آدمی در سیر تکامل معنوی و عقلانی خویش همواره به پرسشهایی در باب اعتقادات و باورهای موجود در میرسد که او را نسبت به آنچه تا حال بر آن بوده است دچار تردید میکند این لحظات از حساسیت بسیار برخوردارند و نقش تعیین کننده در آیندة زندگی خویش ایفا میکنند اگر این پرسشها به درستی کاویده و سپس پاسخ داده شود باورهایی صحیح، منطقی و مطمئن را در پی خواهد داشت. تشکر میکنیم از سوال کننده محترم که با این مرکز تماس گرفتید تا از این رهگذر به پرسشهای خویش دست پیدا کنید.
ما برای اینکه عقاید کسی را مورد بررسی قرار بدهیم و به مذهب، مسلک و نظریات او پیرامون مباحث مختلف آشنا بشویم ناچاریم به آثار و سخنرانیهای او مراجعه کنیم و به دیدگاههای او نسبت به مباحث مختلف آگاهی پیدا کنیم. مثلاً یکی از راههای مؤثر برای پی بردن به مقام علمی و معنوی انبیاء و اهل بیت ـ علیهالسلام ـ مراجعه به گفتار و احادیث و خطبههای آنان است ما با مراجعه به آثار آنان به دیدگاههای این بزرگواران نسبت به دنیا و چگونه زیستن و چگونه رفتار کردن و چگونه اندیشیدن و چگونه حرف زدن و... صدها و هزاران مطلب دیگر پیمیبریم.
اکنون برای اینکه به دیدگاه استاد مطهری در رابطه با عقاید دکتر شریعتی آگاهی پیدا کنیم به آثار، نوشتارها و سخنان استاد مطهری در اینباره مراجعه میکنیم.
در ابتدا باید به نکتهای اشاره کنم که هم استاد مطهری و هم دکتر شریعتی و عدهای دیگر از روحانیون و روشنفکران در یک رکاب و در کنار هم مشغول تبلیغ اسلام و دستاوردهای آن بودند لکن روش هر کدام با دیگری فرق داشت. مثلاً هر دو در حسینیه ارشاد سخنرانیها و میزگردهایی داشتهاند و اهداف واحدی را دنبال میکردند. برای صحت این مطلب میتوانید به بسیاری از سخنرانیها و جزوهایی که از حسینه ارشاد چاپ و تکثیر شده مراجعه کنید.[1]
اما با دقت و مطالعه آثار شهید مطهری و یادداشتهای وی درمییابیم که استاد شهید مطهری نقدهایی جدی بر برخی سخنان دکتر شریعتی دارند و آنها را کاملاً اشتباه میخواند البته این بدان معنا نیست استاد مطهری، دکتر را یک انسان منافق و معاند اسلام میداند بلکه اعتراض او به برخی از نظریاتی است که دکتر در مباحث دینی مطرح کرده است و شناخت کاملی نسبت به آن مباحث نداشته است لذا بعد از درگذشت دکتر شریعتی، شهید مطهری و مهندس بازرگان در ضمن اطلاعیهای در اینباره میگویند: اینجانبان که علاوه بر آشنایی به آثار و نوشتههای مشاره الیه، با شخص اوفی الجمله معاشرت داشتیم، و معتقدیم نسبتهایی از قبیل سنیگری و وهابیگری به او بی اساس است و او در هیچ یک از مسائل اصولی اسلام از توحید گرفته تا نبوت و معاد و عدل و... گرایش غیر اسلامی نداشته است. ولی نظر به اینکه تحصیلات عالیه فرهنگ او غربی بود و هنوز فرصت و مجال کافی نیافته بود در معارف اسلامی مطالعة وافی داشته باشد تا آنجا که گاهی از مسلمات قرآن و سنت و معارف و فقه اسلامی بی خبر ماند هر چند با کوشش زیاد به تدریج بر اطلاعات خود در این زمینه میافزود و در مسائل اسلامی حتی در مسائل اصولی دچار اشتباهات فراوان گردیده است که سکوت در برابر آنها ناروا و نوعی کتمان حقیقی است... و خود او اواخر عمر در اثر تذکرات متوالی افراد بیغرض و بالاتر رفتن سطح مطالعات خودش متوجه اشتباهات خود شد و به یکی از نزدیکانش وکالت تام برای اصلاح داد.[2]
ما در اینجا برای نمونه چند نقد استاد به دکتر را به طور اختصار ذکر میکنیم و خوانندة محترم میتواند به اصل کتابها مراجعه کند و بحث مفصل آن را مطالعه بکند.
الف: نقدی بر کتاب حسین و ارث آدم:
طبق این جزوه آغاز تاریخ بشر برابری است سپس نابرابری و حق و باطل معینی مالکیت آغاز میگردد... و نظام حاکم بر تاریخ همواره معین بوده است و آنچه غیر از این بوده نهضتهایی بوده محکوم، و قیامها و انقلابهایی بوده دلسوزانه و مزبوحانه و چون زیر بنا فاسد بوده از همه آن نهضتها که بوسیله ابراهیم ما و موسی ما و عیسی ما و محمد ما و علی ما صورت گرفته نتیجه معکوس گرفته شده است. آزادی بسطی بیدوام بوده(ص22) نوای امام حسین ـ علیهالسلام ـ خاموش اما بانگ گوسالههای سامری همیشه بلند است. (ص24) سرنوشت محتوم همه وارثان آدم اسارت و گرفتاری است(ص28) وراثت آزادی و عدالت و بیداری نهضت محکوم تاریخ است و وراثت بردگی و بیداد و مذهب خواب نظام حاکم بر تاریخ(ص39) امام حسین مظهر شکست آدم است(ص47)...
