متن کتاب روح
تالیف : محمدایوب کاظمی
فصل هشتم :
مرگ
ترسناکترین امر برای انسان چیست و چگونه باید این ترس را از بین ببرد؟
از میان عوامل گوناگونی که موجب ترس و وحشت انسان می شود ، شاید هیچ یک به اندازه ی اندیشه ی مرگ ، آدمی را به وحشت و هراس نیندازد. هرچند ممکن است که انسان با پرداختن به امور دیگر خود را از اندیشه ی مرگ غافل کند ، اما هرگاه که حوادثی همچون مرگ خویشان و نزدیکان پیش آید ، خود را گرفتار این اندیشه و ناتوان از درک حقیقت آن می بیند و سرانجام رهایی خود را دگربار در همان غفلت از مرگ جستوجو می کند. آشکار است که راه نجات از این حالت ، تغییر نگرش به این حادثه ی ناگزیر و حتمی باشد.
جای این پرسش هست که اگر مرگ ، به معنای آغاز حیات انسانی در جهان دیگر است و انسان همواره حرکتی جوهری و جبلی به سوی عالم آخرت دارد ، پس سبب تکوینی چنین وحشتی چیست ؛ زیرا ترس از مرگ یک عارضه نیست ، بلکه جنبه ای از ساختار نفسانی بشر است ، بدین جهت باید در نظام تکوینی سبب یا سبب های امکانی برای آن وجود داشته باشد.
در پاسخ می توان به دو امر اشاره کرد :
الف ـ تا وقتی که انسان به مرتبه ی عقلی پای ننهاده ، اُنس او با عالم طبیعت چنان شدتی دارد که تصور جدایی از آن ، او را به هراس می اندازد ، این سبب از سنخ سبب های روان شناختی است.
ب ـ کراهت از مرگ موجب می شود که نفس تا رسیدن مرگ طبیعی ، از بدن خویش محافظت نماید. یعنی نفس از آن روی که در راه دستیابی به کمالات علمی و عملی خود نیازمند بدن است ، این اندیشه او را به محافظت از بدن وادار می کند و طبیعتاً پس از رسیدن به کمال مطلوب خود ، این هراس برطرف می شود ، زیرا در چنان حالتی نفس نیازی به بدن ندارد. اساساً می توان گفت این گونه حالتهای انفعالی ، در بقای شخص و نوع انسان ، او را یاری می دهد ، مثلا ترس ، موجب دوری از خطرها و خشم ، موجب دفاع از خود و محبّت ، ضامن بقای نوع می باشد. این سبب و توجیه از سنخ علل غایی است.
چه وقت انسان می میرد؟
قال الامام علی(ع) : إن مع کل إنسان ملکین یحفظانه ، فإذا جاء القدر ، خلیا بینه وبینه و إن الاجل جنة حصینة ( البحار : 5 / 140/ 8 ، کنز العمال : 1562)
همراه هر انسانی ، دو فرشته وجود دارد که از او محافظت می کنند و هرگاه اجلش بیاید ، دست از محافظت او بر می دارند و مرگ به سراغ او می آید.
قال الامام علی(ع) - لما خوف من الغیلة - : و إن علی من الله جنة حصینة ، فإذا جاء یومی انفرجت عنی و أسلمتنی ، فحینئذ لا یطیش السهم و لا یبراءالکلم ( نهج البلاغة : الخطبة 62 )
(وقتی امام را از ترور شدن بر خذر می داشتند) فرمود : بر من سپری محکم از طرف خداست که هرگاه اجلم برسد ، این سپر به کناری می رود و مرا تسلیم مرگ می کند و در این زمان ، تیر به خطا نمی رود و سخن فایده ای ندارد.
