در مباهله با مسیحیان نجران، پیامبر او را به همراه فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام به همراه خود برد و به این ترتیب مصداق «انفسنا» در آیه مباهله[22]گشت و طبق آیه قرآن، به منزله جان رسول خدا معرفی شد.
در غدیر خم، و پس از بازگشت از حجة الوداع، با فرمان الهی که فرمود: * یَأَیهَا الرَّسولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْک مِن رَّبِّک وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْت رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُک مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یهْدِی الْقَوْمَ الْکَفِرِینَ*[23]«ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان! و اگر نکنی، رسالت او را انجام ندادهای! خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم، نگاه میدارد؛ و خداوند، جمعیّت کافران (لجوج) را هدایت نمیکند.»
رسول گرامی اسلام مأمور به ابلاغ نصب امیر مؤمنان و جانشینان او به خلافت گشت؛ پس آن حضرت فرمان داد همه باز ایستند و آنان که پیش رفته اند بازگردند؛ پس از اقامه نماز ظهر در آن هوای گرم، رسول خدا صلی الله علیه و آله بر منبری که با جهاز شتر ساخته شده بود رفت و پس از حمد و ثنای پروردگار و گواهی گرفتن از مردم بر یکتایی خداوند و بندگی و رسالت خود و حقانیت بهشت و دوزخ و روز قیامت، فرمود: «مردم من دو چیز نفیس و گرانمایه در میان شما بر جای می گذارم که اگر به آن ها چنگ زنید، هرگز گمراه نخواهید شد. این دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا کنار حوض کوثر بر من درآیند. پس بنگرید با آن ها چگونه رفتار می کنید و آیا حق مرا درباره آن ها مراعات خواهید کرد!» یکی از حاضران پرسید: «یا رسول الله این دو کدامند؟» و پیامبر فرمود: «یکی کتاب خدا که یک سویش به دست خدا و سوی دیگر آن به دست شماست و دیگری عترت و اهل بیت من است. پس به آن دو چنگ زنید تا گمراه نشوید و بر آن دو پیشی نگیرید که هلاک خواهید شد و درباره آن دو کوتاهی نکنید که نابود می گردید.» آن گاه فرمان الهی برای ابلاغ امامت حضرت امیر (ع) را بیان نمود و با بلند ترین صدا فرمود: «آیا من سزاوارتر از شما به خود شما نیستم؟» مردم گفتند: «آری، به خدا سوگند.» پس آن حضرت بازوان امیر المؤمنین (ع) را گرفته و بلند نمود و فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» «هرکه من مولای اویم، این علی مولای اوست.» سپس فرمود: «اللهم وال من والاه و عاد من عاداه..» «خداوندا دوست بدار آن که دوستی او را پذیرفت و دشمن باش با آن که به دشمنی او برخاست..».. هنگامی که خطبه رسول خدا صلی الله علیه و آله پایان یافت، آن حضرت فرمان داد تا مسلمانان دسته دسته نزد علی (ع) آیند و به او برای چنین فضیلتی تبریک گویند. «پیشاپیش کسانی که به امیر مؤمنان تبریک گفتند، ابوبکر و عمر بودند، عمر بن خطاب می گفت: به! به! ای فرزند ابوطالب، مولای من، و مولای هر مرد و زن مؤمنی گردیدی.»[24]
این نمایه اصلی با پانزده مقاله، به معرفی کوتاه و فشرده ازحضرت امیر علیه السلام می پردازد.
[1]- احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمدابراهیم آیتی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر، ج 2، ص 74 / محمد بن جریر الطبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ طبری)، بیروت، الاعلمی، ج 4، ص 117 / ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارالفکر، ج 3، ص 3911 / الشیخ المفید، الارشاد، قم، بصیرتی، ص 12
[2]- امینالاسلام الطبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، تصحیح علی اکبر الغفاری، بیروت، دارالمعرفة، 1399 ق، ص 195. از القاب دیگر آن حضرت میتوان به «قائد الغرِّ المحجّلین» و «سید الاوصیاء» اشاره کرد.
[3]- نک: ابوالفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبیین، تحقیق سید احمد جقر، قم، اسماعیلیان، 1970، ص 25.
[4]- الشیخ المفید، پیشین، ص 12.
[5]- نهج البلاغه ج 2 ص 157.
[6]- نهج البلاغة ج 2 ص 157-158.
[7]- سوره شعراء آیه 214.
[8]- محمد بن جریر طبری، پیشین، ج 3، ص 2 ـ 1118.
[9]- همان.
[10]- 13هجری و 618 م.