آنچه در این جزوه به چشم نمیخورد شخصیت امام حسین و آثار نهضت او است. مبنای جزوه بر این است که در جامعه طبقاتی همه تلاشها بیحاصل است انقلابیون تاریخ، وارث آدم یعنی انسان اشتراکی میباشند و قیامشان برای حق بوده. امام حسین این جزوه همان امام حسین مظلوم و محکوم روضهخوانها است که هیچ نقشی در تاریخ ندارد...[3]
ب) نقد کتاب اسلام شناسی: شهید مطهری بر این کتاب نقدهای زیادی دارد که ما در اینجا به چند نمونه اشاره میکنیم:
در صفحه 47 مسئله لقاءالله را منکر میشود و سیر انسان به سوی خدا را سیر به سوی مقصد میداند که هرگز به آن نمیرسد. صفحه 51 درباره انسان میگوید... خورنده میوه ممنوع بینایی... ؟؟؟ چهرة عشق (خود) عقل (شیطان) و عصیان (میوه ممنوع). اولاً به تبعیت از تورات میوه و ممنوع، بینایی معرفی شده است ثانیاً عقل مساوی با شیطان شناخته شده است و چون قبلاً گفته شده که انسان میان دو قطب است از لجن تا خدا و یا یک سرش شیطان است و یک سر خدا. معلوم میشود انسان بین عقل و خدا یکی را باید انتخاب کند این همان نظریه مسیحیت است در ضدیت عقل و دین.
در صفحه 54 مدعی میشود که در دوره اشتراک اولیه دین هم نبود و از آنچه در صفحه 53 و 54 گفته معلوم میشود اصل پیدایش مذهب را همانطور که کمونیستها میگویند خدعهای میداند که مالکین آن را ابداع کردهاند.[4]
ج) نقدی بر نظریه دکتر مبنی بر یکی بودن معجزه پیامبر(ص): آنچه بیشتر مورد اسناد قائلان به این نظریه است آیات 90 تا 93 سوره اسراء و 188 سوره اعراف است که میفرماید: گفتند ترا تصدیق نمیکنیم تا آنکه برای ما از زمین چشمهای بشکانی یا ترا باغی از خرما و انگور باشد...
بگو منزه است پروردگارم آیا من جز بشر فرستادهای هستم.
میگویند این آیات نشان میدهد که مشرکان از پیامبر معجزهای غیر از قرآن میخواستند و پیامبر امتناع میکرد. این نظریه گذشته از اینکه از نظر تاریخ و سنت و حدیث متواتر غیر قابل قبول است خلاف نص قرآن کریم است شق القمر در خود قرآن آمده است یا داستان معراج که در سوره اسرا آمده است از معجزات دیگر پیامبر(ص) است. در سوره مبارکة تحریم داستان در میان گذاشتن پیامبر رازی را با یکی از زنان خود و باز در میان گذاشتن آن زن آن راز را با زنی دیگر آمده است که رسول اکرم(ص) به آن زن گفت: چرا با دیگری گفتی و بعد رسول اکرم(ص) فرمودند: خدا مرا آگاه کرده این نیز معجزه است.[5]
نتیجه بحث این است که استاد شهید مطهری اگر چه دکتر شریعتی را به عنوان متفکری مسلمان قبول داشت لکن بخاطر عدم آشنایی کامل دکتر با مبانی اسلام اشکالات و نقدهای جدّی بر او داشتند.
د: اشکال دیگری که استاد مطهری به دکتر شریعتی میگیرد و نقدی بر آثار و سخنرانیهای او میداند، سخنان دکتر درباره روحانیت و علمای اسلام است که چرا نسبت جهل و حتی تحقیر نسبت به آنان روا میدارد مثلاً: استاد مطهری میگوید:در صفحه 5 کتاب اسلام شناسی در پناه نام ابوذر بوعلی را یک عالم متخصص ابن ایمان بی هدف بی خودآگاهی.... میخواند و خیال نمیکنم نظر خاص به توهین به بوعلی داشته باشد جز تحقیر علمای اسلامی... یا در صفحه 4 همان کتاب میگوید: علمای اسلام، عالم هستند ولی اسلام شناس نیست. و حال آنکه علمای اسلامی آنچه را میدانند از علوم اسلامی همان را میشناسند...[6]
منابع دیگر
1. سیمای استاد در نگاه یاران، جاوید موسوی، تاریخ نشر 1477، تهران انتشارات صدرا.
2. امامت و رهبری، مرتضی مطهری، چاپ دوم انتشارات صدرا.
3. روزنامة رسالت، شمارة1570 تاریخ 1/4/70 محسن عمو شاهی (مقاله).
4. روزنامه اطلاعات، تاریخ 15/2/1370 هادی خسرو شاهی (مقاله)
امام علی ـ علیهالسلام ـ فرمود:
از برترین کارهای نیک، بخشندگی هنگام تنگدستی، راستگویی به هنگام خشم و گذشت به هنگام قدرت است[7][1] . گفت و گوی چهار جانبه، شهید مطهری و دکتر شریعتی و...، انتشارات صدرا چاپ اول.
[2] . لعماتی از شیخ شهید، ص 38، چاپ اول، انتشارات صدرا.
[3] . حماسه حسنی، ج 3، ص 310، چاپ سیزدهم،انتشارات صدرا.
[4] . استاد مطهری و روشنفکران، ص 50، چاپ اول، انتشارات صدرا.
[5] . وحی و نبوت، مرتضی مطهری، ص 65، چاپ سیزدهم، انتشارات صدرا.
[6] . استاد مطهری و روشنفکران، ص 38 و 43.
[7] . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 20،ص 304.
http://www.daneshju.ir/forum/archive/t-56333.html