قال الامام علی(ع) : کفی بالاجل حرزا ، إنه لیس أحد من الناس إلا ومعه حفظة من الله یحفظونه أن لا یتردی فی بئر و لا یقع علیه حائط و لا یصیبه سبع ، فإذا جاء أجله خلوابینه و بین أجله (البحار : 78/ 64/ 158و 5 / 142/ 14)
بهترین نگهان انسان ، اجلش می باشد ، زیرا همرا هر انسانی دو محافظ وجود دارد که از او نگهبانی می کنند که در چاه نیفتد و از دیوار سقوط نکند و درنده ای متعرض او نشود و ... اما زمانی که اجلش بیاید ، او را تنها می گذارند و در هر حالتی که باشد ، مرگ او را در می یابد.
قال الامام علی(ع) : کفی بالاجل حارسا ( البحار : 78/ 64/ 158و 5 / 142/ 14 )
بهترین نگهبان انسان ، اجل انسان است که تا اجل نیاید ، هیچ اتفاقی برای انسان نمی افتد.
قال الامام علی(ع) : الاجل حصن حصین (غرر الحکم : 494 )
اجل ، محکمترین پناهگاه است.
سعید بن وهب : کنا مع سعید بن قیس بصفین لیلا ، والصفان ینظر کل واحد منهما إلی صاحبه ،حتی جاء أمیر المومنین فنزلنا علی فنائه ،فقال له سعید بن قیس : أفی هذه الساعة یا أمیرالمومنین ؟! أما خفت شیئا ؟! قال : وأی شی ءأخاف ؟! إنه لیس من أحد إلا ومعه ملکان موکلان به أن یقع فی بئر أو تضر به دابة أو یتردی من جبل حتی یأتیه القدر ، فإذا أتی القدر خلوا بینه وبینه
التوحید : 379/ 26
یکی از اصحاب امام علی(ع) بنام سعید ابن وهب گفت که در جنگ صفین
آیا همه انسانها خواهند مرد؟
همه انسانها (بلکه همه جانداران) خواهند مرد و در این عالم ، هیچ کس جاودانه نخواهد زیست :
کل من علیها فان (الرحمن آیه 26)
هر کس روى زمین هست فانى مى شود.
کل نفس ذائقه الموت( آل عمران آیه 185 انبیا آیه 35)
هر کسى مرگ را خواهد چشید.
و خطاب به پیامبر اکرم (ص) مى فرماید :
انک میت و انهم میتون (زمر آیه 30)
تحقیقاً تو خواهى مرد و ایشان (هم) خواهند مرد.
و ما جعلنا لبشر من قبلک الخلد افان مت فهم الخالدون( انبیا آیه 34)
پیش از تو براى هیچ انسانى ، جاودانگى قرار ندادیم ، پس آیا در صورتى که تو مردى ایشان جاودان خواهند بود؟
بنا بر این مى توان مردن را یک قانون کلى و استثناناپذیر براى همه جانداران این جهان دانست.
آیا مرگ همه انسانها یکسان است؟
گزارش وحیانی و روایی مرگ ، آشکار می کند که نحوه ی ظهور مرگ برای همگان یکسان نیست و وضعیت مؤمنان و کافران در حال مرگ متفاوت است :
الذین تتوفّیهم الملائکة طیّبین یقولون سلام علیکم ادخلوا الجنّة بما کنتم تعملون (نحل آیه 32)
کسانی درزندگی پاک زیسته اند ، هنگامی فرشتگان برای تحویل گرفتن روح آنان می آیند ، می گویند : درود بر شما ، وارد بهشت شوید ، بخاطر روش درستی که در زندگی در پیش گرفته بودید.
ولو تری اذ یتوفّی الذین کفروا الملائکة یضربون وجوههم وادبارهم وذوقوا عذاب الحریق (انفال آیه 50)
و اگر ببینی که چگونه فرشتگان برای گرفتن روح کافران می آیند ، به صورت و پشتشان می کوبند و می گویند بچشید عذاب جهنم را.
قیل للصادق (ع) صف لنا الموت ، فقال : للمؤمن کأطیب ریح یشمّه فینعس لطیبه و ینقطع التعب و الالم کلّه عنه و للکافر کلسع الافاعی و لدغ العقارب او اشدّ (شیخ صدوق ، معانی الاخبار ، ص287)
به امام صادق(ع) گفته شد : مرگ را برای ما وصف کنید ، فرمو : مرگ برای مؤمن هم چون نیکوترین بوهاست که آنان را می بوید و از آن بوی نیکو به خواب می رود و هر درد و رنجی از او بریده می شود ، و برای کافر هم چون گزش افعی ها و نیش عقرب ها یا شدیدتر است.
