[ و در گفتار دیگرى که از این مقوله است فرمود : ] از مردمان کسى است که کار زشت را ناپسند مى‏شمارد و به دست و زبان و دل خود آن را خوش نمى‏دارد ، چنین کسى خصلتهاى نیک را به کمال رسانیده ، و از آنان کسى است که به زبان و دل خود انکار کند و دست به کار نبرد ، چنین کسى دو خصلت از خصلتهاى نیک را گرفته و خصلتى را تباه ساخته ، و از آنان کسى است که منکر را به دل زشت مى‏دارد و به دست و زبان خود بر آن انکار نیارد ، چنین کس دو خصلت را که شریف‏تر است ضایع ساخته و به یک خصلت پرداخته ، و از آنان کسى است که منکر را باز ندارد به دست و دل و زبان ، چنین کس مرده‏اى است میان زندگان ، و همه کارهاى نیک و جهاد در راه خدا برابر امر به معروف و نهى از منکر ، چون دمیدنى است به دریاى پر موج پهناور . و همانا امر به معروف و نهى از منکر نه اجلى را نزدیک کنند و نه از مقدار روزى بکاهند و فاضلتر از همه اینها سخن عدالت است که پیش روى حاکمى ستمکار گویند . [نهج البلاغه]
تا ظهور ...
نکره در سیاق نفی ( اصول فقه )
یکشنبه 91 بهمن 1 , ساعت 9:51 عصر  


نکره در سیاق نفی ( اصول فقه ) : اسم نکره بعد از لای نفی جنس، از مصادیق الفاظ عموم
نکره در سیاق نفی، اسم نکره ای است که با " لای نفی جنس " منفی شده است، مثل: " لا رجل فی الدار ".
نکره در سیاق نفی، از الفاظ عموم میباشد، اما درباره منشأ عموم آن، اختلاف است.

توضیح:

بسیاری از اصولیون معتقدند عموم، گاهی از راه لفظ و دلالت لفظی، گاهی از راه عقل و
گاهی هم با اطلاق به دست می آید.

در جایی که الفاظی عام، مثل: " کل " در جمله " اکرم کل عالم "، به کار برده میشود، عموم از راه
دلالت وضعی لفظی به دست می آید و در جایی که عموم از راه عقل ثابت میشود، به نکره در
سیاق نفی، مثل: " لا رجل فی الدار " مثال زده اند؛ به این بیان که عقل حکم میکند طبیعت
و ماهیت در مقام تحقق و وجود، با یک فرد هم وجود پیدا میکند، اما در مقام انتفا و انعدام،
انتفای طبیعت با انتفای همه افراد آن محقق میشود. در این مثال نیز چون نکره (رجل)
در سیاق نفی وارد شده است، بر انتفا دلالت میکند؛ از این رو، به ضمیمه حکم عقل
(الطبیعة تنعدم بانعدام جمیع افراده) از آن عموم استفاده میگردد.

قسم سوم مانند: " احلّ الله البیع "، که از اطلاق آن استفاده میشود که مقصود " احلّ الله کل بیع "
است و بین مفاد " احل الله البیع " و " احل الله کل بیع " تفاوتی نیست، جز این که
در دومی به کمک دلالت لفظی و در اولی از راه اطلاق و مقدمات حکمت، عموم استفاده میشود.

البته برخی از اصولیون متأخر، تنها راه استفاده عموم را دلالت وضعی دانسته و به
دو شیوه دیگر اشکال نموده اند [1] .

نکته اول:


" شهید صدر " معتقد است اثبات اطلاق شمولی برای نکره، از راه مقدمات حکمت، امکان ندارد
و این در حالی است که از " نکره در سیاق نفی " شمول افرادی استفاده میشود.
وی سپس دو روش را برای استفاده شمول افرادی از " نکره در سیاق نفی " ارایه میکند:

1. سیاق، قرینه شود برای خروج نکره از نکره بودن، و پس از این که به سبب سیاق، اسم، صلاحیت شمول یافت، با عمل کردن به مقدمات حکمت، شمول و عموم استفاده شود.

