(نداى آسمانى)
على علیه السلام پس از خاتمه جنگ نهروان و بازگشت به کوفه در صدد حمله به شام بر آمد و حکام ایالات نیز در اجراى فرمان آن حضرت تا حد امکان به بسیج پرداخته و گروههاى تجهیز شده را به خدمت وى اعزام داشتند.
تا اواخر شعبان سال چهلم هجرى نیروهاى اعزامى از اطراف وارد کوفه شده و به اردوگاه نخیله پیوستند، على علیه السلام گروههاى فراهم شده را سازمان رزمى داد و با کوشش شبانه روزى خود در مورد تأمین و تهیه کسرى ساز و برگ آنان اقدامات لازمه را به عمل آورد، فرماندهان و سرداران او هم که از رفتار و کردار معاویه و مخصوصا از نیرنگهاى عمرو عاص دل پر کینه داشتند در این کار مهم حضرتش را یارى نمودند و بالاخره در نیمه دوم ماه مبارک رمضان از سال چهلم هجرى على علیه السلام پس از ایراد یک خطابه غراء تمام سپاهیان خود را به هیجان آورده و آنها را براى حرکت به سوى شام آماده نمود ولى در این هنگام تقدیر، سرنوشت دیگرى را براى او نوشته و اجراى طرح وى را عقیم گردانید.
موسی (علیه السلام)گفت:
خداوندا! مىخواهم به تو نزدیک شوم، فرمود: قرب من از آن کسى است که شب قدر بیدار شود،
گفت: خداوندا! رحمتت را مىخواهم، فرمود: رحمتم از آن کسى است که در شب قدر به مسکینان رحمت کند.
گفت: خداوندا! جواز گذشتن از صراط را از تو مىخواهم فرمود: آن، از آن کسى است که در شب قدر صدقهاى بدهد.
گفت: خداوندا! از درختان بهشت و از میوههایش مىخواهم، فرمود: آنها از آن کسى است که در شب قدر تسبیحش را انجام دهد.
گفت: خداوندا! رهایى از جهنم را مىخواهم، فرمود: آن، از آن کسى است که در شب قدر استغفار کند.
گفت: خداوندا خشنودى تو را مىخواهم، فرمود: خشنودى من از آن کسى است که در شب قدر دو رکعت نماز بگذارد.
اولین شب از شبهای قدر است و شب قدر همان شبی است که در تمام سال شبی به خوبی و فضیلت آن نمیرسد و عمل در آن بهتر است از عمل در هزار ماه و در آن شب تقدیر امور سال رقم میخورد و ملائکه و روح که اعظم ملائکه است در آن شب به اذن پروردگار به زمین نازل میشوند و به خدمت امام زمان علیهالسلام مشرف میشوند و آنچه برای هر کس مقدر شده است بر امام علیه السلام عرض میکنند.
اعمال شب قدر بر دو نوع است: یکی آن که در هر سه شب انجام میشود و دیگر آن که مخصوص هر شبی است.
اعمالی که در هر سه شب مشترک است:
1- غسل. (مقارن غروب آفتاب، که بهتر است نماز عشاء را با غسل خواند.)
2- دو رکعت نماز وارد شده است که در هر رکعت بعد از حمد، هفت مرتبه توحید بخواند و بعد از فراغ هفتاد مرتبه اَستَغفُرِاللهَ وَ اَتوبُ اِلَیهِ و در روایتی است که از جای خود برنخیزد تا حق تعالی او و پدر و مادرش را بیامرزد.
3- قرآن مجید را بگشاید و بگذارد در مقابل خود و بگوید: اَللّهُمَّ اِنّی اَسئَلُِکَ بِکِتابِکَ المُنزَلِ وَ ما فیهِا سمُکَ الاَکبَرُ و اَسماؤُکَ الحُسنی وَ یُخافُ وَ یُرجی اَن تَجعَلَنی مِن عُتَقائِکَ مِنَ النّار. پس هر حاجت که دارد بخواهد.
4- مصحف شریف را بگیرد و بر سر بگذارد و بگوید:
اَللّهمَّ بِحَقِّ هذاالقُرآنِ وَ بِحَقِّ مَن اَرسَلتَه بِه وَ بِحَقِ کُلِّ مومنٍ مَدَحتَه ُ فیهِ وَ بِحَقِّکَ عَلَیهِم فلا اَحَدَ اَعرَفُبِ بِحَقِّکَ مِنکَ.
ده مرتبه بگوید: بِکَ یا الله
ده مرتبه: بِمُحَمَّدٍ
ده مرتبه: بِعلیٍّ
ده مرتبه: بِفاطِمَةَ
ده مرتبه: بِالحَسَنِ
ده مرتبه: بِالحُسَین ِ
ده مرتبه: بِعلیّ بنِ الحُسین
ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ
ده مرتبه: بِجَعفَر بنِ مُحَمَّدٍ
ده مرتبه: بِموُسی بنِ جَعفَر ٍ
ده مرتبه: بِعلیِّ بنِ عَلیٍّ
ده مرتبه: بِعَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ
ده مرتبه: بِالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ
ده مرتبه: بِالحُجَّةِ.