مردن انسانها چند نوع است؟
در آیات قرآن و روایات چهار نوع مرگ داریم که برای هر یک بیان لطیفی آمده است:
1- خوبانی که راحت جان می دهند. حضرت علی(ع) میفرماید : زمان مرگ خوبان بشارتی به آنان داده میشود که چشمانشان روشن و به مرگ علاقه پیدا کرده و راحت جان میدهند.
2- خوبانی که سخت جان میدهند. پیامبر اکرم(ص) فرمود : مرگ و سختیهای آن سبب جبرانگناهانی اندک است که مؤمنان دارند تا پس از مرگ کیفر دیگری نداشته و پاک و پاکیزهتر نزد خدا روند.
3- گناهکارانی که راحت جان میدهند. امام کاظم(ع) میفرماید : راحت مردن کافر بخاطر تصفیهحسابی است که خداوند نسبت به کارهای نیک آنان انجام میدهد ، چون بعضی از کافران در زندگیخوبیهایی دارند که آسان مردن جزای آنهاست.
4- گناهکارانی که به سختی جان میدهند و این اولین شکنجه الهی است.
مرگ چیست؟
بنا به قول مرحوم صدرالمتألهین ، معناى مرگ فنا نیست ؛ بلکه انتقال از حالتى به حالتى و از جهانى به سوى جهانى دیگر است ؛ یعنى اینکه روح ، مانند مرغى که از فقس بیرون بیاید ، بدن را کنار مىگذارد و همانگونه که پرنده هنگام رهایى از قفس ، در عالمى بزرگتر به پرواز در مىآید ؛ روح ، پس از اینکه بدن دنیوى را کنار گذاشت ، بدنى کاملتر از آن جایگزینش مىشود.
شما وقتى که به خواب مىروى ، بدن طبیعى را مىگذارى و با بدن مثالى در عالم مثال و برزخ ، سیر مىکنى. مرگ نیز همانند خواب است (با این تفاوت که) آن ، برزخى ناقص و مرگ برزخى کاملتر است.
در خواب، علاقه از بدن طبیعى ، به طور کلى قطع نشده ؛ اما در حال مرگ ، علاقه از بدن طبیعى به کلى قطع مىشود.
هنگام خواب ، جسم ضعیف مىگردد ؛ اما ضعف جسم ، موجب ضعف نفس(روح) نمىباشد ؛ بلکه ، نفس نیرومندتر مىشود ؛ به گونهاى که بر مشاهده احوال و اطلاع از امور غیبى نیز تواناست. بنا بر این ، مرگ جسم موجب مرگ روح نمىشود(بحارالانوار ، ج6 ، ص207)
توضیح : اگر مرگِ جسم سبب مرگ روح باشد ، بایستى در هنگام خواب -که آن هم مرگ کوچکى است- ضعف جسم ، باعث ضعف روح گردد و حال آنکه در عالم رؤیا که پیوند با جسم مادى کمتر مىشود ، روح انسان از حالت بیدارى نیز چنان قوىتر مىگردد که بر امور پنهانى هم آگاهى مىیابد.
بنا بر این ، چون در هنگام خواب ، ضعف جسم موجب ضعف روح نمىشود ، نتیجه مىگیریم که مرگ جسم ، موجب مرگ روح نمىشود.
از این رو است که مىگوییم : روح ، همواره باقى است و هرگز فانى نمىشود.
تعریفی دیگر از مرگ بیان کنید؟
سُئلَ عَنِ الصّادِق(ع) : صِفْ لَنَا الْمَوْتَ؟
قالَ (ع) : لِلْمُؤمِن کَأطیب ریحٍ یَشُمُّهُ ، فَیَنْعَسُ لِطیبهِ وَ یَنْقَطِعُ التّعَبُ وَ اْلاَلَمُ کُلُّهُ عَنْه(معانى الاخبار، ص 287 و بحار الانوار ، ج6 ، ص 152)
از امام صادق(ع) راجع به توصیف مرگ سؤال شد :
حضرت فرمود : مرگ براى مؤمن ، همانند بو کردن بهترین گلهاست که با بوى آن به خواب مىرود و با مرگ ، تمام درد و رنجهاى او از بین مىرود.
