خیز و جامه نیلی کن، روزگار ماتم شد دور عاشقان آمد نوبت محرم شد
در محرم سینهها غرق ملالی دیگر است جاری از چل چشمه دلها زلالی دیگر است
با حلولش برنخیــزد جز فغان از عاشقان طاق ابروی محرم را هلالی دیگر است
باز محرم رسید، میکدهها وا شدند تمام عاشقانت، واله و شیدا شدند
- خبرگزاری مهر : مراسم عزاداری عاشورا امروز باحضور گسترده عاشقان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در شیراز برگزار شد. | |
عکس/ محمد حسین نیکوپور - شیراز |
خبرگزاری مهر
گزارش از نماز ظهر عاشورای کانون رهپویان وصال شیراز
به همت برادران نصف بیشتر خیابان شهید آقایی موکت شده و همه چیز محیا برای برپایی نماز پرشکوه ظهر عاشورا به یاد آخرین نماز امام حسین (ع) و اصحاب ایشان است.
خواهران تمام واحدها به همکاری واحد تدارکات شتافتند و به گروههای مختلفی تقسیم شده و آماده ی توزیع غذا هستند.
در یک چشم به هم زدن تمام موکت ها، که خوبه! تا دو برابر عقب تر از موکت ها صفوف نماز بسته شده و همه آماده اقامه نماز و من هم در جستجوی جایی، چند قدمی سرخیابون بالاخره جایی برای نماز خوندن گیر آوردم و باز همه بانگ الله اکبر اذان ظهر عاشورا برای چند دقیقه سکوت را بر همه جا حاکم می کند. عده ای دست ها را به طرف آسمان کشیده و مشغول دعا هستند. عده ای سر به سجده برده و با خدای خود راز و نیاز می کنند و عده ای هم کلام حق را زنده می کنند و عده ای هم در تلاش برای مخفی کردن اشک های جاری بر گونه ها هستند.
نماز با شکوه تمام به اقامت حجه الاسلام و المسلمین حاج آقا انجوی امیری برگزار می شود
بعد از نماز ظهر شعارهای مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل نمازگزاران آسمان را به لرزه می آورد و بعد هم سخنرانی حاج آقا انجوی امیری که البته بنده و عده کثیری که تا سر خیابان فاصله ای نداریم، از شنیدن سخنان باارزش این بزرگوار بی بهره ماندیم.
در فاصله بین ظهر و عصر به سرعت نور و در یک چشم بر هم زدن بسیار منظم و با قاعده ای خاص تمام غذاها به همت خواهران کادر توزیع می شود و اقامه نماز عصر و عظمت و بزرگی روز عاشورا هر چه بیشتر خود را نشان داد.
منبع خبر :http://www.rahpouyan.com/monasebat/87/moharam/showtext.asp?tid=361
حضرت عباس وقتی دید بیشتر یاران امام به شهادت رسیدند به برادرانش (عثمان – جعفر- عبدالله) فرمود پیش از من به میدان بروید و فدا شوید تا من شهادت و اخلاص شما را نسبت به خدا و رسولش بچشم ببینم. همگی به نوبت اطاعت کردند و بعد از اذن از امام به میدان رفتند و به شهادت رسیدند وقتی حضرت ابوالفضل(ع) تنهایی خودش را می بیند جلو می آید و عرض می کند مولا به من اجازه بدهید منهم بروم امام گریه سختی نمودند و فرمودند تو علمدار من هستی حضرت عباس(ع) عرض کرد دیگر طاقت ندارم، سینه ام تنگ شده از زندگانی دنیا بیزارم می خواهم از این گروه منافق خونخواهی کنم مولا فرمود حال که می خواهی بروی، برو مقداری آب برای فرزندان بیاور، قبلا به حضرت عباس لقب سقا داده بودند برای اینکه یکی دو نوبت در شبهای گذشته توانسته بود برود صف دشمن را بشکند و برای اطفال آب بیاورد و اینطور نبود که سه شبانه روز در آن گرمای عراق آب نخورده باشند بلکه سه شبانه روز آب برای آنها ممنوع بود و شریعه فرات را بسته بودند حتی شب عاشورا، آب تهیه کردند و غسل شهادت نمودند وقتی امام به حضرت عباس فرمود حالا که عزم رفتن داری برو آب بیاور حضرت عباس عرض کرد چشم. ببینید چقدر منظره