روز انفجار حسینیه رهپویان وصال من نیز در مراسم شرکت داشتم.سخنرانی تمام شده بود و مراسم مناجات با امام زمان آغاز شده بود .اشک ها و ناله ها بلند بود.لحظه های ناب و خالصانه ای بود.
ساعت را نگاه کردم دیر شده بود باید می رفتم.به هر سختی بود مجلس را ترک کردم .در خیابان بودم.نگاه به مردم می کردم که چقدر غرق دنیا ومادیاتند .دختر و پسرها با لباسهای زننده و عجیب و غریب مشغول رفت و آمدند. و لی عده ای درحسینیه آن چنان خالصانه دارند با امام خودشان مناجات می کنند که انسان ناخو دآگاه به حال آنهاحسرت می خورد که چه سعادت و توفیقی دارند.کاش هرگز مجلس را ترک نمی کردم...در همین حال و هوا بودم که ناگهان صدای انفجار و.....دیگر هیچ
بله آخر عاشقان به وصال یار رسیدند...
امشب نیز در جوار قبورشان بودیم...چه صفایی ....چه آرامشی..! بعد از اقامه نماز جماعت مراسم پر فیض دعای کمیل برگزار شد.بعد از مراسم از گلزار که خارج شدم باز عده زیادی را در خیابان در حال انجام گناه دیدم......!!!!!!