ب - نسبت به بدکاران :
وَ لَوْتَرى اِذْ یَتَوفّى الَّذینَ کَفَروا الْمَلائِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُم وَ اَدْبارَهُم وَ ذُوقوا عَذابَ الحَریقِ ذلِک بِما قَدَّمَتْ اَیْدیکُم( انفال آیه 50 - 51)
اگر سختى حال کافران را ، هنگامى که فرشتگان جان آنها را مىستانند ، بنگرى (خواهى دید که) بر رو و پشت آنان مىزنند و به آنها مىگویند : بچشید آتش سوزنده را به جهت کردار زشتتان در دنیا.
فَکَیْفَ اِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِکةُ یَضْرِبُونَ وُجوهَهُم وَ اَدْبارَهُم( انفال آیه 50 - 51)
پس(بدکاران) با چه حال سختى روبهرو شوند ، هنگامى که فرشتگان (عذاب) جانشان را مىگیرند و بر پشت و روى آنها (تازیانه) مىزنند.
(اِذا بَلَغَتِ التَّراقی وَ قیلَ مَنْ راقٍ وَ ظَنَّ اَنَّهُ الفِراقُ وَ الْتَفَّتِ السّاقُ بِالسّاقِ( قیامت آیه 26 - 29)
وقتى ، جان بدکاران به گلوهایشان رسد ، گویند : چه کسى مىتواند ما را از این درد و رنج برهاند؟ (و کسى فریاد رسشان نیست!) این حادثه بر آنها بسىناگوار است. آنگاه یقین مىکنند که اینک زمان فراغ از دنیاست و شدت مرگ چنان است که ساقهاى پاهایشان به هم در پیچد.
به روایاتى در اینباره نیز توجه فرمایید :
قالَ اَمیرُالمؤمنین(ع) : مَنْ کانَ مِنْ اَهْلِ الْمَعْصِیَة ِ، تَوَلَّتْ قَبْضَ رُوحهِ مَلائکةُ النَّقْمَة ( قیامت آیه 26 - 29)
امیرالمؤمنین(ع) فرمود : هر کس اهل معصیت باشد ، فرشتگان عذاب ، جانش را مىستانند.
قالَ السَّجادُ (ع) : اَلْمَوْتُ لِلْکافِرِ ، کخَلْعِ ثِیابٍ فاخِرَةٍ ؛ و النَّقلِ عَنْ مَنازِلَ اَنیسَةٍ ؛ وَ اْلاسْتِبدالِ بَاَوْسَخِ الثّیابِ وَ اَخْشَنِها وَ أَوْحَشِ المنازِل وَ اَعْظَمِ الْعَذابِ! ( معانى الاخبار ، ص 289)
حضرت امام سجاد (ع) فرمود : مرگ براى کافر ، همانند برکندن جامههاى نیکو و پوشیدن جامههاى چرکین و تنآزار و همچون کوچیدن از خانههاى آرامش بخش به خانههاى ناآرام و دهشتناک است.
قالَ الصَّادِق(ع) : (اَلْمَوْتُ) لِلْکافِر ، کَلَسْعِ الاَفاعی وَ لَذْغِ العَقارِب اَوْ اَشدَّ ( معانى الاخبار ، ص278 و بحار الانوار ، ج 6 ، ص152)
حضرت امام صادق(ع) فرمود : مرگ، براى کافر ، بدتر (از زخم و جراحتهاى ناشى) از نیش مار و عقرب است.