2. استفاده شمولیت از راه دلالت عقلی، زیرا لازمه نفی طبیعت، انعدام آن است و انعدام طبیعت به انعدام همه افراد آن می*انجامد. این روش را مرحوم " آخوند " در " کفایه " مطرح کرده است [2] .

نکته دوم:

طبیعتی که در سیاق نفی یا نهی واقع میشود در صورتی بر عموم دلالت می*کند که به نحو ارسال و اطلاق اخذ شده باشد؛ یعنی طبیعت مرسله و ساریه در همه افراد، همان طبیعتی است که نسبت به افراد خود ارسال و شمول دارد؛ اما اگر طبیعتی به طور مبهم اخذ گردد، مثل این که مولا بگوید: " لا تضرب رجلا " و احتمال داده شود مقصود او رجل فاسق بوده نه مطلق رجل، در این صورت نفی یا نهی بر عموم دلالت نمی*کند. [3]

نکته سوم:


این که نهی به طبیعت تعلق میگیرد، گاهی به ملاک عدم وجود طبیعت برمی گردد، مثل:
" لا رجل فی الدار "، گاهی به ملاک عدم صحت طبیعت، مثل: " لا صلاة الا بفاتحة الکتاب "
و گاهی نیز به ملاک نفی کمال، مثل: " لا صلاة لجار المسجد الا فی المسجد " [4] .

پانوشت


↑ سیری کامل دراصول فقه جلد 7 : صفحه 604
↑ دروس فی علم الاصول جلد 2 : صفحه (109-110)
↑ ایضاح الکفایة جلد 3 : صفحه 365
↑ الموجزفی اصول الفقه جلد 2,1 : صفحه 186
منابع
علم اصول الفقه الاسلامی : صفحه (185-186)
کفایة الاصول : صفحه 254
الاصول جلد 5 : صفحه 24
معالم الدین وملاذالمجتهدین : صفحه 102
المعجم الاصولی : صفحه 935
اصول الفقه : صفحه 146
الاحکام فی اصول الأحکام جلد 2,1 : صفحه 421
قوانین الاصول جلد 1 : صفحه 223
فرهنگ نامه اصول فقه

منبع



نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
عام و خاص مطلق
یکشنبه 91 بهمن 1 , ساعت 9:51 عصر  


عام و خاص مطلق ( اصول فقه ) :

دو لفظ، یکی شامل همه مصادیق دیگری، و دیگری شامل بخشی از مصادیق آن یکی اگر
دو عنوان کلی به گونهای باشد که یکی (عام) بر همه مصادیق دیگری صدق کند،
ولی دیگری (خاص) فقط بر پاره ای از مصادیق اولی صدق نماید، آنها را عام و خاص مطلق
میگویند، و رابطه میان مفاهیم آنها را عموم و خصوص مطلق می نامند؛
برای مثال، در " اکرم العلماء الا الفساق منهم " عنوان " عالم " اعم است از عالم عادل و فاسق و هر دو را شامل میگردد،
ولی عنوان " عالم فاسق " فقط بر بعضی از افراد عام صادق است؛ بنابراین، عنوان عالم " عام مطلق "
و عنوان " عالم فاسق " نسبت به آن " خاص " است و رابطه این دو را عموم و خصوص مطلق میگویند.

منبع



نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
عام و خاص من وجه
یکشنبه 91 بهمن 1 , ساعت 9:51 عصر  

عام و خاص من وجه ( اصول فقه ) : دو لفظ، هر کدام شامل بخشی از مصادیق لفظ دیگر

به دو عنوان کلی که هر یک نسبت به دیگری از یک نظر عام و از نظر دیگر خاص باشند عام و خاص من وجه می*گویند و رابطه
میان مفاهیم آن دو را عموم و خصوص من وجه می*نامند؛ به بیان دیگر، دو مفهوم که در شمول بر بعضی از مصادیق (قلمروها)
با هم اشتراک و در شمول بر بعضی دیگر جدایی داشته باشند، رابطه عام و خاص من وجه دارند، همانند دو مفهوم انسان و سفید،
چون بعضی از انسان*ها سفیدند و بعضی سفیدها انسان، اما همه انسان*ها سفید نیستند و بعضی از سفیدها نیز انسان نمی*باشند.


نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
نقد مولوی5
یکشنبه 91 بهمن 1 , ساعت 9:51 عصر  

11) آیا باور می کنند « مولوی » به اندازه یک صدم ستایش و تعریفی که از شمس تبریزی کرده است درباره چهره های درخشان اهل بیت (ع) و وسائط فیض الهی چون : امام سجاد و امام باقر و امام صادق (علیهم السلام) به زبان نیاورده اند؟


12) آیا باور می کنند در میان آن همه اشعار (حدود بیست و شش هزار بیت) که از همه چیز و هر کس نام برده و از داستانهای کلیله و دمنه تا قصه های عامیانه در آن یافت می شود جایی برای معارف و احادیث اهل بیت وجود ندارد؟


13) آیا باور می کنند « مولوی » حتی برای فرد شناخته شده و رسوایی چون (معاویه) کرامت می سازد و برخی ضعف های خلفا که اهل سنت نیز نقل کرده اند، رندانه به صورت یک کرامت جلوه می دهد؟


14) آیا باور می کنند که مولوی شریعت را نفی کرده؟



 مولوی در مقدمه دفتر 5 مثنوی می گوید :



 شریعت همچو شمع است ره می نماید و بی آنکه شمع بدست آوری راه رفته نشود چون در ره آمدی آن رفتن تو طریقت است و چون رسیدی به مقصود آن حقیقت است وجهت این است که گفته اند (که گفته ؟ معلوم نیست )



 لو ظهرت الحقایق بطلت الشرایع (یعنی وقتی حقایق ظاهر شد احکام (شریعت )باطل می شود )


نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
نقد مولوی4
یکشنبه 91 بهمن 1 , ساعت 9:51 عصر  

بدین ترتیب مولوی کتاب خود را در کنار کتابهای آسمانی می نشاند و آن را « قرآن وار » از خطا و لغزش منزه می داند...


مولوی در حالی ادعای همسانی با قرآن و مثنوی می کند که کتاب او مشتمل بر ده ها حدیث جعلی و تحریف شده، ستایش و تقدیس صحابه معلوم الحال و اخبار و تاریخ دروغ و مناقب و فضائل سران صوفیه و افکار آنان است. (نشریه مذهبی نور/سیر و سلوک4/به نقل از کتاب نقدی بر مثنوی مرحوم مصلایی و مدرسی/ص27 تا 29 و ص 15 تا 17)


مولوی حتی در جایی به توصیف عمربن خطاب ومعصوم خواندن او می پردازد.(مثنوی/دفتر اول/ص104به بعد)


مولوی حتی عمربن خطاب را امیرالمومنین دانسته(مثنوی معنوی/نسخه میرخوانی ص74 و همچنین نسخه وصال همان صفحه)


) آیا باور می کنند که مولوی حرکت امام حسین (علیه السلام) به کوفه را کورکورانه قلمداد کرده؟



 وی می گوید :


کورکورانه مرو در کربلا        تا نیافتی حسین اندر بلا



 (مثنوی معنوی/دفترسوم/ص232)


10) آیا باور می کنند که مولوی، عزاداری بر سید الشهداء را رد کرده است و آن را سرزنش کرده؟ وی عزاداری بر سیدالشهدا راسرزنش کرده واز آن به عنوان غفلت و کم معرفتی یاد میکند و این ناشی از عدم تطابق مبانی مکتبی عرفانی وی با عزاداری سید الشهدا است. (نشریه مذهبی نور به نقل از مثنوی مطابق با نسخه تصحیح شده/رینولد نیکلسون/ص810-811)


این عقیده وی مخالف صریح با روایات حضرات معصومین علیهم السلام است چرا که ما روایات زیادی از اهل بیت عصمت وطهارت داریم مبنی بر امر به سوگواری بر مصائب سید الشهدا وهمچنین عزاداریها و عزاداری خود آنها بر امام حسین (ع).


