“حماس” نام اختصاری “حرکه المقاومه الاسلامیه ” بوده که جنبش مقاومت مردمی ـ ملی است که تلاش می کند زمینه را برای آزادی و رهایی ملت فلسطین از ظلم و جور و همچنین آزاد سازی سرزمین غصب شده و مقابله با طرح صهیونیستی برخوردار از حمایتهای نیروهای استکباری فراهم آورد.
جنبش“حماس” یک جنبش جهادی بمعنای فراگیر کلمه و بخشی از فرآیند نهضت اسلامی است که معتقد است، این نهضت، بهترین شیوده جهت آزاد سازی فلسطین از رود تا دریاست. “حماس” یک جنبش مردمی، و به تعبیری عملی عبارت از جریان گسترده مردمی و ریشه در آحاد مردم فلسطین و امت اسلامی دارد.
“حماس” عقاید و مبانی اسلامی را اصلی ثابت برای هر تلاش علیه دشمن می داند. دشمنی که با مبنائی اعتقادی پرچمدار دشمنی با همه حرکتها و طرح بیدارگری است. جنبش “حماس” همة آنانی را که به اصول جنبش معتقد بوده و آماده پذیرش پیامدهای درگیری و مقابله با طرح صهیونیسم باشد، در صفوف خود جای می دهد.
آرم جنبش:
آرم جنبش متشکل از عکسی از گنبد الصخره در وسط که نقشة کوچکی از فلسطین بر بالای آن قرار دارد و پرچمهای قوسی شکل فلسطین گنبد را در برگرفته اند به گونه ای رسم شده اند که انگارآن را در آغوش گرفته اند بر پرچم سمت راستی عبارت “ لا اله الا الله ” و بر پرچم سمت چپی عبارت “ محمد رسول الله ” نوشته شده است. در قسمت زیرین گنبد عکس دو شمشیر به شکل ضربدر جای دارد و چارچوب زیرین قبه را تشکیل می دهند. کلمه فلسطین در بخش زیرین تقاطع دو شمشیر حک شده و عبارت حرکه المقاومه الاسلامیه ـ حماس ـ ( جنبش مقاومت اسلامی فلسطین ـ حماسـ) نیز در قسمت زیرین آرم و بر روی نواری نوشته شده است.
ناگفته پیداست که عکس مسجد و عبارت لا اله الا الله و محمد رسول الله سمبلی از اسلامیت مسأله فلسطین بوده و ژرفای اعتقادی آن را نشان می دهد. در حالیکه خود نقشه مبین موضع اصولی و ثابت جنبش “حماس” در قبال درگیری موجود با صهیونیستها بوده و اینکه هدف غایی این درگیری همانا آزاد سازی کل فلسطین با مرزهای مشخص شده در قیمومیت از لوث اشغالگری و نیز بیانگر مخالفت جنبش با محدود سازی آرمان فلسطین در محدوده سرزمینهای اشغالی 1948 می باشد. و امّا دو شمشیر که چون همیشه در اندیشه عربی نشانگر توان و پاکی است.
جنبش “حماس” که درگیر کشمکش با اشغالگری است که به هیچ کس از ارزشهای انسانی پایبند نیست، توان و نیروی خود را بدون هیچ انحراف و انعطافی متوجه خصم حقیقی اش می کند.
ـ شکل گیری و توسعه:
گرچه جنبش مقاومت اسلامی “حماس” بیانیه اعلام موجودیت خود را در 15 دسامبر 1987 م منتشر ساخت لیکن ریشه های شکل گیری جنبش به دهه های چهل این قرن (میلادی) باز می گردد. به دیگر سخن “حماس” امتدادی از جماعت اخوان المسلمین بشمار می رود. اخوان المسلمین پیش از اعلام موجودیت جنبش اسامی دیگری برای بیان مواضع سیاسی خویش در قبال مسأله فلسطین از جمله “المرابطون علی ارض الاسرا ” و “جنبش مبارز اسلامی ”و.. استفاده کرده بود.