تفسیر مرگ چیست؟
قال الامام علی – و قد سئل عن تفسیرالموت - : علی الخبیر سقطتم ، هو أحد ثلاثة امور یرد علیه : إما بشارة بنعیم الابد و إما بشارة بعذاب الابد و إما تحزین و تهویل و أمر ه مبهم ، لا یدری من أی الفرق هو ... ( معانی الاخبار : 288/ 2 )
از امام علی(ع) در مورد معنای مرگ سوال شد که جوابشان این بود : وقتی به حضور خداوند می روید یا بشارت به بهشت جاودان می شنوید(برای مومنان) و یا بشارت به عذاب ابدی (برای کافران) و یا همواره در ترس و رعب و بلاتکلیفی بسر خواهید برد (برای کسانی که مکتب مورد نظر پیامبر را قبول نکرده بودند)
قال الامام الحسن(ع) - أیضا - : أعظم سروریرد علی المومنین إذ نقلوا عن دار النکد إلی نعیم الابد و أعظم ثبور یرد علی الکافرین إذ نقلوا عن جنتهم إلی نار لا تبید و لاتنفد (معانی الاخبار : ح 3 )
بزرگترین شادی و نشاطی که مومنان بعد از مرگ به آن می رسند ، بهشت جاودان است و بدترین جایی که کافران بعد از مرگ به آن منتقل می شوند ، جهنم سوزان.
معنای مرگ در قرآن چیست؟
الف – قرآن ، در باره ماهیت مرگ ، کلمه توفّى را به کار مىبرد.
واژه توفّى در شکلهاى گوناگون از ماده وَفى ، 66 بار به کار رفته است و در چهارده آیه ، رسماً از مرگ به توفّى تعبیر مىشود.
در قاموس قرآن ، وَفى و تَوفّى چنین معنا شده است :
وفاء و ایفاء به معنى تمام کردن است - وفاى به عهد ، یعنى اینکه آن را بدون کم و کاست و مطابق وعده انجام دهى و توفّى به معناى اخذ بهطور تمام و کمال است ، تَوَفَّیتُ الْمال ؛ یعنى تمام مال را بدون کم وکسر دریافت کردم( قاموس قرآن ، على اکبر قرشى ، ج 7 ، ص 230 - 231، دارالکتب الاسلامیة)
انسان ، در هنگام مرگ با تمام شخصیت و واقعیتش تحویل فرشتگان الهى مىگردد و آنها نیزبه طور کامل و تمام او را دریافت مىدارند ؛ لذا از مرگ تعبیر به وفات یا توفّى مىشود ؛ بنا بر این ، مرگ از دیدگاه قرآن ، نیستى ، نابودى و فنا نیست ؛ بلکه انتقال از جهانى به جهانى و از خانهاى به خانهاى دیگر است.
به آیاتى در اینباره توجه کنید :
حتّى اِذا جاءَ اَحَدَکُم الْمَوتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا
آنگاه که مرگ یکى از شما فرا رسد، فرستادگان ما، او را (به تمام و کمال) دریافت مىکنند.
قُل یَتَوَفّاکُم مَلَکُ الْمَوتِ الَّذی وُکِّلَ بِکُم ثُمَّ اِلى رَبِّکُم تُرْجَعُونَ
بگو : همانا فرشته مرگ که مسؤولیت گرفتن جانها به او سپرده شده است، در هنگام مرگ (به تمام و کمال) شما را دریافت مىدارد.
اَعْبُدُ اللَّهَ الّذی یَتَوفّاکُم ( یونس آیه آیه 104)
خدایى را عبادت مىکنم که مرگ همه شما به امر اوست.
مرگ از نظر قرآن و روایات چیست؟
قرآن کریم مرگ را انتقال از جهانی به جهان دیگر می شناساند :
نحن قدّرنا بینکم الموت و ما نحن بمسبوقین علی ان نبدّل امثالکم و ننشئکم فی ما لاتعلمون (واقعه آیه 61 ـ 60)
ماییم که میان شما مرگ را مقدر کرده ایم و بر ما سبقت نتوانید جست و می توانیم امثال شما را به جای شما قرار دهیم و شما را به صورت آنچه نمی دانید پدیدار گردانیم.