 


نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
آرم کتابهای شریعتی
دوشنبه 91 آذر 27 , ساعت 2:44 عصر  



علی شریعتی :

این آرمی را که پشت جلد آن بخش از انتشارات ارشاد که آثار مرا در بر دارد ، می بینید ،"

از یک کتیبه گرفته اند در قونیه به خط کوفی ، بر سر آرامگاه مولوی "

بخشی از پاورقی کتاب علی ( مجموعه آثار 26 ) صفحه 168 ، چاپ پانزدهم 1388 انتشارات آمون

....................................


آیا باور میکنند مولوی، در مدح خلفای سه گانه از آنها به عنوان

صدیق و فاروق و ذوالنورین تعبیر کرده. وی میگوید :


چون محمد یافت آن ملک نعیم قرص مه را کرد در دم او دو نیم
چون ابوبکر آیت توفیق شد با چنان شه صاحب و صدیق شد

چون عمر شیدای آن معشوق گشت حق و باطل را چو دل فاروق شد
چون که عثمان آن عیان را عین گشت نور فایض بود و ذوالنورین گشت

(مثنوی ج2 ص134)


نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
نقد مولوی5
دوشنبه 91 آذر 27 , ساعت 2:26 عصر  

11) آیا باور می کنند « مولوی » به اندازه یک صدم ستایش و تعریفی که از شمس تبریزی کرده است درباره چهره های درخشان اهل بیت (ع) و وسائط فیض الهی چون : امام سجاد و امام باقر و امام صادق (علیهم السلام) به زبان نیاورده اند؟

12) آیا باور می کنند در میان آن همه اشعار (حدود بیست و شش هزار بیت) که از همه چیز و هر کس نام برده و از داستانهای کلیله و دمنه تا قصه های عامیانه در آن یافت می شود جایی برای معارف و احادیث اهل بیت وجود ندارد؟

13) آیا باور می کنند « مولوی » حتی برای فرد شناخته شده و رسوایی چون (معاویه) کرامت می سازد و برخی ضعف های خلفا که اهل سنت نیز نقل کرده اند، رندانه به صورت یک کرامت جلوه می دهد؟

14) آیا باور می کنند که مولوی شریعت را نفی کرده؟

 مولوی در مقدمه دفتر 5 مثنوی می گوید :

 شریعت همچو شمع است ره می نماید و بی آنکه شمع بدست آوری راه رفته نشود چون در ره آمدی آن رفتن تو طریقت است و چون رسیدی به مقصود آن حقیقت است وجهت این است که گفته اند (که گفته ؟ معلوم نیست )

 لو ظهرت الحقایق بطلت الشرایع (یعنی وقتی حقایق ظاهر شد احکام (شریعت )باطل می شود )


نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
نقد مولوی4
دوشنبه 91 آذر 27 , ساعت 2:25 عصر  

بدین ترتیب مولوی کتاب خود را در کنار کتابهای آسمانی می نشاند و آن را « قرآن وار » از خطا و لغزش منزه می داند...

مولوی در حالی ادعای همسانی با قرآن و مثنوی می کند که کتاب او مشتمل بر ده ها حدیث جعلی و تحریف شده، ستایش و تقدیس صحابه معلوم الحال و اخبار و تاریخ دروغ و مناقب و فضائل سران صوفیه و افکار آنان است. (نشریه مذهبی نور/سیر و سلوک4/به نقل از کتاب نقدی بر مثنوی مرحوم مصلایی و مدرسی/ص27 تا 29 و ص 15 تا 17)

مولوی حتی در جایی به توصیف عمربن خطاب ومعصوم خواندن او می پردازد.(مثنوی/دفتر اول/ص104به بعد)

مولوی حتی عمربن خطاب را امیرالمومنین دانسته(مثنوی معنوی/نسخه میرخوانی ص74 و همچنین نسخه وصال همان صفحه)

) آیا باور می کنند که مولوی حرکت امام حسین (علیه السلام) به کوفه را کورکورانه قلمداد کرده؟

 وی می گوید :

کورکورانه مرو در کربلا        تا نیافتی حسین اندر بلا

 (مثنوی معنوی/دفترسوم/ص232)

10) آیا باور می کنند که مولوی، عزاداری بر سید الشهداء را رد کرده است و آن را سرزنش کرده؟ وی عزاداری بر سیدالشهدا راسرزنش کرده واز آن به عنوان غفلت و کم معرفتی یاد میکند و این ناشی از عدم تطابق مبانی مکتبی عرفانی وی با عزاداری سید الشهدا است. (نشریه مذهبی نور به نقل از مثنوی مطابق با نسخه تصحیح شده/رینولد نیکلسون/ص810-811)

این عقیده وی مخالف صریح با روایات حضرات معصومین علیهم السلام است چرا که ما روایات زیادی از اهل بیت عصمت وطهارت داریم مبنی بر امر به سوگواری بر مصائب سید الشهدا وهمچنین عزاداریها و عزاداری خود آنها بر امام حسین (ع).

 


نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
نقد مولوی3
دوشنبه 91 آذر 27 , ساعت 2:24 عصر  

آیا آنانکه به صورت سطحی به « مثنوی » علاقه می ورزند، باور می کنند :


8) آیا باور می کنند ستایش های اغراق آمیز و بی حدّ و حصر برخی مریدان، مثنوی را تا مرتبه سروش آسمانی و الهام ربانی و قرآ« پارسی بالا می برند و در برابر لغزش های اصولی آن، روش مسامحه و کوچک جلوه دادن را پیش می گیرند یا همرنگی نشان داده و تأیید می کنند؟

بویژه اینکه خود این اغراق گویی و بزرگ نمایی، توسط خود مولوی پایه گذاری شده و سپس توسط فرزندان و خلفا و مریدان وی دامن زده شده است؟

 

تعریف عصمت آمیز مولوی درباره مثنوی (در دیباچه مثنوی) به خوبی، نشان دهنده دیدگاه او نسبت به کتاب خود است. وی مثنوی را « اصول اصول اصول الدین و فقه الاکبر و شرع الله الازهر برهان الله الاظهر » یعنی « پایه پایه پایه دین، فقه برتر خدا، شریعت درخشان تر خدا و برهان روشن تر خدا » می خواند. البته اگر همین مقدار اکتفا شده بود شاید قابل توجیه بود ولی مولوی قدم را بالاتر می نهد و مدعی می شود که مثنوی « حق محض » است و هیچ سوی باطل در آن راه ندارد و آیه « لایاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه » و آیه « لایمسه إلاّ المطهرون » در وصف آن است.


نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
نقد مولوی2
دوشنبه 91 آذر 27 , ساعت 2:21 عصر  

بسم الله الرحمن الرحیم

قسمت دوم

4) وی مجالس رقص وسماع را وسیله تقرب به پیشگاه خداوند می داند و حتی سماع را برتر از نماز می داند : (عرفان حقیقی/ص160) و (شرح زندگی مولوی-ناصر نجمی/ص17)

 افلاکی شاگرد مولوی در مناقب العارفین می نویسد :

 روزی در حضور مولانا رباب می زدند و مولانا ذوق ها می کرد. از ناگاه عزیزی (یکی از مریدان) درآمد که نماز دیگر (اذان) می گویند. (مولوی) لحظه ای تن زد (صبر کرد) و فرمود : نی نی آن (اذان) نماز دیگر و این سماع نماز دیگر.هر دو داعیان حقّند. یکی (اذان و نماز) ظاهر را به خدمت می خواهد و این دیگر (سماع) باطن را به محبّت حق می خواند.

 (احیاءعلوم الدین/ص406— مولاناجلال الدین/ص342)

 در جایی دیگر ، در مقابل حدیث پیامبر اکرم (ص) که می فرمایند : « حبب الی من الدنیا النسا و الطیب و قره عینی الصلوه » ، مولوی می گوید : ما از این عالم سه چیز را اختیار کردیم : یکی سماع و یکی فقاع (آبجو) و یکی حمام.

 (مناقب العارفین/ص406 و مولانا جلال الدین ص342)

 فرزند خلف مولوی نیز می گوید : انبیا توجه و رویکرد به خدا را در قالب نماز به مردم می رساندند؛ اما اولیا (صوفیه) آن نماز حقیقی را به صورت سماع به عالمیان رساندند.

 (ولدنامه/ص112 و مناقب العارفین/ص394)

 مولوی می گوید :

 پس غذای عاشقان باشد سماع     که در او باشد خیال اجتماع

 5) آیا باور می کنند مولوی غلو در شخصیت شمس تبریزی کرده و اورا خدای خود میداند و در بعضی تعبیراتش اورا مصداق « کن فیکون » و یا شمس را « سمیع وعلیم » میخواند.

 وی می گوید :    شمس من و خدای من      نور من و هدای من

                         فاش بگویم این سخن       شمس من و خدای من 

(مثنوی معنوی/ص623)

 6) آیا باور می کنند مولوی خود را هم عقیده همه فرقه ها دانسته. (یعنی یه چیزی شبیه به پلورالیسم دینی)

 (کتاب عرفان حقیقی/ص159)

 7) آیا باور می کنند مولوی قائل به جبر است یعنی تمام افعال ما از سوی خداوند صادر می شود. که این مخالف صریح با مبانی اسلام است.

(مثنوی معنوی/دفتراول/ص190)

منبع :سایت محاکمه


نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر] 
<      1   2   3   4   5   >>   >
درباره وبلاگ

تا ظهور ...

یاس
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 6 بازدید
بازدید دیروز: 41 بازدید
بازدید کل: 1019921 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
لینک های روزانه

نقد و بررسی آثار علی شریعتی [176]
احکام جهاد [99]
خطر روحانی نماها [182]
افشای یک جنایت در حق نسل سوخته [238]
توسعه اقتصادی جهانی = رواج فساد [141]
کد قرار دادن فایل فلش در وبلاگ [1490]
سیاست عاشورا [197]
سیاست جهان گرسنه [145]
راههای صهیونیسم برای سلطه بر جهان و محو اسلام [151]
فلش احادیث امام حسین (ع) [297]
فلش زیارت ناحیه مقدسه [232]
آپلود رایگان فایل [124]
مهدی فاطمه عج [158]
حوزه آن لاین [124]
فتوبلاگ تا ظهور [125]
[آرشیو(21)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
حدیث[129] . مناسبت روز[47] . پاسخ به سوالات[23] . آلبوم عکس[20] . پژوهش در قرآن[19] . نقد و بررسی آثار علی شریعتی[13] . اخبار روز[9] . نقد و بررسی اشعار مولوی[5] .
نوشته های پیشین

امام حسین (ع)
حدیث
مناسبت ملی
آلبوم عکس
عمومی
پاسخ به سوالات
امام مهدی (عج)
معصومین
حضرت فاطمه (س)
اخلاق اسلامی
پژوهش در قرآن
امام علی (ع)
حضرت محمد (ص)
دفاع مقدس
حضرت معصومه (س)
امام صادق (ع)
حجاب
زبان عربی
مساجد و نماز جمعه
ماه رمضان
ولایت فقیه
امام حسن مجتبی (ع)
امام رضا (ع)
حج
روز قدس
اخبار کانون رهپویان وصال
نقد و بررسی آثار علی شریعتی
آرشیو
لوگوی وبلاگ من

تا ظهور ...
لینک دوستان من

یاوران مهدی (عج)
آلبوم تصاویر من
اعجاز علمی در قران وحدیث
همبستگی وبلاگنویسان مسلمان
ویژه نامه محرم سایت تبیان
ویژه نامه محرم سایت اعتقادات
ویژه نامه محرم سایت لبیک
ویژه نامه محرم سایت بلاغ
ویژه نامه محرم کانون وبلاگنویسان مذهبی
مرکز نشر اعتقادات
ویژه نامه محرم سایت معروف یاران
ویژه نامه محرم سایت غدیر
دانشنامه امام خمینی
پایگاه اطلاع رسانی امام خمینی
وصیت نامه امام خمینی
مرکز اطلاع رسانی فلسطین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

سیر خلقت نورانى حضرت زهرا(س)
معنی لغوی فاطمه
پیرامون اسامى حضرت زهرا سلام‏اللَّه‏علیه
فاطمه‏ى زهراء علیهاالسلام ریشه‏ى شجره‏ى طیبه‏ى نبوت است
نام‏گذارى زهرا علیهالسلام
[عناوین آرشیوشده]