اولاً: انگیزه پیدایش:
شکل گیری جنبش مقاومت اسلامی “حماس” نتیجه فعل و انفعال عوامل عدیده ای است که ملت فلسطین از فاجعه نخست سال 1948 بطور اعم و شکست سال 1967م بطور اخص به آن دچار شده و این عوامل از دو عامل بنیادین نشأت می گیرند که عبارتند از: تحولات سیاسی مسأله فلسطین و شرایطی که تا پایان سال 1987م بدان رسیده بود و دیگری رشد بیداری اسلامی در فلسطین و وضعیتی که در نیمه های دهه هشتاد (میلادی) پدید آمده بود.
الف ـ تحولات سیاسی مسأله فلسطین:
از آنجائیکه بتدریج برای ملت فلسطین روشن گشت که آرمانش، که برای او حکم مرگ و زندگی را داشته و جنگ تمدنها میان عربها و مسلمانان از یکسو و صهیونیست ها از سوی دیگر می باشد، پس از وقوع فاجعه، دگرگون و به مسأله آوارگان یا زدودن آثار تجاوز و چشم پوشی از دو سوم فلسطین (در پی شکست سال 1967) درآمده است، خود زمام امور قضیه اش را بدست بگیرد و در نتیجه سازمان آزادیبخش فلسطین و گروههای مقاومت مردمی تأسیس شدند.
امّا مشی انقلاب فلسطین که در سازمان آزادیبخش تبلور یافته بود در دهه هشتاد به سبب تحولات داخلی و خارجی دچار تغییراتی شد که موجب تضعیف آن شده و دیدگاهایش متزلزل گشت. البته دهة هفتاد نیز شاهد تحولات بسیاری بود که همگی حکایت از آن داشت که این امکان وجود دارد سازمان آزادیبخش راه حل میانه ای را که در واقع به زیان مردم و امت بوده و با نص صریح منشور ملی فلسطین مغایرت دارد، بپذیرد. این علایم و احتمالات پس از امضای قرارداد کمپ دیوید و تجاوز صهیونیستها به جنوب لبنان و محاصره بیروت در سال 1982 به طرحهای روشن و روبه رشد فلسطینی بدل گشت.
محاصره بیروت برغم پایداری تاریخی مقاومت فلسطینی در آن بزرگترین توهینی بود که امت پس از جنگ 1967 بخود دیده بود و یک پایتخت عربی به مدت سه ماه در محاصره بود بدون آنکه با هرگونه عکس العمل قابل ذکر عربی مواجه شود، همین امر موجب تضعیف ساف و خروج آن از لبنان شد و نهایتاً گرایشات درون سازمانی (ساف) که قایل به دستیابی راه حل سازش با دشمن بودند، بطور جدی مطرح شدند.
طرحهای سازش دربرگیرنده، چشم پوشی از اصول بنیادین قاعده مناقشه و کشمکش با طرح صهیونیستی بود و عبارت بودند از:
1ـ برسمیت شناختن حق موجودیت برای رژیم صهیونیستی در سرزمین فلسطین
2ـ چشم پوشی از بخش عمده ای از خاک فلسطین به نفع صهیونیست ها.
در چنین شرایطی که با اقبال رهبران ساف مواجه گردید، راهبرد مبارزه مسلحانه کم رنگ شد، همانگونه که توجه عربی ـ بین المللی به مسأله فلسطین کمتر و کمتر شده بود. در همین حال اکثر کشورهای عرب با غرض یا بی غرض و با روحیه ای تنگ نظرانه درصدد جا انداختن و تثبیت مفهوم اقلیمی بودند بویژه انیکه اتحادیه عرب در اجلاس رباط (1974م) طی مصوبه ای سازمان آزادیبخش فلسطین را تنها نماینده قانونی ملت فلسطین برشمرد.
