[ و او را از قدر پرسیدند ، فرمود : ] راهى است تیره آن را مپیمایید و دریایى است ژرف بدان در میائید ، و راز خداست براى گشودنش خود را مفرسایید . [نهج البلاغه]
تا ظهور ...
پایین‏ترین و سخت‏ترین طبقات جهنّم مخصوص منافقان
دوشنبه 87 دی 16 , ساعت 11:39 عصر  

در احادیث مى‏خوانیم: جهنّم هفت طبقه است که روى هم قرار گرفته است و هر طبقه‏اى مخصوص گروهى است.
در پایین‏ترین و سخت‏ترین طبقات جهنّم منافقان جا دارند، چنانکه قرآن مى‏فرماید: «المُنافِقِینَ فِى الدَّرَکِ الاَسفَلِ مِنَ النّارِ» زیرا منافقان به خاطر مصونیّتى که از اظهار اسلام خود دارند، در میان مؤمنان عامل نفوذى براى کفّار بوده و سخت‏ترین ضربه را در طول تاریخ به اسلام و مسلمین زده‏اند.

http://www.qaraati.net/library/show.php?bn=19&start=321538

 


نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
منظره ی هولناک قیامت
دوشنبه 87 دی 16 , ساعت 11:38 عصر  

اسرافیل (ع) صور در دهان دارد منتظر است تا هر وقت حکم از جانب الله برسد در آن بدمد و از دمیدن اسرافیل در صور تمام اعمال زیر و رو می شود در مخلوقات یک نوع بیقراریه عجیب و غریبی پیدا می شود حضرت اسرافیل دوباره در آن صور خواهد دمید تمام اعمال فنا می شود سوای چند فرشته مخلوقی باقی نماند. الله تعالی به ملک الموت می فرماید : کدامیک از مخلوقها باقی است ؟ او عرض خواهد کرد : جبرائیل، میکائیل، اسرافیل، حاملین عرش و من. سپس به ملک الموت حکم می شود که روح آنها را نیز قبض کن چنانچه روح آنها را نیز قبض می کند و بغیر از ملک الموت هیچ مخلوقی باقی نمی ماند الله تعالی به ملک الموت می فرماید : حال چه کسی باقی مانده؟ عرض خواهند کرد سوای شما! فقط من باقی مانده ام.حکم می شود :ملک الموت !سوای من همه باید فنا شوند لهذا تو نیز بمیر.

ادامه مطلب...

نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
خطر منافقین و فقر معنوى
دوشنبه 87 دی 16 , ساعت 11:21 عصر  

حضرت رسول:((من از فقر و نداشتن ثروت بر امتم نگران نیستم یعنى ثروت, امت من را از پا در نمىآورد, آن چیزى که از آن نگران هستم فقر معنوى و فکرى و فقر اندیشه است)) اگر غناى اندیشه باشد ثروت هم مىآید.

حالا اگر دو خطر با هم پیدا بشود یعنى از یک طرف منافق ها, بى دین هاى متظاهر زیرک, متظاهرها و ریاکارها و مدلس ها پیدا بشوند و از طرف دیگر مردم, جاهل و نادان باشند, آن ها این ها را ابزار خودشان قرار مى دهند.

فاجعه کربلا را همین دو عامل بوجود آورد. تاریخ مى نویسد وقتى که مسلم آمد در کوفه, در جمع مردم نامه امام حسین(ع) را خواند, مردم گفتند آیا این سخنان از آقاست؟ و سپس, هاى هاى گریستند و اشک ریختند و در عین حال منافقین از همین مردم لشگرى علیه امام حسین(ع) به وجود آوردند. این عبرت تاریخ است.


نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
هفت طبقه جهنم
دوشنبه 87 دی 16 , ساعت 11:10 عصر  