پس از این عمل هر حاجتی که داری طلب کن.
5- زیارت امام حسین علیه السلام است؛ که در روایت آمده است که چون شب قدر میشود منادی از آسمان هفتم ندا میکند که حق تعالی آمرزید هر کسی را که به زیارت قبر امام حسین علیه السلام آمده است.
6- احیا داشتن این شبها. در روایت آمده هر کس احیا کند شب قدر را گناهان او آمرزیده شود هر چند به عدد ستارگان آسمان و سنگینی کوهها و وزن دریاها باشد.
7- صد رکعت نماز بخواند که فضیلت بسیار دارد، و افضل آنست که در هر رکعت بعد از حمد ده مرتبه توحید بخواند.
8- این دعا خوانده شود: اَللّهُمَّ اِنّی اَمسَیتُ لَکَ عَبدًا داخِرًا لا اَملِکُ لِنَفسی وَ اَعتَرِفُ...
الراضى بفعل قوم کالداخل فیه معهم،و على کل داخل فى باطل اثمان:اثم العمل به،و اثم الرضا به.
ترجمه:
آنکه بکار گروهى راضى شود مانند اینست که با آنان در انجام آن کار شرکت داشته است،و بهر کسى که در کار باطلى داخل شود دو گناه است:یکى گناه انجام عمل و دیگرى گناه رضایت بدان عمل.
شمهاى از فضایل علىعلیه السلام
منابع مقاله:
فصلنامه مشکوة، شماره 45، ؛
صفحه: 1
شمهاى از فضایل علىعلیه السلام در کتاب «روض الجنان و روح الجنان» مشهور به:تفسیر ابوالفتوح رازى
به مناسبتشهادت حضرت علىعلیه السلام
احمد احمدى بیرجندى
گروه فرهنگ و ادب اسلامى
دانشمندان بزرگ شیعى با همه تنگناهایى که در قرون نخستین اسلامى - از سوى دستگاه جبار اموى و سپس حکومت عباسى - وجود داشته و آنان، نیز، با دسیسههاى گوناگون، در مواقع حساس، به قتل و نهب و زجر و آزار شیعیان دست مىیازیدهاند و به هر صورت، از نشر فرهنگ شیعى که با خصیصه اعتراض و مقاومت توام بود، جلوگیرى مىکردهاند.
با این همه، دلباختگان این فرهنگ اصیل و پویا که از کانون وحى و سرچشمهامامت و تعلیمات خاص اهلالبیتعلیهمالسلام نشات گرفته بود، تلاش مىکردند فرهنگ تشیع را که پیوسته با خون و شهادت و ایثار همراه بوده است; همچنان بارور و پویا نگهدارند. از جمله تلاشهاى مهم علمى، بر مبناى عقاید شیعى و فقه جعفرى - مىتوان از تدوین و نگارش تفسیر قرآن یاد کرد.
از جهت نیازى که به قرائت و فهم کتاب آسمانى، از همان آغاز احساس گردید، دانشمندان عامه با کوششهاى علمى از سویى و علماى خاصه ، به هدایت احادیث نبوىصلى الله علیه وآله و روایات منقول از پیشوایان دینى و تعلیمات مذهبى از ائمه اطهارعلیهمالسلام و یاران و تلامذه آنان که به حقیقت مفسر قرآن کریم و مبلغ معارف جعفرى بودند از سوى دیگر، کوششى پیگیر به کار بردند و کتابهاى زیادى در «علم قرائت»، «بلاغت»، «صرف و نحو زبان عربى»، و «لغت» و «تفسیر قرآن» و «آیات الاحکام» و ... نوشتند که برشمردن آنها، حتى به اجمال، از گنجایش این مقال، خارج است.
ما، در این جا، از تفسیر عظیم «روض الجنان و روح الجنان» که به زبان فارسى درى در نخستین دهههاى قرن ششم هجرى، در شهر رى، به همت دانشمندى شیعى مذهب و بر مبناى فقه جعفرى، به نام حسینبن علىبن محمدبن احمد خزاعى نیشابورى در بیست مجلد نگاشته شده است، نام مىبریم. این تفسیر گرانقدر در واقع نخستین تفسیر فارسى بر مبناى مذهب تشیع است.
هر چند جزئیات زندگى این مفسر بزرگ روشن نیست، اما معلوم است که نسبش به نافعبن بدیل ورقاء از صحابه حضرت رسول صلى الله علیه وآله مىرسد.
این تفسیر بزرگ علىرغم حجم زیاد و مجلدات بیستگانه از زمان تالیف تاکنون، براى علاقهمندان به کلام الهى و علوم قرآنى، مرتبا استنساخ مىشده و دستبه دست مىگشته است; چنان که در کتابخانههاى داخل و خارج نسخههایى از دستنوشتههاى آن موجود است. از زمان رواج صنعت چاپ در کشور اسلامى ما، این کتاب گرانقدر، سه نوبت چاپ شده و از آن چاپها، به طریق افست، چاپهاى بعدى انجام پذیرفته است. این دستنوشتههاى متعدد و چاپهاى متنوع نشان اعتماد کامل اهل تحقیق و توجه خاص به این تفسیر کمنظیر است.