با شروع جنگ عراق و ایران مسأله فلسطین برای جهان عربی ـ بین المللی یک مسأله کاملاً حاشیه ای گشت به موازات این رویداد، سیاست رژیم صهیونیستی متأثر از تشویق ها و حمایت های بیدریغ ایالات متحده امریکا خیره سرانه تر و گستاخانه تر می گشت. خاصه اینکه سال 1981 شاهد چند رویداد حساس بود و از آن جمله امضای قرار داد همکاریهای استراتژیک میان رژیم صهیونیستی و امریکا، الحاق بلندیهای اشغالی جولان سوریه به رژیم صهیونیستی و نیز انهدام رآکتورهای هسته ای عراق توسط بمب افکنهای صهیونیستی.
در حالیکه کشورهای عرب دل به سراب امید حکومتهای امریکا بسته بودند، امیدوار بودند، رادیکالیسم صهیونیستی با هیمنه احزاب راستگرا بر مراکز قدرت به رشد و تحکیم خود ادامه می داد. سیاست بازدارنده ای که رژیم صهیونیستی از سالیان دراز در پیش می گرفت، هیچگاه محل اختلاف نبوده است و دقیقاً به همین دلیل و با خیره سری کامل عملیات “حمام الشط” ـ آبتنی کنار دریا ـ را به اجرا گذاشت، عملیاتی که طی آن مقر سازمان آزادیبخش فلسطین در تونس (1985م) بمباران گردید. این عملیات از سوی ایالات متحده امریکا مورد تائید قرار گرفت. امریکائی که عربها به آن بسیار امید داشتند تا تحقق بخش آرزوها و خواسته های اجلاس های متعددشان باشد !!.
در عرصه بین المللی نیز ایالات متحده امریکا گامهای بلندی برداشته و از اتحاد جماهیر شوروی بسیار فاصله پیدا کرده بود و توانست منویات و هیمنه خود را نه تنها بر منطقه که بر سرتاسر جهان تحمیل کند.
مشکلات و چالشهای روزمره در درون پیکرة اتحاد جماهیر شوروی ایجاب می کرد که شوروی به اوضاع درونی خود بپردازد و لذا این توجه و عنایت منتج به دگرگونی در اولویت های اتحاد جماهیر شوروی و عقب نشینی تدریجی آن از تنشها و کشمکشهای منطقه و باز گذاردن مجال و میدان بر آمریکائیان شد. نقش شوروی در منطقه طوری پایان یافت که هیچکس از دولتهای عرب و اکثریت گروههای فلسطینی انتظارش را نداشتند و در نتیجه آسیبهایی به مواضع سیاسی آنان در قبال درگیری موجود رساید.
ب ـ محور بیداری اسلامی:
فلسطین هم بسان دیگر کشورهای عرب شاهد رشد و نمو بیداری اسلامی ملموسی بود و همین امر باعث شد تا نهضت اسلامی بلحاظ اندیشه و سازماندهی در فلسطین اشغالی 1948 و همچنین در میان محافل و مجامع فلسطینی خارج مرزها رشد و توسعه یابد. بطوریکه جریان و طیف اسلامی در فلسطین بخوبی به این قناعت رسید که با چالش بالقوه ای مواجه می باشد که پیامدهای آن عبارتند از:
نخست: اینکه مسأله فلسطین تا پائین ترین پله نردبان اولویت های کشورهای عربی تنزل پیدا کرده است.
دوم: اینکه طرح و پروژه انقلاب فلسطین از رویارویی با طرح صهیونیستی و پیامدهای آن به صورت همزیستی با آن و محدود کردن اختلافها در شرطهای این همزیستی درآمده است.
در سایه این دو عقب نشینی و انباشت پیامدهای منفی و سرکوبگرانه و جائرانه صهیونیستی برضد ملت فلسطین از یکسو و نضج اندیشه مقاومت در میان احاد مردم فلسطین چه در داخل و یا خارج آن ضرورت یک طرح و برنامه فلسطینی ـ اسلامی ـ جهادی بیش از پیش احساس می شد و شکل و شمایل اولیه آن در گروه جهادی سال 1981 و نیز گروه شیخ احمد یاسین در سال 1983 و غیره ترسیم شد.