[11]- اختلاف است که شماره افرادی که در آن روز میان آنها این پیمان بسته شد جمعا چند نفر بودند، مقریزی گفته: پنجاه نفر از مهاجر و پنجاه نفر از انصار بودند، و از ابن جوزی نقل شده که گفته است: من بررسی و تحقیق کردهام و مجموع افرادی را که رسول خدا(ص)در آن روز میان آنها پیمان برادری بست صد و هشتاد و شش نفر بودند و این جریان پنج ماه و به قولی هشت ماه پس از ورود به مدینه انجام شد.
ضمنا باید دانست که این پیمان را رسول خدا(ص)دو بار یکی در مکه و میان مسلمانان مکه و قریش و دیگری در مدینه و میان مهاجرین از یک طرف و انصار از یک سو بست، و در هر دو مرتبه علی بن ابیطالب را برادر خود گردانید.
و بد نیستبدانید که در پیمان برادری مکه از جمله حمزه را با زید بن حارثة و ابو بکر را با عمر، عثمان را با عبد الرحمن بن عوف، زبیر را با عبد الله مسعود، عبیدة بن حارث را با بلال و مصعب بن عمیر را با سعد بن ابی وقاص برادر ساخت.
و در پیمان مدینه نیز از جمله حمزه را با زید، جعفر بن ابیطالب را که در حبشه به سر میبرد با معاذ بن جبل، ابو بکر را با خارجة بن زید، عمر را با عتبان بن مالک، عثمان را با اوس بن ثابت، ابو عبیدة جراح را با سعد بن معاذ، عمار بن یاسر را با حذیفة بن یمان، سلمان فارسی را با ابو درداء و ابوذر را با منذر بن عمرو. . . برادر ساخت.
و این را هم بدانید که داستان پیمان برادری و اخوت علی(ع)را با رسول خدا(ص)در مکه و مدینه بیش از بیست نفر از سیره نویسان و محدثین اهل سنت در کتابهای خود نقل کردهاند. که برای اطلاع بیشتر میتوانید به کتاب الصحیح من السیره، ج 3، ص 60، احقاق الحق و کتابهای دیگر مراجعه کنید.
[12]- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 14، ص 250. « به نقل از: آیت الله سبحانی،فروغ ولایت، ص 88 تا 94»
[13]- یوسف المزی، تهذیب الکمال، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1413، ج 20، ص 484 / علی بن الحسین المسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج 2، ص 288 / سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، مقدمه السید محمدصادق بحرالعلوم، تهران، مکتبة نینوی الحدیثه، ص 275.
[14]- محمد بن جریر طبری، پیشین، ج 2، ص 4 ـ 253.
[15]- محمد بن جریر طبری، پیشین، ج 2، ص 300ـ302 ابن هشام، پیشین، ج3، ص 55 ـ 242 / الشیخ المفید، پیشین، ج 1، ص 125.
[16]- دانشنامه امام علی علیه السلام، ج8، ص186.
[17]- همان، ص190.
[18]- همان، ص 192.
[19]- شیخ مفید، الارشاد، ج1، ص150- 154. «به نقل از همان»
[20]- طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج3، ص131؛ شیخ مفید، الارشاد ج1، ص54، ابن اثیر، الکامل، ج2، ص205. «به نقل از همان»
[21]- دانشنامه امام علی علیه السلام، ج8، ص209-211.
[22]- سوره عمران، آیه 61. « فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکمْ وَ نِساءَنَا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنفُسنَا وَ أَنفُسکُمْ ثُمَّ نَبْتهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَت اللَّهِ عَلی الْکذِبِینَ* هرگاه بعد از علم و دانشی که (در باره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
[23]- سوره مائده آیه 67.
[24]- جامعالاخبار، ص 10 و از او در بحارالانوار، ج 37، ص 166 و مناقب آن را از خبر ابوسعید خدری و از شرف المصطفی از براء بن عازب و از التمهید باقلانی نقل کرده است و معنای آن را هم از سمعانی ذکر کرده است و در بحارالانوار، ج 37، ص 107 از أمالی شیخ صدوق از ابی هریره آمده است و فخر رازی آن را در تفسیر مفاتیح الغیب، ج 3، ص 433 آورده است و علامه امینی در الغدیر، ج 1، ص 272 ـ 282 به طور مفصل این مطلب را از 60 مصدر نقل کرده است. «به نقل از مجلهمعرفت>شماره 63 مقاله:از مدینه تا غدیر» و دانشنامه امام علی علیه السلام، ج8، ص217.
مطالب این نمایه :