این آیه مرگ انسان را هم چون حیات وی از مقدرات الهی می داند که تقدیر آن بر اساس دو غرض حکیمانه استوار است : اول اینکه ، افرادی چون شما به حیات دنیوی وارد شوند و آیندگان جای گزین گذشتگان شوند. دوم اینکه شما از آن چنان زندگیی بهره مند شوید که از سنخ زندگی دنیوی نیست. بنا بر این مرگ انعدام و نابودی نبوده بلکه خود آفریده ای از آفریده های خداوند است :
الذی خلق الموت و الحیوة لیبلوکم ایّکم احسن عملا (ملک آیه 2)
همان که مرگ و زندگی را پدید آورد تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوکارترید.
در آیه ای دیگر ، مرگ به توفی ارواح معرفی شده است :
الله یتوفّی الانفس حین موتها و التی لم تمت فی منامها (زمر آیه 42)
خدا روح مردم را هنگام مرگشان به تمامی باز می ستاند و نیز روحی را که در موقع خوابش نمرده است.
توفّی از باب تفعّل به معنای گرفتن شیء به طور کامل و تمام است ، یعنی خداوند در هنگام مرگ ، روح را که مدبر بدن است ، باز می ستاند و بر خلاف حالت خواب آن را به دنیا بر نمی گرداند. پس تفاوت مرگ با خواب ، تنها در بازگشت نفس به بدن و عدم آن است. در پاره ای از روایات نیز مرگ ، نوعی خواب معرفی شده است :
و قیل لمحمَّد بن علی (ع) : ما الموت؟ قال : هو النوم الذی یأتیکم کلّ لیلةالاّ انه طویل لاینتبه منه الاّیوم القیمة(مجلسی، بحار الأنوار، ج 6، ص 155)
به امام باقر (ع) گفته شد : مرگ چیست؟ فرمود : همان خواب است که هر شب به شما روی می آورد با این تفاوت که طولانی است و بیداری از آن نیست مگر روز قیامت.
آن آیه و این روایت نیز تأیید می کند که مرگ انعدام و نابودی نیست، بلکه آغاز حیاتی نوین و متفاوت با حیات پیشین است.
در آیاتی دیگر، مرگ بازگشت به سوی خداوند معرفی شده است :
یا ایّتها النفس المطمئنّة ، ارجعی الی ربّک (فجر آیه 28 ـ 27)
ای نفس مطمئنّه ، خشنود و خداپسند به سوی پروردگارت بازگرد.
کلاّ اذا بلغت التراقی و قیل من راق و ظنّ انه الفراق و التفت الساق بالساق الی ربّک یومئذ المساق (قیامت آیه 30 ـ 26)
چنین نیست (که انسان می پندارد! او ایمان نمی آورد) تا موقعی که جان به گلوگاهش رسد، و گفته شود : آیا کسی هست که (این بیمار را از مرگ) نجات دهد؟ و به جدایی از دنیا یقین پیدا کند و ساق پاها (از سختی جان دادن) به هم بپیچد (آری) در آن روز مسیر همه به سوی (دادگاه) پروردگارت خواهد بود.
از سوی دیگر ، قرآن و روایات امامان معصوم (ع) دنیا و آخرت را دو منزل گاه موقت و دایمی و مرگ را انتقال از منزل گاه اول به سرای ابدی معرفی می کند :
یا قوم انّما هذه الحیوة الدنیا متاع وانّ الاخرة هی دار القرار (غافر آیه 39)
ای قوم من ، این زندگی دنیا تنها کالایی ناچیز است و در حقیقت ، آن آخرت است که سرای پایدار است.
فان الدنیا لم تخلق لکم دار مقام بل خلقت لکم مجازاً لتزودوا منها الاعمال الی دار القرار(نهج البلاغه، ترجمهی فیض الاسلام، خطبهی 132، ص 410)
دنیا برای اقامت و باقی ماندن شما خلق نشده، بلکه گذرگاه است تا از آن توشه بردارید اعمال را برای قرارگاه همیشگی.