درباره این تفسیر عظیم دانشمندان بزرگوار از گذشته و حال داوریهاى ارزندهاى کردهاند که ما به ذکر پارهاى از آنها مبادرت مىکنیم:
... قدیمترین ترجمه حالى که ازو [ ابوالفتوح رازى] به دست استبه قلم دو نفر از معاصرین و تلامذه اوست: یکى شیخ منتجب الدین ابوالحسن علىبن عبیدالله بن الحسن بن الحسین بن بابویه رازى متوفى بعد از سنه585 صاحب فهرست معروف که در اول مجلد بیست و پنجم بحارالانوار مرحوم مجلسى بتمامه مندرج است; و دیگر رشیدالدین ابوجعفر محمدبن على بن شهرآشوب مازندرانى معروف به ابن شهرآشوب متوفى در سنه 588 صاحب کتاب مشهور معالم العلماء...
شرح حال ابوالفتوح رازى در دو کتاب مزبور گرچه در نهایت اختصار است و حاوى هیچگونه معلومات تاریخى نیست ولى چون به قلم دو نفر از معاصران خود مؤلف است در غایت اهمیت است، ترجمه عین عبارت منتجب الدین از قرار ذیل است: «شیخ امام جمالالدین ابوالفتوح حسینبن علىبن محمد خزاعى رازى عالم و واعظ و مفسر و متدین او را تصانیفى است از آن جمله تفسیر موسوم به روضالجنان [و روح الجنان] فى تفسیر القرآن در بیست مجلد و روحالاحباب و روحالالباب فى شرح الشهاب. هر دو کتاب مزبور را من بر مؤلف آنها قرائت نمودهام» (فهرست منتجبالدین مطبوع در اول مجلد بیستوپنجم بحارالانوار ص5. فهرست مزبور جداگانه نیز چاپ شده است.)و ترجمه عبارت ابن شهرآشوب در معالم العلماء از قرار ذیل است: «استاد من ابوالفتوح بن على رازى از تالیفات اوست روح الجنان و روح الجنان فى تفسیر القرآن به زبان فارسى است ولى عجیب است [یعنى خوشایند و مطبوع است] و شرح شهاب...
و باز همو در کتاب دیگر خود مناقب آل ابىطالب معروف به مناقب ابن شهرآشوب در ضمن تعداد مشایخ خود یکى همین مؤلف مانحن فیه «ابوالفتوح حسین بن علىبن محمد رازى» را مىشمرد و در اواخر همان فصل بازگوید: «و ابوالفتوح روایت روضالجنان و روحالجنان فى تفسیر القرآن را به من اجازه داده است» (مناقب ابن شهرآشوب طبع طهران1/9). (1)
یکى از معاصرین شیخ ابوالفتوح، عبدالجلیل قزوینى رازى صاحب کتاب معروف به (النقض) است... و او این کتاب را در حدود 556 تالیف کرده است و نام ابوالفتوح رازى را آورده. گوید: او [ ابوالفتوح رازى] تفسیرى نوشتبیست مجلد و همه طوایف طالب و راغب آنند. (2)
مرحوم ابوالحسن شعرانى درین باره مىنویسد: و از این عبارت مستفاد مىگردد که در سال 556هجرى تفسیر او پایان یافته و میان مردم منتشر بوده است. (3)
قاضى نورالله شوشترى هم در کتاب مجالس المؤمنین درباره این تفسیر گوید:
«... و این تفسیر فارسى در وثاقت تحریر و عذوبت تقریر و دقت نظر بىنظیر است». (4)
تصحیح جدید تفسیر ابوالفتوح رازى که به مساعدت مغتنم بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى و به همت دو تن از استادان دانشمند دانشگاه فردوسى مشهد; جنابان آقایان دکتر محمدجعفر یاحقى و دکتر محمدمهدى ناصح به صورتى مطلوب و دقیق به طبع رسیده و چاپ مجلدات آن در شرف اتمام است; بر مبناى شناسایى و گردآورى نزدیک به چهل دستنویس ناقص و کامل و از گوشه و کنار کتابخانههاى داخل و خارج، با تحمل رنجبسیار، از سیزده سال پیش آغاز شده است و همه جهات تحقیق و دقت در آن اعمال گردیده است.
در مباهله با مسیحیان نجران، پیامبر او را به همراه فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام به همراه خود برد و به این ترتیب مصداق «انفسنا» در آیه مباهله[22]گشت و طبق آیه قرآن، به منزله جان رسول خدا معرفی شد.
در غدیر خم، و پس از بازگشت از حجة الوداع، با فرمان الهی که فرمود: * یَأَیهَا الرَّسولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْک مِن رَّبِّک وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْت رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُک مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یهْدِی الْقَوْمَ الْکَفِرِینَ*[23]«ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان! و اگر نکنی، رسالت او را انجام ندادهای! خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم، نگاه میدارد؛ و خداوند، جمعیّت کافران (لجوج) را هدایت نمیکند.»