اواخر سال 1987 شرایط و بستر برای بروز و ظهور طرح نوینی که با طرح صهیونیستی و گسترش آن مقابله کند و بر مبانی جدید و متناسب با دگرگونی های داخلی و خارجی استوار باشد، به حد کافی نضج و رشد پیدا کرده بود.
جنبش مقاومت اسلامی “حماس” پاسخی طبیعی بود به شرایطی که ملت فلسطین و آرمان عدالتخواهانه اش از زمان تکمیل شدن اشغال فلسطین از سوی صهیونیست ها در سال 1967 به خود دیده بود. آگاهی عمومی در میان احاد مردم و نیز آگاهی شاخص و متمایز جریان اسلامی در تبلور طرح جنبش مقاومت اسلامی که نشانه های آن در دهه هشتاد شکل گرفته بود، سهم وافری داشت، بطوریکه شاخه هایی برای سازوکار مقاومت تأسیس گردید همچنین از سال 1986 بستر و پایگاه مردمی جریان اسلامگرا، با هدف آمادگی عملی جهت پیشبرد مقابله مردمی با اشغالگری صهیونیسم ایجاد شد.
رویارویی دانشجویان دانشگاه های النجاح و بیرزیت در کرانه باختری و همچنین درگیری دانشجویان دانشگاه اسلامی غزه با نیروهای اشغالگر شرایط و زمینه مناسب برای پیوستن توده های مردم فلسطین به جریان مقاومت ضد اشغالگری را فراهم آورد خاصه اینکه سیاست های جائرانه، اقدامات سرکوبگرانه و روشهای قهرآمیزی که صهیونیستهای اشغالگر در پیش گرفته بودند، در وجود و درون شهروند فلسطینی انباشته و متراکم شده به انگیزه ای مضاعف برای مقاومت و رشادت در برابر اشغالگری تبدیل شده بود.
ثانیاً: تحول و دگرگونی
اقدام جنایت آمیز یک راننده کامیون صهیونیست که در تاریخ 6/12/1987 یکدستگاه وانت کارگران عرب را در اردوگاه پناهندگان فلسطینی جبالیا زیر گرفت و چهار تن از فرزندان ملت فلسطین را به شهادت رساند، مثابه اعلان ورود به مرحله نوینی از جهاد و مبارزات مردم فلسطین بود و لذا پاسخ به این جنایات آشکار همانا اعلام بسیج عمومی بود.
نخستین بیانیه جنبش مقاومت اسلامی (حماس) روز 15/12/1987 صادر و بدینسان مرحله دیگری از مبارزات مردم فلسطین برضد اشغالگری تجاوزکارانه صهیونیستی آغاز گردید. در این مرحله جریان و طیف اسلامی به منزله نوک پیکان و سرنیزه مقاومت گشت.
ظهور جنبش (حماس) نگرانی دشمن صهیونیستی را برانگیخته و سرویسهای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی نیروهای خود را برای پی گیری جنبش و شناسائی رهبران آن بسیج کردند، مقام های اشغالگر بمحض اینکه دریافتند، توده های مردم به فراخوانهای جنبش در خصوص اعتصابات و سایر فعالیتهای مقاومت خیلی راحت پاسخ می دهند و از آن استقبال می کنند و چون منشور جنبش منتشر گشت صهیونیست ها خیلی سریع به دستگیری و بازداشت کادرهای جنبش و هواداران آن روی آوردند.
پردامنه ترین موج بازداشت و دستگیریهایی که جنبش در معرض آن قرار گرفت در ماه مه 1989 روی داد و طی آن شیخ مجاهد احمد یاسین رهبر و بنیانگذار جنبش دستگیر شدند.
