شرایط فهم قرآن |
بهره گیری عمیق علمی از قرآن کریم و فهمیدن معارف بلند آن، مشروط است به ارتباط و پیوند با معلّم حقیقی قرآن که همانا خداوند بخشنده است «الرَّحْمنُ* عَلَّمَ الْقُرْآنَ»[1] علم قرآن همراه با رحمت خدای سبحان است و رحمت خاصّهی خداوند شامل حال پرهیزکاران میگردد. « وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یعلمکم الله»[2] قرآن کریم میفرماید شما تقوا را لباس پاکی روح خود کنید که بهترین لباس است: « وَ لِباسُ التَّقْوی ذلِکَ خَیْرٌ»[3] و خداوند نیز به شما علم عطا میکند. در جای دیگر به صورت شرط و جزا میفرماید « إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً»[4] اگر تقوی را پیشهی خود کنید و در برابر دستورهای الهی با تقوی باشید، خداوند برای شمار نوری از علم را قرار میدهد که جدا کنندهی بین حق و باطل است. قرآن کریم کتابی ساده و معمولی نیست تا انسان بتواند بر اثر آشنایی با قواعد عربی و مانند آن به همهی معارفش دست یابد، کتابی است که ریشه در اوج آسمان و مقام «لدن» دارد و از علم خداوند سرچشمه گرفته و درک معارف بیانتهای آن بدون نردبان تقوا و ارتباط با خدا، امکان پذیر نیست، اگر چه چشم و گوش و حواس انسان در بهرهمندی از علم، دخالت دارند ولی جای علم و مخزن اصلی آن همان قلب است و خدای سبحان علم الهی را به قلب کسی القا و الهام میکند که با نیروی تقوا، از سلامت و پاکی لازم برخوردار باشد. تقوا در قرآن کریم، در برابر مقامات ایمانی دیگر نیست، بر خلاف توبه، بازگشت، صدق، احسان و... که همه از مقامات ایمانند. تقوا دارای مراتب است و با هر درجه از ایمان سازگار است؛ هدایت نیز دارای همین درجات است و هر کس هر مرتبهأی از تقوا داشته باشد، هدایت معادل همان مرتبه از تقوا نصیب او میگردد. آیهی « إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ»[5] نشان میدهد که تقوا دارای مراتبی است که هر کس در مرتبهی بالاتری قرار بگیرد نسبت به دیگران، کرامت بیشتری دارد. تقوای عام، تقوای خاص، تقوای اخصّ قرآن کریم یک درجه از تقوا را به عنوان اصل ایمان معرّفی میکند که همان انجام واجبات و ترک محرّمات است. این تقوا، تقوای عمومی است و تحصیل آن بر همهی مردم لازم است چنانکه فرمود: « فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ وَ أَلْزَمَهُمْ کَلِمَهی التَّقْوی»[6]. این نازلترین درجهی تقوا است که «تقوای عام» شمرده میشود. مرحلهی بالاتر از آن که «تقوای خاص» نامیده میشود، آن است که مستحبّات را انجام دهد و مکروهات را ترک کند و بالاخره «تقوای اخصّ» آن است که دارندهی آن جز خدا نمیاندیشد و خود را از هر چه غیر خداست نگهداری میکند که فرمود: « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ»[7] ای اهل ایمان تقوای الهی را در بالاترین درجه و آنچنان که در خور اوست کسب کنید، گرچه تقوای الهی به مقداری که شایستهی خداست مقدور نیست ولی به مقداری که مقدور انسان است مطلوب است که فرمود: « فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ»[8]. خدای سبحان برای فهم قرآن، قلب پاک و طاهر را لازم میداند؛ چنانکه میفرماید «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ* فِی کِتابٍ مَکْنُونٍ* لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ»[9] این قرآن عربی مبین یک ریشه و اصلی دارد به نام کتاب مکنون که این قرآن در آن کتاب مکنون و مرتبط با آن است. معانی اوّلیه الفاظ قرآن را میتوان با طهارت ظاهری از قرآن استفاده کرد ولی درک معارف بلند کتاب مکنون امکانپذیر نیست مگر با طهارت باطنی و قلبی. اگر کسی بخواهد با ظاهر قرآن در تماس باشد. بدون طهارت و غسل یا وضو نمیشود و حتّی نمیتواند آیات آن را ببوسد. امّا ارتباط با محتوای عمیق قرآن و با جان و باطن قرآن، نیاز به قلبی سالم و جانی با طهارت دارد. انسان باید پستیهای اخلاقی و نیز جمود و انحراف فکری و اعتقادی را که همگی پلیدند و موجب آلودگی روح هستند، از خود دور کند و دل و جان خویش را آرایش دهد تا آیینهی قرآن گردد و معارف بلندش در آن نقش بندد. روش پیشینیان که توفیق اندیشیدن و فهم قرآن نصیب آنان میگردید، این بود که نخست ده آیه را از پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ تعلیم میدیدند و تا آنچه را از معارف علمی و دستورات عملی مربوط به آن ده آیه، به خوبی فرا نمیگرفتند، وارد آیات دیگر نمیشدند: «إنهم کانوا یأخذون من رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ عشر آیات فلا یأخذون فی العشر الآخر حتی یعلموا ما فی هذه من العلم و العمل»[10] و گاهی چنان جرقهای از سوی خداوند در دل آنان اثر میکرد که رسول خدا دربارهی آنان میفرمود «انصرف الرجل و هو فقیه»[11] و این سخن را آن حضرت دربارهی شخصی فرمود که وقتی به آیه «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهی خَیْراً یَرَهُ* وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهی شَرًّا یَرَهُ»[12] رسید گفت این کلام مرا کفایت میکند و به سوی زادگاهش بازگشت؛ در حالی که به فرمودهی رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ فقیه شده بود؛[13] زیرا عصارهأی از دو حکمت نظری و عملی را آموخت و به آن ملتزم شد. [1] ـ سورهی الرحمن، آیات 1 و 2؛ خداوند رحمان، قرآن را تعلیم فرمود. [2] ـ سورهی بقره، آیهی 282. [3] ـ سورهی اعراف، آیهی 26. [4] ـ سورهی انفال، آیهی 29. [5] ـ سورهی حجرات، آیهی 13؛ گرامیترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست. [6] ـ سورهی فتح، آیهی 26؛ و (در مقابل) خداوند آرامش و سکینه خود را بر فرستاده خویش و مؤمنان نازل فرمود و آنها را به حقیقت تقوا ملزم ساخت. [7] ـ سورهی آل عمران، آیهی 102. [8] ـ سورهی تغابن، آیهی 16؛ پس تا میتوانید تقوای الهی پیشه کنید. [9] ـ سورهی واقعه، آیات 77ـ 79. [10] ـ بحار، ج 89، ص 106. [11] ـ بحار، ج 89، ص 107؛ این مرد رفت در حالی که فقیه بود. [12] ـ سورهی زلزله، آیات 7 و 8؛ پس هر کس هموزن ذرّهای کار خیر انجام دهد آن را میبیند و هر کس هموزن ذرّهای کار بد کرده آن را میبیند. [13] ـ بحار، ج 89، ص 107. |
قرآن در قرآن ـ آیت الله جوادی آملی |