باشکوهی است چقدر عظمت و شجاعت و دلاوری و انسانیت و معرفت و شرافت و فداکاری یک تنه خودش را به جمعیت سر تا پا مجهز به سلاح می زند در برابر سپاه دشمن می ایستد و به پند و اندرز می پردازد ولی آنها را سودی نمی بخشد عباس(ع) خدمت امام می رسد و آنچه از لشکر عمر سعد دید به امام رساند حضرت عباس ناگهان صدای کودکان را شنید که فریاد می زدند العطش العطش برای حضرت عباس خیلی سخت بود صدای العطش کودکان را بشنود و کاری نکند از اینرو سوار اسب شد و نیزه به دست گرفت و مشک آبی را همراه خود برد و به طرف شط فرات راهی شد شریعه فرات با 4 هزار نیرو محافظت می شد اسب را داخل آب می برد اول مشک را پر از آب می کند و بدوش می اندازد حضرت عباس تشنه است و هوا بسیار گرم. زمان واقعه عاشورا به روایتی دیگر مهرماه بوده است او جنگیده تا به فرات رسیده خسته و کوفته وارد آب شده، همانطوریکه سوار بر اسب است آب تا زیر شکم اسب را فر می گیرد، دست زیر آب می برد مقداری آب با دو دستش بر می دارد تا نزدیکیهای لبانش می آورد آنهایی که از دور ناظر بودند ، گفته اند: اندکی تامل کرد بعد دیدیم آب را نخورد و روی آب فرات ریخت هیچکس نفهمید چرا قمر بنی هاشم آب نخورد اطاعت محض را ببینید با کلمه چشم برای آوردن آب راهی می شود، ایشان آب نمی خورد و با رجزی که بعد از خروج از آب می خواند دلیل آب نخوردن خود را بیان کرده است شاید هم حضرت عباس فکر کرده است که مولایش فرموده آب برای بچه ها بیاور یعنی حسین نمی خواهد آب بخورد یعنی به عباس اجازه نداده است که او هم آب بخورد.حضرت عباس همینکه از آب خارج شد رجزی خواند که در رجز، مخاطب خودش بوده است، نه دیگران و از این رجز فهمیدند که چرا آب نخورده است:
یا نفس من بعدالحسن هونی فبعده لا کنت ان تکونی
هذالحسین شارب المنون و تشربین باردالمعین
و الله ما هذا فعال دینی و لافعال صادق الیقین
یعنی ای نفس ابوالفضل می خواهم بعد از حسین زنده بمانی – حسین شربت مرگ می نوشد و او در کنار خیمه ها با لب تشنه ایستاده است و تو آب بیاشامی پس مردانگی کجا رفت ، شرف کجا رفت، مواسات و همدلی کجا رفت مگر حسین امام تو نیست هرگز دین چنین اجازهای به من نمی دهد هرگز وفای من چنین اجازه ای به من نمی دهد .
حضرت ابالفضل مسیر برگشت خود را عوض نمود و از داخل نخلستانها برمی گردد تا شاید مشک را سالم برساند چون قبلا از راه مستقیمی آمده بود ولی حالا همراهش امانتی گرانبها دارد و تمام همتش این بود که آب را سالم برساند لذا از داخل نخلستانها که امنیت بیشتری داشت برگشت دشمنان راه را بر او بستند و او را محاصره کرند تا آنکه نوفل ازرق شمشیری به دست راست حضرت زد و آن را زا بدن جدا نمود. در همین حال بود که دیدند ابالفضل رجز را عوض کرد و معلوم شد که حادثه ای تازه پیش آمده او می فرمود: والله ان قطعتم یمینی – انی احامی ابداً عن دینی (بخدا قسم اگر دست راستم را ببرید من دست از دامن حسین بر نمی دارم) مشک آب را برشانه چپ قرار داد بار دیگر نوفل ازرق، ضربه ای دیگر زد و دست چپ حضرت را از مچ جدا نمود. طولی نکشید که رجز دوباره عوض شد در این رجز فهماند که دست چپش هم بریده شده است . راویان نوشته اند به هر زحمت بود مشک آب را چرخاند و آن را به دندان گرفتن و خودش را روی آن انداخت تا سالم بماند اما سپس تیری آمد و به مشک رسید و آب مشک از دست رفت . ببینید آن لحظه چه حالی پیدا می کند دیگر با چه روئی دست خالی به خیمه ها برگردد و بچه ها به عمو عباس بگویند العطش؟!