فما الموت الاّ قنطرة تعبر بکم عن البؤس و الضرّاء الی الجنان الواسعة و النعیم الدائمة(مجلسی، بحار الأنوار، ج 6، ص 153، ح 9)
امام حسین (ع) به یاران خود فرمود : مرگ نیست مگر پلی که شما را از فلاکت و درماندگی به بهشت های وسیع ونعمت های دایمی عبور می دهد.
امام حسین(ع) چه تعریفی از مرگ دارد؟
قال الامام زین العابدین(ع) : لما اشتد الامر بالحسین بن علی بن أبی طالب ، نظر إلیه من کان معه ، فإذا هو بخلافهم ، لانهم کلما اشتد الامر ، تغیرت ألوانهم و ارتعدت فرائصهم و وجبت قلوبهم وکان الحسین و بعض من معه من خصائصه ، تشرق ألوانهم و تهدی جوارحهم و تسکن نفوسهم ، فقال بعضهم لبعض : انظروا لا یبالی بالموت ! فقال لهم الحسین : صبرا بنی الکرام ! فما الموت إلا قنطرة تعبر بکم عن البوس و الضراء إلی الجنان الواسعة و النعیم الدائمة ، فأیکم یکره أن ینتقل من سجن إلی قصر ؟ ! (معانی الاخبار : 288/ 3 )
امام سجاد (ع) فرمود : در روز عاشورا ، هنگامی که کار بر پدرم حسین(ع) سخت شد ، همه توجها به سوی او بود و بر خلاف امام ، همه در اضطراب و نگرانی ، اما پدرم در آرامش و متانت کامل و با چهره ای شادان و بر افروخته ! برخی به یکدیگر می گفتند که ببینید ، هیچ ترسی از مرگ ندارد ! امام حسین (ع) فرمود : آری ! بزرگواران ! مرگ ، فقط پلی است که شما را از بدی ها و نا ملایمات به بهشت بیکران و نعمتهای جاودان می رساند ، آیا نمی خواهید از زندان به کاخ منتقل شوید؟
تعریف امام سجاد(ع) از مرگ چیست؟
قال الامام زین العابدین(ع) - لما سئل عن الموت - : للمومن کنزع ثیاب وسخة قملة و فک قیود و أغلال ثقیلة و الاستبدال بأفخر الثیاب و أطیبها روائح و أوطی ء المراکب و آنس المنازل و للکافرکخلع ثیاب فاخرة و النقل عن منازل أنیسة و الاستبدال بأوسخ الثیاب و أخشنها و أوحش المنازل و أعظم العذاب (معانی الاخبار : 289/ 4 )
مرگ برای انسان مومن مانند در آوردن لباس کهنه و کثیف و باز کردن غل و زنجیر از گردن است و پوشیدن زیباترین لباسها و استعمال بهترین عطرها و بهره بردن از بهترین ماشینها و استقرار یافتن در بهترین منزلهاست و برای انسانهای کافر ، مانند در آوردن لباسهای زیبا و منتقل شدن از منازل دلخواه و پوشیدن بدترین لباسها و رفتن به وحشتناکترین خرابه هاست و عذابی دردناک.
امام جواد(ع) در تعریف مرگ چه فرموده است؟
قال الامام الجواد(ع) - لما سئل عن الموت - : هو النوم الذی یأتیکم کل لیلة ، إلا انه طویل مدته ، لاینتبه منه إلا یوم القیامة ، فمن رأی فی نومه من أصناف الفرح ما لا یقادر قدره و من أصناف الاهوال ما لایقادر قدره ، فکیف حال فرح فی النوم و وجل فیه ؟ هذا هو الموت فاستعدوا له (معانی الاخبار : 289/ 5 )
مرگ ، همان خوابی است که هر شب آن را تجربه می کنید ، فقط طولانی تر است. هر کس خواب خوشی ببیند ، بگونه ای که شادی و نشاط آن را نتواند توصیف کند و یا خواب بدی ببیند که قادر نباشد بدی آن را بگوید ، این حالات شادی و هراس در خواب را ببینید و با مرگ که حالتی دائمی از این نوع خوابهاست مقایسه کنید.