در قرآن الفاظى که نسبت به دوزخ به کار رفته دو نوع مى باشد 1ـ الفاظى که اسم مجموع مراتب جهنم و عذابها است مانند لفظ سقر، که نام جهنم است[1] که در 4 آیه بکار رفته است[2] و مانند لفظ جهنم که به معناى آتش گر گرفته است[3] که در حدود 83 نوبت در آیات قرآن ذکر شده است و جحیم که حالت فوران آتش است[4] که 26 نوبت در قرآن مطرح شده است.
2ـ الفاظى که بیانگر مرتبه اى از آتش جهنم است، مانند هاویه به معناى آتش[5] و لفظى (شعله زیاد) و....
نکته دیگر که قابل یاد آورى مى باشد این است که بهشت داراى درجات است چنانکه از بعضى آیات استفاده مى شود[6]و در بعضى روایات دارد که داراى درجات عرضى است[7] و جهنم داراى درکات رو به پائین مى باشد، چنانکه قرآن مى فرماید «منافقین در پائین ترین و سخت ترین طبقات قرار دارند[8]» پس بهشت درجه ها دارد. و دوزخ در که ها[9] و از بعضى روایات هم مى توان این مطلب استفاده کرد که بعداً نقل مى شود.
بعد از این مقدمه جواب این استکه اگر مراد از نوع جهنم، مجموع مراتب جهنم باشد یک نوع جهنم بیشتر نداریم منتهى اسم هاى مختلفى دارد، و اگر مراد از نوع مراتب جهنم باشد جهنم داراى هفت طبقه (درکه) و هفت مرتبه مى باشد، که هر مرتبه اسم خاص خودش را دارد، چنان که امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: «جهنم داراى هفت در است که هر یک مخصوص طبقه از طبقات جهنم است که روى هم قرار گرفته اند. و یکى از دستهاى خود را روى دست دیگر قرار داده فرمود: طبقات جهنم به این صورت است و اما بهشت را در عرض هم قرار داده است ولى آتش داراى هفت طبقه مى باشد، 1ـ طبقه زیرین آن جهنم است، 2ـ بعد از آن نطى (شعله زیاد) است و بعد از آن حطمه[10] و بعد از آن سقر و بالاتر از سقر، جحیم[11] و بعد از آن سعیر[12] و بالاترین طبقه آن هاویه باشد[13] در بعضى روایات دارد که بالاترین طبقه جهنم است و پائین ترین آن هاویه است[14] (نکته که قابل ذکر است این استکه این روایت با آنچه که ما در مقدمه گفتیم که جهنم اسم مجموع مراتب است تنافى ندارد و چون ممکن است گاهى اسم مجموع یک چیز بر بعض آن هم گفته شود، مثل اینکه به گردن انسان، انسان گفته شود، و یا بر عکس گردن (رقبه) بر انسان اطلاق شود).
و مؤید این مطلب (که جهنم داراى هفت طبقه مى باشد) روایاتى است که مى فرمایند: بهشت داراى هشت در (چون هشت درجه دارد) و جهنم داراى هفت درب مى باشد که هر گروهى از یکى از آن درها وارد جهنم مى شود.
قابل یاد آورى است که هر طبقه ممکن است که داراى مراتب و نقاط مختلفى باشد چنانکه مى خوانیم و پل چاهى است در جهنم[15] یا «حصینه» شهرى است در یکى از طبقات جهنم[16] و یا سجّین زندان بدکاران است در یکى از مرتبه ها[17] و...
خلاصه این شد که جهنم داراى اسمهاى مختلفى مى باشد و گاهى هم اسم بعضى مرتبه ها و قسمت ها در قرآن آمده، اگر مراد از نوع در سئوال مجموع مراتب باشد فقط یک جهنم داریم و اگر مراد مراتب جهنم باشد، داراى هفت طبقه و هفت مرتبه مى باشد و هر مرتبه ممکن است داراى مراتبى باشد.

ادامه مطلب...

نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
بیعت امروز ما با کیست؟؟
شنبه 87 دی 14 , ساعت 11:41 عصر  

 قرآن مى‏گوید: «ان الدین عند الله الاسلام؛(( آل عمران آیه 19)).همانا دین نزد خدا اسلام است».
نیز مى‏فرماید: «و من یبتغ غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه؛((آل عمران آیه 85)). هر که جز اسلام دینى را بجوید، هرگز از او پذیرفته نشود.»

حال اگر شما مسلمان هستید باید اطاعت خدا و آخرین فرستاده اش حضرت محمد (ص) نمایید.این حضرت در فرازی از خطبه غدیر  در غدیر خم می فرماید :

ای مردم: هر آن که من سرپرست اویم، این علی سرپرست اوست. و او علی بن ابی طالب است؛ برادر و وصی من که سرپرستی و ولایت او حکمی است از سوی خدا که بر من فرستاده شده است...
سپس فرمود: مردمان! کیست سزاوارتر از شما به شما؟ گفتند خداوند و پیامبر او! سپس فرمود آگاه باشید! آن که من سرپرست اویم، پس این علی سرپرست اوست! خداوندا دوست بدار آن را که سرپرستی او را بپذیرد و دشمن بدار هر آن که او را دشمن دارد و یاری کن یار او را؛ و تنها گذار آن را که او را تنها بگذارد...
به زودی پس از من پیشوایانی خواهند بود که شما را به سوی آتش می خوانند و در روز رستاخیز تنها وبدون یاور خواهند ماند.
ای مردم! خداوند و من از آنان بیزاریم.
ای مردم! آنان و یاران و پیروانشان در بدترین جای جهنم، جایگاه متکبّران خواهند بود. بدانید آنان اصحاب صحیفه اند.

ای مردم !اینک جانشینی خود را به عنوان امامت و وراثت به امانت به جی می گذارم در نسل خود تا برپایی روز رستاخیز. و حال، مأموریت تبلیغی خود را انجام می دهم تا برهان بر هر شاهد و غایب و بر آنان که زاده شده یا نشده اند و بر تمامی مردمان باشد.
 پس بایسته است این سخن را حاضران به غایبان و پدران به فرزندان تا برپایی رستاخیز برسانند.
آگاه باشید! به زودی پس از من امامت را با پادشاهی جابه جا نموده. آن را غصب کرده و به تصرف خویش درآورند.
هان! نفرین و خشم خدا بر غاصبان و چپاول گران! و البته در آن هنگام خداوند آتش عذاب - شعله هی آتش و مس گداخته - بر سر شما جن و انس خواهد ریخت. آن جاست که دیگر یاری نخواهید شد.
بدانید که ریشه ی امر به معروف این است که به گفته ی من [درباره ی امامت ] برسید و سخن مرا به دیگران برسانید و غایبان را به پذیرش فرمان من توصیه کنید و آنان را از ناسازگاری سخنان من بازدارید؛

