کربلا نمان!
کربلایی بمان!
ما را کربلا بردند
یعنی هنوز به ما امیدی هست...
کربلایی باش!
از آنانکه هم ترس را می کشند
هم مرگ را...
کربلایی باش!
حتی اگر ساکن شامی!
از کربلا که آمدی خواهی دانست
فراق بهشت با آدم چه کرد...
کل ارض کربلا..
امام هنوز زهیر می خواهد..
حر را می پذیرد..
و برای حبیب نامه می فرستد..
نا امید نباید بود..
از من به تو..:
در کربلا از عاشقی مگو که رسوا می شوی!
تمام عشق ما
و
عشق تمام ما
همه در کربلاست..
یزید همه جا را شام می خواست
غافل که همه جا کربلاست..
هر که از کربلا گریخت
نمی میرد..
از بین می رود..
کربلا باشد برای ما
و هرچه ماند، برای شما..
اگر کربلا نبود
زمین آیا باز هم جاذبه داشت....
کل ارض کربلا
عالم تجلی گاه ارباب ماست...
کل ارض کربلا
اگر چنین نبود
آدم از خاک آفریده نمی شد...
کل ارض کربلا
پس اینگونه
لایمکن الفرار من حکومتک...
آسوده خیالتان کنم
کربلا را نمی توان ساخت...
کربلا را باید آفرید...
"برگرفته از کتاب همه همین جاست.."
نوشته علی اکبر بقائی