بدنبال گسترش و تحول راهکارهای مقاومت از سوی جنبش که به شکل اسارت گرفتن سربازان صهیونیست (زمستان 1989) و ابتکار جنگ سلاح سرد در سال 1990 بود، موج بازداشت و دستگیریهای وسیعی در صفوف جنبش (دسامبر 1990) صورت گرفت و مقام های اشغالگر به تبعید چهارتن از مسؤلان و رهبران جنبش مبادرت ورزیدند و عضویت در جنبش را جرم و جنایتی دانستند که مستحق عقوبت و مجازاتهای سنگینی است !
جنبش در اواخر سال 1991 با اعلام شاخه نظامی خود موسوم به گردانهای شهید عزالدین قسام وارد مرحله دیگری از پیشرفت و تطور خود شد. نمودار فعالیتهای ضد صهیونیستی این واحد ( شاخه نظامی) حرکت روبه رشدی به خود گرفت بنحویکه در دسامبر 1992 رزمندگان جنبش عملیات به اسارت گرفتن سرباز “نسیم تولیدانو” را به مورد اجرا در آوردند. درپی این عملیات مقام های اشغالگر به بازداشت و دستگیری وسیع هواداران و افراد جنبش دست زدند و اسحاق رابین نخست وزیر وقت دشمن صهیونیستی در یک اقدام بی سابقه تصمیم به تبعید 415 تن از فرزندان مخلص این ملت (فلسطین) گرفت تا به خیال خود جنبش حماس را مجازات کرده باشد، تبعیدیان جنبش های حماس و جهاد اسلامی نمونه ای کم نظیر از پایبندی و تمسک رزمنده مجاهد به سرزمینش را تحت هر شرایط و به هر بهایی را به مقصد ظهور رساندند. این عزیزان کاری کردند که رابین مجبور شد با بازگشت آنان که یکسال را در برهوت و در اردوگاه موقت مرج الزهور جنوب لبنان گذرانده بودند، موافقت کند.
تبعید این شمار قابل توجه به هیچ وجه نتوانست فعالیت جنبش “حماس” و شاخه نظامی آن را متوقف سازد، بلکه سال 1993 شاهد رشد محسوس درگیریهای مردمی با نیروهای اشغالگر صهیونیستی بود و این رشد با روند فزاینده عملیات و حملات نظامی علیه سربازان و شهرکنشینان اشغالگر همراه بود. و این مهم دشمن را بر آن داشت تا در تلاشی مذبوحانه و با این گمان که جلوی رشد دامنه و گستره مقاومت را بگیرد، کرانه باختری و نوار غزه را منطقه بسته اعلام کند.
در فوریه 1994 یک شهرک نشین تروریست یهودی بنام با روح گلداشتاین در اقدامی جنایتکارانه نمازگزاران مسجد الخلیل را به رگبار بست که بر اثر آن 30 فلسطینی شهید و قریب به 100 تن دیگر مجروح شدند.
حجم سنگین این جنایت و فعل و انفعالات آن جنبش “حماس” را واداشته تا جنگ فراگیری را بر ضد اشغالگری صهیونیستی اعلام و محدوده عملیات خود را گسترش دهد بطوریکه هر اسرائیلی را که زمین عربی داخل فلسطین را متصرف گردد، شامل شود تا صهیونیستها مجبور شدند به جنایات خود علیه غیر نظامیان بی دفاع فلسطین پایان دهند.
امروزه جنبش “حماس” به عنوان نیروی شماره یک رودر روی پروژه صهیونیستی ایستاده است و برغم حملات فراگیر و خصمانه ای که با آن مواجه گردید، همچنان نیروی اساسی حافظ پویایی و تداوم آرمان فلسطین بشمار می رود و به همة احاد امت عرب و اسلامی و آزادگان جهان اطمینان می دهد که می توان در برابر پروژه صهیونیستی که از دهه نود در دوران طلائی بسر می برد مقابله کرد و بأذن پروردگار آن را شکست داده و از میان برداشت.
ادامه: