«در بند آن باش که من کیم و چه جوهرم؟ و به چه آمدم و به کجا میروم؟ و اصل من از کجاست؟ و این ساعت در چهام؟ و روی بهچه دارم؟» سلسله مباحث (فلسفه خلقت انسان) درصدد پاسخ به این سوالات مهم است.
در مباحث به این نتیجه رسیدیم که هدف آفرینش انسان به خود انسان بازمیگردد. لازمه فیض بیپایان خداوندی، خلقت موجودات و جهان آفرینش بودهاست.
دو دلیل برای اثبات اینموضوع میتوان ارایه داد.
1. دستگاه آفرینش، موجودات را به سوی کمال میکشاند (هدایت تکوینی).
2. بعثت انبیاء (هدایت تشریعی).
نگاهی هر چند کوتاه به موجودات جهان هستی نمایانگر این است که همه موجودات به سوی کمال رهسپارند. دانه گندم یا هسته میوهای که در دل خاک نهفته است، همواره مراحلی را طی میکنند تا به کمال نهایی خود، که بوته گندم یا میوهای مطلوب است، دست یابند و همچنین نطفهای که در رحم مادر بسته میشود، از آغاز پیدایش به سوی هدف نهایی خود یعنی انسانکامل رهسپار است.
هدف نهایی خلقت عالم و موجودات آن، انسان است.
در اینجا به چند نکته مهماشاره میکنیم:
هر نوع حرکتی، حرکت تکاملی است، چرا که در هرگونه حرکتی استعدادها تبدیل به فعل میشود. دانهای که در دل خاک نهفته و میرود تا به درختی پر میوه تبدیل میشود، هر لحظه در حال تکامل است. سیبی که از زردی به سرخی میرود در حال تکامل است، زیرا استعداد سرخی که در ابتدا داشته به فعلیت میرسد. سلولی که تبدیل به انسان میشود، حرکتش، حرکت تکاملی است. زیرا در ابتدا استعداد انسان شدن را داشته است و آنگاه که انسان بالفعل میشود قوهها و استعدادهایش را به فعلیت رسانده است. حتی حرکت در مکان نیز حرکت تکاملی است، زیرا جسمی که از یک مکان به مکان دیگر انتقال پیدا میکند، در ابتدا دارای توان و قوه انتقال بوده است که با انتقال پیدا کردن، این قوه تبدیل به فعل شده است. همچنین حرکت زمین به دور خود یا حرکت آن به گرد خورشید، تکامل است، زیرا که زمین استعداد و توان حرکت به دور خورشید را دارد که وقتی تحقق پیدا کند، نمایانگر آن است که قوه و استعدادها تبدیل به فعل شده است.
به طور مثال، آن استعدادی که گیاهان دارند، هرگز غیرگیاهان ندارند. هر موجودی براساس استعدادهایی که دارد، رو به کمال میرود. بنابراین، کمال هر موجودی را باید در رابطه با استعدادهای آن موجود در نظر گرفت و هیچ گاه نمیتوان یک نوع کمال خاصی را برای همه موجودات در نظر گرفت.
صفتی ممکن است برای یک شی کمال باشد، اما برای شیئی دیگر نقص. به طور مثال، شیرینی برای میوههایی چون سیب و گلابی کمال است،اما برای لیمو ترش یا غوره نقص به شمار میرود.
هر موجودی پس از طی کردن تمام مسیرهای تکاملی و پشت سرگذاردن قوهها و فعلهای گوناگون سرانجام به کمال خود میرسد. بهطور مثال میوهای مثل سیب و پرتقال که در نخستین مراحل وجودی خود دانه هستند، مراحلی را پشت سر میگذارند تا به کمال خود، که میوههایی دارای طعم و شکل و خواص ویژهای هستند، برسند.
هر یک از موجودات جهان دارای هدفی است که از نخستین روز پیدایش خود به سوی آنهدف در حرکت هستند. دانه گیاهی که در دل خاک نهفتهاست در حال حرکت است تا پس از عبور از مراحلی به فعلیت رسیده و بهطور مثال تبدیل به میوهای شود. یا تخم مرغی که در زیر مرغ قرار گرفتهاست آماده برای جوجه شدن است تا از آنجا نیز مراحلی را طی کرده و تبدیل به مرغی شود و ...
علاوه براین، هر یک از این موجودات هدف موجودات دیگر میباشند، یعنی به این علت آفریده شدهاند تا موجودی دیگر از آنها بهرهمند شود. مثلاً گیاهان به این علت آفریده شدهاند تا حیوانات و انسانها از آن بهرهمند شوند و یا حیوانات نیز برای این آفریده شدهاند تا انسان از آنها استفاده کند.
«هُوَ الَّذی خَلَقَ لَکُمْ ما" فِی الاَرْضِ جَمیعاً ؛ او کسیاست کهآنچه در زمیناست برای شما خلقکرد.» (بقره/29)
با در نظر گرفتن آنچه گفتیم به این نتیجه میرسیم که ما یک کمال مقدمی و ابتدایی داریم و یک کمال نهایی. کمال موجودات یک کمال ابتدایی است برای کمال انسان. حتی در انسان نیز یک سلسله کمالات ابتدایی داریم که خود هدف نهایی نیستند. مثل علم و دانش که خود یک نوع کمالی است که باید در جهت رشد نهایی انسان، که همان قرب ربوبی و نزدیک شدن به پروردگار است به کار گرفته شود.