و اما جهاد امروز ما جهاد فرهنگی کاری دشوار و حساستر از جهاد نظامی است و تداوم بیشتر و هماهنگی افزونتر و دانش و هنر بیشتر لازم دارد.
اصلاح اندیشههای جامعه، اصلاح احساسات عمومی، اصلاح اخلاق و روحیات مردم، اصلاح فرهنک و رسوم مردمی، اصلاح برداشتهای نادرست از قرآن، اصلاح برداشتها از احادیث نبوی9، تکمیل و اصلاح اطلاعات جامعه از اوضاع اجتماعی، اصلاح رسانههای و عناصر تأثیرگذار بر فرهنگ عمومی، اصلاح مواد و متون و مدرسان و استادان نظام آموزشی، اصلاح روشهای تحقیق و تألیف و تبلیغ و تدریس و اطلاع رسانی، همه تحولاتی است که در جهاد فرهنگی باید مورد توجه قرار گیرد.
در علم حقوق جزا، وقتی که صحبت از تهاجم میشود، زود بحث به «دفاع» کشیده میشود. علمای حقوق، دفاع را مشروط کردهاند به تناسب با حمله. یعنی اگر مهاجم تفنگ دست گرفته بود، مدافع هم حق تفنگ دست گرفتن دارد.
در عرصه فرهنگ، سالها میشود که رهبر معظم انقلاب، مساله «تهاجم فرهنگی» را هشدار دادهاند. تهاجم فرهنگی، توهم یک توطئه نیست. اگر حالا به ما حمله فرهنگی کردهاند، بیست ـ سی سال پیش، در دوران جنگ سرد، بلوک غرب به بلوک شرق تهاجم فرهنگی کردهاست.
الآن که اسناد سی. آی. ای. (CIA) درباره آن دوران منتشر شده، میبینیم که در دوران جنگ سرد فرهنگی، سی. آی. ای. در هر روز، دستکم نه (9) روشنفکر بلوک شرقی را کشته است. معلم، روزنامهنگار، نویسنده، کارگردان و .... خلاصه هرکسی که سرش به تنش میارزیده. بعضی را با گلوله کشتهاند، بعضی را سم خوراندهاند و خیلیها را به مرضهای لاعلاج میراندهاند. اسناد این ماجراها در کتاب «سیا و جنگ سرد فرهنگی» آمده است.
خوب وقتی تهاجم فرهنگی وجود دارد، باید دفاع هم باشد. اصطلاح دینی دفاع میشود: جهاد! یعنی در برابر تهاجم فرهنگی باید «جهاد فرهنگی» باشد.
اما این جهاد فرهنگی که پیش از این جهاد نظامی و جهاد سازندگی بود، مختصات و خصائصی دارد. خداوند سبحان میفرماید: «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا». یعنی کسانی که در راه ما جهاد کنند، همانا آنان را به راههای خود هدایت میکنیم. به بیان سادهتر، خداوند قول داده که دست مجاهد را میگیرد و نمیگذارد راه را گم کند.
پس میشود گفت که برای مبارزه با تهاجم فرهنگی، مهمترین چیز حفظ روحیه جهادگری است. اینکه «مجاهد» باشیم. اگر این حرکت از سوی ما انجام شود، برکتهای الهی شامل حالمان میگردد. انشاءالله