 همانا سخن من فرمان خدا و من است و هیچ امر به معروف و نهی از منکری جز با امام معصوم تحقق و کمال نمی یابد.
ای مردم!شما بیش از آنید که در یک زمان با یک دست من بیعت نمایید. از این روی خداوند عزّوجل به من دستور داده که از زبان شما اقرار بگیرم و پیمان ولایت علی امیرالمؤمنین را محکم کنم و نیز بر امامان پس از او که از نسل من و اویند؛ همان گونه که اعلام کردم که ذرّیّه من از نسل اوست.
پس همگان بگویید:
«البتّه که سخنان تو را شنیده پیروی می کنیم و از آن ها خشنودیم و بر آن گردن گذار و بر آن چه از سوی پروردگارمان در امامت اماممان علی امیرالمؤمنین و امامان دیگر - از صلب او - به ما ابلاغ کردی، با تو پیمان می بندیم با دل و جان و زبان و دست هایمان. با این پیمان زنده ایم و با آن خواهیم مرد و با آن اعتقاد برانگیخته می شویم. و هرگز آن را دگرگون نکرده شکّ و انکار نخواهیم داشت و از عهد و پیمان خود برنمی گردیم.

الان نیز شما بدانید رهبر و امام شما کیست؟معنی بیعت در عصر حاضر همان رای دادن در انتخابات هست.شما آزادانه و با اختیار خود می توانید امام خود را انتخاب کنید. فردای قیامت جای هیچ عذر و بهانه نیست!!!

الان ببینید یاور امام حسینید یا یاور دستگاه ظالم؟؟خودتان قضاوت کنید...

متاسفم که خیلی از ماها با اعمال و رفتارمان، گاهی با سکوتمان و حتی بعضی از ما با بلندگو شدن برای صحبت های آنها مهر تایید به رفتار جنایتکاران می زنیم و به طریقی شریک در اعمال آنها می شویم....!!!

امام حسین (ع) :هان ای مردم! پیامبر خدا فرموده است: کسی که زمامداری ستمگر را ببیند که حرام خدا را حلال میسازد و عهدش را میشکند و با سنّت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)مخالفت می ورزد و در میان بندگان خدا بر اساس گناه و تجاوز عمل میکند، ولی در مقابل او با عمل یا گفتار، اظهار مخالفت ننماید، بر خداوند است که او را با همان ظالم در جهنّم اندازد

 رسول اکرم صلى الله علیه وآله فرمودند: «هرگاه گناهى در زمین پدیدار شود آنکس که در کنار گناه ناظر و حاضر است ولى از آن متنفر مى‏باشد مانند کسى است که از آن گناه غایب است. و کسى که از گناه غایب (و دور) است ولى به آن خشنود و راضى است مانند کسى است که در انجام آن گناه حاضر و شریک است...

در روز قیامت صدا مى‏زنند کجایند ظالمین و کجایند همکاران ظالمین حتى آنان که براى آنها دفتر و قلم فراهم کردند، که همه آنها با هم وارد دوزخ مى‏گردند. (قابل توجه بلندگوهای دشمن)

((مقام معظم رهبری، :بلندگوهای دشمن بیشترین تبلیغات را صرف مأیوس کردن و ترساندن مردم می کنند، من به ملت ایران به طور صریح و آشکار عرض می کنم، نه آن ارعاب و تهدیدها درست است، نه آن مأیوس کردن ها - هر دو غلط است - اما این که نیروی دشمن را غیر قابل مقاومت نشان بدهند، حرف بسیار غلط و بی ربطی است. اگر آمریکایی ها می توانستند نظام جمهوری اسلامی را از بین ببرند، حتی یک روز هم معطل نمی شدند، این که ملاحظه می کنید مسئولین آمریکایی الان خودشان می گویند راهکار ما برای ایران، راهکار نظامی نیست. راست می گویند. چون جنگ برای آنها در ایران، مثل جنگ برای آنها در عراق نیست. این جا یک ملت در مقابل آنهاست، آن هم ملتی با این شجاعت و با این عظمت، پدر مهاجم را درمی آورند، راه کار آنها چیز دیگری است.به مسئولین زمان می دهم به دشمنان و مزدوران آن ها رحم نکند

مقام معظم رهبری، 22 خرداد .1382 ))


نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
بى‏تفاوتى و تماشاچى بودن در برابر ظلم
جمعه 87 دی 13 , ساعت 12:0 صبح  

 متاسفم که خیلی از ماها با اعمال و رفتارمان، گاهی با سکوتمان و حتی بعضی از ما با بلندگو شدن برای صحبت های آنها مهر تایید به رفتار جنایتکاران می زنیم و به طریقی شریک در اعمال آنها می شویم...

