان است . بطوری که می توان گفت فطرت،خاستگاه ایدئولوژی اسلامی است.
و بنا بر نظر بسیاری از متفکرین اسلامی فطرت زیربنای تربیت نیز میباشد.
کلمه " فطرت "

کلمه " فطرت " چه کلمه‏ای است و آیا قبل از قرآن کسی این کلمه را در مورد انسان استعمال کرده است ، یا از جمله چیزهایی است که برای اولین‏ بار قرآن آن را در مورد انسان به کار برده است ؟

ظاهرا این کلمه قبل از قرآن سابقه‏ای ندارد و برای اولین بار قرآن این لغت را در مورد انسان به‏ کار برده است که قرائنش را بعد عرض می‏کنم .

ما ابتدا باید ببینیم که خود لغت " فطرت " چه لغتی است و دقیقا ریشه این لغت را به دست آوریم . تا بتوانیم تعریف فطرت را ارائه دهیم.

ماده فَطَرَ (ف ط ر) مکرر در قرآن آمده است:

«فَطَرَهُنَّ» انبیا /56

«فاطِرِالسَّمواتِ و الاَرضِ» انعام /14، (و در پنج آیه دیگر )

«اِذا السّماءُ انفَطَرَت» انفطار/ 1

«مُنفَطِرٌبِه» . مزمل/ 18

در همه جا در مفهوم این کلمه، ابداع و خلق ـ و بلکه خلق به همان معنای ابداع ـ هست. «ابداع» به یک معنا یعنی آفرینش بدون سابقه. لغت «فِطرَت» با این صیغه ـ یعنی بر وزن «فِعلَه» ـ فقط در یک آیه آمده است که در مورد انسان و دین است که «فطرت الله» است.

«فَاَقِم وَجهَکَ لِلدّینِ حَنیفاً فِطرَتِ الله الَّتی فَطَر النّاسَ عَلَیها لا تَبدیلَ لِخَلقِ اللهِ» . روم/ 30

آیا انسان به طور کلی یک سلسله فطریات دارد؟


مسأله دیگری که باید در اینجا بحث کنیم این است که آیا انسان به طور کلی یک سلسله فطریات که آن را تعریف خواهیم کرد دارد یا ندارد و فاقد هر گونه فطرت است ؟
ابتدا باید بدانیم طبیعت و غریزه و فطرت بایکدیکر تفاوت دارند.
اولا از نظر اسلام انسان دارای معلومات فطری است .
و ثانیا یک سلسله گرایشهای فطری دارد.
مهمترین گرایشهای فطری عبارتند از :

1 - حس حقیقت جویی و کاوش

2 - حس خیرخواهی و فضیلت

3 - حس خلاقیت و ابداع

4 - حس زیبایی دوستی و جمال‌خواهی

5 - حس عشق و پرستش

آیا دین فطری است؟

 بحث سوم ما درباره خصوص دین خواهد بود که آیا دین ، فطری است و یا فطری نیست ؟
قرآن صریحا فرموده است که دین فطری است . 
منبع : کتاب فطرت
نویسنده : شهید مرتضی مطهری


نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
   1   2   3   4      >
درباره وبلاگ

تا ظهور ...

یاس
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 22 بازدید
بازدید دیروز: 22 بازدید
بازدید کل: 1020517 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
لینک های روزانه

نقد و بررسی آثار علی شریعتی [176]
احکام جهاد [99]
خطر روحانی نماها [182]
افشای یک جنایت در حق نسل سوخته [238]
توسعه اقتصادی جهانی = رواج فساد [141]
کد قرار دادن فایل فلش در وبلاگ [1491]
سیاست عاشورا [197]
سیاست جهان گرسنه [145]
راههای صهیونیسم برای سلطه بر جهان و محو اسلام [151]
فلش احادیث امام حسین (ع) [297]
فلش زیارت ناحیه مقدسه [232]
آپلود رایگان فایل [124]
مهدی فاطمه عج [158]
حوزه آن لاین [124]
فتوبلاگ تا ظهور [125]
[آرشیو(21)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
حدیث[129] . مناسبت روز[47] . پاسخ به سوالات[23] . آلبوم عکس[20] . پژوهش در قرآن[19] . نقد و بررسی آثار علی شریعتی[13] . اخبار روز[9] . نقد و بررسی اشعار مولوی[5] .
نوشته های پیشین

امام حسین (ع)
حدیث
مناسبت ملی
آلبوم عکس
عمومی
پاسخ به سوالات
امام مهدی (عج)
معصومین
حضرت فاطمه (س)
اخلاق اسلامی
پژوهش در قرآن
امام علی (ع)
حضرت محمد (ص)
دفاع مقدس
حضرت معصومه (س)
امام صادق (ع)
حجاب
زبان عربی
مساجد و نماز جمعه
ماه رمضان
ولایت فقیه
امام حسن مجتبی (ع)
امام رضا (ع)
حج
روز قدس
اخبار کانون رهپویان وصال
نقد و بررسی آثار علی شریعتی
آرشیو
لوگوی وبلاگ من

تا ظهور ...
لینک دوستان من

یاوران مهدی (عج)
آلبوم تصاویر من
اعجاز علمی در قران وحدیث
همبستگی وبلاگنویسان مسلمان
ویژه نامه محرم سایت تبیان
ویژه نامه محرم سایت اعتقادات
ویژه نامه محرم سایت لبیک
ویژه نامه محرم سایت بلاغ
ویژه نامه محرم کانون وبلاگنویسان مذهبی
مرکز نشر اعتقادات
ویژه نامه محرم سایت معروف یاران
ویژه نامه محرم سایت غدیر
دانشنامه امام خمینی
پایگاه اطلاع رسانی امام خمینی
وصیت نامه امام خمینی
مرکز اطلاع رسانی فلسطین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

سیر خلقت نورانى حضرت زهرا(س)
معنی لغوی فاطمه
پیرامون اسامى حضرت زهرا سلام‏اللَّه‏علیه
فاطمه‏ى زهراء علیهاالسلام ریشه‏ى شجره‏ى طیبه‏ى نبوت است
نام‏گذارى زهرا علیهالسلام
[عناوین آرشیوشده]