یا نفس لا تخشی من الکفار و ابشری برحمه الجبار
مع النبی السید المختار قد قطعوا الببغیهم سری
قربانت ای حضرت عباس !!! تیری دیگر می آید بر سینه حضرت می نشیند و عده ای گفته اند عمودی آهنی بر فرق مبارکش می خوردو او را از اسب به زمین می اندازد اینجا بود که برادر خود حسین را برای اولین بار به نام برادر مرا دریاب خطاب می کند مقام معنوی عباس آنقدر زیاد بود که بخود اجازه نمی داد کمتر از مولا به برادرش بگوید حضرت صدای برادر را شنید خود را به بالین برادرش رساند همینکه بدن پاره پاره و دستهای جدا شده او را می بیند گریه می کند و می فرماید الان انکسر ظهری و قلت حیلتی اکنون پشتم شکست و چاره من گسسته و کم شده حضرت عباس نقش زمین است از مولایش حسین درخواست می کند که: یک چشمم باز است آن را از خون پاک کن تا یکباره دیگر تو را ببینم دیگر در خواستش اینکه مرا کنار خیمه ها مبر من به بچه ها قول آب دادم خجالت می کشم مرا اینطور ببینند . ام البنین دختر خزام بن خالد بن ربیعه است ام البنین خواهر شمر ذی الجوشن یعنی شمر دایی حضرت عباس و دایی ناتنی امام حسین بوده است.
محل دفن حضرت عباس (ع):
حضرت عباس قبرش نزدیک محل شهادتش کنار شریعه فرات است و سن ایشان لحظه شهادت 34 سال بوده است .
حسین عماد زاده ،ایشان نویسنده متبحری است که رحلت نمودند ایشان کتابی مخصوص حضرت عباس می نویسد و وقتی جناب عمادزاده به عتبات عالیات تشریف می برند خدّام مرقد حضرت ابوالفضل (ع) بخاطر کتابی که راجع به حضرت عباس نشوته است خوشحال می شوند لذا خدّام به او احترام زیادی می گذارند حتی به ایشان اجازه می دهند تا قبر حضرت را برای او باز کند و ایشان به زیر جایگاه تصریح حضرت بروند. خدّام می گفتند جایگاه را فقط برای بز رگان باز می کنیم و این جایزه توست که برای حضرت عباس زحمت کشیدی.وقتی عمادزاده به کنار قبر می رود یک چاله ای را کنار مرقد حضرت می بیند و داخل چاله را آب گرفته است عماد از خدام می پرسد چرا اینجا چاله ای است و درونش را آب گرفته است خدام گفتند مرقد حضرت کنار فرات است و سطح زمین با آب زیاد فاصله ندارد لذا ما چاله ای کندیم تا داخل قبر را آب نگیرد ببینید چه قدر دردناک است چون حضرت زمان شهادت آب نخورند و آب هم تا کنا ر حضرت می آید ولی داخل قبر نمی تواند برود سپس عماد می گوید حالا که لطفی شامل من شده است دو رکعت نماز هم کنار حضرت بخوانم رکعت دوم در قنوت به مرقد حضرت چشمم افتاد دیدم حضرت با آن قد رشیدی که داشته چقدر مرقد کوچکی دارند که مانند قبر طفلی می ماند لا حول و لا قوه بالله العلی العظیم.
متاسفم که خیلی از ماها با اعمال و رفتارمان، گاهی با سکوتمان و حتی بعضی از ما با بلندگو شدن برای صحبت های آنها مهر تایید به رفتار جنایتکاران می زنیم و به طریقی شریک در اعمال آنها می شویم....!!!
امام حسین (ع) :هان ای مردم! پیامبر خدا فرموده است: کسی که زمامداری ستمگر را ببیند که حرام خدا را حلال میسازد و عهدش را میشکند و با سنّت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)مخالفت می ورزد و در میان بندگان خدا بر اساس گناه و تجاوز عمل میکند، ولی در مقابل او با عمل یا گفتار، اظهار مخالفت ننماید، بر خداوند است که او را با همان ظالم در جهنّم اندازد
...............
رسول اکرم صلى الله علیه وآله فرمودند: «هرگاه گناهى در زمین پدیدار شود آنکس که در کنار گناه ناظر و حاضر است ولى از آن متنفر مىباشد مانند کسى است که از آن گناه غایب است. و کسى که از گناه غایب (و دور) است ولى به آن خشنود و راضى است مانند کسى است که در انجام آن گناه حاضر و شریک است
او خــنده کـرد وعالـم از آن خـنـده گــریه کـرد
- به راستی چه سنـدی برمظلومیت مولایمان گویاتر از شهادت طفل رضیع بردستان پر مهر پدری چون حسین (ع). کیست که این حقیقت را بشنود و نالـه جانستوز ســر نـدهتد .
مولایمان اراده کـرده وتوفیق عـطا فـرمود تا چهار سـال فـریادگـر این مظلومیت حانسوز باشیم .