و هر مسلمان باید برگرد محور توحید بگردد و از تمام مشرکین و بت ها و استکبار برائت جوید و زیر بار هیچ کس جز خدا نرود و نشان دهد که از مبارزه خسته نشده است.

بى‏تفاوتى و تماشاچى بودن در برابر ظلم

یکى از عواملى که به فساد محیط دامن مى‏زند، و موجب تشویق گناه در جامعه مى‏شود، این است که مردم در برابر گناهانى که در محیط انجام مى‏شود بى‏تفاوت و تماشاچى باشند.

اسلام با دستور دقیق و گسترده دو فریضه‏ى مهم «امر به معروف و نهى از منکر» و دو وظیفه عمیق «تولّى و تبرّى» و جهاد و دفاع به پیروان خود دستور مى‏دهد که نسبت به جامعه و رویدادهاى آن تماشاچى و بى‏تفاوت نباشند، بلکه با نظارت دقیق در صحنه حضور یابند و از هر گونه فساد جلوگیرى نمایند و به گسترش نیکى‏ها همت گماردند. و در عقیده و عمل به یارى دوستان خدا «تولّى» بپردازند. و از دشمنان خدا بیزارى «تبّرى» جویند.

تولّى یعنى عشق به خوبان ورزیدن و تایید عملى راه آنان، که در راستاى پاکى محیط در دراز مدت بسیار عمیق و گسترده و نتیجه بخش خواهد بود.

تبرّى یعنى قهر و بى‏اعتنایى با فاسقان و ستمگران.

این دستورات بزرگ اسلامى هر فرد مسلمان را از بى‏تفاوتى و تماشاچى بودن نهى مى‏کند و با تاکید از آنها مى‏خواهد که در برابر گناه ایستادگى کنند و براى جلوگیرى از آن در صحنه حضور یابند و تا آخرین حد امکان در راستاى پاکسازى محیط کوشا و جدى باشند.

رضایت به گناه

رضایت به گناهِ گنهکار و خاموشى در برابر گناه نیز از عوامل زمینه‏ساز اجتماعى گناه است و نقش به سزایى در پیدایش و استمرار گناه دارد.

ادامه مطلب...

نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
مى‏خواهیم کمتر از گل و گیاه نباشیم.
جمعه 87 آذر 29 , ساعت 12:14 صبح  

مى‏خواهیم کمتر از گل و گیاه و عقب‏تر از زمین و درخت نباشیم.
مى‏خواهیم خود را برویانیم، جوانه زنیم، رشد کنیم، ثمر دهیم و کمتر از «بهار» نباشیم.
ولى چگونه؟...بذرمان چیست؟ ریشه مان در کجاست؟ از کجا سیراب و تغذیه مى‏شویم؟
از کدام منبع، نور و حرارت مى‏گیریم؟ در کدام زمین و زمینه قرار گرفته‏ایم؟ باغمان و میرابمان کیست؟
رویش و پژمردگى، شکفتن و خشک شدن و حیات و مرگمان چیست و ثمر وجودمان براى جامعه کدام است؟

این‏ها سؤالات ساده و کم اهمیتى نیست.
مى‏خواهیم مثل بهار، بروییم و شاداب شویم و سایه و ثمر داشته باشیم.
از طبیعت باید درس بگیریم.
همان طور که گاهى باغ و بوستان را خزان مى‏زند، ما هم ممکن است دچار خزان زدگى شویم.
آنگونه که خرمنى آتش مى‏گیرد، یا بذرى فاسد مى‏شود، یا محصولى راآفت مى‏گیرد، یا میوه‏اى دچار کرم زدگى و خرابى مى‏گردد، یا مزرعه‏اى را سیلاب مى‏برد، یا انبار غله‏اى در شعله‏هاى آتش مى‏سوزد و خاکستر مى‏شود یا محصولاتى مسموم و زیانبار مى‏شود، در «مزرعه وجود» و در «زراعت زندگى» ما نیز چنین آفات و سمومى ممکن است دیده شود.
در زراعت وجودى خود، نباید از یافتن بستر و زمینه مناسب و بذر افشانى به موقع و حفاظت و حراست از عمر و روح و اندیشه و عمل و اخلاق، غافل بود.
«این جهان مزرعه آخرت است...» و ما باغبانى هستیم که مسؤلیت بارورسازى باغ زندگى مان را به ما سپرده‏اند و همه امکانات، تسهیلات و توانایى‏ها را هم در اختیارمان گذاشته‏اند.
«عملِ» ما بذرى است که مى‏کاریم.
رابطه عمل و جزا، رابطه «کشت» و «برداشت» است.
«گندم ندهد بار، چو جو مى‏کارى»! و حدیث شریف «الدنیا مزرعة الآخرة» نیز اشاره به همین بذر افشانى و زراعت وجودى است. خوبى و بدى‏هاى ما نیز، دیر یا زود، در این دنیا یا در سراى آخرت ثمر مى‏دهد.
آب و زمین دهر به دست تو داده‏اند
تخمى چنان بکار، که بتوانى اش درود
مگر مى‏توان در بهار، از کشت و کار و زراعت و محصول، سخن نگفت؟
فرموده حضرت على علیه السلام در غررالحکم چنین است:
«مَنْ زَرَعَ شَیئاً حَصَدَه»، هر کس چیزى بکارد، همان را درو مى‏کند.
و حافظ چه زیبا سروده است:
دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر
کاى نور چشم من، بجز از کشته، ندروى‏
رابطه عمل و جزا را فراموش نکنیم، آنکه «تخم بدى» مى‏کارد، نباید چشم انتظار «رویش نیکى» باشد. خواجه عبدالله انصارى گوید: هر چه کارى در بهاران، تیر مان بدروى.
به ما گفته‏اند: گندم از گندم بروید، جو ز جو. و این را تمثیلى براى «مکافات عمل» آورده‏اند، تا بدانیم که نمى‏توان از درخت بید، میوه خورد و از بوریا شکر. نه مى‏توان از سپیدار، کافور گرفت و نه از درخت خار، رطب آبدار و نه سنبل از شوره زار.
بارى...بهار است و فصل رویش و حیات مجدد طبیعت.
وقتى دانه مى‏روید، چرا انسان نروید؟
به برگ و بار نشستن نهال وجودمان با رسیدن به کمالات اخلاقى و رشد فضایل است. اگر در باغبانى، آبیارى و حراست لازم است. اینجا هم محاسبه و مراقبه ضرورى است. محاسبه نیّات و رفتار و کردار و مراقب از حالات روحى و درونى خویش و خدا را مراقب دیدن و از فرشتگانِ «رقیب» و «عتید»، حساب بردن و از آفت گرفتگى جان هراسیدن.
به قول ناصر خسرو قبادیانى:
جهان زمین و سخن شخم و جانت دهقان است
به کشت باید مشغول بود، دهقان را
و از داس تیز مرگ هم نباید غافل بود، که گاهى این کشتزار را درو مى‏کند، و کلام حضرت على علیه السلام است که اجل، درو کننده آرزوهاست. و شما هم دروشده داس اجل‏ها هستید:(الأجل حصارُ الأمل، اِنّکم حصائد الآجال).
پس فرصت زودگذر بذر افشانى در بهار زندگى را باید غنیمت شمرد.
باید بذر «عمل صالح» افشاند و نهال «صالحات» نشاند، تا «اجرالهى» پاداش دهد و زراعت زمستانى دنیا، ثمرات تابستانى آخرت به ما ارزانى دارد.
اگر بذر و آب وزمین، خوب و سالم نباشد، حاصلى به دست نمى‏آید. «نیت» و «عمل» به منزله همان بذر و آب و زمین است. نشاندن خار خشک بر سر دیوار، هرگز به نهالى سرسبز تبدیل نمى‏شود. همچنین نیت آلوده، ثمر مفید و عمل صالح نمى‏آورد. «اصلاح نیّت»، شرط نخست در زراعتِ وجود و برداشت محصول از خرمن عمر است، و گرنه به قول سعدى:
خرما نتوان خورد از این خار که کشتیم
دیبا نتوان بافت از این پشم که رشتیم‏
باز گردیم به «زمین» و «زمینه» که شرط اصلى «رشد انسان» و «رویش گیاه» است.
دل آدمى، کشتگاه معارف و باورهاى ناب و فضایل و خوبى هاست. براى روییدن بذر خلوص، باید «قلب خاشع» داشت و اشکى جارى!
آنگونه که زمین نرم را شیار و شخم مى‏زنند و تخم مى‏پاشند و آب جارى مى‏سازند، دل‏هاى مستعد و متواضع مى‏تواند مزرعه رویش فضایل شود. نه زمین سفت و سخت و سنگلاخ، مزرعه مى‏شود، نه قلب بى خشوع و با قساوت، ظرف معارف!
از کلمات حکیمانه حضرت عیسى علیه السلام است که:
«زراعت در دشت مى‏روید، نه در صخره و سنگ خارا. حکمت نیز در قلب متواضع آباد مى‏شود، نه در دل متکبر و سرکش.
فروتنى کن و بشنو ز من نصیحت و پندى‏
که شاخه‏هاى فتاده، همیشه میوه دهند
وجود کبر و غرور در دل و در سر، زمین جان را به شوره زار تبدیل مى‏کند و «زمین شوره، سنبل بر نیارد!»
بهارى شدن و جلو افتادن از طبیعت در رویش و بالندگى، ممکن است، به شرط آنکه «فنون باغبانى» و روش «زراعت وجود» را بیاموزیم و به کار بندیم.
نیز فراموشمان نشود که «بهار عمر» هم خزانى در پى دارد.
پس، از دنیا باید «استفاده ابزارى» کرد، تا ما را به آن سوى پل، یعنى به آخرت برساند.
بهره ورى از دنیا و مواهب آن، براى پاک شدن جان و انباشته شدنِ سیلوى آخرت از صالحات است و چه زیباست سروده صائب تبریزى:
آن قدر باتن مدارا کن که جان صافى شود
گندمت را پاک کردى، پاى بر غربال زن‏
همیشه پیک خزان، آهنگ کوچ بیخ گوش دلباختگان بهار مى‏نوازد، تا باور کنند که «گل همین پنج روز و شش باشد!» و به فکر آباد کردن مزرعه آخرت و سراى ماندگار باشند، نه جلا دادن و برق انداختن به چهره عجوزه دنیا که بسى بى وفاست .
درباره عمر و زندگى هم مى‏توان تمثیلى از «چهار فصل» یافت.
اگر جوانى، بهار زندگى باشد، پاییز و زمستانى هم در پیش است.
آخرت، فصلى است بلند مدت که کشاورزان زندگى و بذر افشانان ایمان و عمل، دستى پر از اجر و پاداش الهى خواهند داشت و در سایه سار درختان خرم بهشت، که جلوه اخروى نیکوکارى‏ها و پاکى‏ها و خدا ترسى‏هاى این دنیاست، در لذتى ابدى خواهند آرمید.


http://www.porseman.net/defaulte.aspx?namayesh=941


نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
قابلیّت و ظرفیّت ما
پنج شنبه 87 آذر 28 , ساعت 11:59 عصر  

وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِی خَبُثَ لا یَخْرُجُ إِلاَّ نَکِداً کَذلِکَ نُصَرِّفُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَشْکُرُونَ


و سرزمین پاک (و آماده)، گیاهش به اذن پروردگارش بیرون مى‏آید.امّا زمینى که خبیث (و شوره‏زار) است، جز محصولى اندک و بى‏فایده بیرون نمى‏دهد. ما این چنین آیات خویش را براى گروه شکرگزار، گونه‏گون بیان مى‏کنیم. [سوره الأعراف (7): آیه 58]


نکته‏ها:
کلمه‏ى «نَکِداً»، به معناى چیزى است که در آن خیرى نباشد، «نبات نَکد»، به معناى گیاه کم و بى‏فایده مى‏باشد.
          زمین شوره سنبل بر نیارد             در او تخم و عمل ضایع مگردان‏
 اگر با دید وسیع به این آیه بنگریم، شاید بتوان یکى از مصادیق سرزمین پاک را که           

 محصول پاک مى‏دهد، خانواده پاک بدانیم.
          گوهر پاک بباید که شود قابل فیض             و رنه هر سنگ و گلى لؤلؤ و مرجان نشود
 آیات قرآن، مثل بارانِ رحمت است، هنگامى که بر افراد آماده تلاوت شود، شناخت و عشق و ایمان و تلاش در پى دارد، ولى نااهلان را جز لجاجت و دشمنى نمى‏افزاید:

«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَساراً» «1»


          باران که در لطافت طبعش خلاف نیست             در باغ لاله روید و در شوره زار، خس‏


 پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله فرمودند:

«مثل ما بعثنى الله من الهدى و العلم کمثل الغیث الکثیر اصاب ارضا ...»

مبعوث شدن من با علم و هدایت بر مردم، همانند باریدن باران بسیار زیادى است که بعضى زمین‏ها آن را مى‏گیرند و بعضى نمى‏گیرند. چنان که بعضى دستورات مرا مى‏گیرند و عالم و فقیه مى‏شوند و بعضى سربلند نکرده و هدایت را قبول نمى‏کنند. «2» پس قلب طیّب همانند سرزمین طیّب و قلب خبیث مانند سرزمین خبیث و غیر بارور است.
پیام‏ها:
1 تنها نزول رحمت براى سعادت کافى نیست، قابلیّت و ظرفیّت محل هم لازم است. «وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ» 2 گرچه نظام طبیعت، بر قوانین خاص خود استوار است، اما همه چیز زیر نظر و با اراده و اذن پروردگار صورت مى‏پذیرد. «بِإِذْنِ رَبِّهِ» 3 اصل بر پاکى و پاک بودن است و ناپاکى، یک مسئله‏ى عارضى است. «الْبَلَدُ الطَّیِّبُ» ... «وَ الَّذِی خَبُثَ» 4 نه یک تذکّر کافى است و نه تذکّرات یک نواخت کارساز است، بلکه ارشاد و تبلیغ باید متعدّد و متنوّع باشد تا به نتیجه نزدیک شویم. «نُصَرِّفُ الْآیاتِ» 5 گرچه قرآن براى همه مایه‏ى هدایت است، امّا تنها شاکرین بهره مى‏گیرند.
 «نُصَرِّفُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَشْکُرُونَ»

منبع : تفسیر نور
__________________________________________________
 (1). اسراء، 82.
 (2). تفسیر منهج الصادقین.

 


نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
مصارف زکات
جمعه 87 مهر 19 , ساعت 10:28 صبح  

سوره توبه آیه 60

إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاء وَالْمَسَاکِینِ وَالْعَامِلِینَ عَلَیْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِی الرِّقَابِ وَالْغَارِمِینَ وَفِی سَبِیلِ اللّهِ وَابْنِ السَّبِیلِ فَرِیضَةً مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ

جز این نیست که صدقات (زکات اموال و جان‏ها، براى هشت مصرف است، یعنى) از آن فقرا و مساکین (فقیرتران) و متصدیان (جمع و حفظ و پخش) آن و کسانى که باید دل‏هایشان را به دست آورد (مانند برخى از کفار یا مسلمان‏هاى ضعیف العقیده براى جلب او به دین یا استمداد از او در جنگ) و در (جهت آزادى) بردگان و (اداى دین) بدهکاران و هزینه در راه خدا (هر کار خیر عام المنفعه به ویژه جهاد) و واماندگان در راه است (راه هر هدف دینى و دنیوى لازم براى اسلام و مسلمین که راهیانش نیاز به آن دارند). (این حکم) فریضه‏اى قطعى از جانب خداست، و خداوند دانا و با حکمت است

------

منظور از مؤ لفة قلوبهم چه اشخاصى هستند؟ آنچه از تعبیر مؤ لفة قلوبهم فهمیده مى شود آن است که یکى از مصارف زکات کسانى هستند که به خاطر ایجاد الفت و محبت به آنها زکات داده مى شود، ولى آیا منظور از آن کفار و غیر مسلمانانى است که به خاطر استفاده از همکارى آنها در جهاد از طریق کمک مالى تشویق مى شوند ؟ یا مسلمانان ضعیف الایمان را نیز شامل میگردد ؟ همانگونه که در مباحث فقهى گفته ایم مفهوم آیه ، و همچنین پارهاى از روایات که در این زمینه وارد شده مفهوم وسیعى دارد، و تمام کسانى را که با تشویق مالى ، از آنها به نفع اسلام و مسلمین جلب محبت مى شود، در بر مى گیرد، و دلیلى بر تخصیص آن به کفار نیست


نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
وجوب جهاد علمی
دوشنبه 87 مهر 15 , ساعت 2:6 عصر  

سوره التوبة (9): آیه 122
وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ
و (هنگامى که رسول فرمان خروج براى جنگ دهد) نباید مؤمنان همگى بیرون روند (و رسول را تنها گذارند) پس چرا از هر طایفه‏اى جمعى براى جنگ و گروهى نزد رسول براى آموختن علم دین مهیا نباشند تا قوم خود را چون به نزدشان بازگشتند بیم رسانند، باشد که (از نافرمانى خدا) حذر کنند. (122)
بنا بر این آیه فوق دلیل روشنى است بر وجوب تعلیم و تعلم در مسائل اسلامى، و به تعبیر دیگر هم تحصیل را واجب مى‏کند، و هم یاد دادن را
شان نزول:
مرحوم طبرسى در مجمع البیان از ابن عباس چنین روایت کرده است که هنگامى که پیامبر ص به سوى میدان جهاد حرکت مى‏کرد، همه مسلمانان به استثناى منافقان و معذوران در خدمتش حرکت مى‏کردند، اما پس از آنکه آیاتى در مذمت منافقان نازل شد و مخصوصا متخلفان جنگ تبوک را به باد ملامت گرفت، مؤمنان را بیش از پیش مصمم به شرکت در میدانهاى جهاد کرد، حتى در جنگهایى که پیغمبر ص شخصا شرکت نمى‏کرد (سریه‏ها) همگى به سوى میدان مى‏رفتند و پیامبر ص را تنها مى‏گذاردند، آیه فوق نازل شد و اعلام کرد که در غیر مورد ضرورت، شایسته نیست همه مسلمانان به سوى میدان جنگ بروند (بلکه گروهى در مدینه بمانند، و معارف و احکام اسلام را از پیامبر ص بیاموزند، و به دوستان مجاهدشان پس از بازگشت تعلیم دهند).
تفسیر نمونه، ج‏8، ص: 190
جهاد با جهل و جهاد با دشمن‏
آیه فوق که با آیات گذشته در زمینه جهاد پیوند دارد، اشاره به واقعیتى مى‏کند که براى مسلمانان جنبه حیاتى دارد و آن اینکه: گر چه جهاد بسیار پر اهمیت است و تخلف از آن ننگ و گناه، ولى در مواردى که ضرورتى ایجاب نمى‏کند که همه مؤمنان در میدان جهاد شرکت کنند، مخصوصا در مواقعى که پیامبر ص شخصا در مدینه باقى مانده" نباید همه به جهاد بروند بلکه لازم است هر جمعیتى از مسلمانان به دو گروه تقسیم شوند گروهى فریضه جهاد را انجام دهند، و گروه دیگرى در مدینه بمانند و معارف و احکام اسلام را بیاموزند"
این آیه حکم مستقلى را جدا از مباحث جهاد بیان مى‏کند و آن اینکه مسلمانان وظیفه دارند که به عنوان یک واجب کفایى از هر قوم و جمعیتى عده‏اى برخیزند، و براى فرا گرفتن معارف و تعلیمات اسلام به مراکز بزرگ اسلامى بروند، و پس از فرا گرفتن علوم، به شهر و دیار خود بازگردند، و به تعلیم دیگران بپردازند (((1) این تفسیر با شان نزولى که مرحوم شیخ طوسى در تبیان آورده است سازگار مى‏باشد.))

بنا بر این آیه فوق دلیل روشنى است بر وجوب تعلیم و تعلم در مسائل اسلامى، و به تعبیر دیگر هم تحصیل را واجب مى‏کند، و هم یاد دادن را
[اهمیت" تعلیم" و" تعلم"]
 مساله مهم دیگرى که از آیه مى‏توان استفاده کرد، احترام و اهمیت خاصى است که اسلام براى مساله" تعلیم" و" تعلم" قائل شده است، تا آنجا که مسلمانان را ملزم مى‏سازد که همه در میدان جنگ شرکت نکنند، بلکه گروهى بمانند و معارف اسلام را بیاموزند.
یعنى جهاد با جهل همانند جهاد با دشمن بر آنها فرض است، و اهمیت یکى کمتر از دیگرى نیست، بلکه تا مسلمانان در مساله جهاد با جهل، پیروز نشوند در جهاد با دشمن پیروز نخواهند شد، زیرا یک ملت جاهل همواره محکوم به  شکست است.   
                   تفسیر نمونه، ج‏8، ص: 195

و سپس در آیه بعد می فرماید:

اى اهل ایمان، با کافران از آنان که با شما نزدیکترند شروع به جهاد کنید و باید کفار در شما درشتى و نیرومندى و قوت و پایدارى حس کنند، و بدانید که خدا همیشه با پرهیزکاران است. (123)

و اما اینکه گفتیم پرداختن به دشمن نزدیکتر لازمتر است، دلائلش واضح است زیرا.
اولا- خطر دشمن نزدیک از خطر دشمنان دور بیشتر مى‏باشد.
ثانیا- آگاهى و اطلاعات ما نسبت به دشمنان نزدیکتر افزونتر است و این خود به پیروزى کمک مى‏کند.
ثالثا پرداختن به دور و رها کردن نزدیک این خطر را نیز دارد که دشمنان نزدیک ممکن است از پشت سر حمله کنند و یا کانون اصلى اسلام را به هنگام خالى شدن مرکز درهم بکوبند.

شاید از جمع این دو آیه فهمید که ابتدا گروهی از ما باید علم دین را بیاموزند و بعد ابتدا  اطرافیان و نزدیکان را آگاه و دعوت به اسلام کنند و ابتدا با دشمنان داخلی جنگید و بعد به سراغ دشمنان خارجی رفت.


نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
   1   2   3   4   5   >>   >
درباره وبلاگ

تا ظهور ...

یاس
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 6 بازدید
بازدید دیروز: 140 بازدید
بازدید کل: 1018779 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
لینک های روزانه

نقد و بررسی آثار علی شریعتی [176]
احکام جهاد [99]
خطر روحانی نماها [182]
افشای یک جنایت در حق نسل سوخته [238]
توسعه اقتصادی جهانی = رواج فساد [141]
کد قرار دادن فایل فلش در وبلاگ [1490]
سیاست عاشورا [197]
سیاست جهان گرسنه [145]
راههای صهیونیسم برای سلطه بر جهان و محو اسلام [151]
فلش احادیث امام حسین (ع) [297]
فلش زیارت ناحیه مقدسه [232]
آپلود رایگان فایل [124]
مهدی فاطمه عج [158]
حوزه آن لاین [124]
فتوبلاگ تا ظهور [125]
[آرشیو(21)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
حدیث[129] . مناسبت روز[47] . پاسخ به سوالات[23] . آلبوم عکس[20] . پژوهش در قرآن[19] . نقد و بررسی آثار علی شریعتی[13] . اخبار روز[9] . نقد و بررسی اشعار مولوی[5] .
نوشته های پیشین

امام حسین (ع)
حدیث
مناسبت ملی
آلبوم عکس
عمومی
پاسخ به سوالات
امام مهدی (عج)
معصومین
حضرت فاطمه (س)
اخلاق اسلامی
پژوهش در قرآن
امام علی (ع)
حضرت محمد (ص)
دفاع مقدس
حضرت معصومه (س)
امام صادق (ع)
حجاب
زبان عربی
مساجد و نماز جمعه
ماه رمضان
ولایت فقیه
امام حسن مجتبی (ع)
امام رضا (ع)
حج
روز قدس
اخبار کانون رهپویان وصال
نقد و بررسی آثار علی شریعتی
آرشیو
لوگوی وبلاگ من

تا ظهور ...
لینک دوستان من

یاوران مهدی (عج)
آلبوم تصاویر من
اعجاز علمی در قران وحدیث
همبستگی وبلاگنویسان مسلمان
ویژه نامه محرم سایت تبیان
ویژه نامه محرم سایت اعتقادات
ویژه نامه محرم سایت لبیک
ویژه نامه محرم سایت بلاغ
ویژه نامه محرم کانون وبلاگنویسان مذهبی
مرکز نشر اعتقادات
ویژه نامه محرم سایت معروف یاران
ویژه نامه محرم سایت غدیر
دانشنامه امام خمینی
پایگاه اطلاع رسانی امام خمینی
وصیت نامه امام خمینی
مرکز اطلاع رسانی فلسطین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

سیر خلقت نورانى حضرت زهرا(س)
معنی لغوی فاطمه
پیرامون اسامى حضرت زهرا سلام‏اللَّه‏علیه
فاطمه‏ى زهراء علیهاالسلام ریشه‏ى شجره‏ى طیبه‏ى نبوت است
نام‏گذارى زهرا علیهالسلام
[عناوین آرشیوشده]